به گزارش مشرق، اخبار فوتبالمان شده سنگ و آتش و خون. فردای لیگ انگار صفحه حوادث روزنامهها را ورق میزنیم. انگار اینجا چیزی به نام فوتبال و ورزش وجود ندارد.
روح ورزش که خراش دیده و جسمش هم به خاک و خون کشیده شده تا دیگر چیزی از آنچه درون ورزشگاهها بهعنوان مسابقه فوتبال میبینیم به چشممان نیاید. بازی پنجشنبه شب ورزشگاه غدیر را تماشا کردید؟ همان مسابقهای که نفهمیدیم چرا تعطیل نشد و مسوول مسابقه که از قضا مسوول کمیته برگزاری مسابقات هم بود معتقد بود تعطیل شدن بازی عواقب بدتری میتواند داشته باشد. فکر میکنید چه کسی میتواند درباره فوتبال حرف بزند و اصلا بگوید پنجشنبه 18 مرداد در اهواز مسابقهای برگزار شده؟ تصور میکنید بعدها از این مسابقه کدام تصویر را به خاطر خواهید آورد؟
لازم نیست به ده سال بعد فکر کنید. همین حالا و در فاصله سه چهار روز از این بازی، چند ثانیهای به لحظات و اتفاقات فوتبالیاش فکر کنید. چیزی به خاطر میآورید؟ گل و شادی گل پیشکش. خوب میدانیم نصف بازیهای بی کیفیت لیگمان بدون گل تمام میشود اما اینجا هیچ چیز بوی فوتبال نمیدهد. نه یک تکل جانانه، نه شوتی دیدنی، نه یک نجات دروازه به یادماندنی. هیچ چیز شبیه فوتبال نیست. حتی وقتی تصویر تلویزیونی روی یکی از دروازههاست در پس زمینه برخورد بازیکنان و دواندن توپ در زمین، ناخودآگاه حواسها به ماموران نیروهای ویژه پرت میشود که به سکوها هجوم بردهاند تا بلکه آرامش را به ورزشگاه برگردانند. این پرت شدن، تمام اتفاقی است که در ورزشگاه میافتد . حاشیه شده متن و دیگر متنی وجود ندارد. فوتبالیست از ترس جانش کنار خط نمیرود، مربی جرات کوچ کردن ندارد و کمک داور میترسد با هر پرچمی که بالا میرود سنگی سرش را بشکافد. این تمام آن چیزی است که از یک مسابقه لیگ برترمان میخواهیم؟
روی سکوها وضعیت ظاهرا بد نیست. در ورزشگاهی که 40 هزار صندلی دارد نیمی از صندلیها پر شدهاند آن هم وقتی دمای هوای خوزستان در ساعات پایانی شب از 45 درجه پایین نمیآید. آمار قابل قبول است و میشود به خاطر این همه علاقهمند به فوتبال پز داد و از حضور تماشاگران در ورزشگاه آن هم در این شرایط سخت لذت برد. اما نه، صبر کنید. آنها برای تماشای فوتبال نیامدهاند. انگار آنها اهل فوتبال دیدن نیستند و اصلا اتفاقات مسابقه را دنبال نمیکنند. آنها خودشان آمدهاند اتفاق را رقم بزنند. باخت و برد تیمشان هم فرقی برایشان ندارد. با ذهنیت منفی و با آمار غلط از یک فیلم جعلی آمدهاند تا سنگی بزنند و بروند. اینطوری خشمشان را به بدترین شکل ممکن بروز میدهند چون اهل فروخوردن خشم نیستند و همه چیز را سیاه و سفید میبینند.
میرسیم به تهران. به مسابقهای که میتواند بهترین بازی هفتهمان باشد. باز هم مساله حضور تماشاگران رشکبرانگیز است. اول از عشق این همه هوادار که صدها کیلومتر را آمدهاند تا حامی تیم محبوبشان باشند لذت میبریم اما فاصله بین لذت و ذلت اینجا نیز بسیار کوتاه است و آنی طی میشود. تماشاگری که سنگ زدن، تخریب فنس و نرده برایش عادی شده و از گرفتن فضای سکوهای رقیب حس اشغال خاک دشمن را دارد، سه ساعت قبل از شروع مسابقه برای گرفتن جای بیشتر میجنگد اما دقیقه 60 ورزشگاه را ترک میکند. حالا فکر میکنید این تماشاگر اصلا برای دیدن فوتبال به ورزشگاه آمده؟ این هوادار دغدغه فوتبال دیدن و لذت بردن از بازی تیمش را در سر داشته؟ اصلا چطور چند ساعت قبل از بازی، زمان و عمرش را صرف مسابقهای کرده که خود مسابقه برایش جذاب نیست؟ کجای دنیا این تناقض را پیدا میکنید؟ متاسفیم که بگوییم سالهاست بخش عمدهای از تماشاگران ورزشگاههای لیگ برتر فوتبال نمیبینند یا اساسا برای فوتبال دیدن به ورزشگاه نمیآیند همانطور که - جوالدوز دستمان است - برخی رسانهها نیز کاری به فوتبال و اتفاقات فوتبالی درون زمین ندارند و انگار صرفا مامور پوشش دادن و پررنگ کردن اتفاقات غیر فوتبالی هستند. این آفت فوتبال ماست که تماشاگر و رسانه و حتی تیمها و بازیکنانمان را مشکلدار کرده و هر روز موج این بیفرهنگی بیشتر از قبل تنمان را میلرزاند. لرزشی که وسعتش بیش از فاصله اهواز تا تهران است و اتمسفر تمام استادیومهای لیگ برترمان را در مینوردد.