به گزارش مشرق، پیش از ظهر امروز دونفتکش شامل نفتکش «Front Altair» که با پرچم جزایر مارشال متعلق به نروژ از قطر «اتانول» بارگیری کرده بود و نفتکش «Kokuka Courageous» که با پرچم پاناما از «الجبیل» عربستان به مقصد سنگاپور، محموله «متانول»حمل می کرد، دچار حادثه شدند که بنا بر ادعای رسانههای غربی هدف حمله قرار گرفته اند. خبرهایی هم از شعله ور شدن دو کشتی و غرق شدن یکی از آنها منتشر شده است.
این در حالی است که رسانهها از قول وزیر تجارت ژاپن اعلام کردند که به دو کشتی باری مرتبط با ژاپن که نخست وزیر آن در ایران به سر می برد و صبح روز حادثه با رهبر معظم انقلاب دیدار کرده است در نزدیکی تنگه هرمز حمله شده است.
بیشتر بخوانید:
خبر بد برای ژاپن همزمان با حضور آبه در تهران
المیادین: نفت کش فرونت آلتر غرق شد
عکس / حمله به نفتکشها در دریای عمان
افزایش قیمت نفت پس از جمله به نفتکشها
تاکنون هیچ داده قطعی مبنی بر اینکه چه گروه یا رژیم یا کشوری عامل این اقدام بوده مخابره نشده امّا گمانهزنیها دربارهی آن در رسانهها در حال آغاز است. با توجه به سابقهی ادعاها علیه جمهوری اسلامی ایران که از ماجرای فجیره آغاز شد، پیشبینی این موضوع سخت نیست که احتمالاً رسانهها و حتی مقامات غربی درصدد خواهند بود که پای ایران را نیز به موضوع باز کنند؛ همانطور که در ماجرای فجیره نیز این اتفاق افتاد امّا نهایتاً مشخص شد در گزارشی که اماراتیها با کمک نروژ و قاعدتاً دوستان آمریکایی و انگلیسی خود تهیه و به شورای امنیت سازمان ارسال کردند نتوانستند هیچ استدلال و سندی مبنی بر اینکه ایران در این ماجرا نقش داشته ارائه کنند.
امّا چگونه میتوان ماجرای امروز نفتکشها را تحلیل کرد؟ برای گمانهزنی و حدس دربارهی اینکه حمله به این نفتکشها کار چه کسی یا گروهی میتواند باشد، یکی از مناسبترین راهها بررسی این مسئله است که این اقدام ذیل استراتژی و راهبرد کدام طرف قابلیت جانمایی و توجیه دارد؟ به عبارت سادهتر، کدام سوی یک مناقشه میتواند از این موضوع ذیل استراتژی کلان خود بهرهگیری کند؟
آنطور که مشهود است آمریکا در دور جدید از منازعات و مناقشهها علیه جمهوری اسلامی ایران استراتژی مشخصی را پیگیری میکند که میتوان آن را فشار-مذاکره-سازش توصیف کرد؛ آمریکا به دنبال آن است تا با «فشار حداکثری» که تحریمهای پیدرپی اقتصادی و تهدید به نبرد نظامی دو رکن و بال اصلی این استراتژی هستند، نهایتاً این محاسبه را در مسئولان و مردم ایران نهادینه کند که برای جلوگیری از یک نبرد نظامی که آخرین حلقه فشار حداکثری از ناحیه تحریمهاست، راهی جز نشستن پای میز مذاکره و واگذاری امتیازات قابل توجه به آمریکا وجود ندارد.
در ذیل همین استراتژی، آمریکاییها از ماهها پیش عملیات روانی سنگینی را در کنار تحریمهای اقتصادی آغاز کردند؛ اعزام ناو نظامی آبراهام لینکلن به منطقه یکی از نقاط عطف این جنگ روانی بود که قصد داشت به ایرانیها این سیگنال را بفرستد که برای جلوگیری از نبرد نظامی راهی غیر از یک عقبنشینی فوری وجود ندارد. با این حال با مقاومت جمهوری اسلامی ایران و تاکید بر این که «جنگ نمیشود و مذاکره نمیکنیم»، این ناو هم در بیرون از خلیج فارس لنگر انداخت و مشخص شد همانطور که برخی تحلیلها نیز تاکید میکرد، این اقدام اساساً یک عملیات روانی است.
با این حال آمریکا این استراتژی را از روی میز برنداشته است و تحلیلها میگویند که حضور «آبه شینزو» نخستوزیر ژاپن در ایران که رسانههای غربی بسیار در تلاشند تا ذیل مفهوم «میانجیگری» آن را معنا کنند، ذیل همین استراتژی است. البته ایران میگوید که حضور آبه به عنوان نخست وزیر یک کشور در ایران را از دریچه یک گفتگو و روابط دوجانبه محترم میدانند اما اساساً میانجیگری معنایی ندارد چرا که ایران اقدام غلطی انجام نداده است که بخواهد در رفتارهایش کوچکترین تجدید نظری بکند، بلکه این آمریکاست که اولاً باید به برجام برگردد، ثانیاً تمام خسارتهای رفتارهای غلط خود بویژه طی یکی دو سال اخیر را جبران کند و ثالثاً تحریمهای فراسرزمینی که مانعی برای تعامل نرمال سایر کشورها با ایران است را بردارد.
امّا آمریکا در روزهای پیش و حین حضور شینزو آبه در ایران را نیز فرصت مغتنمی برای تشدید عملیات روانی خود علیه ایران دانسته و درصدد است با برخی اقدامات همچنان بر روی محاسبات مقامات ایرانی و حتی مقامات سایر کشورها تاثیرگذاری کند. چند روز قبل از حضور شینزو در ایران، آمریکا بخش پتروشیمی ایران را تحریم کرد در حالی که بسیاری از کارشناسان اقتصادی میگویند اساساً هدف اعلام این تحریمها نیز عملیات روانی بوده است چرا که امکان تحریم پتروشیمی به این صورت وجود ندارد.
اما دقیقاً در روزی که آبه در تهران با مقامات ایرانی در حال دیدار است، اتفاق شگفتانگیزی در دریای عمان نیز رخ میدهد و دو نفتکش دچار آتشسوزی میشوند که به گفته رسانههای غربی در اثر حمله بوده است. این اتفاق کاملاً ذیل استراتژی آمریکا قابل فهم است تا رکن دوم و بال دوم آن راهبرد را تکمیل کند، به این صورت که با چنین اتفاقی بخواهد این پیام را اعلام کند که در صورت عدم توجه به میانجیگریها، ممکن است چنین اوضاعی در منطقه پدید بیاید!
بدین ترتیب انگشت اتهام در همین ابتدای کار بیش از هر فرد و گروهی متوجه آمریکا و یا برخی گروهها و کشورهای همپیمان او بخصوص رژیم صهیونیستی است که قصد دارند از این اقدامات برای استراتژی خود اهرم فشاری بسازند اما تجربه نشان داده با یک محاسبهی عقلانی و منطقی از ناحیه مسئولان ایران، آمریکا در نهایت از تمام گزینهها مجبور به عقبنشینی خواهد بود.