بیشتر بخوانید:
«وقتی مردان کیروش برای تیم ملی آرژانتین که این بار واقعاً در لباس یک مدعی ظاهر شدهاند، دردسر جدی درست کردند و به پیروزی رسیدند، متوجه شدم که کیروش حق داشت حتی در رئال مادرید خود را مدعی نشان دهد و مدام از کمبود انگیزه بازیکنان، شیطنت رسانههای مادریدی یا برخی ناهنجاریها در باشگاه حرف بزند. درباره ایران خوب نمیدانم، لابد در ایران هم بارها سخنرانی کرده و کنایه و گله در حرفهایش کم نبوده، او را خوب میشناسم، اهل تعامل با رسانه مستقل و منتقد نیست و البته با ذرهبین به دنبال کاستیهاست تا همیشه بهانهای کاملاً موجه برای ناکامیهای احتمالی خود داشته باشد.
ارتباط من با مردان کیروش هم بد نیست و از چند بازیکن او شنیدم که هنوز هم برایش مهم است که رسانههای ایرانی درباره او چه مینویسند و احتمالاً از دوستی قابل اعتماد خواسته تا تیترهای مهم را برایش ارسال کند، کیروش وانمود میکند که رسانه برایش مهم نیست اما با تمام وجود به رسانه نیاز دارد و همیشه سعی دارد تیم خبری خودش را بسازد و با آنها پیش برود. کاری که من بهعنوان یک خبرنگار مستقل آن را بسیار نادرست میدانم. درباره فوتبال ایران اشراف زیادی ندارم، البته به خاطر جامجهانی شاید همه دنیا شاهد بازی خوب ایران بود و این تیم شایسته حضور در مرحله حذفی هم به نظر میرسید، تیمی که مدتهای مدیدی است تیم اول آسیاست، دیگر نباید از صعود به جامجهانی خوشحال شود، این تیم باید اهداف جدیتری داشته باشد.
کیروش برای فوتبال ایران مربی خوبی بود اما شاید در بهترین موقع از ایران جدا شد تا فوتبال ایران مسیر تازهای را انتخاب کند و از تکرار بیهوده خارج شود. فوتبال ایران دفاعی بود و اکنون امیدوارم روح تهاجمی این تیم مثل تیمهای خوب آمریکایجنوبی تقویت شود. به عقیده من این همان کاری است که ویلموتس به خوبی بلد است و بهزودی از ایران یک تیم هجومی و هدفمند میسازد که مانند روح فوتبال آمریکایجنوبی، هر حمله آن بوی گل بدهد. تیم ملی بلژیک به رهبری او همین ویژگی را داشت، البته مشکلات دفاعی پابرجا بودند اما در حمله نظیر نداشتند. این روزها کوپای آمریکا به میزبانی برزیل همه دلمشغولی من شده و شاید پس از این جام هم همچنان در حال تحلیل این رقابت بزرگ و زیبا باشم، فوتبال یعنی همین و واقعاً با احترام به فوتبال اروپا، باید بگویم که با فوتبال آمریکایجنوبی است که هر بار ذات فوتبال نجات پیدا میکند و من باز هم به زنده بودن فوتبال امیدوار میشوم.
کاش همه جامهای جهانی در آمریکایجنوبی برگزار میشد، هواداران در این قاره انرژی و هیجان خاصی دارند، با همه وجودشان فوتبال را دوست دارند و حتی فقر و ناامنی و صدها مشکل دیگر را به خاطر فوتبال، فراموش میکنند. فوتبال برای مردم آمریکایجنوبی فقط یک ورزش نیست و در زندگی آنها تاثیر مستقیم و بسیار برجستهای دارد. آنها فوتبال را دوست دارند چون این برایشان یک نیاز است، راهی است برای داشتن امید به زندگی و شادی.»