به گزارش مشرق، در روایت کافی از امام رضا علیه السلام میشنویم: «الامام، الانیس الرفیق و الوالد الشفیق والاخ الشقیق والامُّ البّرة بالولد الصغیر و مفزع العباد فی الداهیة النآد. الامام، امین الله فی خلقه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الداعی الی الله و الذاب عن حرم الله، الامام، المطهر من الذنوب، المبرا عن العیوب، المخصوص بالعلم الموسوم بالحلم، نظام الدین و عز المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الکافرین. الامام، واحد دهره لایدانیه احد و لا یعادله عالم و لا یوجد منه بدل و لا له مثل و لا نظیر. مخصوص بالفضل کله من غیر طلب منه له و لااکتساب بل اختصاص من المفضّل الوهاب».
امام اُنس رفیق و شفقت پدر و همراهی برادر و خوبی مادر به فرزند کوچک را دارد و در آگاهی و خصوصیات کمال و جمال، برابر و جایگزین ندارد و این همه بخششی است که به خاطر رهبری و ولایت نوع انسان به او عنایت شده بدون طلب و کوشش و تلاش.
در بحث ولایت در سالهای قبل اشاره کردهام که اساس ولایت بر این نکته است که حجت از ما به ما و مصالح ما آگاهتر و نسبت به ما از ما مهربانتر است.
چون آگاهی او شهودی و وجودی است و محبت او غریزی و محدود نیست که ربوبی و محیط است، که رحمت خدا گسترده است و او واسع المغفرة است.
اکنون با این توجه به جمال و کمال و محبت و انس و اشتیاق حجت به ما و با توجه به نیاز و احتیاج ما به او چه احساسی در ما شکل میگیرد و چه انگیزهای در دل میجوشد.
وقتی که میشنویم جوان یهودی را که معلم بچههای مسلمانان بود زیر نظر دارد و تا او را از چنگ شیطان نمیگیرد، آرام نمیشود، حتی اگر حاصلی نداشته باشد و جز نعش او بر روی دستهای رسول صلی الله علیه و آله نماند و یا وقتی میشنویم که از خدا میخواهد تا حساب امت او را دور از چشمهای خلایق بررسی کند و بدیهای آنها را فاش نسازد و یا وقتی که میشنویم و از نجوای امام سجاد علیه السلام میشنویم که اگر مرا در آتش بگذاری، شیطان را خشنود کردهای که یکی را ربوده و اگر مرا در بهشت جا بدهی رسول صلی الله علیه و آله را مسرور میکنی که یکی را آورده است و من می دانم و به تو سوگند که باور دارم تو سرور و خوشحالی رسولت را بر سرور شیطان مقدم میداری و به آن عشق می ورزی. وقتی این نشانههای کوچک را احساس میکنیم، آنچنان عشقی و انسی در ما می شکوفد که بی قرارمان کند و به زیارت رسول و یا صلوات بر محمد و آل او وادارمان سازد، که در زیارت رسول میخوانیم؛ «اوجبت له بکل اذی مسه او کید احس به من الفئة التی حاولت قتله فضیلة تفوق الفضائل و یملک بها الجزیل من نوالک فلقد اسر الحسرة و اخفی الزفرة و تجرع الغصة و لم یتخطّ ما مثل له وحیک».
و از خدا میخواهیم که در برابر هر رنج و هر کید دشمن خونخوار او، به او فضیلتی بالاتر از تمامی فضائل عنایت کن. چون او تمامی سوز و اشک گرم خود را پنهان کرد و رنجها را جرعه جرعه نوشید و از آنچه تو و وحی تو برای او مقرر کرده بود گامی فراتر نگذاشت و حتی یک قدم بیرون نیامد.
راستی این اشتیاق از این سرفرازان و این احتیاج و اضطرار از ما خاک نشینان، زمینه و انگیزهای است که ما را برای آماده باش و انتظار حجت بشوراند و بسوزاند .[۱]
[۱]. وارثان عاشورا، ص :۴۶ تا ۴۸