به گزارش مشرق، جزئیات عملیات موسوم به «الوعد الصادق» که حزب الله لبنان در تیرماه سال ۱۳۸۵ (۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶) در نقطه صفر مرزی لبنان و فلسطین اشغالی علیه نظامیان اسرائیلی اجرا کرد، همچنان برای افکار عمومی معمایی پیچیده است.
روزنامه لبنانی «الاخبار» در گزارشی مفصل جزئیاتی تازه و اعلام نشده از این عملیات که طی آن دو نظامی صهیونیست به اسارت گرفته شدند، منتشر کرد.
طبق گزارش الاخبار، سناریو سال ۲۰۰۰ [مزارع اشغالی] «شبعا»، ظرف کمتر از شش سال بعد، تکرار شد... اما با موفقیت کامل!. در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ [۲۱ تیر ۸۵]، وضعیت هشدار و آمادهباش در مرز همان چیزی نبود که قبلا بود؛ حزب الله متوجه شد که اسرائیل چیزهای زیادی را مورد بررسی قرار داده است و «گمانهزنیهایی از قصد حزب الله برای انجام کاری» دارد.
بیشتر بخوانید:
سخنرانی سید حسن نصرالله برای سعودیها دردسر شد
در جبهه مقاومت، همه چیز آماده بود: وسایل نقلیه، اتاق عملیات پزشکی، اتاق اسرا و سردخانهها برای کسانی که در جنگ کشته میشوند.
در اتاق عملیات مرکزی، حاج (ا. م) نشسته و در کنار او حاج (م) فرمانده یگان زمینی و حاج (ج) مسئول حوزه اول و دیگران از یگان اطلاعات میدانی مقاومت، بودند.
روی میز چوبی چند فنجان چای و یک میوه تابستانی بود. حاج (م) یکسره جوک تعریف میکرد، او باید به یاد میداشت که برای یکصدودهمین بار از عملیاتهای کمین دشمن در منطقه مرزی جان سالم به در برده است، اما بار مسئولیت در این روزها تحرکات فشرده و بزرگی را میطلبد.
( ا.م) گفت: سید حسن یک بار دیگر وعده داده که عملیات اسیر نظامیان صهیونیست با موفقیت انجام خواهد شد. این کار نیاز به تلاش مضاعف برای رسیدن به هدف و دستیابی به نتیجه مطلوب دارد، یعنی اسارت زنده نظامیانی که اسرائیل برای آنها اهمیت قائل است نه اینکه این نظامیان اصالتا عرب باشند.
در گذشتهای نه چندان دور، آمادهسازی برای چنین کاری موفقیت کامل نداشت. در برخی اوقات هدف در منطقهای حرکت میکرد که نیازمند برنامه عملیاتی پیچیده بود.
تهدیدهای علنی مقاومت موجب قرار گرفتن نظامیان دشمن در وضعیت آمادهباش شده بود، اما این امر مانع بررسی دقیق روشها توسط مقاومت برای رسیدن به یک شکاف قابل دسترس در صفوف دشمن نشد.
بر اساس معادلات مقاومت «در هر عملیات دشمن، شکافی وجود دارد و مهم این است که آن شکاف بدقت تشخیص داده شود و خطایی در ارزیابی و زمان بندی ایجاد نشود».
رهبران دائما در ذهن خود تجربیات گذشته را مرور و بررسی میکنند. یکی دیگر از ماموریتهای مهم در شهر «الغجر» بود. گروهها برای اجرای نوع جدیدی از عملیات آماده شدند که قرار شد طی آن همه نقاط تحرک دشمن هدف حمله برقآسای مقاومت قرار گیرد.
صدها نفر از رزمندگان مقاومت، آماده اجرای بزرگترین حمله شدند. خودروهای غیرنظامی نظامیان در نزدیکی محل مجهز بودند. بدون اینکه کسی متوجه این موضوع [عملیات حزبالله] شود.
روزی که تصمیم به انجام عملیات گرفته شد، مقاومت فقط به چند دقیقه زمان نیاز داشت تا هرگونه تحرک اسرائیل را در همه مواضع آن در منطقه و تپههای مشرف به آن فلج کند.
حملات بسیار شدید و سنگین بود. سید حسن نصرالله بعدا گفت، راکتهای ضد زره، ادوات نظامی دشمن را مثل یک بازی کامپیوتری به آتش میکشید. سپس رزمندگان مقاومت با خودروهای چهاردر و بر روی موتورسیکلت به آن مکان حمله کردند.
برای اولین بار در تاریخ مقاومت، یک خودرو مقاومت، سلاحی جدید معروف به B-۲۹، نسل جدید سلاحهای سنتی روسیه B-۷ را حمل میکرد. کمینهای دشمن یکسره در معرض تیربار مقاومت قرار گرفت. با این حال عملیات ردیابی دشمن با اختلالی مواجه شده و همین امر یک درگیری پیشبینی نشده را پدید آورد که در آن ظرف چند دقیقه چهار تن از رزمندگان مقاومت به شهادت رسیدند.
تماسها با فرماندهان مرکزی بی نتیجه بود. گروه عملیات بسرعت از زمین نبرد خارج شد، در حالی که گروههای واکنش برای مقابله با هرگونه واکنش دشمن در بالاترین سطح آمادهباش باقی ماندند.
در آن موقع اسرائیلیها با استفاده از تماسهای فشرده بیسیمی در جستوجوی چند سرباز خود بودند و طبق معمول هواپیماهایشان دیر به [آسمان] منطقه رسید. هنگامی که فرماندهی منطقه شمالی [ارتش اسرائیل] اخبار درگیری و نتایج آن را دریافت کرد، تایید کرد که هیچ نظامی اسرائیلی از دست نرفته است.
سران دشمن نفس راحتی کشیدند، آنها تصمیم گرفتند به صورت جزئی و موضعی، پاسخ عملیات الغجر [حزبالله] را بدهند. بالاخره چند ساعتی گذشت و آرامش به محل درگیری بازگشت.
روند استفاده از تجربیات نزد رهبران مقاومت تقویت شد، سید حسن نصرالله که پیشتر هم با چنین شرایطی مواجه بود، ضمن اعلام حمایت از مسئولین این عملیات و روند آن چندین بار گفت: «خدا را سپاس میگوییم و در عین حال از او برای کمک به ایجاد یک ماموریت دیگر موفق مسألت داریم»؛ اما فرماندهان مستقیم، چندین روز طولانی دچار استرس بودند. چهرهها درهم بود هر چند که وضعیت خیلی زود بازنگری و کار جدید شروع شد.
پس از ۲۵ مه ۲۰۰۰، رزمندگان مقاومت، عملیات نظارتی جدید بر خط مقدم را آغاز کردند. شکافی بزرگ در تحرکات سربازان دشمن بود. با این حال، هشدارهای رهبران مقاومت در خصوص اسارت، آشکارتر شده بود و اقدامات احتیاطی [اسرائیل] برای پر کردن شکافهایش هم کافی نبود.
پس از چند ماه رصد و نظارت دقیق، نقطه عملیاتی در دروازه شبعا در نزدیکی «برکة النقار» -که بعدها مشهور شد- شناسایی شد. در آن روز یک عملیات کلاسیک انجام شد. عبور یک خودروی نظامی دشمن منجر به انفجار یک بمب دستی بزرگ شد.
این انفجار بزرگ، خودروی غیرزرهی را به شکلی غیرمنتظره نابود کرد. سربازان کشته شدند، اما اجساد آنها بسرعت به خودرو تمامچرخ (۴*۴) منتقل و در کمتر از نیم ساعت، همه چیز تمام شد.
کمتر از شش سال از زمان عملیات گذشته است. تحولات میدانی پس از عملیات الغجر نشان از سطح آمادهباش بی سابقه دشمن بود و رزمندگان میبایست بیوقفه با هرگونه تحرکات دشمن مقابله میکردند.
نیاز مبرمی به نظارت بر مکانیزم عملیاتی دشمن وجود دارد: نوع وسایل نقلیه به کار گرفته شده و شمار راکبان نظامی هر کدام از آنها، تحرکات معمولی یا ناگهانی و غیرمنتظره، حاشیه مانور برای سربازان، مکانیسم ارتباط بین نظامیان و فرماندهی آنها، سطح آمادگی رزمی و و چگونگی واکنش به آنچه که در نوار مرزی رخ میدهد.
هنگامی که رهبر مقاومت بر آن شد که دامنه کار را گسترش دهد، طبیعت یک عامل کمکی در بخش غربی جبهه بود؛ پیش از آنکه رهبری مقاومت متوجه شود که یک فرصت واقعی برای انجام عملیات برقآسا وجود دارد، زمان زیادی بود.
به وضوح معلوم بود که این کار بسیار شبیه به عملیات مشهور شبعا خواهد بود. اقدام برای یک عملیات نظامی تهاجمی بزرگ مطرح نیست، اما یک پروسه با ابعاد امنیتی مورد نیاز است. به این معنی که واحد رصد و نظارت باید اطلاعات کافی برای جلوگیری از وقوع هرگونه اتفاق غیرمنتظرهای فراهم کند، واقعیت این است که هدف، زنده اسیر کردن نظامیان اسرائیلی است.
رزمندگان ملزم به عدم شلیک گلولههای مرگبار به نظامیان اسرائیلی نبودند، اما آنها مجبور بودند از مکانیسمهایی برای عملیات استفاده کنند که باعث کشته شدن برخی نظامیان و زنده ماندن برخی دیگر شود. بنابراین، درس نظری عملیات شبعا در این لحظه مهم است: از کار انداختن یک خودروی نظامی دشمن بدون اینکه سرنشینان آن کشته شوند و نابودی ادوات پشتیبان آن و کشتار کسانی که برای نجات آن خودرو حرکت میکنند.
چندین هفته از بازرسی دقیق این منطقه گذشت، یک روز «اودی آدم»، یکی از مقامات عالی رتبه اسرائیلی، از این منطقه عبور کرد آن هم نه تنها بلکه همراه خانواده اش، در آن زمان او هدف جدی محسوب نمیشد.
رزمندگان آموزش دیده برای انجام این حمله که سلاح، نقشه و ابزار لازم انجام عملیات برای آنها فراهم شده بود شبها و روزهای درازی را سپری کردند تا وقتی که نشانههای یک حمله موفق پدیدار شد.
یافتههای اطلاعاتی مقاومت نشان میداد که لحظه تغییر در کار تیپهای مستقر در آنجا نزدیک است، منطقه عملیاتی، منطقهای بود که که بیشتر از قبل نقطه ضعف دشمن شمرده میشد.
آرامشی در تحرکات نظامیان و فرماندهان آنها موج میزد و موعد تغییر آنها نزدیک بود. با این حال اتفاقی غیرمنتظره روی داد، بر اساس اطلاعاتی که به دست فرماندهان مقاومت رسید، گردان درزیها ظرف ۴۸ ساعت ماموریت را برعهده می گرفت.
این یعنی عملیات احتمالا موفق بود، اما نظامیانی که قرار بود اسیر شوند اصالتا عرب بودند و مقاومت در جستجوی شکاری از نوع دیگری بود، از همین رو آماده باشی متفاوت در دوزادهم ژوئیه شکل گرفت که مشابه موارد قبل نبود.
حزب الله متوجه شده است که اسرائیل مسائل زیادی را مورد بررسی قرار داده؛ هر بار که حزب الله قصد انجام عملیاتی داشت، مجبور بود به همه پستهای نظارت و مراکز عمومی هشدار تخلیه بدهد.
جثه مقاومت به قدری درشت شده که نمیتواند خود را کاملا مخفی کند، اسرائیلیها اغلب از هشدارها و نشانههایی درباره قصد حزب الله برای انجام عملیاتی سخن میگفتند.
وقایع روز عملیات وعده صادق
در آن روز (در روز ۲۲ جولای ۲۰۰۶) هنوز تصمیم جدی گرفته نشده بود و یگانهای مقاومت مستقر در امتداد مرز و فراتر از آن از قبل، درباره امکان عملیات گروههای ویژه در نزدیکی «عیتا الشعب» و شهرک «زرعیت» هشداری دریافت نکرده بودند، در حالی که یگانهای مامور عملیات به گونهای رفتار میکردند که واقعا نبردی در کار است.
در صحنه عملیات، پنج گروه مقاومت مستقر شدند که یکی از آنها، مسئول حمله مستقیم موشکی بود، یکی دیگر مسئول فراهم کردن پوشش آتشباری با اسلحههای سبک و نیمه سنگین بود و گروه سوم مسئول گلولهباران مواضع نظامی حساس در حین اجرای عملیات بود.
ماموریت گروه چهارم هم عبور از مرز پس از انفجار دروازهآهنی با یک بمب دستی خاص و در نتیجه تسهیل ورود یک خودروی غیرنظامی برای انتقال اسرا بود، علاوه بر اینکه باید جلوی تحرکات نظامیان اسرائیلی گرفته شده و درهای خودروهای نظامی گشوده میشد.
در جایی که کاملا مطمئن نیستیم، نزدیک یا دور از منطقه بود، تیمهای دیگری هم آماده بودند. خودروهای غیرنظامی دیگری در آنجا بودند تا در صورت لزوم زخمیهای مقاومت یا اسرا را منتقل کنند.
اتاق عمل جراحی مخصوص و مجهز به وسایل لازم جراحی مجروحان اسرائیلی نیز آماده شده بود تا در صورتی که به صورت سطحی یا عمیق مجروح شدند تحت عمل جراحی قرار بگیرند. یخچالهایی هم برای نگهداری اجساد نظامیان در صورت کشته شدنشان وجود داشت، اتاقهایی هم ویژه اسرای زنده اختصاص یافته بود.
نقشه این بود که وقتی خودرو گشت دشمن به نقطه حمله [حزبالله] رسید، باید به دور از دید و رصد نظارتی اسرائیلیها، خودرو در محاصره آتشباری قرار بگیرد. در این عملیات جایی برای هیچ نوع اشتباه یا تعللی نبود. بنابراین هنگامی که اطمینان حاصل شد که دو خودروی نظامی «همر» حامل بیش از شش نظامی، رسیدند، فرماندهی میدانی کسب اطلاع میکند و بی درنگ فرمان آمادهباش برای اجرای عملیات داده میشود که تنها شامل گروههای مسئول حمله برقآسا نبود، بلکه شامل یگانهای دیگری هم در سطح جبهه یا در سطح مناطق عقبی عملیات بود.
لم تصدر عنها أی حرکة بینما کانت هناک مجموعة تتولی أمرها، لا توقف الصلیات المباشرة فی ما بقی من الهامر التی أضحت فی أقل من ۳ دقائق کلعبة أطفال محطمة. أما السیارة الأولی، فکانت هی أیضاً فی مرمی النیران. لکن الإصابات أخذت شکلاً مختلفاً. کان المقاومون قد تدربوا علی کیفیة إصابة سیارة مصفحة دون إحراقها بالکامل، وکیفیة توجیه الصلیات الغزیرة من النیران باتجاه جنود مدججین بالسلاح دون إصابتهم إصابة قاتلة.
همانگونه که رزمندگان میگویند هدف به نقطه مرگ رسید. پیام آغاز حمله صادر شد. خودروی همر عقبی، هدف حمله مستقیم راکتی قرار گرفت و همه سرنشینانش کشته یا زخمی شدند. هیچ تحرکی از آن دیده نشد. یک گروه مسئول رسیدگی به این [خودرو بود]. تیراندازی به این خودرو متوقف نشد و در کمتر از سه دقیقه مثل یک ماشین اسباببازی در هم کوبیده شد.
خودرو اول (جلویی) هم در معرض تیربار قرار گرفت، اما خسارات آن به شکلی متفاوت بود، چون رزمندگان مقاومت آموزش دیدند که چگونه یک خودروی زرهی را بدون اینکه کاملا به آتش کشیده شود هدف بگیرند و اینکه چگونه به سمت نظامیان تیراندازی کنند که کشته نشوند.
هدف اصلی مهاجمان جیپ همر جلویی بود، بر اساس نقشه باید نظامیان سرنشین آن را اسیر میکردند از همین رو رزمندگان مقاومت دقت داشتند که راکتهایی که به سمت آنها شلیک میکنند موجب کشته شدنشان نشود، بعدا ارتش اسرائیل دریافت که نقشه مقاومت این بود که به گونهای خودروی همر هدف گرفته شود که امکان اسارت راکبان آن باشد.
رزمندگان مقاومت سه راکت آر پی جی به سمت همر شلیک کردند که در سمتی که «الدد رگو» و «ایهود گلد واسر» نشسته بودند منفجر و به زخمی شدنشان منجر شد، در این لحظه «موعادی» و «واینبرگ» دو نظامی دیگر اسرائیلی موفق به فرار از داخل خودو و گریختن از محل حادثه به سمت مزارع کنار جاده و اختفا در آنجا شدند.
علی القاعده در این لحظات نظامیان یا از ماشین دور شده و میگریزند و بعدا مکان مناسبی را برای درگیری انتخاب میکنند یا در داخل خودرو به انتظار کمک باقی میمانند.
تسلیح یگان حمله رزمندگان مقاومت، شامل ادوات تیز و برنده ویژه گشودن درهای بسته است، اما از چهار نظامی در جیپ اول دو نظامی سراسیمه با خروج از خودرو به دنبال جای امنی بودند، دو نظامی دیگر هم زخمی شدند گروهی از رزمندگان به خودروی آتش گرفته نزدیک شده و دو نظامی را بیرون کشیدند در حالی که دیگران هم دروازه مرزی نزدیک آن را منفجر کردند تا خودرویی که به سرعت در منطقه امن مخفی شده بود از آن عبور کند و دشمن نتواند به آن برسد.
این در حالی است که گروههای مقاومت در حال عقب نشینی سریع از محل بودند عملیات تغییر نظامیان اسرائیلی هم در فاصلهای دورتر در پشت مرزها در حال انجام بود و دیری نپایید که دو اسیر به جایی که تا روز مبادله هیچ اثری از آنها پیدا نشد، منتقل شدند.
نصرالله هدیه اش را گرفت
حسن نصرالله هنوز نگفته که در انجام عملیات اسارت نظامیان صهیونیست در حال چه کاری بوده است، اما معاونش چشم از تلفن برنداشته بود. او نمیدانسته نصرالله آن روز چه از وی میخواسته است، اما به او اصرار داشته که درباره هیچ تماسی از فرماندهی مرکزی اهمال نشود.
این نوع تماسها میبایست کاهش مییافت به رغم وجود شبکههای امنیتی مقاومت که هنوز دشمن قادر به نفوذ در آن نشده است، اما سوال اینجاست نصرالله چگونه توانست از نقطهای نامعلوم در بیروت با منطقه نظارت مرزی موجود در یک متری فلسطین اشغالی سخن بگوید و او و کسانی که با او حرف میزنند مطمئن باشند که کسی مکالماتشان را استراق سمع نمیکند.
آماده سازی برای انجام این عملیات دستکم چهار ماه به طول انجامید، سید حسن نصرالله مطمئن بود که این ماموریت در نقطهای در امتداد خط رویارویی موفق خواهد بود و پس از کمتر از یک ساعت از آغاز عملیات، سید، تماس آخر را دریافت کرد که «هدیه رسید».
بقیه حرف آنها معلوم نشد چه بود، چون نصرالله پشت سر هم سوال میپرسید، آیا از برادرنمان کسی شهید یا زخمی شده آیا دو اسیر زنده هستند؟ آیا همه چیز به همان صورتی که برنامه ریزی شده بود، پیش رفت؟ ارزیابی فرماندهان میدانی از واکنش دشمن چیست؟ نتیجه رصد رسانههای عمومی و خصوصی دشمن از اتفاق امروز چیست؟ وضعیت در مرزها هم اینک چگونه است؟
مطمئنا نصرالله در آن لحظات در دفتر خود نبود و پس از ساعاتی هیچ کدام از رهبران مقاومت در دفتر یا در منزلشان نماندند در حالی که یگانهای مبارزه در جنوب برای هر گونه احتمال واکنش دشمن آماده میشدند و البته فرمان گرفته بودند که به سمت یک درگیری فراگیر کشیده نشوند و منتظر روشن شدن تصمیم تل آویو بمانند.
پس از آن گروهی از فرماندهان مقاومت در دفتر سید حسن نصرالله حاضر شدند اتاق به سرعت آماده شد و همه فیلم ویدیویی ویژه عملیات را مشاهده کردند، جزئیات آن کامل بود و پس از چند دقیقه این نوار ویدیویی پنهان شد و تا به امروز هیچ کسی حتی کسی که از صحنه فیلمبرداری کرده بود، آن را ندیده است.