سرویس جهان مشرق - «در دل هر شهیدی که به آسمان عروج می کند، حکایتی از مجد و بزرگی و عزت و کرامت نهفته است و هر شهیدی که بر زمین می افتد، برگی از دفتر قطور ارزشها و اصول و مبادی انسانی است که به آنها سندیت می بخشد» .. بخشی از سخنان «سید عبد الملک بدر الدین الحوثی»، رهبر جنبش «انصار الله» یمن در گرامی داشت مقام معظم شهدا، به ویژه شهدای تجاوز نظامی رژیم سعودی علیه یمن.
آنگونه که رهبر جنبش انصار الله یمن تاکید می کند، هیچ چیز نمی تواند، حق شهدا را ادا کند، جز تبعیت از راه ایشان و نشر افکار و دیدگاه آنان، اگرچه معتقدیم، این شهدا از چنان مقام و جایگاه عظیمی برخوردارند که نمی توان حق مطلب را درباره آنها ادا کرد، با این حال به اندازه توان و وسع خویش سعی در شناساندن این ستارگان داریم.
این گزارش به معرفی یکی از این ستارگان آسمان شهادت می پردازد. شهیدی از شهر «رازح» در استان «صعده» به نام «محمد شرف محسن احمد ابو طالب» که حین شهادت تنها 28 بهار از عمرش را پشت سر گذاشته بود.
شهیدی که با وجود جوانی به عنوان دوره ای از زندگی انسان ها که اغلب معصیت ها و گناهان چه سهوی و چه عمدی در این مقطع زمانی رخ می دهد، در جمع دوستان و آشنایان به اخلاق نیک و اسلامی مشهور بود، به گونه ای که نقل است، وی نه تنها بر عمل به واجبات الهی تاکید داشت، بلکه تلاش می کرد، مستحبات، از جمله نماز شب را هم بجا آورد.
در خانواده، شهید ابو طالب را به مهربانی و شفقت بی مانندش که تمام افراد خانواده چه کوچک و چه بزرگ را شامل می شد، می شناختند . اگرچه حین شهادت صاحب فرزندی نشده بود، اما هم بازی مهربان کودکان بود.
کسی که تا زمان شهادت جز در موارد نادر و ضروری میدان رزم و جهاد را ترک نکرد. حتی مجروحیت های مکررش هم نتوانستند، او را از حضور در خط مقدم جبهه ها باز دارند.
شهادت سید «بدر الدین حوثی» آغاز ورود وی به میدان جهاد و مبارزه بود. نبرد «القطعه» در منطقه «کتاف» اولین حضور وی در این میدان بود. در نبرد عمران متحمل جراحت های متعدد و شدیدی از جمله شکستگی در سه ناحیه از صورت شد.
پس از ورود انقلابیون به شهر صنعا که به انقلاب 21 سپتامبر معروف شد و به دست گرفتن اداره امور کشور، شهید ابو طالب از سوی جنبش «انصار الله» به سمت مسئول دایره بهداشت و سلامت بیمارستان های شهر صنعا، پایتخت یمن منصوب شد.
شهید ابو طالب در تمام سال های جهاد و مبارزه تنها نبود، بلکه همسرش همواره در کنارش قرار داشت و مهمترین یار و یاورش در این راه بود. او در کنار شهید به پرستاری از مجروحین و تهیه غذا و آماده کردن نسخه های پزشکی و دارویی آنها مشغول بود.
با آغاز تجاوز سعودی های وهابی، مسئولیت بهداشت و درمان استان صنعا به ابو طالب سپرده شد. چهار ماه به همراه همسرش در این سمت فعالیت داشت تا اینکه در چهارمین ماه خدمتش خبر شهادت «علی حسین عدلان»، برادر همسرش به آنها داده شد.
پس از فراعت از مراسم تشییع و خاکسپاری شهید عدلان، وی راهی جبهه مأرب می شود. به نظر می رسید، استان مأرب بیشتر از صنعا به خدماتش نیاز داشت. در حالی فعالیت خود را در مأرب آغاز کرد که زخم های قدیم همچنان او را آزار می دادند، اما موجب نمی شدند، خط مقدم را ترک کند. ابتلا به بیماری های وبا و مالاریا در واقع تیر خلاصی محسوب می شدند که به سمتش شلیک شدند.
از آنجا که هیچ راهی و هیچ روزنه ای برای سرپیچی و نافرمانی وجود نداشت، برای درمان بیشتر و تخصصی تر به صنعا بازگشت، اما چند روز نگذشته بود که به جبهه مأرب برای از سرگیری فعالیت ها بازگشت.
بازگشت وی مصادف با دومین روز عید قربان بود، چون اعتقاد داشت، عید ما در جبهه های جهاد و مبارزه با ستمگران است. اگرچه برای تامین نیازهای دارویی و پزشکی استان مأرب به طور مستمر بین مأرب و صنعا در تردد بود.
در روز شهادت «لطف القحوم»، بزرگترین خواننده و آهنگساز انقلاب یمن، در حال امداد و کمک رسانی به یکی از رزمندگان مجروح بود که بیمارستان میدانی آنها توسط جنگنده های سعودی مورد حمله قرار می گیرد.
در این حمله هوایی 2 تن از رزمندگان شهید و 6 نفر دیگر از جمله شهید ابو طالب که 12 ترکش به بدنش اصابت کرده بود، مجروح می شوند. برای مداوا راهی صنعا می شود، اما بستری شدن را رد کرده، به جبهه مأرب باز می گردد، چون باور داشت، رزمندگان در خطوط مقدم به وی بیشتر نیاز دارند.
بعد از بازگشت به خط مقدم طی عملیات های امداد و کمک رسانی به مجروحین دو بار دیگر مجروح می شود، اما هر بار از بازگشت به صنعا و بستری شدن در بیمارستان جهت مداوای زخم هایش سر باز می زند.
بیشتر بخوانید:
سردار شهیدی که همه زندگی خود را وقف مبارزه با آلسعود کرد +عکس و فیلم
با امنیتیترین شهید انقلاب یمن آشنا شوید/ ابوحسن؛ پایهگذار دایره امنیتی انصارالله +عکس
سعودیها چگونه مرد شماره ۲ انصارالله را ترور کردند/ «ابو فضل»در آخرین سخنرانیاش چه گفت؟
همیشه تاکید می کرد که محال است، به بستری شدن در بیمارستان یا منزل رضایت دهد، در حالی که در خطوط مقدم رزمندگان به وی نیاز دارند. وضعیت جسمی وی موجب شده بود تا مسئولان ارشد در جنبش انصار الله تصمیم بگیرند، محل خدمت وی را با سمت ناظر بر وضعیت مجروحین در بیمارستان ها به صنعا منتقل کنند.
بدنش بیشتر به مجموعه ای شباهت داشت که انواع و اقسام مجروحیت ها و زخم را در خود گرد آورده است. همین موضوع موجب شده بود، برخی از دوستان و همرزمان شهید او را «کلکسیون مجروحیت ها» توصیف کنند.
جالب آنکه با وجود تمام این زخم ها که بسیاری از آنها هنوز بهبود نیافته و با دردهای شدیدی همراه بودند، اما یک بار هم ابو طالب از آنها شکایت نکرده بود، گویی همه دردها را به زانو درآورده بود.
پس از اطلاع از موضوع، شهید ابو طالب برای لغو این حکم و بازگشت به جبهه مأرب به هر ترفندی متوسل شد و برای گرفتن موافقت مسئولان و رهبران ارشد انصار الله سعی و تلاش بسیاری کرد تا سرانجام به خواسته اش جهت بازگشت به جبهه مأرب رسید.
روز بازگشت به مأرب با خانواده وداع می کند، اما وقتی همسرش می پرسد، چه وقت باز می گردد، پاسخ وی، عدم بازگشت تا تحقق پیروزی نهایی یا نائل شدن به فیض شهادت بود.
پس از آن عازم خطوط مقدم در استان مأرب می شود. دو ساعت پیش از شهادت با همسرش تماس گرفته، او را از سلامتی اش مطلع می کند، با این حال همسرش از وی می خواهد به محض رسیدن به مأرب با وی تماس گرفته او را از به سلامت رسیدن آگاه سازد. آخرین جمله شهید «به روی چشم» بود.
بعد از ظهر سپری می شود، آفتاب غروب می کند و تاریکی شب بر همه جا سایه افکن می شود، اما خبری از تماس ابو طالب نبود. همه در خانه آشکارا نگران به نظر می رسیدند، چون می دانستند، این از عادات و خصوصیات اخلاقی ابو طالب نیست.
چاره ای نبود، جز آنکه برادرش با مقرش در خط مقدم تماس می گیرد، رزمندگان تاکید می کنند که شمار زخمی ها بالاست و ابو طالب به شدت درگیر امداد رسانی به آنهاست.
ساعت ها می گذرد، اما هیچ تماسی گرفته نمی شود، این بار همسرش شخصا با مقرش در مأرب تماس گرفته، جویای حالش می شود، پاسخ همانند دفعه قبل بود، اما این پاسخی قانع کننده برای همسرش نبود، لذا پافشاری می کند که او را از حقیقت امر مطلع کنند.
به او خبر می دهند که ابو طالب به شدت زخمی و به یکی از بیمارستان ها منتقل شده است. موضوع را جهت پیگیری به برادر ابو طالب اطلاع می دهد، اگرچه قلبش بر شهادت وی گواهی می داد.
در تماس های بعدی و پیگیری موضوع آشکار شد که پیش از رسیدن به مقصد خودرو حامل ابو طالب مورد حمله جنگنده های سعودی قرار گرفته و ابو طالب به شدت زخمی شده و پیش از رسیدن به بیمارستان به فیض شهادت نائل می شود، مردی که به توصیف همرزمانش «کلکسیونی از مجروحیت ها را در خود داشت»، اما «آنها را به زانو درآورده بود».