به گزارش مشرق، آنچه می خوانید گفتاری دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد ادبیات دانشگاه تهران درباره علوم انسانی است:
ما نیز مردمی هستیم. نفس اینکه خودت را کم گرفتی رفتی! فروتن بودن خوب است ولی تن به نیستی و انکار خود دادن اول نابودی یک ملت است. ما ابن سینا داریم. ما جلالالدین مولوی را داریم. من واقعاً دلم به حال این نسل میسوزد. شما خیلی دارید معیارهارا پایین میآوردید! نابودی یک فرهنگ و یک ملت از همینجا آغاز میشود. ما باید صاحب نظریه باشیم و چرا نباشیم. ما استادان و دانشجویانی در علوم پایه داریم که هیچ چیز از استاد هاروارد، کمبریج و آکسفورد کم ندارد. ما در علوم انسانی صفرالکفّ هستیم. هیچی نیستیم. پزشک خوب ایرانی هیچ چیز از پزشک فرنگی درجه اول دنیا کم ندارد. اگر کم دارد نرسینگ اوست یا داروهایی که در اختیارش میگذارند، یا وسایل جراحی اوست. این موضوع مربوط به او نیست. او وقتی پایش را گذاشت بیرون، رفت به هاروارد از استاد پزشکی آنجا هیچ کم ندارد. به حضرت عباس!
ما در علوم انسانی صفریم، صفر! مثل کف دست من. ما باید در این زمینه کار کنیم و این خیلی مهم است. ببینید، آینده درازمدت این مملکت با پزشکی و مهندسی ساخته نمیشود. در آینده دراز مدت یک مملکت با آن نگاهی که ژاپن به جهان نگاه میکند، آلمان به جهان نگاه میکند، علوم انسانی هیچ کم از علوم تجربی و پزشکی ندارد. ما هیچ کم نداریم. آن دختری که خیلی جوانمرگ شد و بهترین ریاضیدان جهان بود عملاً از همین دانشگاه شریف درآمده بود.
من به دولت هیچ کاری ندارم. من نمیخواهم نکوهش کنم دولت را. دولت اصلاً کیست؟ ماهیتی است که وجودش به وجود افرادش است. در این ماهیت دولت ممکن است آدمهای خیلی بزرگ و شریف و پاکدامن باشند و یا ممکن است مشتی دزد و قالتاق هم باشند. من هیچکدامشان را عَلَیالتّعیین نمیشناسم که تحسین کنم یا تقبیح کنم. ما به دولت کاری نداریم. ببیند، دولت آمده مثلاً توی کدکن ما شعبه دانشگاه آزاد باز میکند. مثلاً در آنجا آمده دکترای فلسفه کانت میدهد؛ حالا مسخره میکنم من این را، دارم مثال میزنم. ولی عملاً همینطور است. آخر کجا؟ با کدام استادت تو داری کانت درس میدهی؟! تو میدانی اصلاً کانت یعنی چی؟! استادِ کانت ایرونی یعنی کی؟ حالا من کانت گفتم. ویتگنشتاینش، هگلش...
ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم. خیلی فقیریم. شما این کنگرهها را نگاه کنید! هفت هشت آدم. ابن سینا باشد همانها صحبت میکنند. کانت باشد همانها صحبت میکنند. ویتگنشتاین باشد همانها صحبت میکنند. نمیدانم، تاریخ ابن هیثم و فیزیک و بینایی در ابنهیثم و اینا باشد همانها صحبت میکنند. این خیلی شرم دارد. خجالت نمیکشند. هی مرتب فراخوان، هی فراخوان. میگویند از الان تا ۱۵ روز دیگر برای تَنقیحُالمَنازلِ ابن هیثم مقاله بدهید. یک خانمِ خانهداری که آشپزیاش را کرده و بچهاش را شیر داده است، میگوید چه عیبی دارد من هم در این فراخوان شرکت میکنم. میرود آنجا چایی میخورد، مینشیند و در کنگره تنقیحُالمنازل ابنهیثم هم شرکت میکند. آخر تو اسم ابنهیثم را کی شنیدی؟! محال است در کمبریج و آکسفورد فراخوان پیدا کنید. فراخوان یعنی چه؟! خانم آشپز و یک عده آدم بیکار و فلان و بهمان یک چیزی مینویسد و چه بسا از بیکاری بگوید بیا بخوان.
کدام متخصص؟! ما الان یک آدمی که شفا را تدریس کند نداریم؛ بیخود میگویند. یک آدمی که تمام شفا را بتواند درس بدهد نیست؛ بیخود میگویند. یک قسمت خاصی از الهیات را فقط توی حوزه حرافی و انشانویسی و اینهاست. کسی که از عهده تمام شفا بربیاید وجود ندارد. بقیهاش هم همینطور است. هیچ فرقی نمیکند. دولت باید از این توسعه عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همه دانشگاهها نباید همه رشتهها را داشته باشند. ما برای متخصص ابن سینا یک دانشگاه برای متخصص سهروردی یک دانشگاه. برای متخصص نمیدانم کانت یک دانشگاه. در همه دانشگاهها که نمیشود. در دانشگاه تربت حیدریه یا نیشابور متخصص کانت کجا هست که تو دکترای کانت میگذاری و دکترای هگل میگذاری.[مثال میزنم] خجالت دارد. این کاغذها را به دست بچهها میدهید که چی؟! من نمیگویم که نباشد. ولی برای کل صاحبنظران میدان مطالعات کانت که صد سال دیگر انشاءاللّه ما یک نفر داشته باشیم که کانت را با همه ابعادش بشناسد و بتواند در یک کنگره بینالمللی کانت لکچر بدهد و برایش دست بزنند، صد سال دیگر، کلاهمان را باید به آسمان بیندازیم. یک دانشگاه شروع کند برای برنامهریزی که ما میخواهیم متخصص کانت تربیت کنیم، هگل تربیت کنیم، اسپینوزا تربیت کنیم، ویتگنشتاین تربیت کنیم، راسل تربیت کنیم. میآیند در کوچکترین روستاها دکتری فلسفه میدهند. در همه رشتهها استاد دارند. این یعنی کشک!
صبح نو