تصویری از خانواده تنبلها که در حیات وحش آمریکای جنوبی به ثبت رسیده است./ عکس: National Geographic
نظر شما
نظرات
- انتشار یافته: 16
- در انتظار بررسی: 0
- غیر قابل انتشار: 5
-
ایران نداره ولی اونا دارن چون اونا جلوترن
-
پیمان ناتو .
-
-
قیافش مثل دخترایی هست ک آرایش می کنند و به خودشون اعتماد به نفس ندارند
-
آرایش قدیمی شده ژل و بوتاکس و کاشت و ناخن و ابرو و ...جدید، چه ترسناک میشن
-
-
خیلی وقت پیش ، درست یادم نیست ولی اوایل بهار بود و هوا زود زود رنگ عوض میکرد ، ی روز ابری و بارونی ی روز ابری و وزش باد و ی روز هم گرم آفتابی ،، من کودک ۷ یا ۸ ساله بودم ، پدر بزرگم تابستان سال قبلش به ما سه تا جوجه داده بود ، و اونا این بهار بزرگ شده بودن یکی خانم مرغه و دوتا هم داداش گردن کلفت که تازه قوقولی قول هم میکردن ، با هم مسابقه قوقولی قوقولی میدادن ،، صبح که میخواست شروع شه این هم زود میزدن زیر آواز ، این نخون اون بخون ،، خلاصه خانم مرغه هم از اواخر زمستون شروع به تخم گذاشتن کرده بود ،، تا اینکه وسط اولین ماه بهار تو لونه مینشست و دیگه بیرون نمی اومد ،، چی شده هر وقت بهش میخواستیم سر بزنیم ی صدا شبیه صدا کلاغ در میآورد ،، خلاصه فهمیدم دلش بچه میخواد ، اینجور شد که من رفتم از ی روستا ۱۲ تا تخم مرغ نطفه دار لاری پیدا کردم گذاشتیم زیرش ،، تا ۲۱ روز روش خوابید و هر وقت هم گرسنه میشد جلوش دون میذاشتم ، و روزی فقط ی بار اون هم واسه خودشو خالی کردن می اومد از لونه بیرون که فقط چند دقیقه طول میکشید بعد می رفت رو تخم ها میخوابید ،، خلاصه روز ۲۱ ام رسید صبح زود ، شب هم بارون اومده بودچه بارونی ، من رفتم حیاط وای ؛ دوتا جوجه توپل و طلایی ازتو لونه داشتن بیرون را نگاه میکردن ،داخل لونه باز هم جوجه بود ، و بقیه تخم ها همه ترک خورده بودن ، یکی یکی میشکستن می اومدن بیرون ، اولش خیس و شیره مانند بودن بعد که زیر بال مامانشون خشک میشدن اینقدر خوشگل میشدن ، فقط یکی آخری مونده بود که نمی تونست پوسته تخم را بشکنه خلاصه مادرش هم کمک کرد اون هم اومد بیرون ۱۱ تاشون هم اون روز از تخم زدن بیرون ، جیک جیک جیک ، وقتی سردشون میشد سریع مامانشون همه را صدا میزد و میرفتن زیر بال و پر مامان. روایتی از علی خان
-
خخخخ خیلی با حاله
-
آخی خدا چه بامزه است ! هههه
-
نژادش مخلوطی از پنگوین و گربه ست .
-
وای خدا چه بامزن
-
این عروسکه
-
چقدر ملوسن
-
کاش یه تنبل بودم توی یه منطقه حفاظت شده و برای خودم زندگی آرومی داشتم بشر بودن خیلی سخت و عذاب آوره کاش میشد انصراف داد خسته ام از همه چی
-
واقعا
-
-
همه چیز گفتید جزء آغوش گرم مادری که همه بچه ها اعم از حیوانات و انسانها بر طبق فطرت الهی در آن آرامش می گیرند.قدر مادران خود را بدانید بخصوص اگر در قید حیات هستند.
-
درود برشما..
-
-
کسی که پست رو منتشر کرده پایینش نوشته که عروسکه