به گزارش مشرق، صدای روضه خوان درمسجد اوج گرفته. «حسین غریب مادر، ای کشته دوراز وطن، ای تشنه صد پاره تن، ای بی کفن وای وای» مستمعان با روضه همراه میشوند. صدای ناله و اندوه درد جانکاه واقعه کربلا از در ودیوار مسجد بلند است. مستمعان با روضه همنوا شدهاند. اما دراین بین صدای دیگری به گوش میرسد به غیر از صدای روضه. صدایی که حالا به فریاد نزدیک تر شده است. روضه خوان هم سکوت میکند. دیگر فریاد را واضح ترمی شنویم «وای بچهام؛ وای بچهام از دستم رفت، کمکم کنید». هنوز ۴۰ ثانیه از این اتفاق نگذشته که پزشک بالای سر کودک حاضرمی شود. زبان و بدن کودک قفل شده است. طوریکه انگشتانش هیچ حرکتی ندارد و با چشمانی باز نگاهش به سقف دوخته شده است با اقدامات پزشک ظرف چند دقیقه کودک به حال عادی برمی گردد ومادر نفس راحتی میکشد و هزاربارشکر میکند و مرتب رو به دکتر این جمله را تکرارمی کند «اگر شما نبودید من چه میکردم؟» این اولین باری نیست که دکتر «محمد حسن مهدی پور» بالای سر بیمار درجلسه روضه خوانی و هیات حاضر شده است. همین هفته پیش بود که که برای یکی از سالمندان قرص زیر زبانی گذاشت وبه او سرم وصل کرد و او را از فشار سینه که به او عارض شده بود وارهانید. دکتر بارها و بارها ظرف چند ثانیه بر بالین مستمعان و روضه خوانها حاضر شده است و آنها را از مشکلات جدی تری که آنها را تهدید میکرده نجات داده است.
کودکی را پای روضه بودم
محمد حسن مهدی پور را در یکی از هیات های معروف تهران ملاقات میکنیم چند دقیقه پیش، یکی از سالمندان که دچار تنگی نفس شده است را معاینه کرده است واقدامات اولیه را برای نجات جان پیرمرد انجام داده است همانطور که کیف کمکهای اولیه و داروهایش را مرتب میکند میگوید: همانطور که هیات به کفش جفت کن و چایی ریز نیاز دارد باید پزشکی هم باشد که بتواند به موقع سر بالین مستمع و مداحی که دچار مشکل شدهاند حاضر شود در دستگاه سید الشهدا هر کاری از دستم بر بیاید که مردم راحت بنشینند و روضه را گوش دهند انجام میدهم.
مهدی پور مثل بقیه عزاداران حسینی به دیوارمسجد تکیه می زند ودورا دور هوای سلامت جسمی مستمعان روضه را دارد میگوید: «از کودکی پای روضه بزرگ شدم. کودکان زیادی را دیدم در گوشه و کنار و حاشیه شهر گرسنه بودند و برای خوردن غذای نذری به هیات ها میآمدند در همان عالم کودکی متوجه شدم این نذریها چقدر در بهبود سلامت فقرا به خصوص کودکان تأثیر دارد. سالها برای رفتن به دانشگاه آن هم رشته پزشکی خیلی تلاش کردم اما هیچوقت حال و هوای خوب روضه و هیات را با هیچ حال خوب دیگری عوض نمیکردم. سالهای کنکور و دانشگاه آن هم در دانشگاههای ایران، شهید بهشتی و... دلم لک زده بود که بنشینم پای روضه و بی خیال از همه درگیریهای روزانه به مستمعان خدمت کنم. از کودکی سر سفره اهل بیت بزرگ شده بودم. اما به خاطر مشغلههای تحصیلی و شغلی، حضورم در مراسمها کم رنگ شده بود تا اینکه تصمیم گرفتم تخصص حرفه ایای خودم را وقف اهل بیت و دوست داران اهل بیت کنم حالا کیف پزشکیام را با خودم به هیات ها میبرم. بیشتر داروهای مورد استفاده را داخل همین کیف جا میدهم. از دستگاه فشار خون گرفته تا کنترل دیابت همه را با خودم میبرم تا اگر شخصی که برای شنیدن دعا به مجلس آمده در آرامش خاطر بنشیند و دعا را گوش دهد و از قبل هم اعلام میکنم که شرکت کنندگان در روضه میتوانند رایگان ویزیت شوند.
محمد حسن مهدی پوربا اشاره به اهمیت دستگاه امام حسین (ع) میگوید: «بچه که بودیم، بزرگترها به ویژه مادرم تاکید داشتند به مسجد محله که میروید کفش عزاداران امام حسین (ع) را جفت کنید. بزرگتر که شدیم حسینیه محله مان را آب وجارو میکردیم. بعدها در آبدارخانه برای عزاداران حسینی چای میریختیم. حالا هم که خداوند این فرصت را به من داد تا بتوانم تحصیلات پزشکی داشته باشم در دستگاه امام حسین (ع) خدمت میکنم تا روضه خوان و مستمعان روضه با خیال راحت تری در مراسم شرکت کنند.»
از اینجا زندگیام آغاز شد
اما داستان حضورهمیشگی دکتر مهدی پور درمراسم شبهای قدر، ماه محرم و همه شبهای جمعه سال به مدت ۱۲ سال ازاین قراراست «سال ۱۳۸۵ بود. در مطبم مشغول کار بودم یکی از دوستان به طور اتفاقی از من در خواست کرد برای مراقبت از حال مداح به مجلس روضه بروم. من همیشه به این مجالس میرفتم اما برای اولین بار بود که به عنوان پزشک مداح وهیات دعوت میشدم. آن شب در تمام مدتی که آنجا بودم سه نفر به فوریتهای پزشکی نیاز پیدا کردند. متاسفانه یکی از مستمعان در طول مراسم دچارعارضه قلبی شد. با توجه به ارتباطی که با نزدیکترین بیمارستان آن محدوده داشتم توانستم ظرف مدت چند دقیقه اقدامات اولیه برای احیائ بیمارانجام دهم و او را به بیمارستان منتقل کنیم. شیرینی نجات جان یک انسان چنان در وجودم نشست که انگیزه بیشتری برای حضور دائمی در هیات ها پیدا کنم تا جایی که همان سال مطبم را جمع کردم. حالا با چند ساعت کار کردن در یک مرکزپزشکی دولتی دخل و خرج خانواده را مهیا میکنم و بیشتر ساعتهای روز را در خیریه و هیات ها میگذرانم. خداوند نعمت و گشایش یک زندگی پر برکت رابه من داده است.
پزشک خیریه
کسانی که به خیریه اباصالح المهدی برای گرفتن مایحتاج ضروری زندگی خویش مراجعه میکنند. علاوه برناهار گرم میتوانند از خدمات پزشکی نیز بهره ببرند. قبل از اینکه سفره ناهار پهن شود. آقای دکتر در اتاق کوچکی نشسته و بیماران را معاینه میکند. مراجعهکنندگان هزینهای پرداخت نمیکنند. کمتر کسی میداند که او واقعاً پزشک است چون اولین سؤالی که برای آنها مطرح میشود این است که مگر دکتری هم هست علاوه بااینکه خودش معاینه کند دارو هم تحویل بیمار بدهد؟حتی خودش تزریق را انجام میدهد؟ دکتر آنقدر بدون تکلف با بیماران برخورد میکند که نیازمندان بههیچوجه متوجه اختلاف طبقاتی خودشان با دکتر نمیشوند.
خانمی که تنگ رویش را گرفته و در خیریه منتظراست که به دکتر مراجعه کند بدون اینکه خودش را معرفی کند میگوید: «سال گذشته، فصل زمستان بود. مریض شده بودم و نمیتوانستم از خانه خارج شوم. روزبهروز حالم بدتر میشد. همسرم را تازه ازدستداده بودم. البته دو فرزندم در خانه کنارم بودند اما از دست آنها هم کاری برنمیآمد تا اینکه از طریق یکی از آشناها آقای دکتر را به من معرفی کردند. برای معاینه به این خیریه آمدم. اولش باورم نمیشد که ایشان دکتر باشند. آنقدر مهربان و افتاده به بیماران میرسید و حال آنها را میپرسید که همه فکر میکردند که او درنهایت یک پزشک تجربی است. تا آن روز ندیده بودم که خود دکتر تمامکارهای بیمار مثل تزریق را هم انجام دهد. دکتر هیچ منشی هم ندارد.»
زن در ادامه میگوید: «بعدازاینکه معاینههای اولیه انجام شد. آقای دکتر داروی رایگان هم به من دادو توصیه کرد، فرزندانم را برای معاینه به خیریه ببرم.
12 سال در خیریه رایگان ویزیت میکند
«سید مسعود محمدی» مسئول خیریه ابا الصالح المهدی است میگوید: محمدحسن مهدی پور حدود ۱۲ سال است که با خیریه ما همکاری میکند. دکتر با همه افتادگی تکتک بیماران را معاینه و بدون هیچ چشمداشتی آنها را معالجه میکند. حتی اگر کاری از دست خودش برنیاید آنها را به مراکز دیگری معرفی میکند تا بهصورت رایگان معالجه شوند. در این مدت افرادی بودهاند که به بخش جراحی بیمارستانها معرفی شدند بدون اینکه ریالی پرداخت کنند.
سید مسعود محمدی میگوید: دکتر مهدی پوربا اینکه درآمد زیادی ندارند بخشی از درآمد خود را صرف خرید دارو میکند تا بتواند بیمارانی که به او مراجعه میکنند را درمان قطعی کند.
قاب آخر
وقتی خیریه را ترک میکنیم صدای نیازمندی در گوشم زنگ میزند: این جنس آدمها امید به زندگی را افزایش میدهند. آنها بدون هیچ چشمداشتی به هم نوع خود توجه میکند. کار خوب آقای دکتر به ما هم انگیزه میدهد تا با همه نداریمان تلاش کنیم، دست افتادهای را بگیریم.