دوره دینداری و پیکار با اصنام را
سنگباران مسلمانان ز روی بام را
سختی شعب ابیطالب در آن ایام را
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد دارم هجرت و دل کندن از بیت خدا
قبل رفتن بر مزار مادرت اشک تو را
قهر بود آن روزها یک خواب خوش با مرتضی
تا که برگرداندمت سالم به دست مصطفی
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری مصطفی از امر حیّ کردگار
نغمه «ناد علی» سر داد بین کارزار؟
جبرئیل آمد میان معرکه با این شعار:
لا فتی إلّا علی لا سیف إلّا ذوالفقار
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری که شبی با بیقراری آمدم
سر به زیر انداخته، با شرمساری آمدم
ساده و با چشم چون ابر بهاری آمدم
گونههای سرخ بهر خواستگاری آمدم
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری لحظه شوق رسولالله را
تا نشانم داد آن شب، قرص روی ماه را؟
میشنیدی ضربه قلب ولیالله را
آمدی و من به دست باد دادم آه را
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری سادگی زندگی با یکدگر؟
روز میلاد حسن مادر شدی و من پدر
با حسین آرام شد دنیای ما از هر نظر
داد حق بر من دو تا دختر دو زهرای دگر
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری حج آخر، روز پیمان غدیر
وحی منزل آمد از درگاه دادار قدیر
کای نبی دست علی خویش را بالا بگیر
با همه اتمام حجت کن به بیعت با امیر؟
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری تا پیمبر بود نه غم داشتیم
نه سر موی سفید و نه قد خم داشتیم؟
بر تمام دردهای با عشق مرهم داشتیم
صورتی چون گل، نفسهای منظم داشتیم
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
یاد داری بر حسن قرآن که میآموختی
همزمان بهر حسینت پیرهن میدوختی؟
آتشی در جان من با آه خود افروختی
لیک خود در شعلههای آتشِ در سوختی
یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود
بیبصیرتی امت
زهرا را پشت در کشاند
مولا را مثل فاطمه
در داغ پسر نشاند
شکسته شد حرمت طه
شکسته شد قامت زهرا
شکسته شد بیعت مردم، با مولا
از بیدینی اهل دنیا، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا، واویلا
آسمان پر از آه
بیتالاحزان فاطمه
از این خونگریهها به لب
آمد جان فاطمه
بهار عمرش خزانی شد
قد رشیدش کمانی شد
مدینهها با گریههایش، طوفانی شد
ساحل زخمی و دیده دریا، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا، واویلا
شکسته شد حرمت طه
شکسته شد قامت زهرا
شکسته شد بیعت مردم، با مولا
از بیدینی اهل دنیا، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا، واویلا
حال فاطمه گواه است
بر مظلومیت علی
تا پای جان خود نشست
پای بیعت علی
مدینه این شهر پیغمبر
چه کرده با سوره کوثر
چه کرده این داغ بیپایان، با حیدر
حیدر مانده با شهر غمها، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا، واویلا
شکسته شد حرمت طه
شکسته شد قامت زهرا
شکسته شد بیعت مردم، با مولا
از بیدینی اهل دنیا، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا، واویلا
چشم خود از این جان بست
بانوی خانه علی
کوهی از درد و غم نشست
روی شانه علی
علی چو بست دیدگانش را
به او سپرد کودکانش را
فدای مولای خود کرد او، جانش را
دیگر مرتضی مانده تنها، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا
شکسته شد حرمت طه
شکسته شد قامت زهرا
شکسته شد بیعت مردم، با مولا
از بیدینی اهل دنیا، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا، واویلا
بیبصیرتی امت
تا روز کربلا رسید
آتش از بیت فاطمه
تا به خیمهها رسید
ز نور حق شعلهور نیزه
سر حسین روی سرنیزه
چه میکند قاری قرآن، بر نیزه
بالا رفته تا عرش اعلا، واویلا
آیات خدا بر نیزهها، واویلا
از بیدینی اهل دنیا، واویلا
زهرا شد فدا پای مولا، واویلا
ای مهار ناقهات زلف عفاف
پیرهن بخشیده بر شام زفاف
مدح تو کی با سخن کامل شود؟
وحی باید بر قلم نازل شود
تو قیامت را قیامت میکنی
بر امامان هم امامت میکنی
خانه را عاری ز خوشحالی مکن
فاطمه! پشت مرا خالی مکن
ای تمام عشق، بانوی علی
لرزه افتاده به زانوی علی
ای کتاب عشق من بسته مشو
مثل مردم از علی خسته مشو
تا ابد مجروح زخم کاریام
وای من از این امانتداریام