به گزارش مشرق، مدیر پژوهش اداره کل نظارت و ارزشیابی صداوسیمای جمهوری اسلامیایران 4سال پس از خداحافظی با این مجموعه از پشت پرده تلاشهایی میگوید که با هدف بالا بردن سطح فرهنگی و کارشناسی پرمخاطبترین برنامه ورزشی این رسانه انجام شد.
محمدحسین کارچی در گفتوگو با تماشاگر، برنامه ورزشی «90» را حاصل یک سری فعالیت مثمرثمر کارشناسی عنوان کرد که البته در دوران بلوغ شخصیتی، سیاستهای کاریاش را به میل خود تغییر میداد و نگاه مشاوران ارزشیابی و نظارت را چندان منطبق با خواستههایش نمیدانست. در این گفتوگو، با ذکر خاطراتی از سالهای نظارت بر تولید و محتوای برنامه ورزشی90 (در سالهای 1384 و 1385) نوع نگاه این برنامه مورد نقد و تحلیل قرار میگیرد.
آقای کارچی؛ درست یک هفته قبل میهمان برنامه سینمایی «هفت»، ضمن انتقاد از سیاستهای این برنامه، از «90» ورزشی به عنوان یکی از برنامههای وزین و پرجرات نام برد. مجری برنامه «هفت» هم تایید کرد که آزادی بیان «90» را ندارند و خطوط قرمز برای برنامهای همانند «90» تقریباً برداشته شده است. شما سابقه فعالیت در حوزهای را داشتید که علیالقاعده بایستی بر محتوای کار و رعایت همین خطوط قرمز هم نظارت میکردید. در این خصوص چه نظری دارید؟ واقعاً در یک برنامه ورزشی در صداوسیما خط قرمزها کنار گذاشته شده است؟
به هیچ عنوان این تحلیل، تحلیل منطقی نیست. اساساً خطوط قرمز در رسانه مختص قسمتهایی است که میتواند باعث رساندن آسیب جدی به سیاستهای داخلی و امنیت کشور شود. آنجایی هم که بحث اخلاق مطرح است خط قرمزهایی وجود دارد.
در این شرایط اصلاً نمیشود استثنا قائل شد. «90» هم خط قرمز دارد اما معتقدم عادل -به عنوان نماد سبک محتوایی «90»- به دلیل فقدان داراییهای اجتماعی و آگاهی اجتماعی که در ذهنش هست به برخی حوزهها به اشتباه ورود میکند.
مثلاً اگر با یک نماینده مجلس به گونهای صحبت میکند که باعث بروز حاشیه میشود، این به دلیل عدم درک صحیح از معادلات سیاسی است. فردوسیپور فقط یک خط را میبیند و آن هم ورزش است. دریچههای دید آقای فردوسیپور تمام نورافکنهای خود را به سمت ورزش روشن کردهاند.
خب طبیعتاً همینطور است. فردوسیپور یک کارشناس ورزشی است و باید جریانات را از دریچه ورزش نگاه کند. با این نگاه شما مخالفم. به نظر من حتی ارتباط با نماینده هم نباید فضای ورزشی را کنار بگذارد. این نماینده مجلس هست که باید نگاهش را در یک برنامه ورزشی، ورزشی کند.
من هم همین موضوع را میگویم اما در کنارش اعتقاد دارم که فردی مثل عادل با این نگاه تیزبین زمانی که میخواهد به فرهنگ ورود کند باید در این زمینه راهنما داشته باشد. او نمیتواند به این حوزهها ورود داشته باشد بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از مناسبات این حوزه داشته باشد. با این شرایط برداشت محصول، حتماً نامطلوب خواهد بود.
شما به عنوان فردی که در این حوزه نظارت داشتید، بعد از گذشت 4سال از خروجتان از مجموعه صداوسیما به این نکته اعتقاد پیدا کردید؟
خیر. من اتفاقاً همان روزها هم دغدغه این موضوع را داشتم. برای درست کردن این حوزه هم خیلی تلاش کردم که برخی از آنها در همان مقطع هم مثمرثمر بود و قسمتهایی هم بود که نتوانستیم کار را جلو ببریم.
مصداقی صحبت کنیم. درست چه زمانی، کجا و با چه روشی در کار برنامه ورود کردید؟
دقیقاً اواسط سال84 من با عادل تلفنی صحبت کردم. حتی خوب یادم هست که به خودش گفتم نه به عنوان یک مسئول یا ناظر که به عنوان یک همکار و همتیمی خودت در تیم فوتبال صداوسیما چند پیشنهاد دارم که فکر میکنم اگر آنها را انجام بدهی موفقتر خواهی بود.
گفتم بیا و در برنامه خودت به مسائل فرهنگی بپرداز. گفتم عادلجان زمانی که در کنار برنامه شما بستههای تبلیغاتی را تا این حد زیاد و گران به خورد مردم میدهند بیا و بستههای فرهنگی را هم وسط آنها قرار بده و با این اتفاق یک فضای اقناعی در ورزش ایجاد کن.
در واقع بحث شما پیشگیری از وقوع مسائلی از جنس اتفاق اخیر در فوتبال بود؟ یعنی شما آن روزها در اداره کل ارزشیابی و نظارت صداوسیما فکر روزهایی را میکردید که ماجرایی مثل شیث و نصرتی رخ دهد؟
قصد ندارم به بحثهای مربوط به چگونگی حرفهای شدن فوتبال بپردازم اما میخواهم بگویم اگر آن اتفاقات رخ میداد همانطور که ما مدنظر داشتیم، بحثهای حرفهای شدن شهروندی حداقل به نتیجه میرسید.
به عنوان مثال شهرداری تهران سالهاست که فریاد حقوق شهروندی میزند و در کنار آن هم از تکالیف شهروندی صحبت میکند. ما هم در صدا و سیما زمانی که داعیه شهروندی داریم باید برای آن هزینهها را هم پرداخت کنیم.
وقتی شهروندان تهرانی و... پای برنامه90 مینشینند و مجری برنامه نیز القا میکند که بیننده من یک بیننده تخصصی و فهیم است، باید در حوزه عمل هم این موضوع را نشان دهد.
در ورزشگاه در یک لحظه حساس بازی که توپ روی دروازه یکی از تیمها ریخته میشود، وقتی هواداران آن تیم صدای آه کشیدن درمیآورند، در مقابل هواداران تیم رقیب چه میگویند؟ اینها همان بینندگان هستند؛ اینهمه صدا که مختص تماشاگرنماها نیست. این یعنی فقر فرهنگی در زندگی اجتماعی همه ما. این خود واقعی مردم هستند که دچار فقرند. حالا در موضوع اخیر، یک نوع دیگری از بیفرهنگی را در بین مردم و مسئولان دیدیم.
بحث ما همین است؛ اتفاقاتی همچون صحنهای که شیث و نصرتی به وجود آوردند، چرا اینگونه مطرح میشود؟ چرا بازتاب آنها در جامعه اینگونه است؟
این موضوع یک ورم ملتهب و متورم سالها کهنهشده را کمی برجستهتر کرد، وگرنه این موضوع بود و کسی هم برای بهبود آن در بین جامعه کار فرهنگی نکرده بود. بعضا پمادی روی آن میزدند، ورم نمیخوابید اما نشان میدادند که از التهاب آن کاسته شده. من میگویم همه ارگانها، نهادها و حتی کوچکترین برنامهها هم میتوانستند در این بین نقش ایفا کنند، «90» که جای خودش را داشت با میلیونها مخاطب.
به بحث اصلی برگردیم. شما در مدت زمانی که با گروهتان در بخش نظارت و ارزیابی صداوسیما حضور داشتید دقیقاً چه کارهایی کردید که برنامهای مثل «90» بتواند وارد این حوزههای فرهنگسازی در فوتبال و به قول خودتان در جامعه شود؟
کار ما یک روال مشخص و دائمی داشت. در این بخش ما برنامهها را بر اساس موازین اخلاقی و سیاستهای صداوسیما بررسی میکردیم. بر اساس افق رسانه، گروههای ورزشی را بررسی میکردیم. کار ما این بود که آیا برنامههای مختلف منطبق با این سیاستها هستند یا خیر.
و برنامه90 منطبق با سیاستها بود؟
این برنامه منطبق با سیاستها بود اما گاهی از اصول فاصله میگرفت.
چرا؟
برای برنامهها یک تحلیل مهم در حوزه ارزشیابی وجود دارد به نام تحلیل محتوایی. رسانه تصمیم گرفت برنامههای ورزشی را تحلیل محتوایی کند با محوریت این سوالات که کارکردهای ورزش چیست؟ چرا میگویم ورزش مثل زندگی است؟ چرا میگویم وقتی بازیکنی در زمین تکروی میکند در زندگی خود هم تکرو است؟ به این دلیل که در کل دنیا برداشتهای مختلفی انجام میدهند.
در کل دنیا هزینههای زیادی انجام میدهند تا ورزش سرپا باشد؛ به این دلیل که ورزش پیامدهای اجتماعی دارد. یک برنامهای مثل «90» اگرچه در گروه ورزشی و شبکه ورزشی برآورد میشود اما کارکردهای فرهنگی دارد.
پیامدهایی دارد که میتواند حتی نشاط اجتماعی را به همراه داشته باشد. جنس برنامه ورزشی پیامد اجتماعی دارد و حتی برنامه فردوسیپور پیامدهای سیاسی هم دارد. برخی اوقات با برقراری ارتباط با یک نماینده مجلس تحریکات ایجاد میکند. قالب برنامه90 یک برنامه صرفا ورزشی بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن نیست. بنابراین باید کارکردهای دیگر رسانه نیز در این برنامه لحاظ شود.
پیشنهاد شما درباره بستههای فرهنگی در برنامه «90» چه بود؟ این بستهها به چه شکلی باید اجرا میشد؟
اگر بخواهم مصداقی بگویم موارد زیادی بود که میتوانست در صورت اجرا، از این عواقب پیشگیری کند. یادم هست زمانی که محسن رسولی، بازیکن تیم سایپا بعد از زدن گل اقدام به شادی نامتعارف کرد و همه لباسهایش را درآورد و اتفاقاً این حرکت تقبیح شد، پیشنهاد کردم که آن زمان بیایند و حرکات شادی بعد از گل را کنار هم قرار دهند تا مردم خود قضاوت کنند که کدام حرکت درست و کدامیک دور از شان است.
یا برای شعارهایی که در استادیومها داده میشود نیز پیشنهاد کردیم بیایند شعارهایی که در دیگر کشورها وجود دارد را ترجمه کنند و از طرفی شعارهایی که در استادیومهای خودمان هم وجود دارد را حتی با استفاده از بوق پخش کنند تا تفاوت فرهنگی نشان داده شود.
در واقع زشت و زیبا را در کنار هم قرار میدادند تا مردم خود قضاوت کنند که کدام روش صحیح و کدام روش نادرست است. این یک اصل مهم در روانشناسی است که اگر شما در رسانه از تکرار استفاده کنید تاثیر زیادی خواهد داشت.
فردوسیپور چه عکسالعملی نسبت به این پیشنهاد شما داشت؟
آن زمان به من گفت که مگر برنامه «90» جزو گروه اجتماعی است؟ اگر قرار باشد که به این مسائل پرداخته شود که دیگر باید این برنامه جزو گروه اجتماعی برآورد شود. هرچند این صحبت به صورت مصداقی درست بود اما من میگویم این آقا اگر تا پایان بر اعتقاد خود استوار بود میشد بگوییم که صرفا نگاه ورزشی دارد نه اینکه وقتی مسائلی از این قبیل در فوتبال رخ میدهد کارکردهای رسانه را عنوان کند و بگوید که یکی از کارکردهای رسانهای اشاعه فرهنگ است.
زمانی که بحران به وجود میآید، به آن نمیپردازند. در مدیریت بحران با نگاه به آینده بحرانهای اجتماعی را مدیریت میکنند. من از آقای فردوسیپور سوال دارم. حرکتی که در بازی پرسپولیس و داماش رخ داد بحران ورزشی بود یا بحران اجتماعی؟ میتوانیم تفاوت قائل شویم بین این مسائل؟ به همین خاطر آن زمان گفتیم بیا و بحرانهای اجتماعی در ورزش را مدیریت کن.
حالا اتفاقی رخ میدهد که فضای اجتماعی کشور را دچار یک تب میکند، هرچند این تب با محروم کردن و... کمی کاهش پیدا کند. به نظر من این کارها تنها یک مسکن است و باید قبول کنیم که یک کار پایهای برای از بین بردن این مسائل نکردهایم.
به نظر شما فردوسیپور چه تعبیری از ایدههایی اداره کل نظارت و ارزشیابی داشت؟
عادل گفت برای من همین که به فوتبال بپردازم کافی است. من فقط باید به فوتبال بپردازم. حالا بعد از اینکه فضای جامعه ملتهب شده میگوید که یکی از کارکردهای اصلی رسانه توسعه مفاهیم اخلاقی و فرهنگی است و اساسا ماموریت رسانه این است. من گفتم 5سال قبل که دهه 30 یا 40 نبوده! آن زمان از این موضوع فرار کردی و به دلیل عدم آگاهی از فضای اجتماعی این موضوع را رد کردی.
نگاه شما به رخ دادن چنین اتفاقی چیست و چرا یک فرد موفق در رسانه چنین دیدگاهی دارد؟
فردوسیپور یک مهندس است و درس آن را خوانده. در حوزه علوم انسانی و اجتماعی کار نکرده و نمیتواند در این حوزه قد علم کند. نباید هم از او انتظار داشت. در حقیقت زاویه دید یک فردی که در حوزه فنی و مهندسی تحصیل کرده زاویه صفر و یکی است.
معتقدم زمانی که به واژه فرهنگ پرداخته میشود و این مسائل را قرار است تحلیل کنیم نیاز داریم بین صفر و یک را نگاه کنیم. نمیتوانیم یک فضای بزرگی را نگاه کنیم و تنها یک بخش آن را در نظر بگیریم. در روزنامه مردمسالاری تیزری از فردوسیپور درست کرده و دلایل موفقیت فردوسیپور را نوشته بودند.
پس با این تفاسیر، فکر میکنید چه عاملی باعث شده که همچنان برنامه «90» جزو برنامههای پرمخاطب باشد؟
به این خاطر که «90» لیدر عوام است. یک لیدر در حین اینکه عموم مردم را همراهی میکند سعی در رشد فرهنگی آنها دارد، نه اینکه خود رهبر این گروه شود.
این دغدغه حاصل یک تفکر فردی است که شما و دوستانتان داشتید، یا این دغدغه در سیما نیز وجود داشت؟
جایی که من کار میکردم کار مونیتورینگ بود و اصولا کسانی که کار مونیتورینگ انجام میدهند فعالیت اجرایی ندارند. به طور مثال الان سازمان بازرسی داریم، بگوییم شما ماموریت دارید که فساد در جامعه رخ ندهد، اما آیا رخ نمیدهد؟ من کار نظارت میکردم. یکی از کارهایی که انجام دادیم این بود که تمام مجریهای صداوسیما را از لحاظ کیفی و کمی بررسی کردیم.
البته یادم نیست عادل چه جایگاهی داشت. ما همه مجریان گروههای مختلف را مورد تحلیل کارشناسی قرار میدادیم و از بین آنها بهترین را به مدیران ارشد سازمان معرفی میکردیم تا به نحو بهتری از آنها استفاده شود. به هر حال ما در گروه خودمان این دغدغه را داشتیم.
در ارزیابی مجریان صداوسیما چه کسی برتر شد؟
فکر میکنم سال1385 مرتضی حیدری به دلیل اینکه نگاه تخصصی به مسائل داشت بالاترین امتیاز را کسب کرد.
و عادل جزو خوبها بود یا بدها
حتماً جزو خوبها بود. همین حالا هم جزو خوبهاست اما یکسری موضوعات هست که برای آینده عادل و تفکراتی شبیه به عادل خطرناک است و آن هم خودشیفته شدن آنهاست. نکتهای که روزنامه مردمسالاری دوهفته قبل در مورد عادل گفته بود این بود که هیچ فردی تا به حال نتوانسته او را سرنگون کند در حالی که خیلیها میخواستند این کار را انجام دهند.
آیا اینطور بود؟
نمیدانم بوده یا نه ولی میگویم این اتفاق هم به خاطر نبوغ ذاتی او بوده نه به خاطر علم و دانش و اشراف به حوزه خود.
به هر حال نبوغ ذاتی هم امتیازی است که عادل داشته است.
بله، امتیاز محسوب میشود ولی این نکته هم ضروری است که واقعاً جریانات اینطور نیست که یک نفر را با شدت زمین بزنند و یک نفر را بالا ببرند. اینطور تحلیلهای رسانهای فقط باعث میشود که افراد دچار مشکلات شخصیتی شده، بیخود و بیجهت خودشیفته شوند و در دام این مشکل بیفتند.
بررسیهایی که درباره عملکرد مجریان صورت میگرفت به کدام واحد ارجاع میشد؟
به مدیران همه شبکهها فرستاده میشد.
میخواهیم بدانیم که اگر این ارزیابیها توسط اداره شما صورت گرفته بود، پس چرا تغییری رخ نمیداد؟ در شبکهها دغدغهای برای تغییر وجود داشت؟
واقعیت تلخ این است که ما این ارزیابیها را به گروهها ارجاع میدادیم اما متاسفانه بازوی مراکز کنترل و نظارت در صداوسیما ضعیف است.
دلیل جدا شدن شما از این واحد هم همین بود؟
خیر، ما به معاونت سیاسی منتقل شدیم. در این بخش بیشتر فعالیتهای ما محسوس بود. در بخش اجتماعی یک برنامه با آببندی درست میشد اما در بخش خبر سیاسی حساسیتها بیشتر بود.
ارتباط شما با مدیران گروه چطور بود؟
ارتباط چندانی نداشتیم. ما تنها برنامهها را ارزیابی میکردیم و گزارش آن را به مدیران ارجاع میدادیم.
با خود سازندگان برنامه چطور؟ مثلاً ارتباط شما با عادل چطور بود؟
ارتباط ما در حد همان تیم ورزشی بود چون در حوزه کاری که حرف ما را قبول نمیکرد! (با خنده...)
یعنی عادل به اندازهای بزرگ شده بود که با یک مقام بالادست خود مخالفت کند؟
به نظر من اگر مدیر کل هم تماس میگرفت همین جواب را میداد. فربه شدن عادل یک نوع آشفتگی درونی برای خودش و یک نوع شیفتگی برای دیگران به وجود آورده بود. الان سوال اصلی من از عادل این است که چرا الان به فکر مسائل فرهنگی افتادید؟ شما که آدمهای عالمی بودید.
وقتی برنامه شما را برآورد میکنند با تحلیلها برآورد میکنند. به نظر من او با تولید همین برنامه هفته گذشتهاش که درباره موضوعات فرهنگی بود قصد داشت صرفاً روی موج باشد.
مگر نباید برنامه به تایید مدیر گروه برسد. مثلا نظرسنجیها مگر به تایید مدیران گروه ورزشی نمیرسد؟
اینطور نیست که فکر کنید شبکه پشت این برنامه به معنی یک شبکه کاری واقعی است؛ یک شبکه اجتماعی اینترنتی دارای ایده و یک شبکه که دارای یک نظامبندی، دیسیپلین، طرح، نقشه، پلان و دستهبندی است. شبکه سه به عنوان یک شبکه، واقعی نیست. به نظر من مطرح کردن مسائل فرهنگی در برنامه «90» تنها یک تیزر برای این برنامه است.
فکر میکنید این کار نباید انجام شود؟
باید انجام شود و به نظر من خوب است اگر از حالا هم این کار را آغاز کنیم. به عقیده من این اتفاقات ابزارهایی برای برنامهای به عنوان «90» شده تا خود را سرپا نگاه دارد. در واقع این برنامه تنها واکنش نشان میدهد نسبت به کنشهای اجتماعی.
در بحث جامعهشناسی بحثی با عنوان کنش متقابل داریم. رسانه ملی به عنوان دیدبان فرهنگی، اجتماعی و... در کنار کار مونیتورینگ که انجام میدهد باید کار کارشناسی هم انجام دهد.
نمیتوانید موضوعی را مطرح کنید بدون اینکه به مسائل و پیامدهای آن بپردازید. بدون اینکه به محتوای آن بپردازید. از آنجا که کار تخصصی در حوزههای هنجارهای اجتماعی ندارد میبینیم که برنامه تا انتها پیامی به همراه ندارد.
برنامه«90» مثل این است که بذری را بکاریم ولی آبیاری نکنیم. این کار به یک فرد کارشناس نیاز دارد. پیشنهاد میکنم این بذر درست کاشته شود؛ در زمان و مکان درست. این به فهم و دانش احتیاج دارد.
باز سوال دیگری مطرح میکنم. برنامه90 درباره حذف لیورپول و در حوزه اخلاقی هم صحبت میکند. مگر میشود یک فرد به تمام علوم مشرف باشد؟ تا به حال دیدهاید در حوزه مسائل اجتماعی یک جامعهشناس دعوت کند؟ چرا باید در حوزه اجتماعی افرادی مثل صدر و حاجرضایی صحبت کنند؟ به نظر من این فقر فردی است که وی در حوزههای فرهنگی دارد.
به عقیده شما چرا این موضوع دغدغه سیما نبوده است؟
در حال حاضر در صداوسیما کار کارشناسی، کار ارزیابی و نظارت انجام میشود اما تاثیری در برنامهها ندارد.
دلیلش چیست؟
به خاطر اینکه مدیران تولید و مدیران سیما به نتایج نظارت و ارزیابی توجهی نداشتند.
مگر شما سازمان موازی بودید؟ مگر سازمان بالادستی نبودید؟ این اطلاعات به کجا ارجاع میشد؟
روال کار اینطور نبود. گزارشها حتی به دفتر معاونت سیما نیز میرفت اما نگاه فرق داشت. این دغدغه را حس میکردند و میدانستند ایراد وجود دارد اما تا زمانی که این گزارش به شبکه میرسید دوماه برنامه روی آنتن رفته بود. لحظه به لحظه نبود. زمانی که برنامه روی آنتن میرفت که نمیشد ارزیابی کرد.
شما گفتید برنامه90 منطبق بود با سیاستها اما در بسیاری از موارد زمانی که میهمانان «90» روی خط میآمدند معترض بودند. مثلا افرادی مثل مایلیکهن همیشه در برنامه90 سانسور میشدند؛ در واقع به بهانه اینکه زمان کم است صحبت آنها قطع میشد؟
این مسائل چالشی تنها ذهن هیجانی بیننده را تامین میکند و در عین حال مسائلی در جامعه به وجود میآورد. این مسائل با هدفگذاری نیست و حتی این موضوعات باعث بروز مشکلاتی در بیننده میشود. وقتی شما یک دعوا را میبینید وقتی میخواهید بخوابید با مشکل روبهرو میشوید.
در واقع این مسائل محتوایی تاثیرزیادی بر جامعه میگذارد. مثلا وقتی یک فرد 7ساله پای این برنامه مینشیند به این نتیجه میرسد که توهین کردن به بزرگتر کار دشواری نیست. چطور میگوییم برنامههای ماهوارهای بدون در نظر گرفتن مخاطب هر برنامهای را تولید میکنند و این برنامهها قطعا بر سنین مختلف تاثیرگذار است، برنامه90 هم به چنین شکلی تبدیل میشود.
پس با این حساب باید گفت برنامه «90» باید طبقهبندی سنی شود. مثلاً یک گروه سنی خاص فقط آن را تماشا کنند.
موضوع بحث من این نیست. به نظر من در مجموع این برنامه بر افراد تاثیر میگذارد. عقیده دارم فردوسیپور به ویروسی که سالها ناقل آن بود (ویروس برخورد و تصادف) دچار شده است. ما عکسالعمل میهمانان تلفنی «90» را نمیبینیم اما رفتار فردوسیپور در برخورد با استیلی نشان داد عصبی است.
حرکات دست و تکان خوردن این مساله را به خوبی نشان داد. «90» مثل یک کیکی است که فقط خامه آن شیرین است و وقتی آن را میخوری و به مغز کیک میرسی میبینی که کیک تلخ است.
با این وضعیت فکر میکنید برنامهای مثل «90» چه آیندهای خواهد داشت؟
خواه ناخواه برنامه90 در جریان تجربی روز به روز مشکلات خود را کم میکند. حداقل این است که فضای روبه جلویی را دنبال میکند. اما اگر رویکرد برنامه90 اجتماعی است با جدا کردن سره از ناسره این کار را انجام دهد.
چطور میتواند به مسائل فرهنگی و اجتماعی نگاه کند؟ مگر نمیگوید ما ورزشی هستیم؟ وقتی شما نماینده مجلس را به چالش میکشی چطور میتوانی بگویی کارکرد سیاسی نداری.
من میگویم زمانی که قصد دارد از فضای اجتماعی استفاده کند به این فضا روی میآورد. درک و تحلیل اجتماعی نیاز به کار کارشناسی و اشراف به مهندسی فرهنگی دارد. یک برنامه باید اقناع کند. در واقع به متحوا نمیپردازد.
رویکرد آن برگرفته از دانش سطحی اجتماعی است، دارای عمق نیست. پرداختن به این مسائل نیاز به علم دارد. یکی از مسائل اجتماعی بزرگ برمیگردد به فوتبال. یکی از مسائل مهم سلامت اجتماعی برمیگردد به فوتبال که باعث نشاط اجتماعی میشود. برنامه90 یا یک برنامه دیگر چه میزان برگرفته از پژوهشهای اجتماعی تولید میشود؟ این برنامه به موضوع شیث و نصرتی میپردازد اما چه میزان در این زمینه پژوهش شده است؟
گاهی شما بالاترین درجه ورزشی را کسب میکنید اما نمیتوانید آن را نگه دارید
استخوانش سختتر خواهد شکست ...
استخوانش سختتر خواهد شکست ...
ورزشیهای بسیاری بودهاند که بهواسطه معروفیت بیش از حد دچار عارضه خودمحبوببینی شده و بعدها به سرنوشتی غمانگیز دچار شدهاند. آنها یا از صحنه ورزش محو شدند و یا دچار حاشیههای غیرورزشی بیشتری شدهاند.
اگر ملاک نارسیسم در ورزش را تعاریف روانشناسی گزارش صفحه28 فرض کنیم، بسیاری از ورزشیها را میتوان در آن دسته قرار داد که نتوانستند خود را در مقابل محبوبیت و معروفیت کنترل کنند و عاقبتشان آن چیزی نبود که تصور میکردند.
علی اکبریان؛ از عرش به فرش
«علی اکبریان؛ روماریوی ایران»، شاید اگر این شعار بارها و بارها در ورزشگاه تکرار نمیشد، ستاره سالهای دور فوتبال ایران به وضعیتی دچار نمیشد که حالا شده است. کمتر از یکسال قبل بود که اکبریان در زندان رو در روی خبرنگاران «تماشاگر» قرار گرفت و از سرنوشت شومی که گرفتارش شده بود گفت: «من زیاد از حد به خودم میبالیدم. من معروف بودم، محبوب بودم، تیپ روز میزدم و همه فکر میکردند که من بهترین الگو برایشان هستم. در این شرایط کسی نبود که دستم را بگیرد، تذکر بدهد، بد و خوب را نشانم بدهد و همین شد که فراموش کردم اصل و نسبم چی هست... اشتباه من جایی شروع شد که فکر کردم بهترینم.»
آقای گزارشگر و دردسرهای محبوبیت
در بین گزارشگران فوتبال یکی هست که معمولاً پرحاشیهترین هم لقب میگیرد و به اندازه مساوی هم طرفدار دارد و هم منتقد. این گزارشگر معروف اما از این معروفیت آنقدر استفاده میکند که شایسته و بایسته کسوت یک مجری باسابقه دودههای باشد.
وی معمولا به دلیل معروفیت بیش از حد، ادارههای دولتی و خصوصی را بدون دغدغه نوبت و وقت قبلی طی مسیر میکند و در همایشها و میهمانیها هم بالاترین میزان امکانات را متعلق به خود میداند.
چندی قبل در یکی از ادارات نیمهدولتی تهران، او که بایستی برای دریافت مجوز همانند دیگر مراجعهکنندگان در صف یکی، دوساعته معطل میشد با این بهانه که معروفیتاش میتواند برایش باعث مشکل شود از مسئولان مربوطه خواسته بود تا بدون نوبت کارش را راه بیاندازند که البته بعد از مخالفت، با صدای بلند اعتراض کرده بود!!!
کسی از نیکبخت واحدی خبر دارد؟
روز نخستی که علیرضا نیکبخت واحدی از مشهد راهی تمرینات تیم فوتبال استقلال شد، تیشرتی به تن داشت که روی آن تصویری از بروسلی حک شده بود. اصلا نیازی نیست که درباره نیکبخت واحدی و فعالیتی که در چند سال حضورش در تیمهای استقلال و پرسپولیس داشت چیزی اضافه بگوییم، فقط در این حد لازم به یادآوری است که نیکبخت بلافاصله با بازیهای خوبی که انجام داد به تیم ملی دعوت شد و در فاصله چند سال به یکی از بهترین بازیکنان لیگ تبدیل شد.
اما این محبوبیت بیش از حد، نیکبخت را دچار یک سری مشکلات حاشیهای عجیب و غریب هم کرد. داستان فرودگاه، میهمانی دوستانه و غیبت 24ساعته او در تمرین تیم ملی در نهایت کار را به جایی رساند که حالا نیکبخت از یک فوقستاره به یک بازیکن معمولی تبدیل شده است.
شیث رضایی و باقی دوستان و آشنایان
ورزشیهای دیگر هم بسیارند که میتوانند به این لیست اضافه شوند اما به صورت خلاصه میتوان درباره برخی بازیکنان صحبت کرد که روزگاری میتوانستند به دور از احساس خودبرتربینی به مدارج بالای موفقیت برسند و این اتفاق هرگز رخ نداد؛ شیث رضایی، محمدرضا مامانی، امیرحسین اصلانیان، حمیدرضا شفیعی، داوود فنایی، پرویز برومند، رضا شاهرودی و...