به گزارش مشرق، شغل هر انسانی بخشی از هویت اوست که از طریق آن هم امرار معاش میکند و هم با جامعه ارتباط برقرار میکند؛ اما بسیاری از آدمهایی که با ما در این شهر زندگی میکنند، برای کسب روزی از هر راهی البته حلال کسب درآمد میکنند؛ شغلهایی که شاید برای ما در ظاهر خندهدار باشد یا حاضر نباشیم حتی درصورت بیکاری خیلی از این کارها را انجام دهیم.
واقعیت این است که اقدامات انجام شده در سال های اخیر برای کاهش نرخ بیکاری و اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی اثر گذاری لازم را برای رفع این دغدغه نداشته است و این روزها شاهد بیکاری پنهان و میل به سمت اشتغال کاذب در بین جوانان هستیم که این موضوع برای فارغ التحصیلان یک جامعه، پیامدهای نامطلوبی دارد.
بیشتر بخوانید
کدام استان بیشترین نرخ بیکاری را دارد؟
بررسی نرخ بیکاری نشان میدهد که 12.4 درصد از جمعیت فعال کشور بیکار هستند. از آنجایی که مشاغل کاذب هیچ شناسنامه ای ندارند و دولت نیز کنترلی بر آنها ندارد، دریافت مالیات نیز از آنها به نوعی غیر ممکن است؛ این درحالی است که گردش مالی بسیار زیادی در این نوع مشاغل وجود دارد و گاهی درآمد برخی شغل های کاذب چند برابر شغل های رسمی است. از سوی دیگر برخی مشاغل کاذب به دلیل نوع فعالیتی که در آنها صورت میگیرد، از سوی دولت نفی شده و آیین نامه ها و بخشنامههای مختلفی برای از بین بردن آنها صادر میشود.
بااین حال در کار هم مانند زندگی عادی همه ما آدمها دچار تکرار و یکنواختی میشویم. ساعتهای متمادی پشت میز نشستن و انجام اموری که هر روز باید تکرارشان کنی از سویی برای ما خیلی دلچسب نیست و باعث میشود با علاقه کار نکنیم و از سوی دیگر مجالی برای ایده نو و بروز خلاقیت برایمان باقی نمیماند. با وجود این، برخی مشاغل اینگونه نیستند؛ مشاغلی که شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسند اما افراد زیادی این شغلها را برای خود انتخاب کرده و گاهی از آن لذت میبرند و گاهی مجبور به انجام آن هستند.
دادزنها را همه جا دیدهاید؛ از خیابان انقلاب گرفته تا مقابل سینماها و حتی اگر مشهد رفته باشید، عکاسیهای اطراف حرم. دادزنها داد میزنند و از صدای بلند خود. نه برای آواز بلکه برای جذب و جلب مشتری برای یک دکان و حجره استفاده میکنند. در این بین برخی از این افراد در هر روز بین 50 تا 100 هزار تومان درآمد دارند و برخی دیگر که شرایط بهتری دارند با یک حقوق ثابت این کار را انجام می دهند و ما بقی به صورت درصدی مشغول فعالیت هستند؛ با این شرایط که هر چه مشتری بیشتری داشته باشند، پول بیشتری می گیرند.
این روزها از میوه فروش تا لباس فروش برای خود دادزن استخدام کرده اند. اسم این شغل را به دلیل اینکه باید تمامروز برای صاحبان مغازهها حنجره پاره کنند و مشتری جلب کنند، «دادزن» گذاشتهاند. دادزنها باید بتوانند برای صاحب مغازه مشتری جمع کنند و اگر نتوانند به درستی کار خود را انجام دهند از کار بیکار میشوند. فصل کار این افراد وقتهایی مثل اواخر اسفند است که معمولاً مردم بیشتر به مراکز خرید میروند و در بین این شلوغیها لازم است یکی برای بازاریابی داد بزند. شب عید که میشود خیابانهای تهران پر است از دادزنهایی که برای فروش بیشتر تلاش میکنند.
جوانی حدود 25 ساله رو به روی فروشگاه لباسی در خیابان ولیعصر ایستاده بود و مشتری جذب می کرد، با او که همکلام شدم گفت: الآن 4 سال است برای فروشگاه های مختلف کار می کنم، نه بیمه دارم نه حقوق کافی و ثابت. این کار نه شغل حساب می شود نه بیکاری. تازگی ها حنجرهام درد می کند، پاهایم هم انقدر از صبح تا شب سرپا ایستادم درد می کند، ولی چاره ای جز ایستادن و داد زدن ندارم.
«بیکاری» مادر تمام مشکلات اقتصادی است. فقر، اعتیاد، مشکلات روحی و روانی و... گوشه ای از این مشکلات است که بیکاری بزرگترین عامل آن به حساب می آید و جامعه ای که نتواند از نیروی کار خود استفاده کند به ناچار بعد از مدتی با انبوهی از افرادی مواجه می شود که بیکار هستند .
این افراد برای فرار از بیکاری مجبور هستند به سمت مشاغلی بروند که کاذب است؛ اما درآمد دارند و خبری از مالیات نیست. مشاغلی که گاهی عجیب به نظر می رسد اما مزیت آن برای صاحبانش فرار از بی پولی ناشی از بیکاری و درآمد است.