به گزارش مشرق، «محمد صرفی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
مدت زیادی از زلزله غمبار کرمانشاه نگذشته است و به همین دلیل تصور شرایط و وضعیت مذکور دشوار نیست. تصور کنید در شهری زلزله رخ داده است. منطقی و عاقلانهترین کار در ساعات اولیه، نجات مصدومان و رسیدگی به آنهاست. حال فرض کنید در آن شرایط خطیر که هر لحظه تعلل میتواند باعث از دست رفتن امکان نجات مصدومی از زیر آوار شود، یکی بگوید باید آشغالهای شهر را جمع کنیم!
دیگری مردم را بترساند که ایهاالناس فرار کنید که سیل نیز در راه است! آن یکی دیگر بگوید تقصیر خودشان است و اگر چنین و چنان نمیکردند اینگونه نمیشد. یکی هم با ژستی بسیار متفکرانه و عمیق پیدا بشود و بگوید باید مسائل را ریشهیابی کرد و ریشه اشک امروز ملت نیز به اشکانیان بازمیگردد که در مکانیابی و پایهگذاری این شهر دقت کافی را به خرج ندادند!
چهار نفری هم که عقلی دارند و میدانند حالا وقت این حرفها نیست و باید به داد زیرآوارماندگان رسید، توی سر و کله هم بزنند و دست به یقه باشند که روش آواربرداری تو غلط است و آنچه من میگویم و میکنم درست است. بیفتند به جان یکدیگر و دست به یقه بشوند و بهجای نجات مجروحان، بر آمار آن بیفزایند! اگر کسی شاهد کلیت این ماجرا باشد احتمالا خواهد خندید. البته از آن خندههای تلختر از گریه.
اگر از دایره تنگنظریهای فردی و گروهی و جناحی اندکی دور شویم و به صحنه سیاسی کشور نگاه کنیم، تقریباً با وضعیتی مشابه مثال فوق روبرو میشویم. کشور مدتهاست درگیر جنگ تمامعیار اقتصادی است اما عدهای از سر تغافل و عدهای نیز عالمانه سعی در لاپوشانی آن دارند. آنهایی که برای حل مشکلات چشم به غرب داشتند و گمان میکردند نسخه شفابخش اقتصاد، تنشزدایی در سیاست خارجی است، امروز حداکثر هنرشان این است که بگویند درست است که این راه به جایی نرسید اما خدا را شکر کنید که در پیادهروها دیوارکشی نشد! درباره ارتباط اقتصادی با غرب نیز، دشمن در حیاط منزل مشغول تیراندازی است و بهجای آنکه کاری کنند و اهل خانه را نیز هوشیار و برای دفاع آماده سازند، میگویند خوش باشید که جشنی برپاست و مهمانها دارند ترقه و فشفشه هوا میکنند.
هدف اصلی این جنگ چیزی نیست جز دلسرد کردن مردم از هویت استقلالطلبانه خود و پناه آوردن به غرب برای نمردن از گرسنگی. به موازات این جنگ بیسابقه و سنگین، بمباران روانی مردم نیز در جریان است؛ چه بسا سنگینتر از آن. روز را شب و سیاه را سفید جلوه میدهند و فضایی میسازند که گویی همه اقصینقاط عالم بهشت برین است و ایران دوزخ لعین! آنهایی که سرمایه و تخصص و استعدادی قابل عرضه دارند بهتر است هرچه زودتر جان خود را بردارند و رخت و بخت خود را از این دیار بیرون کشند و آنان هم که نمیتوانند برزخیان روی زمین هستند و محکوم به ادامه مسیری که رو به قهقراست!
این را هم باید بدانند که تمام مشکلاتشان مربوط به آن است که حاضر نیستند مقابل غرب سر تعظیم فرو آورند که اگر چنین کنند آتش بر آنان گلستان خواهد شد. پس تعجبی ندارد که ضدانقلاب فراری در نهایت وقاحت بنویسد: «خیلیها ضداستعمار مینویسند، اما استعمار الزاما پدیده بدی نیست، برای خیلیها برکت داشته در جای جای جهان.» و برای آنکه تحمیق مخاطب را تکمیل کند شاهد مثال نیز میآورد که اگر امروز هند در برخی جنبههای علم و تکنولوژی پیشرفتی دارد، از صدقه سر ۱۵۰ سال استعمار بریتانیای کبیر است و هندیها باید ممنون باشند که انگلیسی زبان دوم آنهاست.
وضعیت خبری و تحلیلی نه تنها در ایران که در دنیا دچار نوعی آشفتگی و سردرگمی بیسابقه است. مقاله مفصل و تحلیلی مجله نیوزویک در خرداد ماه سالجاری – به قلم نینا بارلیگ- تصویر قابل تاملی از این وضعیت ارائه میکند. این مقاله که تیتر اصلی مجله در آن شماره است، صفی طویل و منظم از شهروندان را نشان میدهد که هر کدام یک گوشی هوشمند در دست دارند و با حالتی مسخ شده به سوی صندوق رای در حرکت هستند.
تیتر روی جلد این است؛ شستشوی مغزی! ظاهراً در دنیایی هستیم که دیگر خبری از سانسور اطلاعات نیست و اخبار و تحلیلهای مختلف از منابع گوناگون بهصورت لحظهای و برخط به تمام دنیا مخابره میشود. فقط کافی است یک گوشی هوشمند داشته باشید. چه لب مرز افغانستان باشید و چه در قلب نیویورک، به یک اندازه از جریان آزاد (؟!) اطلاعات برخوردار خواهید بود. مغزتان را شستشو میکنند و خوشحالید که از دنیا عقب نیستید!
دشمن از سویی – با جنگ اقتصادی- معیشت مردم را نشانه رفته است و از سوی دیگر شستشوی مغزی آنان را همزمان در دستور کار دارد. اگر راهکاری برای گشایش معیشت مردم ارائه شود، میگویند اینها میخواهند دور کشور دیوار بکشند و مردم را از تکنولوژی و محصولات روز دنیا محروم کنند! و اگر صدایی دلسوز از گوشهای برخیزد که مردم این شستشوی مغزی است و نه گردش آزاد اطلاعات، میگویند ملت چه نشستهاید که میخواهند چشم و گوشتان را ببندند!
در این معرکه عظیم، ملاک و معیار سنجش افراد و جریانها و عملکردشان، نسبت آن با این دو میدان نبرد است. فلان کار و موضعگیری در راستای گشایش معیشت مردم است یا باری مضاعف بر دوش آنان نهاده و نمک بر زخمشان میریزد؟ به همان موضعگیری و عملکرد، گرهای از هزار و یک شبهه فکری خلقالله باز میکند یا خود گرهای دیگر میافزاید؟ جنجالها و مباحث این روزها را نیز با همین شاقول میتوان سنجید.
یک نمونه اخیر آن هیاهوی اصلاحطلبان برای عبور از روحانی است. این عبور زودهنگام –کمتر از چهار ماه پس از آغاز به کار دولت- در حالی است که پیش از انتخابات میگفتند ما تضمین وعدههای روحانی هستیم. امروز که قافیه تنگ شده و میبینند و میدانند خبری از تحقق آنها نیست و نخواهد بود، راه فرار به جلو در پیش گرفتهاند که ما با اینها نیستیم و کسی از ما نخواهد و نپرسد که چرا چنین شد.
میگویند فردی که عمری را به باطل گذرانده و در بستر احتضار بود، به فرزندانش گفت کفن کهنهای برایش فراهم کنند. با تعجب پرسیدند چرا کهنه؟! گفت تا پس از مرگ مرا در آن بپیچید و دفن کنید. فرزندانش پرسیدند چه فایدهای برایت دارد؟ مرد گفت وقتی نکیر و منکر بیایند و کفن را ببینند گمان میکنند من از مردههای پیشین هستم و سؤال نمیپرسند و جواب نمیخواهند! امروز جامعه در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...با جریانات و افرادی مواجه است که با پوشیدن کفن کهنه در پی فرار از پاسخگویی هستند.
اگرچه همگان در این میدان وسیع و خطیر مسئولیت دارند اما به نظر میرسد دو دستگاه و نهاد به دلایلی نسبت به دیگران مسئولیتی عظیمتر بردوش دارند؛ قوه قضائیه و صدا و سیما. درباره مسئولیت، جایگاه، میزان موفقیت و نواقص این دو دستگاه سخن بسیار است و باید به هر کدام بهصورت جداگانه پرداخت. هجمه سنگین و مداوم دشمن به این دو نهاد نیز ناشی از همین مسئولین و جایگاه ویژه است. از منظری میتوان جایگاه آنها را با نکیر و منکر مقایسه کرد.
در روایات آمده است که این دو فرشته الهی صدایشان مانند رعد غرنده و چشمهایشان مانند برق خیرهکننده بوده و فریاد آنها مو بر تن فرد راست میکند. البته چگونگی برخورد آنها بر اساس ایمان یا انحراف افراد است و چهرۀ آنها در برخورد با افراد نیز تفاوت دارد و بر آنهایی که راه حق را پیمودهاند، بشیر و مبشر وارد میشوند.
حمله جریانات نادان داخلی و دشمنان دانای خارجی به این دو نهاد، نباید باعث بسته شدن باب مطالبهگری، نقد و اصلاح آنها شود. همه باید درباره مسئولیت و عملکرد خود در این دو نبرد بزرگ اقتصادی و فرهنگی-رسانهای پاسخگو باشند. مطالبه و محاسبه را از خود آغاز کنید و چتر آن را بر سر تمام اجزای جامعه بگسترانید و اجازه ندهید مردههای متحرک و کفنهای کهنه فریبتان بدهند.
اما باید به جایگاه و خاستگاه برخی از نقدها و اعتراضها به قوه قضائیه، صدا و سیما و... نیز نیمنگاهی داشت، چرا که این روزها افراد و جریاناتی نه با انگیزه اصلاح که با انگیزه انتقام از دستگاه قضایی و ایجاد بیاعتمادی به آن، زبان و قلم به اعتراض گشودهاند. ماهیت اینگونه اعتراضها را که با نقد دلسوزان فاصلهای پرناشدنی دارد به آسانی میتوان شناخت.