به گزارش مشرق، 31 تیرماه 95 به کلانتری 126 تهرانپارس خبر رسید پسری 29ساله به نام امیر در پشت بام خانه شان کشته شده است. پلیس به خانه مورد نظر رفت و با جنازه خونین امیر روبهرو شد.
مادر وی که بشدت گریه میکرد به پلیس گفت: پسرم تا دیروقت در پارک بود. آخر شب همراه یکی از دوستانش به نام فرهاد به خانه برگشت و آنها به پشتبام رفتند. اما چون مدت طولانی بود در پشتبام بودند نگران شدم و به آنجا رفتم که با جنازه پسرم روبهرو شدم. شک ندارم که فرهاد پسرم را کشته و گریخته است.
در حالی که هنوز جنازه به پزشکی قانونی منتقل نشده بود، فرهاد به محل جنایت بازگشت و از سوی پلیس بازداشت شد. وی به کشتن دوستش در حال مستی اعتراف کرد.
بیشتر بخوانید:
قتل فجیع فرزند و همسر سابق
پدری که پسر بیمارش را کشت
وی دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول برای فرهاد حکم قصاص خواستند. سپس فرهاد 24ساله در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: قبول دارم دوستم را کشتم، اما حالا پشیمانم.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و امیر سالها بچه محل بودیم. چون هر دو به کبوترها علاقهمند بودیم و گاهی کبوتربازی میکردیم، با هم صمیمیتر شده بودیم. اما دو سال قبل از دوستانم شنیدم که امیر پشت سرم حرفهای نامربوط زده است. من از او ناراحت شدم و کینهاش را به دل گرفتم. میخواستم در فرصتی مناسب این ماجرا را تلافی کنم، اما امیر برای زندگی به شمال کشور رفت و من دیگر او را ندیدم.
وی ادامه داد: یک روز قبل از این ماجرا از بچههای محل شنیدم امیر به تهران برگشته است. دنبال فرصتی بودم تا او را ببینم که در پارک سر خیابان با او روبه رو شدم. در پارک مشروب خوردم. او مرا به خانه شان دعوت کرد تا کبوترهایش را ببینم. همراه او به پشتبام خانهشان رفتم. آنجا بود که بحث گذشته را مطرح کردم و به خاطر حرفهایی که پشت سرم زده بود به او اعتراض کردم. اما امیر گفت حرفی پشت سرم نزده است. با هم درگیر شدیم. چون همیشه امیر چاقو در جیب داشت از ترسم زودتر چاقویی را که همراه داشتم بیرون کشیدم. درگیری بالا گرفته بود که یک ضربه به سینه او زدم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من قصد قتل نداشتم و تحت تاثیر مصرف مشروب دست به چنین کاری زدم. من از ترسم بلافاصله به خانه برگشتم و لباسهای خونی را عوض کردم، اما دوباره تصمیم گرفتم به پشت بام خانه امیر بروم و ببینم حالش چطور است که همانجا دستگیر شدم.من شرمنده پدر و مادر امیر هستم و از آنها تقاضای بخشش دارم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.