دمت گرم .......خخخخ

خب شاید دکتر شریعتی هم به همان کتاب تپش قلم اشاره داشته اند!!

جناب مهدی اگر اهل فرهنگ و ادبیات پربار ایران زمین بودید متوجه می شدید راه ندادن دکتر شفیعی کدکنی، قله ی کوه ستبر ادبیات ما به کلاس درسش یعنی چه؟

اکثر اساتید دانشگاه حقوق مفت میگیرن بدون اینکه خروجی مثبتی داشته باشن برا کشور.ویا اینکه از ثمره علمی این اساتید چند نفر نون بخورن.من خودم خارج کشور درس خوندم متاسفانه توی ایران اساتید دارن خدایی میکنن بدون بازدهی

کاری که ایشون کردن برای امثال تو قابل درک نیست ببم جان برو فقط و فقط همون زبان انگلیسی ات رو تقویت کن و دیگه هیچگاه ادعای ایرانی بودن نکن! ایرانی بودن فقط به ادعا نیست زبان پارسی و ادبیات آن هم جزئی از هویت ماست

آقای مهدی ظ اگه به قول تو باشه میای شاهنامه رو آتیش میزنی بوستان و گلستان رو برگ برگ میکنی دیوان و مقبره حافظ رو به آتش میکشی که مثلا کسی از اونها نون نمیخوره! بعضی چیزها هویت ماست

اُف بر این همه بیسوادی و بی تدبیری

یه سرچ تو گوگل بزن عکسهای کلاس های استاد رو ببین خواستی هم برو سر بزن ببین برا کلاسهای ادبیات که معمولا جذابیت چندانی برا دانشجویان نداره چطور همه جا پر میشه حتی رو لبه پنجره پایین رو زمین و ... بعد آقای استاد اونیکه بمب اتم درست کرد لعن و نفرین ابدی بشریت رو برا خودش خریده. به اندازه سوادت اظهار نظر کن.

«ماجرا این بود که آن دری که استاد با ماشین از آن وارد دانشگاه می شوند، بسته بود». معنای این جمله این است که استاد معمولا از همان در وارد می شوند و در آن روز یا ساعت، استثنائا آن در بسته بوده است. پسِ اشکالِ شما وارد نیست.