به گزارش مشرق، جواد کلاته عربی در مطلبی نوشت: روایتهای حضور عباس ورامینی در لانهی جاسوسی یکی از بخشهای قابل توجه «در هیاهوی سکوت» کتاب زندگینامهاش است. کتابی که دوست داشتم در سیزدهم آبان به چاپ رسیده باشد، اما علیرغم اینکه یک ماه از آماده بودنش میگذرد، هنوز این اتفاق برایش نیفتاده است.
عباس جزو دانشجویان تسخیرکنندهی لانه نبود.
روز سیزدهم آبانِ پنجاه و هشت، چند ماهی از حضور او در جهاد سیستان و بلوچستان میگذشت. اما به روایت علی زحمتکش و هاشم پوریزدانپرست از دانشجویان پیرو خط امام، عباس در روز دوم تسخیر توانست خودش را به لانهی جاوسی برساند.
علی زحمتکش که مسئول بخش عملیات لانه بود میگوید: «بعد از تسخیر لانه خیلیها میخواستند وارد جمع دانشجویان پیرو خط امام شوند اما ما خیلی بسته عمل میکردیم و کسی را راه نمیدادیم. اما قضیهی عباس فرق داشت. محمد رحمتی (وزیر راه دولت اصلاحات) معرّف او بود. با معرفی رحمتی و ویژگیهایی که خودم در عباس دیدم، او را به عنوان معاونم در بخش عملیات انتخاب کردم. عباس در همان روز با تعیین مکانهای پست و نگهبانی و سفارش وسایلی که برای مواضع امنیتی لانه میخواست، کارش را شروع کرد.
عباس از آن روز، نفر دوم عملیات لانه و مسئول آموزش دانشجویان پیرو خط امام شد. هفت ماه بعد، علی زحمتکش ار لانه رفت و عباس شد نفر اول بخش عملیات لانه.
جابهجایی گروگانها (بعد از شکست آمریکا در طبس) به نقاط مختلف کشور، در زمان مسئولیت عباس انجام شد.
حضور و فعالیت عباس ورامینی در لانهی جاسوسی یک از فصلهای مهم زندگی اوست و بیشتر اتفاقهایی که بعدها در زندگی او افتاد، از آن تأثیر پذیرفته است. عباس در لانه با سمیه جهانگیری آشنا شد و ازدواج کرد.
نخستین حضورش در جنگ، در دوران فعالیتش در لانه بود. در فضایی که بچههای لانه پاسدار میشدند، او هم لباس سبز پاسداری به تن کرد. و مهمتر از همه، نخستین سند محکم و شفافی که نشان میدهد عباس ورامینی نسبتی قریبی با شهادت دارد، مال همان دوران است. مالِ وقتی که عشق به شهادت، مد نبود و او با تیپ خوشگل و آراستهاش در میان پیراهنسفیدهایی که چرک و چروکی برایشان افتخار بود، گم بود.
عباس ورامینی در کسوت رییس ستاد لشکر27 در 28آبانِ شصت و دو به شهادت رسید.