سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در روز سوم، یک مستند دربارۀ بانو خدیجه ثقفی همسر حضرت امام(ره) نمایش داده شد و دو فیلمی که تنور جشنواره را گرم کردند؛ فیلمهایی از دو فیلمساز جوان به نامهای مصطفی کیایی و محمدحسین مهدویان که دربارۀ وقایع سیاسی اجتماعی کشورمان، فیلم میسازند.
**حادثه پلاسکو
چهار راه استانبول/ مصطفی کیایی *** (خوب)
خلاصه داستان: ماجرای چند جوان که به دنبال مشکلات اقتصادی خود هستند با آتشسوزی ساختمان پلاسکو گره میخورد.
چه کسی باور میکرد که بتوان پیرامون آتشسوزی ساختمان پلاسکو که ۳۰ دی ماه پارسال رخ داد فیلمی با این کیفیت و این سرعت ساخت؛ آن هم یک فیلم شهری با چهل بازیگر؟ سید محمد بهشتی و وزارت ارشاد دوران خاتمی یک نوع سینمای خنثی را که فقط بلد بود گل و بلبل و مینیاتور نشان دهد، ترویج میکردند که هیچ نسبتی با وقایع روز کشورمان نداشت. هنوز هم آن ریلگذاری وجود دارد و جوجههایی که او زیر بال و پر خود گرفت، بعدها به مرغ و خروسهایی عظیم الجثه تبدیل شدهاند که سر هملۀ جوجههای وطن را میخورند. آن زمان، ابراهیم حاتمیکیا اولین کسی بود که فیلمهایی باکیفیت دربارۀ وقایع روز کشورمان و مسائل جهان اسلام ساخت. و اکنون مصطفی کیایی یک فیلمساز نسل جدید است که دربارۀ وقایع روز کشورمان، فیلمهایی خوب و تماشایی میسازد. البته موضوعات فیلمهایی که او مینویسد و میسازد اغلب پیرامون مسائل اقتصادی هستند که قوام زندگی نیز از قضا درهمین است.
به نظر میرسد که حادثۀ پلاسکو نیز بدین سبب مورد توجه کیایی قرار گرفته است که برج پلاسکو یک مرکز تجاری و اقتصادی بود. لذا کارگردان فرصتی یافته است تا دغدغههای همیشگی خود را بروز دهد که تا حد بسیار، موفق بوده است. گرچه فیلم در الگوی آسمانخراش جهنمی (۱۹۷۴) The Towering Inferno جلوه میکند اما کارگردان در بومی کردن این قصه و بازسازی واقعه پلاسکو، بسیار خوب عمل کرده است و باید به او آفرین گفت. هرچند که ماجرا در سمت مأموران آتشنشانی کاستیهایی داشت و حتی مهدی پاکدل برای این نقش مناسب نبود، اما فیلم در مجموع باورپذیر و راضیکننده است.
بیشتر بخوانید:
هنرنمایی «کیایی» وسط آوارهای «پلاسکو» + عکس
کیایی اکنون به قدرتی رسیده است که بتواند فیلمهایی با پروداکشن بزرگ را کارگردانی کند. امیدوارم بتواند به موضوعات سیاسی روز نیز واکنش نشان دهد و فیلمهای خوبی در این خصوص بسازد.
**تاریخنگاری
مستند بانو قدس ایران/ مصطفی رزاق کریمی *** (خوب)
خلاصه داستان: فیلمی دربارۀ خانم خدیجه ثقفی (۱۳۸۸-۱۲۹۲) معروف به قدس ایران همسر حضرت امام خمینی(ره)
هرچند که نام مصطفی رزاق کریمی عمدتاً به عنوان مستندساز شهرت یافته است و مخصوصاً وقایعنگاری چشمگیر او یعنی «خاطراتی برای تمام فصول» (۱۳۹۱) که دربارۀ جانبازان شیمیایی در اتریش بود، اما در کارنامۀ این فیلمساز، فیلمی همچون حس پنهان نیز دیده میشود که آن را در سال ۱۳۸۵ با بازی محمدرضا فروتن و مهتاب کرامتی و حامد بهداد ساخت.
مستند بانو قدس ایران، یک فیلم تماشایی از کار درآمده است. به طوریکه زمان ۸۲ دقیقهای فیلم همچون یک فیلم ۲۰ دقیقهای سپری شد. امیدوارم به زودی در سینماها اکران شود و عموم مردم به دیدن آن بشتابند.
دوست ندارم کسی تصور کند که علاقۀ اینجانب به این فیلم، به سبب ارادت قلبیام به حضرت امام بوده است ــ که البته افتخار بنده است که پیرو او بودهام و هنوز هم مقلد آن عزیز فقید هستم ــ اما فیلم رزاق کریمی محاسن بسیاری دارد که شرح آن در این مختصر نمیگنجد و بنده ناچار به چند مورد اشاره میکنم:
۱. فیلمنامۀ خوب فیلم که نوشتۀ محمدرضا کریمیراد است، با نریشن عالی و ادبیات زیبا و دلنشین که توانسته است لحظات غم و شادی شخصیت را توأمان به ظهور برساند.
۲. تحقیقات خوب فیلم که عمدتاً بر دستنوشتههای بانو قدس ایران مبتنی بوده است. مخصوصاً کتابی که توسط برادر آن مرحوم، به نام «بانوی انقلاب، خدیجهای دیگر» نوشته و منتشر شده است.
۳. استفاده از تصاویر آرشیوی و خیرهکننده که توانسته تصویری مناسب از دهههای ۲۰ تا ۵۰ شمسی به مخاطب القاء کند؛ در تهران و قم و نجف و نوفل لوشاتو.
۴. انتخاب گویندهای با صدای خوب و متفاوت برای قرائت نریشن (مریم واعظپور) که بر اصالت متن افزوده است.
اما فیلم بانو قدس، به نظر بنده ایرادهایی نیز دارد. موسیقی فیلم، گرچه خوب است اما همراهی آن از ابتدا تا انتهای فیلم، باعث خسته شدن گوش مخاطب میشود. زاویه سرازیر (high angle) شاید در این فیلم چندان وجهی نداشته باشد. و نکتهای دیگر که در نشست مطبوعاتی به جناب کارگردان متذکر شدم که ذکر آن را بیوجه نمیدانم. آقای رزاق کریمی و گروهش، دائماً بر مستقل بودن بانو تأکید داشتند. بنده متذکر شدم که این کلمه، بار فمینیستی دارد. توضیح دادند که منظورشان، قوت و استقامت بانو است و نه اینکه ایشان بخواهند سازی مخالف با حضرت امام بنوازند.
توضیح کارگردان ابهام را برطرف کرد. چه اینکه در فیلم میبینیم که بانو قدس با اینکه در همۀ سختیها همراه با حضرت امام بوده است لکن این همراهی با شناخت و بصیرت است و نه کورکورانه و اجباری.
**آژانس شیشهای، بیست سال بعد
لاتاری/ محمدحسین مهدویان **** (عالی)
خلاصه داستان: امیرعلی (ساعد سهیلی) به همراه مربیاش موسی (هادی حجازیفر) از کسانی که به نامزدش نظر سوء داشتهاند انتقام میگیرد.
محمدحسین مهدویان، فرزند خلف مرتضی آوینی و ابراهیم حاتمیکیا است. با فیلمهایی که او میسازد اکنون بعد از قریب به ۳۰ سال میتوان فهمید که چرا آوینی علیه سینمای خنثای زمان خود قیام کرد و چه انتقاداتی به مسئولان سینمایی زمان خود داشت. بعد از تماشای فیلمهای مهدویان، حنای بسیاری از فیلمسازان بیدرد و بیخاصیت سینما، رنگ خواهد باخت و او دشمنان بیسبب پیدا خواهد کرد، چنانکه در کنفرانس مطبوعاتی فیلم نیز دیدیم و انتقادات مضحک آنها را شنیدیم. انتقاداتی که بعد از ساخت آژانس شیشهای در بیست سال قبل، مشابه آنها را در جشنواره فجر مشاهده کرده و در مطبوعات جامعۀ مدنیِ آن زمان، خوانده بودیم.
بیشتر بخوانید:
ریتم آهستۀ فیلمهای روز دوم؛ «بمب»، عاشقانهای که به واقعیتها وفادار نماند
فیلم لاتاری یک ادای دین است به آژانس شیشهای؛ با همان موضوع غیرتورزی و عدم انفعال؛ در آنجا، بیتوجهی به نسل جنگ بود و در اینجا اعتراض به تجارت با ناموس ایرانی. و چه باید گفت دربارۀ غفلت از غیرتورزی، در روزگاری که تخدیر از همه جای آن میبارد. سالها است که شبه روشنفکران وطنی به دنبال منور الفکران غربی، رگ غیرت خود را از بیخ کندهاند تا دیگر نسبت به این مقوله احساس درد نکنند. و در این سالها برخی فیلمسازان این جماعت، این بیغیرتی را در فیلمهای خود تئوریزه کردهاند و همزمان درس اخلاق نیز میدهند تا کسی متوجه نشود که چگونه گنجشک را به جای قناری میفروشند.
فیلم لاتاری، یک فیلم بومی با مشخصات ایرانی است. از فیلمنامه خوب و شخصیتهای تازهای که هیچگاه بر پرده ندیدهایم، تا فیلمبرداری و بازیگرانی که جلوهای تازه به سینمای ایران دادهاند؛ هادی حجازیفر، ساعد سهیلی، جواد عزتی، حمید فرخنژاد و حتی نادر سلیمانی.
حضور محمدحسین مهدویان در سومین سال متوالی در جشنوارۀ فجر را باید از خوشاقبالی سینمای ایران دانست. جای چنین فیلمسازانی در جشن سینمای ایران خالی بود. ان شاء الله که هر ساله فیلم بسازد و قصههای ناگفتۀ نسل انقلاب را با هنر زیبایش تصویر کند.
***امیر اهوارکی