به گزارش مشرق، «محمدصادق فقفوری» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
مردم درگیر افزایش چهاربرابری قیمت پوشک نوزادان و پراید چهل و اندی میلیون تومانی هستند و برخی مدیران کشور درگیر شامورتیگری و سیاسیبازی؛ در درون هیئت دولت «کارگزاران» علیه «اعتدال و توسعه» بیانیه شدیداللحن صادر میکند و جواب تندتری هم میشنود. شورای شهر یکدست پایتخت هم با گذشت ۱۵ ماه در حال تدارک انتخاب سومین شهردار تهران است. مردم دقیقاً چه گناهی کردهاند که اسیر سیاسیبازی باندی چپها شدهاند؟!
بحث برکناری محمد علی افشانی از شهرداری تهران با قانون جدیدالتصویب منع به کارگیری بازنشستگان به حدی جدی شده که ظاهراً همه درهای ماندن افشانی در بهشت بسته شده است. محمد علی نجفی بهخاطر کهولت سن و بیماری بعد از پنج ماه از شهرداری استعفا داد و افشانی هم حالا پس از چهار ماه به دلیل تصویب قانون منع بهکارگیری بازنشستگان رفتنی شده است. اما در این آمد و شدهای باندی سیاسیون، دود اصلی در حلق و چشم تهران و تهرانیها میرود؛ کیست هم که نداند دود معطلی و تعطیلی پایتخت در سراسر کشور منتشر میشود؟!
اگر یک سال پیش منتقدان تجربه شورای شهر منحله اول را بازیادآوری میکردند، به سنگاندازی و کارشکنی ناشی از شکست در انتخابات متهم میشدند، ولی آش گروکشیهای جناحهای سیاسی خصوصاً در شورای شهر پایتخت به حدی از همان ابتدا شور شده بود که خود اصلاحطلبان هم همان موقع لب به انذار گشودند و هم حزبیهایشان را از تکرار تجربه شورای شهر اول بر حذر میداشتند.
حتی راجع به همین قانون منع به کارگیری بازنشستگان، سید فرید موسوی نماینده اصلاحطلب مجلس، چند ماه پیش توئیت زد و گفت: افشانی را انتخاب نکنید که مشمول این قانون میشود و دومین شهردار تهران هم در عرض کمتر از یک سال ناگزیر به استعفا خواهد شد، ولی درگیری سیاسی و تصفیه حسابهای درونی اصلاحطلبان که پس از سالها بر مسند مدیریت تکیه زده بودند به قدری دارای اولویت بود که گوش هیچکس به همه این انتقادات و نظرات کارشناسی بدهکار نبود و انتخابی که نباید صورت میگرفت، صورت گرفت. البته نتایج وضعی این انتخاب سیاسی دامنگیر خود اصلاحطلبان هم شد: کتککاری، فحاشی و خرید رأی در کنگره حزب اعتماد ملی پس از انتخاب افشانی! جالب اینکه افشانی هم نماینده همین حزب اعتماد ملی برای تصدی شهرداری تهران بود.
هرچند حقوقدانان راجع به تفسیر قانون جدید و دایره شمولش نسبت به شهرداران نکتههایی را گفتهاند و رفتن یا ماندن شهرداران وفق قانون منع به کارگیری بازنشستگان هنوز هم موافقان و مخالفانی دارد، اما با در نظر داشتن همه اینها، حالا و با استفساریه صورت گرفته از مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان، افشانی دیگر عذر قانونی برای باقی ماندن در بهشت ندارد و به زودی باید از ساختمان شهرداری خداحافظی کند، حتی اگر روزنامه همشهری، ارگان شهرداری، روغن ریخته را نذر امامزاده کند و تیتر یک بزند «شهرداران استثنا»!
با همه انتقاداتی که نسبت به عملکرد باندی شورای شهر یکدست پایتخت وجود دارد و با وجود اینکه احتمالاً بتوان رزومه شورای پنجم پایتخت را در عوض کردن نام خیابانها، بزرگراهها و میادینی که در دوره مدیریت شهری قبلی ساخته شده و مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند و جنجال بر سر الصاق نام مصدق به خیابان نفت خلاصه کرد، به هر حال باز هم بودن شهردار بر سر پایتخت، از هر طیفی که باشد، از نبودنش بهتر است. قاراشمیش ناشی از بیمدیر بودن پایتخت به مراتب بیشتر از بودن یک مدیر جناحی است. مثلاً همین آقای افشانی در همین مدت کوتاه برای شوآف هم که شده بر سر سه چهار پروژه شهری حاضر شد و قول داد خطوط ۶ و ۷ مترویی را که قالیباف راهاندازی کرده بود و نجفی تعطیل (!) به زودی بازراهاندازی کند، اما حالا که شهردار تهران رفتنی است، همین شوآفها و همین بازراهاندازیها هم تا مدت نامعلوم به تعویق خواهد افتاد.
محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران گفته روزنامه همشهری که از مؤسسات بسیار سودده در دوران مدیریت قبلی شهرداری تهران بوده است، حالا به حدی ضررده شده که فقط ماهانه ۴۵ میلیارد ریال یارانه از دولت میگیرد. یا اینکه آقای هاشمی در جایی دیگر اذعان کرده بود انتظارات مردم از مدیریت فعلی شهری برآورده نشده که هیچ، شورا باید از سیاسیکاری تغییر جهت دهد. راجع به ندانمکاری مجموعه مدیریت فعلی شهری و سوءتدبیرهای صورت گرفته در همین مدت یک سال، بارها خود اصلاحطلبان مطالبی را جسته و گریخته و البته بیشتر برای تصفیه حسابهای جناحی گفتهاند. باز هم مثلاً در گیر و دار ماجرای مریضی نجفی و استعفایش، محمد جواد حقشناس، عضو شورا به صراحت گفت که از مجموعه مدیریت فعلی انتظار کار کردن نداشته باشید.
انتظار کار نکردن یک دورهمی سیاسی (نه یک جمع مدیر جهادی و انقلابی)، هرچند از جانب کسانی که خود را برای تصدی مدیریت میدانی عرضه کرده و با رأی مردم صدارت امور را به دست گرفتهاند غیرقابل پذیرش است، اما به هر حال نتیجه اجتنابناپذیر هر گعده غیرمدیریتی است؛ با همه این اوصاف، پسرفت در امور و اشتغال مستمر به باندگرایی و نطقدرمانی بهجای عملگرایی، با هیچ منطقی پذیرفتنی نیست.
شورای شهر اول که از قضا آنها هم یکدست اصلاحطلب بودند، به قدری دچار باندبازی شد که موسوی لاری، وزیر وقت اصلاحطلب کشور، پس از آمد و شد چند شهردار اصلاحطلب در نهایت و پس از تعطیل شدن شورا، ناچاراً کل شورا را منحل کرد. نتایج اسفبار مدیریت اجرایی - شهری اصلاحطلبان در دهه ۷۰ باعث شد آنها سه دوره خانهنشین شوند. شورا و مجموعه مدیریت فعلی شهر هنوز به مرز انحلال نرسیدهاند، ولی در حال تکمیل دانه به دانه پازلهای خودانحلالی هستند. فشل شدن امور و تعطیلی «کار و خدمت» در پایتخت و به دنبال آن در سراسر کشور از نتایج لاینفک نحوه مدیریت فعلی است. البته نتیجه منفک و غیرمستقیم استمرار این شیوه، قهر دوباره مردم با اصلاحطلبان و خانهنشین کردن مجدد آنها است.ایکاش مجموعه مدیرت فعلی شهری به خاطر ماندن خودشان بر مسند امور هم که شده، تا دیرتر نشده، فکری به حال بهبود اوضاع شهری و شهروندان کنند.