سرویس جهان مشرق- آریانا طباطبایی و کریم سجادپور در پایگاه مجله آمریکایی آتلانتیک طی دو مطلب به ترامپ توصیه کردند پیش از تلاش برای حمایت از «معترضان» در ایران، ابتدا ماهیت آن را بشناسد و سپس با زیرکی بستر رشد و جهتدهی به آن را فراهم کند. آتلانتیک که در روزهای آغازین از موضعگیری در مورد اتفاقات مشهد و تهران خودداری کرده بود، حالا همراهی خود را با ناآرامیها اعلام کرده و توصیههایی را به رئیسجمهور آمریکا ارائه میکند.
آنچه در پی میآید، بخشهای مهم این دو گزارش است:
در ایران چه خبر است؟
۱- در حالی که در عمده کشورهای منطقه در سالهای گذشته، حرکتهای اسلامی در مخالفت با نظامهای سکولار به راه افتاده، در ایران از سال ۲۰۰۹ میلادی (۱۳۸۸ شمسی) حرکتی سکولار برای مخالفت با نظام اسلامی ظهور کرده است یعنی دقیقاً به عکس.
۲- از آن سال تا کنون به نظر میرسد بسیاری از افرادی که در جنبش سبز مشارکت داشتند، تصمیم گرفتهاند از طریق صندوق آرا به اهداف خود فکر کنند اما با وجود تغییر بسیاری از نمایندگان مجلس و دو دوره پیروزی گروه میانهرو در انتخابات ریاستجمهوری، باز هم مشکلاتی پیش پای آنها قرار گرفت، از همه مهمتر، احیای اقتصاد بود که علیرغم توافق هستهای به دست نیامد زیرا «ترامپ از سیاست چماق و هویج اوباما در قبال ایران، هویجها را حذف کرد».
۳- این حرکت هیچگونه سازماندهی، رهبری یا تسلیحات ندارد در حالی که نظام اسلامی دارای سازماندهی، رهبری و تسلیحات است و برای نظامی که شورشیان مسلح و سازمانیافته در سوریه را سرکوب کرد، مقابله با چنین تجمعاتی اگر در قالب خشونتآمیز ادامه یابد، مثل آب خوردن است به ویژه اینکه پس از آن به اسم تأمین امنیت ملی میتوانند کنترل خود را بر کشور افزایش دهد. آنچه در کنار این موارد احتمال موفقیت اعتراضات اخیر را باز هم کمتر میکند، اولاً عدم وجود جایگزین در صورت تغییر رژیم به قول تیلرسون وزیر خارجه است و ثانیاً (برخلاف جنبش ۲۰۰۹ میلادی) فقدان هدف مشخص است.
۴- اینکه نظام در داخل ایران اقتدار بالایی دارد، به هیچ وجه تضمینکننده آینده آن نیست، کمااینکه بارها تاریخ نشان داده آنچه بسیار مستحکم به نظر میرسد، به راحتی فرومیریزد. برای مثال ۵ ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی جاسوسان سیا خبر میدادند ایران در وضعیت انقلابی و حتی پیشاانقلابی نیست. بنابر این در مورد آینده نمیتوان پیشگویی کرد با این حال رفتار نظام اسلامی در گذشته نشان داده اجازه نمیدهد تغییر، به راحتی یا به صورت مسالمتآمیز به دست آید.
۵- ممکن است واقعاً جناح انقلابی در آغاز تجمعهای اخیر نقش داشته باشند کمااینکه هماکنون نیز تلاش میکنند آن را در جهت مطالبه اقتصادی از دولت روحانی جهت بدهد، اما به هر حال روشن است آنچه به اعتراضات دامن میزند، مشابه همان مواردی است که در بسیاری از کشورها به اعتراض میانجامد: افزایش هزینه زندگی، فساد گسترده، کلاهبرداری و اختلاس، سوءمدیریت. البته در ایران باید عامل دیگری را نیز اضافه کرد: محدودیتهای اجتماعی و سیاسی. روحانی در اولین واکنش خود به اعتراضات، آن را شامل بر مطالبات واقعی دانست و علاوه بر اقتصاد از مقابله با فساد و تقویت شفافیت نام برد.
اینکه عمده مطالبات بر محور مسائل روز مانند «قیمتها، بیکاری و دسترسی به خدمات عمومی» است، کاملاً با آنچه ترامپ فکر میکند که مردم در اصل با «رفتار و سیاست خارجی ایران» مشکل دارند، متفاوت است.
۶- ناآرامیهای چند روز اخیر شاید در مواردی مشابه ناآرامیهای سال ۲۰۰۹ میلادی است اما اولاً حجم آن کوچکتر بوده و ثانیاً پراکندگی آن بیشتر است تا جایی که در شهرهای مذهبی مانند مشهد و قم که انتظارش نمیرفت، شاهد تجمع و اعتراض هستیم.
۷- یک تفاوت مهم دیگر به گسترش عجیب گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی برمیگردد. در سال ۲۰۰۹ میلادی حدود ۲ میلیون نفر در این شبکهها حضور داشتند اما اکنون با رقمی حدود ۴۸ میلیون سر و کار داریم که به هیچوجه قابل مقایسه نیست.
آمریکا چه باید بکند؟
۱- وقتی شعار اصلی «رژیم» ایران، مرگ بر آمریکا است، جلب حمایت سیاستمداران آمریکایی برای مقابله با «رژیم» ایران کار دشواری نیست. اما سؤال اصلی این است که در این فرصت، چه میتوان کرد؟
۲- قراردادن لینک صحبتهای ترامپ در سازمان ملل پیرامون ایران در توییتر وی کار اشتباهی بود زیرا پیش از این همه طیفها در ایران سخنان وی را «توهینآمیز» دانسته بودند.
۳- پیام سال نو ترامپ و متن توییتهای وی نیز نه تنها «گمراهکننده» بود بلکه «نتیجه عکس میدهد». وی گفت «ایرانیان بالاخره هشیار شدند» که این نوعی تحقیر فعالیتهای مدنی، مشارکت در انتخابات و جنبشهای اعتراضی طی چهار دهه گذشته بود. حتی باید به ابتدای قرن بیست میلادی در دهه ۱۹۰۰ برگردیم، زمانی که انقلاب مشروطه در ایران رخ داد. «بسیاری از ایرانیان در تمام این دههها برای آرمانهای خود جان دادهاند».
۴- همدردی با مردم ایران با بیانی بسیار هوشمندانه اشکال ندارد، اما به هیچ وجه مقامات دولت آمریکا نباید صراحتاً آنها را تشویق به آشوب کنند. چنین بیانیههای انگیزهبخشی صرفاً در مورد رژیمهایی کابرد دارد که آمریکا در پایتخت آنها نفوذ داشته باشد، مانند رژیم مبارک در مصر. من (یعنی تحلیلگر آتلانتیک) از بسیاری از مردم پس از آغاز جنبش ۲۰۰۹ میلادی میشنیدم که با وجود مخالفت با احمدینژاد و حتی باور به تقلب در انتخابات، ترجیح میدادند به جای اعتراض در خانه بمانند زیرا راضی نبودند با ایجاد شرایط آشوب، به آمریکا برای حمله به کشور خود اطمینان دهند. اکنون نیز هر چه نقش آمریکا در ناآرامیها پررنگ شود، احتمال پیوستن مردم به آن کم میشود و حتی مقابله خشن «تندروها» با معترضان را توجیه میکند.
۵- اقدام دیگر به سیاستهایی برمیگردد که اهرمهای سرکوبگرانه تهران علیه آشوبگران را از آن بگیرد، به ویژه اینکه اجازه محدودسازی ارتباطات و اینترنت را از حکومت سلب کند. یک پیشنهاد این است که واشینگتن اعلام کند هر شبکه اجتماعی که با حکومت ایران در محدودسازی ارتباطات در ایران همکاری کند، با سانسور در ایالات متحده مواجه می شود، کمااینکه در اعتراضات سال ۲۰۰۹ میلادی نیز توییتر «به درخواست دولت ایالات متحده» برنامه تعطیلی موقت خود را اجرا نکرد تا ایرانیان بتوانند از آن طریق به سازماندهی ادامه دهند.
۶- اقدام سوم بر عهده دستگاه دیپلماسی آمریکا است تا متحدان خود را که با ایران در ارتباط هستند قانع کند صدای نگرانی و محکومسازی خود را علیه اقدامات «سرکوبگرانه» در ایران بلند کنند، متحدانی مانند اروپا، ژاپن، کره جنوبی و هند. فدریکا موگرینی تا به حال ساکت مانده و سکوت او باید بشکند.
جمعبندی
تأکید تحلیلگران بر افزایش بُرد شبکههای اجتماعی و ثبت اقدام مشابه آن در دولت اوباما بدین معنا است که باید در ماههای آینده شاهد تلاشهایی از سوی دولت آمریکا برای تقویت شبکههای اجتماعی به ویژه توییتر و تلگرام برای رهایی آنها از بند فیلترنیگ باشیم اما به نظر نمیرسد صرفاً تغییر لحن ترامپ یا مانند آن بتواند نقش دولتهای خارجی در تقویت ناآرامی را در افکار عمومی ایرانیان کمرنگ کند، به ویژه از آن نظر که تجربه ناآرامیهای سال ۱۳۸۸ شمسی در اذهان مردم باقی مانده است.
به نظر میرسد رسانههای خارجی و مقامات آمریکایی از اینکه اعتراضات اخیر بر محور مسائل روز و مشکلات اقتصادی شکل گرفته، کمی دلخور هستند و اصلاً بدشان نمیآید که بتوانند به طریقی غیرمستقیم و غیرآشکار، آن را به سمت نارضایتی سیاسی سوق دهند. بنابر این بهترین راه برای مقابله با چنین سیاسیکاری، ایجاد راههای مشخص در صداوسیما و مانند آن برای بیان اعتراضات اقتصادی و پیگیری جدی آن از سوی نهادهای مردمی و اشخاص دلسوز است تا با تقویت عدالت اجتماعی، زمینه سوءاستفاده دشمنان از مطالبات مردم از بین برود.
منابع
https://www.theatlantic.com/international/archive/2017/12/the-battle-for-iran/549446
https://www.theatlantic.com/international/archive/2018/01/donald-trump-doesnt-understand-whats-happening-in-iran/549440