به گزارش مشرق، « جا انداختن مالیات زلزله » عنوان نگاه نخست روزنامه جهان صنعت به قلم علی سرزعیم است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این روزها در کشور عزیزمان زلزله شدیدی آمده و انسانهای شریف زیادی داغدار شدهاند. این وضعیت ناراحتکننده احساسات بقیه مردم را تحریک کرده و مردم و گروههای خیریه داوطلب ارسال غذا، چادر و پتو به آنجا شدند. دولت و نیروهای نظامی هم وارد شدهاند و مسوولیت رسمی دارند که به زلزلهزدگان رسیدگی کنند اما مشکل زلزلهزدگان دوگونه است؛ یکی اسکان موقت و زنده ماندن در این شرایط بلاتکلیفی و دومی برگشت به چرخه زندگی طبیعی.
روشن است که اولویت مساله و احساسبرانگیز بودن آن موجب واکنش در بقیه مردم شده و انتظار میرود به نحوی این مساله حلوفصل شود اما مساله اصلی و مهمتر چیزی است که از هفته آینده رخ خواهد داد. هفته آینده یک خبر جدید سرتیتر روزنامهها و سایتها خواهد شد و توجه عمومی را جلب خواهد کرد و بار احساسی مساله تا حد زیادی تخلیه خواهد شد اما واقعیت آن است که بخش اصلی مساله اتفاقا از هفته آینده شروع خواهد شد. تدبیر تامین چادر، غذا و پتو نسبتا آسان است اما تدبیر برپا کردن دوباره خانه و تامین مایحتاج و آواربرداری و ساخت دوباره آن کار بسیار سخت و دشوار و زمانبر و از همه مهمتر هزینهبری است! شوربختانه این بخش مهمتر دقیقا وقتی رخ میدهد که جامعه از اوج احساسات خود پایین آمده و به امر دیگری معطوف شده است. به عبارتی دیگر دقیقا وقتی به کمک جامعه بیشتر نیاز است، جامعه غایب میشود. راهحل چیست؟ راهحل این است که دولت مسوولیت بپذیرد یعنی دولت موجودیتی است که حق ندارد با تحول اخبار، دستور کار خود را تغییر دهد و باید به طور مستمر تا بازگشت نهایی افراد به چرخه زندگی از آنها صیانت کند. اما چگونه وقتی که بودجهاش به شدت محدود است؟ وقتی که دولت با محدودیت بودجه سخت مواجه است، راهحل طبیعی کاهش شدیدتر بودجه عمرانی است اما آیا این به صلاح است؟ در شرایطی که پیمانکاران ما به شدت معطل تزریق قطرهچکانی پول هستند، آیا صلاح است که بیشتر تحت فشار قرار گیرند؟
راهحل پیشنهادی، افزایش مالیات یکی از اقلامی است که دولت به فروش میرساند مثل آب، برق یا سوخت و اموری از این دست. این کار به معنی آن است که همه جامعه در رنج و درد زلزلهزدگان به اجبار شریک میشوند. ممکن است گفته شود چرا باید چنین مشارکتی را اجباری کرد؟ آیا بهتر نیست مساله اختیاری باشد؟ به سه دلیل به نظر میرسد پاسخ منفی باشد؛ دلیل اول این است که ممکن است منابع حاصل از کمک داوطلبانه کافی نباشد. در چنین شرایطی نمیتوان دست روی دست گذاشت و کمکهای ناقص عرضه کرد. دلیل دوم آن نکاتی است که در اقتصاد رفتاری به خوبی نشان داده شده و آن، این است که بسیار محتمل است کسان زیادی بخواهند به زلزلهزدگان کمک کنند اما در عمل زحمت وارد کردن ارقام کارت موسساتی که کمک میکنند، در نهایت آنها را از این خیرخواهی بازدارد. دلیل سوم این است که دریافت اجباری پول در این شرایط توجیه اخلاقی دارد زیرا طبق عقیده رالز باید دید که آیا چنین کاری میتواند جزو قرارداد اجتماعی که براساس آن جامعه ایجاد میشود، باشد؟ پاسخ به این سوال مثبت است زیرا اگر قبل از اینکه به دنیا بیاییم، از ما سوال میشد در دنیا زلزله میآید و برخی آسیب میبینند و ممکن است شما هم جزو آسیبدیدگان باشید یا نباشید حال آیا موافقید که این کمک صورت گیرد چون هرکس فکر میکند که شاید خودش هم جزو قربانیان باشد، با وجود این بند در قرارداد اجتماعی موافقت میکند!
مخلص کلام اینکه همدردی واقعی وقتی رخ میدهد که با مشارکت مالی همراه باشد و دولت باید به نیابت از جامعه در پشتیبانی مالی و غیرمالی از بازگشت زلزلهزدگان به زندگی حمایت کند. منابع این حمایت نیز باید از جامعه یا امکانات دولت که متعلق به جامعه است، تامین شود. ممکن است برخی عدم اعتماد به سلامت دستاندرکاران دولتی کمک به آسیبدیدگان را مطرح کنند. راهحل اطمینانبخش، قرار دادن ناظران غیردولتی بر این فرآیند است به جای اینکه بخواهیم فعالان بخش غیردولتی جایگزین دولت شوند که عملا ممکن نیست!
نکته مهم دیگر این است که اتفاقا در این هفته که هنوز به لحاظ احساسی مردم در اندوه قربانیان شریک هستند، جاانداختن ایده مالیات زلزله سخت نخواهد بود و با مقاومت اجتماعی زیادی روبهرو نمیشود.