سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
محاسبات دشمن را به هم بریزید نه برعکس!
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
11روز تا 13 آبان باقی مانده. در اینکه «دشمن» با همه توان وارد میدان شده و برای روز «مبارزه با آمریکا» تدارک جدی دیده، هیچ اختلاف نظری نیست. دشمن شمشیر را از رو بسته و برخی برنامههایش را علنی و برخی را غیرعلنی پیش برده است. گفته، باید صادرات نفت ایران را به صفر برسانیم. شبکههای فارسیزبان اجتماعی و غیر اجتماعی 24 ساعته علیه ایران به راه انداخته. با اعراب و اسرائیل و اروپا و منافقین و تروریستهای تکفیری و غیرتکفیری و... علیه تنها حکومت شیعه روی زمین ائتلاف کرده تا، مردم 40 سالگی انقلابشان را نتوانند جشن بگیرند! برای نیل به مقصود، چشم به اقتصاد و معیشت مردم دوخته. تصریح کرده اگر بر نان مردم مسلط شویم، علیه حاکمیت میشورند! درست مثل «داعش» که پس از تسخیر هر منطقه، برای کنترل رفتار ساکنان آن، قبل از هر چیز بر منابع آب و غذایی و معیشت آنها مسلط میشد. میخواهد با اهرم «نان» به «جان» مردم بیفتد و به هدفی که چهل سال است تلاش میکند، در چهل سالگی انقلاب برسد.
چرا دشمن اینقدر عریان وارد معرکه شده؟ شکلگیری این ائتلاف ناهمگونِ اجق وجق با کدام منطق سیاسی قابل جمع است؟ واقعا چه نسبتی بین آن عربِ مسلمان با این صهیونیست مسیحی دشمن مسلمان وجود دارد؟ بین اندیشههای یک تروریست تکفیری شرقی با اندیشههای لیبرالی غربی آیا ارتباطی میتوان یافت؟ چرا تعارفات، اعتقادات، قوانین بینالمللی و روشهای معمول را کنار گذاشته با همه توان و خیلی تابلو وارد میدان شده و میگوید به دنبال براندازی است؟ آیا 13آبان امسال قرار است واقعا اتفاقی بیفتد؟ رویکرد دولت در این شرایط آیا، قابل دفاع بوده است؟ دولت چه باید میکرد و از این پس چه باید کند؟ مردم چطور؟ بخوانید:
وقتی دشمن، عریان و رسوا وارد میدان میشود و تا میتواند به دنبال خود خدم و حشم به راه میاندازد، دست به عملیاتهای ناجوانمردانه و ایذایی میزند، با صغیر و کبیر و سیاه و سفید ائتلاف کرده و شبانهروز برای زدن ضربه نقشه میکشد، یعنی حریف را «قدر» دیده و آن را دست کم نگرفته است. شک نداشته باشید، اگر حریف، جمهوری اسلامی ایران را (آنطور که در شبکههای مجازی و ماهوارهای تلاش میکند ضعیف نشان دهد)، ضعیف پنداشته بود، این گونه یارکشی نمیکرد. معتقدیم، این سروصدا و معرکهگیری و عربدهکشی دشمن علیه ایران عزیز، نه از سر قدرت که از سر ضعف و استیصال است. یک لحظه تصور کنید اگر عربستان، استان بحرین یا همین امارات جای ایران بودند و آمریکا با آنها به هر دلیلی سر جنگ داشت، آیا برای مهار آنها ائتلاف تشکیل میداد؟ بدون معطلی و هشدار قبلی و با یک حرکت و در عرض شاید حتی چند ساعت، در این کشورها کودتا کرده و یک دستنشانده دیگر به جای دستنشانده فعلی مینشاند. تاریخ کوتاه برخی از این کشورهای مرتجع عربی پر است از کودتاهای آمریکایی و جابهجا شدن این امیر با آن امیر. دلیل ورود عریان و غیر معمول دشمن به میدان و تشکیل چنین ائتلاف عجیبی، به اعتقاد نگارنده چیزی نیست جز عجز و استیصال «آنها» در برابر قدرت و اقتدار «ما». برای درک این اقتدار کافی است سری به اندیشکدههای بزرگ همین آمریکا و کشورهای غربی بزنید و «وضعیت ایران در منطقه» را جست و جو کنید.
با این توصیف چه باید کرد؟ آیا چون دشمن مستاصل شده، بیخیال و آسوده باید به انتظار نشست؟ آیا حالا که دشمن ما را دست کم نمیگیرد ما باید دست کم بگیریمش؟ معنی استیصال دشمن، دست کم گرفتن آن نیست. دشمن دشمن است و مترصد فرصت برای ضربه زدن. لذا باید هوشیار بود. هم دولت، هم مردم.
دولت میبایست از پتانسیلهای موجود در دیپلماسی و مذاکره نهایت بهرهبرداری را بکند. با سفر به کشورهایی که مهمترین مشتریان نفتی ما هستند، تیغ دشمن را کُند و در مسیر آنها مانع ایجاد کند. یا دست کم، هزینه را برای دشمن آنقدر بالا ببرد که به قول معروف، حساب کار دستشان بیاید. اینکه دشمن توان به صفر رساندن صادرات نفت ایران را ندارد دلیل کافی برای دست روی دست گذاشتن و منتظر معجزه ماندن نیست. اما از ظواهر امر چنین پیداست که، دولت چنین نکرده است!
بدون تردید شرایطی که در این چند خط آن را تشریح کردیم، شرایط یک جنگ تمامعیار اقتصادی و نرم است. و اگر با اقتدار و قدرت مثالزدنی که داریم و بارها نشان دادهایم، وارد عمل نشویم و پوزه دشمن را به خاک نمالیم، بعد از اقتصاد نوبت امنیت است!
در شب عملیات، بدترین سیاست، نمایش انفعال مقابل دشمن است. از انفعال بدتر، نمایش ضعف و گیجی است. درست است که باید محاسبات دشمن را به هم ریخت اما نه برعکس. نباید طوری موضع گرفت و حرف زد که محاسبه دشمن از قدرت تو، برداشت ضعف و سردرگمی باشد. اینکه در شرایط جنگی بگوییم، «حتی نمیتوانم منشیام را هم عوض کنم»، «استعفا میدهم»، «نمیتوانم کار کنم» به همان اندازه «بد» محاسبه دشمن را تغییر میدهد که در ایام مذاکرات میگفتیم، «خزانه خالی است»، «دشمن با فشردن یک دکمه میتواند زیرساختهای نظامی ما را از بین ببرد»، «قدرت رقابت در هیچ صنعتی جز قرمهسبزی و آبگوشت بزباش نداریم.»
حال اتخاذ چنین مواضعی را بگذارید کنار 4 وزارتخانه بدون وزیرِ «اقتصاد و دارایی»، «تعاون، کار و رفاه اجتماعی»، «صنعت، معدن و تجارت»، «وزارت راه و شهرسازی» و همینطور کنار انفعال دولتی که 3 ماه است سخنگو ندارد! آن هم در آستانه 13 آبان؟! این اوضاع چه مفهومی دارد؟ برای دشمن چه پیامی را مخابره میکند الا، «جریتر شود؟!» پاسخ این سؤال مهم را دولت به مردم بدهد. دولتی که گفته بود 100 روز اول کارش، به مردم از آثار تحول اقتصادی گزارش خواهد داد الان کجاست؟ گزارش 100 روزه نخواستیم، پاسخ دشمن را هم نمیخواهد بدهید، از لاک انفعال هم خارج نشوید. اظهار ضعف که میتوانید نکنید.
دولت فعلا سکوت کرده. دلیل این سکوت را درست نمیدانیم. هر از چندگاهی موضعی گرفته شده و وعدههایی داده میشود. وعدههایی که تکراریاند. خوش بینانهترین فرضیه درباره چرایی بیتحرکی دولت این است که، با «هوا» شدن برجام، دولت همه برنامههای خود را «هوا شده» میبیند. بدعهدی دشمن محاسباتش را به هم ریخته و به احتمال زیاد، هیچ برنامه جایگزینی هم برای شرایط امروز پیشبینی نکرده. چون احتمالا تصورش را هم نمیکرد، از دشمن رکب بخورد. دولت برای یک بار هم که شده به حرف منتقدان توجه کند و انتقاد را با عینک بدبینی و تخریب نبیند. کارشناسان راهحلهای زیادی ارائه کردهاند که به قول رهبر معظم انقلاب، بسیاری از آنها عملیاتی است. از این ظرفیت استفاده کرده و امید را در مردم دوباره زنده کند.
13 آبان امسال قرار است اتفاقات مهمی بیفتد. اما نه آن اتفاقی که دشمن تصور میکند. مردم، همیشه موثرترین اهرم هر کشوری برای مهار توطئههای دشمن بوده و کاستیها و کوتاهیهای مسئولین را جبران کردهاند. سیزدهم آبان یک تهدید نیست یک فرصت ویژه برای لگدمال کردن تمام آرزوهای آمریکا و متحدانش است. دانشآموز و دانشجو در کنار سایر اقشار مردم میتوانند با راه انداختن یک راهپیمایی عظیم و بیسابقه و ایجاد حماسهای بزرگ، بینی دشمن را به خاک بمالند. انشاءالله.
پرسپولیس راوی داستان زندگی
سیدمصطفی صابری در خراسان نوشت:
«بیل شنکلی» مربی انگلیسی معتقد است: «بعضی از مردم فکر میکنند فوتبال مسئله مرگ و زندگی است. من از چنین طرز فکری ناامید می شوم. می توانم به شما اطمینان بدهم که [فوتبال] مسئله خیلی خیلی مهم تری است.»
البته ساده اندیشی است اگر فکر کنیم اهمیت فوتبال فقط و فقط خلاصه در نتایج است، اهمیت فوتبال که یک وقت هایی مثل مرگ و زندگی می شود به دلیل چیزهایی است که فوتبال را به چیزی فراتر از یک ورزش تبدیل می کند. فوتبال آدم ها را به هم نزدیک می کند؛ نسل ها، طبقه ها، عقاید و حتی ملیت ها را. بعد از صعود پرسپولیس به فینال لیگ قهرمانان اشک های بشار رسن بازیکن عراقی پرسپولیس قاب شگفت انگیزی بود از فوتبال. به یاد داشته باشیم که پیش از بازی هزاران هوادار پرسپولیسی با طرح موزاییکی شان به بشار تسلیت گفته بودند و این از ظرفیت های فوتبال است که این امکان را به جوانی عراقی می دهد که محبوب قلب میلیون ها ایرانی باشد.
معجزه فوتبال آن جا بود که نوک انگشتان بیرانوند، کسی که تا قبل از جام جهانی سوژه لطیفه ها بود توانست امید و نشاط را به قلب میلیون ها نفر بیاورد؛ آن هم در برابر ضربه سر ژاوی یکی از بهترین های تاریخ فوتبال جهان. فوتبال به چیزی فراتر از یک ورزش تبدیل می شود وقتی ضربان قلب میلیون ها آدم در دقایق سخت و کشدار آخر بازی پرسپولیس و السد با هم تنظیم شده و به تپش افتاده بود. فوتبال بهتر و بیشتر و فراگیرتر از هرچیزی رویاها را تبدیل به واقعیت می کند و شبیه قصه هایی می شود که برخلاف زندگی زمخت و روزمره ما آخرشان زیباست.
حتی اگر این تیم دوست داشتنی در فینال هم موفق نباشد باز هم به واسطه این اتحاد، جنگندگی و شور بی پایانش در قلب ها ماندگار است. مثل خیلی از موقعیت های زندگی که به هدفت نمی رسی اما راضی هستی از این که جانانه تلاش کرده ای و چیزی کم نگذاشته ای.
شاید کمتر اتفاقی باشد مثل فوتبال که همزمان آدم های مختلف از طبقات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را شاد کند اما این شادی، امید و نشاط که پرسپولیس به جامعه تزریق کرد مرهون نگاه دقیق و رفتار حرفه ای مردی است به نام برانکو که کم حرف می زند و بیشتر عمل می کند. در روزهایی که کی روش سرمربی گران قیمت تیم ملی در مصاحبه با رسانه ای خارجی بابت این که امکان استفاده بازیکنان تیم ملی از برند خاصی از کفش فراهم نیست فوتبال، فدراسیون و جامعه ما را تحقیر کرد برانکو به رغم آن که پنج ماه است خودش حقوقی نگرفته، حاضر شد همان مقدار کم ارز را که به تیم تزریق شده بود به بازیکنان اختصاص دهد تا انگیزه آن ها برای این بازی حساس بیشتر شود؛ برانکو بابت کمبودهای فراوان تیمش حرفی نزد؛ بدون آن که پاسخی به برخی رفتارهای مغرضانه بدهد تمرکز خودش و تیمش را حفظ کرد. به یاد داشته باشید سید جلال حسینی چند هفته قبل در برنامه 90 فرصت داشت درباره کی روش و حذفش از تیم ملی صحبت کند اما به عذرخواهی از همسرش بابت خط خوردن از تیم اکتفا کرد و وارد حاشیه ها نشد و این میراث رفتار برانکو برای فوتبال ایران است. یعنی «حرفه ای فکر کن حرفه ای رفتار کن» بشار رسن در گفت وگو با تلویزیون عراق وقتی در برابر این سوال قرار می گیرد که چرا به رغم نگرفتن دستمزدش همچنان در کنار تیم است می گوید سرمربی تیم هم پولی نگرفته اما همچنان با انگیزه به کارش ادامه می دهد و... و همه این هاست که فوتبال را با ارزش می کند و این ورزش می شود درس آموز زندگی و چالش هایش.
رفتار حرفه ای برانکو این روزها امید را بعد از سال ها ناکامی فوتبال ملی و باشگاهی در مسیر قهرمان شدن به زندگی فوتبال دوستان هدیه کرد تا سال ها بعد برای فرزندانشان از تیمی بگویند که با دست های خالی برابر بهترین ها بهترین بود، از نظم و رفتار حرفه ای برانکو، غیرت سید جلال، شجاعت شجاع و معجزه دستان بیرانوند. بازیکنانی که رنگ پیراهنشان قرمز بود اما قهرمان یک کشور هستند؛ قهرمان ایران که امید گمشده این روزهای بسیاری از مردمانش بود، اما این تیم به هواداران فوتبال ثابت کرد برای خوشحالی و خوشبختی لازم نیست همه چی داشته باشی، کافی است رویاهای بزرگت را باور داشته باشی و اجازه ندهی مشکلات یک قدم تو را از آن ها دور کند.
مراقب بن سلمان درونت باش!
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
آیا جریان اصلاحات، هنوز هم رویش میشود از این جانیان قدرتپرست با عنوان «برادران سعودی» یاد کند؟! بله! ما نیز معتقدیم در کشور عربستان، بیبرادر نیستیم لیکن برادران عربستانی ما مظلومانی هستند که در سرزمین صدراسلام، غریب افتادهاند! همانها که حکومت سعودی به چشم شهروند درجه چندم نگاهشان میکند که بعضا حتی حق حیات هم ندارند! واقعا آیا آماری هست از میزان ظلم و جنایت آلسعود در حق شیعیان حجاز؟! و آیا حتما باید یک روزنامهنگار به سلاخی کشیده میشد تا جریان اصلاحات، اقلا اندکی ملتفت نابرادری «برادران سعودی» میشد؟! آیا خون رکنآبادی کافی نبود؟! و آیا خون این همه کودک یمنی کافی نبود؟! شگفتا! در بسیاری از مواجهات اقتصادی بهخصوص در حوزه نفت، آلسعود همواره همان را گفته و همان را کرده که خواست آمریکا بوده و ضد جهان اسلام! آن وقت عجبا که سران قبیله بدوی اصلاحات را یا در «جنادریه» میدیدی یا مشغول رایزنی یواشکی با ملکعبدالله! همان که ما زدیم؛ «خبر مرگش» و همین تیتر درست شد جرم دیگری از جرائم ما! که اهانت کردهاید به «برادران سعودی»! و حرمت مناسبات دیپلماتیک و حتی روابط انسانی را نگه نداشتید! «مناسبات دیپلماتیک» و «روابط انسانی» البته خودش را در قطعات پیکر خاشقجی بخوبی عیان کرد! واقعا جای دیوزاده دیوانهای چون بنسلمان کجاست؟!
تخت صدارت یا کنج زندان؟! این چه دنیایی است؟! و خوب است از یاد نبریم که بنسلمان با شعاری جز «اصلاحات» بر صندلی صدارت ننشست! بله! همین است اصلاحات آمریکایی! عربستان و ایران هم ندارد! اینجا هم مصداق بارز توحش مدعیان اصلاحات را کم ندیدهایم! اینکه هنوز انتخابات تمام نشده، منادیان اصلاحات، اعلام پیروزی کنند! آیا بربریت و بدویت فقط آن است که بنسلمان میکند؟! نه قطعا! اینکه توی مدعی اصلاحات، زیر بار نتیجه انتخابات نروی هم، رفتار و گفتار بنسلمانی است!
لذا با یک لفظ ظاهرالصلاح «اصلاحات» نمیتوانی بر سلاخی ۴۰ میلیون رأی در سال ۸۸ ماله بکشی! که صدالبته نظام نگذاشت! تو خودت با همین سازوکار شدی رئیسجمهور و ۸۸ اما طرف متوهم متوحشی را گرفتی که ۴ ساعت مانده به پایان رأیگیری، پیروزی خود را جشن گرفت! الان هم با وجود آنکه دولت فعلی، یکی هم محصول «تَکرار»های خودت است، تلویحا و گاه تصریحا سخن از «بنبست» میگویی! و یاللعجب! همه این «تَکرار»ها معطوف به همان انتخاباتی است که ۸۸ به سازوکارش لگد زدی! و لگد زدید! ما هم ۹۲ و ۹۶ اصلا و ابدا حال نمیکردیم با حسن روحانی و این روزها را از همان روزها میدیدیم اما وجدان را اگر سلاخی نکرده باشی، رأی اکثریت ملت را فدای میل خود نمیکنی هرگز! ولو اکثریت شکننده! ولو با وجود تخلف گسترده! ما البته خود را «اصلاحطلب» به معنای سیاسی نمیدانیم ولی ای بسا اصلاحاتی که عوض منیت، پا روی آدمیت خود میگذارند؛ «چون ما با فلانی حال نمیکنیم، پس حتما تقلب شده!» این که شد همان منطق بنسلمانی! بنسلمان هم لابد با قیافه خاشقجی حال نمیکرد! واقعا شعار اصلاحات را باور کنیم یا ستکردن رنگ لوگو را با پرچم تکفیریها؟! و مگر نه آنکه تکفیریها مورد حمایت بنسلمانها هستند؟!
یکی مثل حضرت آقای ماست که حتی مخالف را هم دعوت میکند به شرکت در انتخابات و یکی هم همین دارودسته هستند که انتخابات را تنها به شرط برد نامزد مدنظر میخواهند! بله! سعودیها برادران شما هستند اصلاحاتچیها! و هر چه بنسلمانتر، برادرتر! بیخود در مرگ خاشقجی آبغوره نگیرید! جان انسانها اگر برای شما واقعا ارزشی داشت، سعودی را موسم شهادت رکنآبادی میزدی! یا همه ایام جنگ علیه یمن! جرم کودک یمنی چیست مگر؟! شاید این است که شهروند مطیعی برای حکومت امثال بنسلمان نیست! آن وقت توی مثلا اصلاحاتی، فلان لایحه غربی را به رخ بچههای سپاه و سپاه قدس میکشی که مرتب دارند در جنگ با تروریستها شهید میدهند! اسمت را هم گذاشتهای «اصلاحطلب»! درست مثل بنسلمان!
اما نصیحتی؛ که با متوحش، هرگز عقد برادری نخوان! یکجا آبروریزی میشود و نمیشود هم جمعش کرد! ما البته واقعا دلمان سوخت برای خاشقجی لیکن سال ۸۸ هم که به سازوکار انتخابات لگد زدید، دلمان سوخت برای مظلومیت این نظام! مؤکدا بنویسم؛ اگر به حال نکردن است، ما نیز ۹۲ و ۹۶ حال نمیکردیم با نامزد پیروز و حتی به اقتضای اصول و به حرمت قانون، هرگز تا هر جا نرفتیم با فردی که ۸۸ منتخبمان بود! درون دل هر اصلاحاتی، یک بنسلمان وجود دارد که اگر جلویش را نگیرد، حاضر است علیه «خبر مرگش» موضع بگیرد اما رنگ لوگو را ست کند با پرچم حرامیان!
ضرورت گفتوگوی اجتماعی با نخبگان
علی ربیعی در ایران نوشت:
دکتر روحانی دیروز با جمعی از اساتید جامعهشناسی نامآشنا و پژوهشگران حوزه اجتماعی دیدار و گفتوگو کرد. این دیدار که بیش از سه ساعت بهطول انجامید در ادامه سلسله دیدارهایی صورت گرفت که رئیسجمهوری با گروههای سیاسی و اقتصاددانان انجام داده بود.
در این جلسه ضرورت تفاهم بر سر چگونگی تقویت همبستگی اجتماعی جامعه ایران به عنوان یک مسأله محوری، ضرورت استفاده بیشتر از ظرفیتهای علمی جامعه در عرصه اجرایی، تأکید بر تمرکز بر روی جوانان تحصیلکرده و بهرهگیری بهتر ازاین فرصت جمعیتی کشور، پیگیری توسعه عدالتگرا، توجه بیشتر به موضوع دعوت به نظام کارشناسی، اعتماد به جامعه علمی به عنوان میانجی حاکمیت با مردم، توجه ویژه به جایگاه زنان، تأکید بر اهمیت این جلسات تخصصی به عنوان نماد شنیدن سخن جامعه و ضرورت ارتباط قویتر دولت با مجموعه نخبگان کشور، از جمله مباحث و موضوعاتی بودند که استادان و صاحبنظران اجتماعی شرکت کننده در این نشست پیرامون آنها، دیدگاههای خود را با رئیسجمهوری درمیان گذاشتند.
در واقع دولت معتقد است پروژههای تحقیقاتی و مطالعات ارزشمندی که گروههای دانشگاهی و مرجع به صورت گروهی و فردی انجام دادهاند باید در حوزه سیاستگذاری به کار آید. خوشبختانه بعد از دیدار اقتصاددانان با رئیسجمهوری نتایج خوبی از آن نشست حاصل شد بهطوری که دولت تصمیم گرفت تا کمیتههای ارزی، اقتصاد کلان و مبارزه با فقر با همکاری اقتصاددانان شکل بگیرد و همچنین مقرر شد کمیسیونهای دولت هم در برنامهریزیهای خود از نخبگان جامعه و انجمنهای علمی و دانشگاهی در سیاستسازی و تصمیمگیریهای نهایی دولت بهرهمند شوند.
به هر ترتیب تاکنون چند نشست با گروههای اصلی و میانجی بین مردم و دولت برگزار شده و با برنامهای که طراحی شده این نشستها در راستای گفتوگوی اجتماعی تسری پیدا خواهد کرد و گفتوگو با گروه های اجتماعی همچون هنرمندان، صاحبان صنعت، کارگران و دیگر گروههای اجتماعی که صدای آنها کمتر شنیده میشود در این فرآیند پیگیری تا به ارکان دولت متصل شوند. البته باید اشاره کنم که یکی از مشکلات ایران، امروز علاوه بر چالشها و مشکلات اقتصادی، فقدان مفاهمه بزرگ اجماع بزرگ و گفتوگوهای اجتماعی است. حتی گروههای سیاسی نیز باید به ادراکی مشترک حداقل از 10 مسأله اصلی کشور دست یابند و پیرامون آن به گفتوگو و تفاهم بپردازند تا به حمایت همگانی دست یابند.
امروز ایران شرایط دشواری برای عبور از فشارهای بینالمللی و سیاسی دارد به همین دلیل قوام جامعه، ثبات و پیشرفت ایران برای رئیسجمهوری به عنوان یک دغدغه و مسأله اصلی از اهمیت بالایی برخوردار است. من فکر میکنم در شرایط کنونی کشور باید باب گفتوگو را بین همه گروههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و هنری باز کرد چرا که به دلیل برخی مشکلات و گرفتاریها در جامعه متأسفانه گفتوگوی اجتماعی در جامعه رو به فراموشی است و این مسأله باعث شده بین مردم مفاهمه و تعامل اجتماعی چندانی صورت نگیرد.
در نتیجه نه تنها بر حجم مشکلات در کشور افزوده میشود بلکه جامعه نیز به تعالی نمیرسد. بنابراین ضروری است همه صاحبنظران اجتماعی و نخبگان دانشگاهی با مسئولیتپذیری و مشارکت همهجانبه به طرح دیدگاهها و نظرات خود برای برونرفت از مشکلات کشور در حوزههای اجتماعی بپردازند.
دخالت ایران در انتخابات آمریکا!
محمود فرشیدی در رسالت نوشت:
65 سال پیش آمریکا با کودتا، یکی از دستنشاندگان خود را بر کرسی قدرت ایران نشاند و او نیز مدت 25 سال نهتنها در مسئله انتخابات، بلکه در تمامی امور کشور براساس مصالح آمریکا و انگلستان، منافع ملت ایران را زیر پا گذاشت و مسئولیت پادویی آنها را بر عهده داشت، چندان که حتی در مجامع علنی و عمومی هم از اینکه با اشاره رئیسجمهور آمریکا، عینک او را بیاورد و تقدیمش کند، ابایی نداشت. اینک گردش روزگار که بر محور حمایت الهی از عدالتخواهان میچرخد، کار را به جایی رسانیده که ابهت نظام مستکبر آمریکا فروریخته و به ناچار از عدم توانایی خود در حفظ امنیت انتخابات ابراز نگرانی میکند.این روزها به موازات تشرها و تهدیدهای ترامپ علیه ایران، باید اینگونه نگرانی برخی مقامات امنیتی و سیاسی این کشور درباره انتخابات را نیز مورد توجه قرار داد، بهویژه آن که پرونده دخالت روسیه در انتخابات گذشته ریاست جمهوری همچنان در جریان است و موفقیت ترامپ را زیر سوال برده است.
انتخابات میاندورهای آمریکا که قرار است 15 آبان برگزار شود و تکلیف 435 کرسی مجلس نمایندگان و 35 کرسی مجلس سنا را روشن سازد و برخی مقامات آمریکایی ازجمله رئیسجمهور این کشور، چین و روسیه را به دخالت در انتخابات متهم کردهاند و اخیرا چهار نهاد اطلاعاتی و قضائی، اطلاعات ملی، وزارت دادگستری، دفتر تحقیقات فدرال (افبیآی) و وزارت امنیت ملی آمریکا طی بیانیهای روسیه، چین و ایران را متهم ساختهاند که "سعی در تاثیرگذاری بر نتایج انتخابات آمریکا دارند و از طریق فعالیت مخرب در فضای مجازی، انتشار اطلاعات غلط و حمله سایبری برای نفوذ در سامانه رایانهای چندین ایالت تلاش میکنند و احتمال دارد دنبال تدارکات برای تاثیرگذاری بر روند انتخابات آتی ریاست جمهوری باشند."
البته تاثیرگذاری ایران در انتخابات آمریکا بیسابقه نیست، چنان که کارتر به نقش ایران در شکست انتخاباتیاش در برابر رونالد ریگان اعتراف کرد و همواره مسئله ایران، یکی از موضوعات چالشبرانگیز برای نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا بوده است. هرچند سخنگوی وزارت خارجه ایران، دخالت در انتخابات اخیر آمریکا را یک توهم خوانده است، اما واقعیت آن است که همین ابراز نگرانی آمریکا و نام بردن از ایران سرافراز در کنار روسیه و چین نشانه آن است که سردمداران ایالات متحده به این جمعبندی رسیدهاند که حضور ایران به عنوان کشوری قدرتمند و در حال پیشرفت و با نقشآفرینی روزافزون در عرصه بینالمللی واقعیتی غیرقابل انکار میباشدو واقعیت دیگر آن است که این ابراز نگرانی دشمن، براساس نظرسنجی موسسه پییو، 86 درصدشان از دولت آمریکا تنفر دارند، ملت ایران را شادمان میسازد و با یادآوری دوران سیطره و جنایات آمریکا در ایران، احساس میکنند تحقق وعده خداوند در زمینه ناپایداری ظلم و ظالم نزدیک شده است.واقعیت آن است، گسستهایی که اساس حاکمیت نظام سرمایهداری آمریکا را به خطر انداخته است، در عرصههای دفاعی و نظامی، زیرساختی، سایبری، اجتماعی و مانند آن هر روز بیش از گذشته آشکار میشود چندان که برخی، از تبدیل شدن آمریکا به کشوری جهان سومی در آینده ابراز نگرانی میکنند.
هرچند با کمال تاسف بعضی فریبخوردگان داخلی قادر نیستند ابهت رو به افول آمریکا را درک نمایند و اگرچه داعیه روشنفکری و دانشگاهی بودن و اصلاحطلبی دارند، اما در شرایط پیروزی روزافزون و اقتدار نظام اسلامی، به بهانه مشکلات اقتصادی که بر اثر تحریم دشمن و سوء تدبیر همفکرانشان پدید آمده است، سند ذلت ملت ایران را پیشنهاد میدهند و از "بحران و بنبست" کشور سخن به میان میآورند و این ذهنیت را تشدید میکنند که نکند "سوء تدبیر" و "سوء تفسیر" هماهنگ با یکدیگر به مثابه دو تیغه قیچی عمل مینمایند.آنان حتی از طرح انحلال اهرمهای قدرت نظام اسلامی نظیر سپاه قدس و انفعال در سیاست خارجی و تضعیف نهادهای انقلابی و ولایت فقیه و امثال آن سخن به میان میآورند تا مقدمات تسلیم ملت ایران و مذاکره ذلیلانه در برابر غرب و بخصوص آمریکا فراهم شود و در پوشش جلسه "فقه حکومتی"، با شیطنت به تحریف مواضع قاطع امام خمینی(ره) در ضرورت دفاع از نظام اسلامی میپردازند تا توجیه شرعی برای موضعگیریهای خویش علیه نظام اسلامی بتراشند. البته آمریکا در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری نیاز به اینگونه عوامل نفوذی دارد تا به ایران سرافراز و سرسخت از پشت خنجر بزنند، ولی ملت دینباور ما در این چهل سال عینیت یافتن وعده خداوند را در عمل تجربه کرده و به چشم خود دیده که چگونه خائنان و مکاران رسوا میشوند.
مدیریت جهادی ممنوع
محسن پیرهادی در صبح نو نوشت:
واقعیت غیرقابل انکار در عرصه سیاسی ایران به شکست نسخهها و تجویزهایی بازمیگردد که سالهاست بر دستگاههای اجرایی کشور مستولی شدهاند. ساختارها و روندهای ناکارآمد، کند و غیرمردمی در این دستگاهها هرگونه اصلاحی را با مقاومت شدید همراه میسازد. در طول یک دهه سخن از اقتصاد مقاومتی است اما مدلهای اقتصادی که در دولتها در حال اجرا هستند، با کدام شاخصهای اقتصاد مقاومتی همراستا هستند؟ نقطه کانونی و حلقه گمشده در عدم تحقق شاخصهای اقتصاد مقاومتی را باید در یک اصطلاح جست:«مدیریت جهادی» در مناظرات سال96 اوج رویارویی مدیریت جهادی و مدیریت لیبرالی را شاهد بودیم. رقابتی که همراه بود با تخریبهای همهجانبه رسانهای علیه یکی از اصلیترین چهرههای منتسب به مدیریت جهادی. با وجود پیروزی تفکر رقیب در انتخابات، بر بسیاری از صاحبان اندیشه و تحلیل، پرواضح بود که ادامه روند دولت یازدهم کشور را به سمت مشکلات و مسائل اقتصادی و معیشتی پیش خواهد برد و تنها پس از چند ماه نشانههای شکست سیاستهای اقتصادی و مدیریتی دولت مشخص شد. اما نمود واقعیتر و عینیتر را باید در جایی جست که سبک مدیریت جهادی در آن بیش از یک دهه پیاده و عملیاتی شده بود. مدیریت شهری تهران آینه تمامنما از دستاوردهای مدیریت جهادی بود.
حال کارنامه مدیریت جهادی در شهر تهران و سبک مدیریت دکتر قالیباف بهعنوان جایگزین واقعی سیاستهای شکستخورده اقتصادی و مدیریتی دولت و شهرداری تهران در مقابل دیدگان همه است. در چنین شرایطی به جای اذعان به عدم موفقیت سیاستهای مدیریتی در دستگاههای اجرایی و استفاده از مدلهای موفق مدیریتی در کشور، با نوع جدیدی از فرار روبه جلو مواجه هستیم. تخریب قالیباف به اتهام اجرا و اعمال مدیریت جهادی در بخشهایی که وی در آن مسوولیت داشت.
در هفتههای اخیر با داستانهای مضحک و شایعاتی علیه این چهره ملی در شبکههای اجتماعی و رسانههای مجازی روبهرو هستیم. تاکتیک رسانهای بهکار گرفته شده علیه او بسیار مشابه هجمههایی است که در زمان رقابتهای انتخاباتی و همچنین در زمان حادثه پلاسکو و داستان ساختگی واگذاری املاک در شهرداری با آن مواجه بودیم. ترکیبی از روزنامهنگاران وابسته به جریان رقیب، فعالین سیاسی این جریان و مجموعههای رسانهای ضدانقلاب، معاند و برانداز، به صورت هماهنگ موج تخریبی و شایعهسازی را پیش میبردند. در شرایط کنونی نیز ما با چنین ترکیبی روبهرو هستیم. ائتلاف میان اپوزیسیون داخلی و جریانهای برانداز که در برنامههای تخریبی خود علیه شخصیتهای انقلابی، ارزشها و آرمانهای نظام و نهادهای حاکمیتی، همراستا حرکت میکنند. یکی از شخصیتهای انقلابی و جهادی که همواره هدف حملات جریانهای برانداز و اپوزیسیون داخلی قرار داشته، محمدباقر قالیباف بوده که این تخریبها در حالیکه وی بیش از یک سال است از فضای اجرایی فاصله داشته، در یک ماه اخیر با شایعات و دروغهایی درباره فرار وی به خارج از کشور اوج گرفته است. نکته جالب آنکه کانالها و رسانههای شایعهساز چنان از دروغهای بزرگی استفاده میکنند که این دروغ بهعنوان یک « گزاره واقعی» در تحلیلهای آخر هفته نیروهای ضدانقلاب، سلطنتطلب و برانداز در شبکههای ماهوارهای مورد استفاده قرار میگیرد.
اما چرا چنین هجمهها و تخریبهای سازماندهی شدهای علیه شهردار اسبق تهران در جریان است؟ سؤالی که باید پاسخ آن را در سبک مدیریت جهادی یافت. مدیریتی که کارنامه و عملکرد آن در به میراث گذاشتن دستاوردهای بزرگ و تأثیرگذار مورد اعتراف دوست و رقیب قرار گرفته است. در صورتیکه در چندسال اخیر و بهویژه ماههای گذشته شاهد شکست سیاستهای مدیریتی و اقتصادی حاکم بر دستگاههای اجرایی و عمومی بودیم، مدیریت جهادی بهعنوان یک رقیب مطرح است. مدیریتی که توانسته بود در اوج تحریمهای خارجی، دستاوردهایی را در پایتخت بر جای بگذارد که تکرار آنها در 15ماه اخیر به یک آرزو برای جریان رقیب تبدل شده است.
براین اساس است که نباید از نظرها دور داشت که مدل مدیریت جهادی همواره در دسترس است اما برای خارج کردن آن از اذهان مردم، تخریب و شایعهسازی علیه نیروهای منتسب به آن باید در دستور کار قرار گیرد و این دستور کار از سوی رسانههای رقیب، معاند و برانداز در حال اجرا است. تخریب قالیباف به معنای تخریب نماد مدیریت جهادی است. مدیریتی که از سوی جریانهای لیبرال «مدیریت ممنوعه» محسوب
میشود.
همراستا شدن این ممنوعیت با جریانهای معتقد به براندازی و فروپاشی آنجایی است که این جریانها هیچ نوع آبادانی، باز شدن گره مشکلات و بحرانها و گشایشی را در عرصههای مختلف مدیریتی، اجرایی و اقتصادی را برنمیتابند، چرا که این گشایشها به معنای شکست سناریوهای اتاق جنگ اقتصادی رسانهای دشمن در القای فروپاشی حاکمیت جمهوری اسلامی است.