به گزارش مشرق، مطلب پیش رو بخشی از پیشنویس شهید صدر برای قانون اساسی ایران است که در آن به نقش مرجعیت و ملت ایران پرداخته شده و پیشبینیهایی از آینده انقلاب و تأثیر آن در جهان شده است و نیز به مبانی فکری نقش مردم در حکومت پرداخته شده است.
شهید آیتالله سید محمدباقر صدر برای پیروزی و استحکام پایههای انقلاب اسلامی از هیچ کمکی فروگذار نکرد. از جمله تلاشهای او کمک به تأمین زیرساختهای علمی و نظری حکومت اسلامی بود که در یکی از بارزترین وجوه خود در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ظهور یافت.
او بدین منظور در تاریخ ١۵فروردین ١٣۵٧ و تنها سه روز پس از بازگشت امام خمینی ره، رسالهای با عنوان «لمحة فقهیة تمهیدیة عن مشروع دستور الجمهوریة الإسلامیة فی إیران؛ نگاهی فقهی و مقدماتی به پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» نگاشت و به وسیله یکی از شاگردانش برای امام خمینی ره فرستاد تا در تدوین قانون اساسی مؤثر باشد.
شهید صدر در این باره میفرمود:
«رهبران بزرگوار انقلاب در ایران به کارها و مشکلات پرشمار مربوط به برقراری امنیت و تحکیم پایههای انقلاب مشغول هستند و بیشک در این زمان این فرصت برای آنها مهیا نمیشود که به تأمین جنبههای فکری نهضت بپردازند و ما باید در این زمینه، ولو با همین تلاش ساده، به ایشان کمک کنیم».
دامنه تاثیر آراء و اندیشههای شهید صدر بر قانون اساسی جمهوری اسلامی تا آنجا است که برخی شهید صدر را پدرخوانده ناشناخته قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میدانند. (زندگانی سیاسی شهید سید محمدباقر صدر، دکتر محمدحسین جمشیدی، ص۵٣١ـ۵٣۵) مطالعه متن کتاب «الاسلام یقود الحیاة؛ اسلام راهبر زندگی» و مقایسه اصول موجود در آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی گواهی بر درستی این گفتار است.
در ادامه بخشی از این نوشتار که نشاندهنده نظریه شهید صدر در نقش امت بهعنوان امانتداران حکومت خداوند در روی زمین است، از نظر میگذرد.
حکومت، پدیده ای اجتماعی و اصیل در زندگی انسان است که ابتدا توسط پیامران و رسالتهای آسمانی به منصه ظهور رسید و ساختار متعادل آن شکل گرفت و نقش حقیقی خود را در رهبری جامعه انسانی و هدایت آن بر اساس نظم اجتماعیای که آنان بر اساس حق و عدالت و به منظور حفظ وحدت بشری و رشد و توسعه آن در جهتی صحیح، پیریزی کردند، ایفا نمود. خداوند در قرآن فرموده است:
«کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیناتُ بَغْیاً بَینَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یهْدِی مَنْ یشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍژ؛ مردم، امتی یگانه بودند پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد- پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد- بهخاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود، [هیچکس] در آن اختلاف نکرد، پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد و خدا هرکه را بخواهد به راه راست هدایت میکند» (سوره بقره، آیه 213).
از این آیه شریفه استفاده میشود که مردم در مرحله حاکمیت گرایشهای فطری، امت واحدهای بودند. این وحدت ناشی از تصورات ابتدایی نسبت به زندگی و دغدغه های اندک و نیازهای ساده آنها بود. اما به تدریج که درجریان زندگی اجتماعی مواهب الهی و قابلیت های انسان ها رشد نمود و امکانات مختلف پدید آمد و افق های دید انسان ها گسترش یافت و چشم اندازهای او گوناگون و نیازهایش پیچیده شد، اختلاف و تضاد بین قوی و ضعیف به وجود آمد و زندگی اجتماعی نیازمند معیارهایی شد تا حق را تعریف و عدالت را عینیت بخشد و استمرار وحدت مردم را درچارچوبی سالم تضمین کند و تمامی قابلیت های انسانی و امکانات به وجود آمده در اثر تجربه زندگی اجتماعی را در مسیری مثبت هدایت کند تا به جای اینکه این موهبت ها موجب تضاد ومنشأ درگیری وبهره کشی شوند، در جهت خیر و آسایش عمومی و ثبات و امنیت اجتماعی جریان یابند.
اندیشه حکومت انبیاء، در این مرحله به وجود آمد و پیامبران الهی به نوبه خود در راستای تأسیس حکومتی صالح اقدام نمودند و چنانکه در آیه شریفه یاد شده ملاحظه کردیم، خداوند متعال قوانین و بنیان این حکومت را بنا نهاد و پیامبران الهی به شکلهای مختلف نقش مهم خود را در استقرار این حکومت صالح ایفا نمودند تا جایی که بسیاری از آنان مانند حضرت داود و حضرت سلیمان و ... مستقیماً حکومت را بهدست گرفتند و برخی از آنان، چون حضرت موسی تمام زندگی خود را در این راه سپری کردند و خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله) توانست با برپایی پاکترین و منزهترین حکومت در طول تاریخ، کوشش سلف پاک خود را به بهترین شکل به نمایش درآورد. حکومتی که به حق نقطه عطف بزرگی را در تاریخ بشریت رقم زد و مبانی حکومت صالح را به طرز کامل و شگفتی عینیت بخشید.
علیرغم آنکه زمام این حکومت را پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در بسیاری از اوقات رهبرانی بهدست گرفتند که اهداف راستین و رسالتهای سترگِ آن را پاس نداشتند، اما امامت- به مثابه ادامه معنوی و ایدئولوژیک نبوت و وارث رسالتهای آسمانی- بهطور پیوسته نقش خویش را در تصحیح مسیر این حکومت و بازگرداندن آن به روش و سیره صحیح نبوی ایفا نمود و در این راه، قربانیهای زیادی تقدیم کرد که در رأس آنها شهادت پدر آزادگان و سرور شهدا، حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) به همراه برگزیدگان خاندان و یارانش در روز عاشورا قرار دارد.
همانگونه که امامت تداوم نقش نبوت به شمار میرود، در عصر غیبت، مرجعیت نیز تداومبخش نقش امامت است و مسئولیت این رسالت بزرگ را بر عهده دارد. در این راستا، مرجعیت در طول تاریخ در جهت برپایی حکومت صالح و یا تمهید مقدمات آن به اشکال مختلف اقدامات گوناگونی انجام داده است.
اینچنین، زندگی علمای شیعه همواره- به همراه تمامی صالحان و مستضعفان این امت شایسته- بر اساس رد و انکار جلوههای مختلف باطل و پافشاری بر وابستگی به حکومت حق و عدل پیامبران و امامان علیهمالسلام که تمامی نیکان و صالحان بشری برای برپایی آن جهاد و مبارزه کردند، پایهریزی شد.
ملت مسلمان ایران بهعنوان جزئی از امت اسلامی که بیشترین پیوند را با مرجعیت و بنیانهای دینی و مذهبی آن داشت توانست برای این انکار قهرمانانه و ایستادگی پایدار در راه برپایی حکومت انبیاء، امامان و صدیقان، بنیان بزرگی را شکل دهد. این بنیان متکامل به برکت رهبری حکیمانه مرجعیت صالح که در امام خمینی تبلور یافت، در طی مبارزه سخت خود با طاغوتها و پایداری شجاعانهاش در برابر فرعون زمان ایران، به اوج آگاهی دینی و بینش سیاسی رسید تا جایی که توانست به این فرعون و نیروهای استکباری کافری که وی نماینده آنها بود، بزرگترین شکستی را وارد کند که تا به حال استعمارگران کافر در جهان اسلامی ما، با آن روبه رو شدهاند.
طبیعی بود که ایمان ملت مسلمان ایران به رسالت بزرگ تاریخیاش و آگاهیاش به اینکه اسلام سرنوشت بزرگ او است، افزون شود؛ زیرا این ملت به واسطه اسلام و نیروی مرجعیتی که اسلام آنرا بنیان نهاد و به رهبری امام خمینی، توانست سنگینترین زنجیرها را پاره کند و بندهای سهمگین اسارت را از پای گرفتاران درهم بکوبد. بنابراین اسلام نه تنها به مثابه یک رسالت، بلکه عامل رهایی و تنها نیروی موجود در صحنه بود که توانست پیروزی را برای این ملت بزرگ به ارمغان آورد. به همین دلیل طرح جمهوری اسلامی بهعنوان شعار، هدف و حقیقت، توسط مرجعیت حکیمانه، تعبیری زنده از وجدان امت و نتیجه طبیعی و زیبای مبارزه او و تضمینی برای استمرار این ملت در راه پیروزی که اسلام فراروی او قرار داده است، به شمار میرود.
اینک در این لحظات سخت از تاریخ بشریت، ملت بزرگ ایران- با حمل این مشعل و انجام این مسئولیت در عینیت بخشیدن به اندیشه حکومت اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی- نه به مثابه ملتی که کوشش میکند تنها خود را بسازد، بلکه بهعنوان پایگاهی برای پرتوافکنی به جهان اسلام، بلکه تمامی جهان، خود را معرفی میکند. لحظاتی که چشم امید همه ملتهای اسلامی به نجات دهندهای دوخته شده تا او را از سلطه انسان اروپایی و غربی و تمدن زیاده خواهش برهاند. لحظاتی که تمامی ملتهای جهان، نیازمند پیام و رسالتی هستند تا به بهرهکشی انسان از انسان پایان دهد.
بر این اساس ملت مسلمان ایران در این لحظات آکنده از حوادث تاریخی و مملو از روح حماسه و جهاد و مالامال از احساس پیروزی و اراده دگرگونی، برای ایفای نقش تاریخی خود به پا خاسته است و برای اولین بار در تاریخ معاصر اسلامی به تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی اقدام کرده است و تصمیم دارد تا در یک تجربه پیشتاز و شگفت آن را عینیت بخشید. این ملت بزرگ همچنانکه وجدان جهان را تکان داد و معیارهای مادی آن را با ارزشهایی که در مرحله مبارزه به نمایش گذاشت، متزلزل نمود، به زودی ضمیر انسانیت گمراه و وجدان میلیونها انسان محروم را تکان خواهد داد و جهان را غرق در نور جدیدی که نور اسلام است، خواهد نمود، نوری که انسان غربی و دست نشاندگان فرهنگیاش آن را پوشاندند، و تمامی امکاناتشان را- از اشغال نظامی گرفته تا مسخ فرهنگی و تحریف عقیدتی- به کار بردند تا جهان اسلام را از این نور دور کنند و سلطه خود را بر آن تضمین کرده، وابستگی و تبعیت را بر آن تحمیل کنند.
اسلامی که به لحاظ سیاسی و نظامی توسط استعمار در تنگنایی زندانی شده بود تا جهان اسلام را هرگونه که بخواهند رنگ کنند، در ایران از بند رها شد و به زلزلهای سهمگین بر بنیان ستمگران و الگویی برتر برای سازندگی این ملت مبارز و ایثارگر و شمشیری آمیخته بر طاغوتیان و منافع استعمارگران و پایگاهی برای بازسازی این ملت، تبدیل شد.
امام خمینی با آزاد نمودن اسلام از این تنگنا نه تنها قدرت برتر خود و دلاوری ملت ایران را اثبات نمود، بلکه با این کار، عمق جنایت تمام کسانی را نیز که در محصور کردن اسلام و راکد کردن نیروهای سرشار و سازندهاش نقش داشتند و آنرا از عرصه برپایی تمدن اسلامی برای این امت دور کردند، به نمایش گذاشت.
این نور جدید که تقدیر ملت ایران بوده تا آنرا به سراسر گیتی برساند، به زودی به همان میزان که کشورهای غیر اسلامی را رسوا خواهد کرد، پرده از چهره رژیمهایی نیز که به ناحق نام اسلام را یدک میکشند، برخواهد داشت.
اندیشههای بنیادین در پیشنویس قانون اساسی
آنچه خواهد آمد شماری از اندیشههای بنیادین در زمینه پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که در آن، روحیات ملت ایران در پرتو تعالیم اسلام، لحاظ شده است.
ملت بزرگ ایران به:
اسلام بهعنوان شریعتی که بایستی مبنای زندگی بشر باشد؛
و به مرجعیت مبارز بهعنوان رهبری عالی که این ملت را در سختترین شرایط مبارزه رهبری کرد تا جایی که نظام طاغوت را درهم شکست و پیروزی را محقق نمود؛
و به انسان ایرانی و کرامت و حق او برای آزادی و برابری و مشارکت در ساختن جامعه، ایمان کامل دارد.
بر اساس این ایمان، امور زیر مقرر میشود:
1- خداوند متعال، منشأ تمامی قوا است.
این حقیقت بزرگ، مهمترین انقلابی است که پیامبران الهی بهخاطر رهایی انسان از بند بندگی انسان، در کارزارهای خویش انجام دادند.
حقیقت یاد شده به این معناست که انسان آزاد است و هیچ انسانی و طبقهای و هیچ مجموعهای بشری حق سیادت بر انسان را ندارد و سیادت، تنها از آن خداوند است. بدینسان بر انواع مختلف استبداد و خودکامگی و شکلهای مختلف استثمار و بهرهکشی و سلطه انسان بر انسان مهر پایان زده میشود.
این سیادت الهی که پیامبران با شعار «لا اله الا الله» مردم را به آن فرامیخواندند، از آنِ خداوند است و با حق الهیای که قرون متوالی، گردنکشان، طاغوتها و پادشاهان برای خودکامگی و سلطه بر دیگران، از آن سوء استفاده میکردند، اختلاف بنیادین دارد؛ زیرا آنان از سیادت فقط نام آنرا برای خدا قرار میدادند تا آنرا در واقع در انحصار خویش درآورده، خود را جانشین خدا در روی زمین معرفی نمایند. اما پیامبران و رهروان کاروان آزادی- کاروانی که پیامبران و جانشینان راستینشان و پیروانشان آنرا رهبری میکردند- در طول تاریخ تنها به سلطه و سیادت الهی ایمان آوردند و به این وسیله خود و انسانیت را از الوهیت انسان با تمامی اشکال فریبندهاش، رها ساختند؛ زیرا آنان به این حقیقت، معنایی واقعی، که در شریعت آسمانی جلوهگر شده، بخشیدند. ازاینرو دیگر ممکن نبود که عنوان سلطه الهی، جهت سلطه فرد، خانواده و یا طبقهای مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
از آنجاکه خداوند تنها سرچشمه قوا محسوب شود و شریعت الهی تعبیری حقیقی و مشخص از جانب خداوند به شمار میآید، طبیعی است که روشی که این قوا در پیش میگیرند، بر اساس شریعت اسلامی معین شود.
2- شریعت اسلام منبع قانونگذاری است، به این معنا که شریعت اسلام تنها منبعی است که قانون اساسی از آن گرفته و در پرتو آن، قوانین جمهوری اسلامی وضع میشوند. این فرایند به صورت زیر انجام میشود:
الف: احکام ثابت شریعت اسلامی که از نظر فقهی واضح و روشن هستند تا آنجا که به زندگی اجتماعی مربوطند، جزء ثابت قانون اساسی به شمارمیآیند، خواه آن حکم به صراحت در سند قانون اساسی آمده باشد و خواه نیامده باشد.
ب: هر مسألهای که بیش از یک نظر فقهی در مورد آن وجود داشته باشد، آن مسأله از جمله مسائلی خواهد بود که از نظر قانون اساسی دارای جایگزینهای اجتهادی متعددی است و در این صورت، انتخاب گزینه معین از میان دیگر گزینهها مروبط به قوه مقننهای است که امت بر مبنای مصالح عمومی عهدهدار آن میباشد.
ج: در مواردی که نظر قطعی، از وجوب یا حرمت، از جانب شریعت وارد نشده، قوه مقننه که نماینده مردم است وظیفه دارد تا قوانینی را که مصلحت میداند، به شرطی که با قانون اساسی مغایرت نداشته باشد، وضع کند. حوزه این قوانین، منطقة الفراغ، نامیده میشود که شامل تمامی حالاتی است که شریعت، انتخاب را بر عهده مکلف گذاشته است. بنابراین قوه مقننه حق دارد که بر اساس مصالح عمومی و به شرط عدم مغایرت با قانون اساسی، در این موارد قوانین خاصی را بر مردم فرض کند.
3- تصمیمات و اقدامات قوه مقننه و قوه مجریه با تکیه بر امت است. بنابراین مردم با شیوهای که قانون اساسی آنرا معین میکند صاحبان حق در اقدامات این دو قوه هستند و این حق، حق سرپرستی و خلافتی است که از منبع قدرت حقیقی که خداوند متعال باشد برگرفته شده است. بدینسان امت- که اینچنین، اعمال قدرت میکند- به اوج احساس مسئولیت میرسد؛ زیرا درمییابد که بهعنوان خلیفه و جانشین خداوند بر روی زمین اعمال قدرت میکند. بنابراین مردم نیز صاحبان حقیقی قدرت نیستند، بلکه آنان در پیشگاه خداوند در قبول بارِ امانت و قیام به وظایف خود در قبال آن مسئولند.
خداوند فرموده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا؛ ما امانت [تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند. و انسان آن امانت را برداشت. راستی او ستمگری نادان بود.» (سوره احزاب، آیه 72)
ملت، این حق حاکیمت را با روشهای زیر اعمال میکند:
الف: پس از آنکه مرجعیت، افرادی را برای نامزدی پست ریاست قوه مجریه تعیین کرد، چنانچه در امر چهارم خواهد آمد، حق انتخاب رئیس قوه مجریه از میان آنان با مردم است. رئیس قوه مجریه پس از انتخاب شدن، خود، اعضاء هیأت دولت را انتخاب خواهد کرد.
ب: امت مستقیماً اعضای شورای اهلحلوعقد را نیز انتخاب میکنند. این شورا دارای وظایف زیر است:
- تأیید اعضای هیأت دولتی که رئیس قوه مجریه بهمنظور مساعدت در جهت انجام وظایفش، آنرا تعیین میکند؛
- تعیین یکی از آرای اجتهادی مطرح شده؛
- وضع قوانین مناسب در عرصه منطقة الفراغ؛
- نظارت بر روند تطبیق قانون اساسی و دیگر قوانین و مراقبت نسبت به عملکرد قوه مجریه.
4- مرجعیت حکیمانه، تبیین کننده قانونی اسلام است و به لحاظ دینی، مرجع، نایب عام امام معصوم بهشمار میرود. بر این اساس، مرجعیت، عهدهدار امور زیر است:
- بالاترین مقام حکومت و فرمانده کل قواست.
- افرادی را برای احراز ریاست قوه مجریه نامزد میکند و یا نامزدی افرادی را که برای ریاست آن قوه داوطلب شدهاند، تأیید میکند. این نامزد کردن از جانب مرجعیت، تأکیدی است بر هماهنگی عهدهداری منصب از سوی رئیس قوه مجریه با قانون اساسی و همچنین انتقال قداست و شرعیت به آن نامزد- در صورت پیروزی در انتخاب- بهعنوان یک حاکم؛
- تعیین انطباق یا عدم انطباق قانون اساسی با شریعت اسلامی؛
- تصمیم نهایی در زمینه انطباق یا عدم انطباق قوانینی که در حوزه منطقةالفراغ توسط شورای اهل حل و عقد وضع شدهاند، با قانون اساسی؛
- ایجاد دیوان عالی جهت بررسی هرگونه تخلف احتمالی در زمینههای یادشده؛
- ایجاد دیوان قضایی در کلیه شهرها جهت بررسی پروندههای شاکیان و دادخواهان و اقدام مناسب در آن موارد.
مرجعیت به تشکیل شورایی متشکل از صد نفر از روحانیون فرهیخته اقدام میکند. این شورا مشتمل بر شماری از اساتید عالی حوزه علمیه و تعدادی از نمایندگان فاضل مراجع و برخی خطیبان و نویسندگان و اندیشمندان اسلامی و حداقل ده نفر از مجتهدین است. مرجعیت، وظایف خویش را از طریق همین شورا انجام میدهد.
مرجعیت، حقیقتی عینی و اجتماعی در امت است که بر اساس معیارهای کلی دین عمل میکند. این مرجعیت بهعنوان مصداقی عینی در حال حاضر در مرجعیتی که انقلاب اسلامی ایران را نزدیک بیست سال رهبری کرد و تمامی مردم ایران پشت سر او تا تحقق پیروزی حرکت کرد عینیت یافته است.
مرجعیت، به مثابه نهادی عالی در درازمدتِ حکومت اسلامی، بایستی دارای ویژگیهای زیر باشد:
الف: دارای تمامی ویژگیهای یک مرجع دینی از قبیل اجتهاد مطلق و عدالت باشد.
ب: به حکومت اسلامی و ضرورت پشتیبانی از آن ایمان داشته باشد و این ایمان او در تألیفات و مباحث وی روشن و آشکار باشد.
ج: مرجعیت او در میان مردم بالفعل باشد و این منصب را از طرق طبیعی متداول تاریخی بهدست آورده باشد.
د: از سوی اکثریت اعضای شورای مرجعیت نامزد این مقام شده باشد و این نامزدی از جانب شمار زیادی از دستاندرکاران عرصه دینی- که مصادیق آنرا قانون اساسی معین میکند- مانند علماء، طلاب حوزه علمیه، نمایندگان مراجع، ائمه جماعت مساجد، خطباء، نویسندگان و اندیشمندان اسلامی تأیید شده باشد.
در صورتی که تعدادی از مراجع حائز این ویژگیها باشند، مسأله انتخاب رهبری به مردم واگذار میشود تا از طریق همهپرسی، یک نفر را از میان آنان انتخاب کنند.
5- چنانکه گذشت، امت، صاحب حق حاکمیت و حامل این امانت الهی است و در مقابل قانون، همه افراد در این حق مساوی هستند. هر یک از آحاد ملت حق دارد در فرایند اعمال این حق، دیدگاهها و اندیشههای خود را بیان کند و به شکلهای مختلف فعالیت سیاسی داشته باشد. چنانکه هر کسی حق دارد به انجام شعایر دینی و مذهبی خود بپردازد.
حکومت موظف است برای تمام شهروندان غیر مسلمانی که انتساب سیاسی خود را به حکومت اسلامی و چارچوب ایدئولوژیک آن پذیرفتهاند،- گرچه خود، از لحاظ دینی به ادیان دیگر باور دارند- زمینههای استیفای این حقوق را مهیا کند.
6- جمهوری اسلامی ایران به حکم رسالتها و مسئولیتهای بزرگی که بر دوش دارد، دارای اهدافی تاریخی است و بر اساس همین اهداف تاریخی، خطوط سیاسی و خط مشی آن در زمینههای مختلف پیریزی میشود.
جمهوری اسلامی در عرصه داخلی این اهداف را پیگری میکند:
الف: پیاده کردن اسلام در عرصههای مختلف زندگی
ب: عینیت بخشیدن به روح اسلام با برپایی اصول تأمین اجتماعی و توازن اجتماعی و پایان دادن به اختلاف طبقاتی در معیشت و تأمین حداقل رفاه همراه با حفظ کرامت، برای هر شهروند و از سرگیری توزیع ثروت با روشهای قانونی و روشی که این اصول اسلامی عدالت اجتماعی را تحقق بخشد
ج: آموزش هدفمند و آگاهانه اسلام به شهروندان و شکل دادن هویت اسلامی و عقیدتی همه آنان تا از این رهگذر پایگاه مستحکم فکری امت برای ادامه حمایت از انقلاب اسلامی شکل گیرد
جمهوری اسلامی ایران در عرصه خارجی اهداف زیر را دنبال میکند:
الف: رساندن نور اسلام و مشعل این رسالت بزرگ به تمام جهان
ب: همراهی با جانب حق و عدالت در مسائل بینالمللی و ارائه الگوی برتر از اسلام در این جریان
ج: حمایت از تمامی مستضعفان و ستمکشان جهان و مقاومت در مقابل استعمار و استکبار، بهویژه در جهان اسلام که ایران بخش جداییناپذیر آن است
اهداف حکومت بزرگ قرآن، پایانناپذیر است؛ زیرا کلمات خداوند تمامی ندارد و حرکت به سوی آن هستی مطلق، هیچگاه متوقف نمیشود. راز قدرت سهمگین و نیروی عظیم این حکومت بر تکامل و نوآوری مستمر در مسیر انسان به سوی خدا، همین است. خداوند فرموده است: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً؛ بگو اگر دریا برای کلمات پروردگار من مرکب شود، دریا به پایان میرسد و کلمات پروردگار من به پایان نمیرسد، هرچند دریای دیگری به مدد آن بیاوریم.»( سوره کهف، آیه 109.)
در پرتو آنچه گفته شد، میتوان چنین نتیجهگیری کرد:
تصویری که از حکومت اسلامی ارائه دادیم مبتنی بر مبانی قانونگذاری زیر در فقه اسلامی است:
1- ولایت استقلالی تنها از آن خداوند است.
2- مجتهد مطلق عادل و با کفایت، نیابت عام از جانب امام عصر دارد. چنانکه فرموده است:
«و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجة الله؛ اما در رویدادهای زمان به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خدا هستم.» (وسائل الشیعة، ج 27، ص 140، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 9)
این روایت نشان میدهد که راویان احادیث، در تمامی رویدادهای زمانه، تا آنجا که به مسئولیت اجرا و پیاده کردن دین مربوط میشود، مرجع مردم هستند؛ زیرا مراجعه مردم به آنان از آن جهت که راویان احادیث معصومین علیهمالسلام و حاملان شریعت هستند، به ایشان از این زاویه، حق ولایت به معنای اختیار و اشراف کامل در اجرای شریعت اعطا میکند.
3- خلافت عامه بر اساس اصل شورا، از آن امت است. مطابق این اصل، امت میتواند در چارچوب نظارت و اشراف قانونی نایب امام زمان، نسبت به امور خود، اعمال حاکمیت کند.
4- اندیشه اهل حل و عقد و اجرای آن در زندگی اسلامی که تکامل آن- بهگونهای که با اصل شورا و اصل نظارت قانونی نایب امام زمان عج هماهنگ باشد- موجب شکلگیری شورایی میشود که نماینده مردم و برآمده از انتخاب آنان است.