سردار سلیمانی نماد برجسته‌ای از فرماندهان بی شمار سپاه بود که طبعاً پس از او پرچم مقاومت را بردوش خواهند گرفت واز خون او هزاران سلیمانی نه تنها در ایران که اقصی نقاط جهان ظهور خواهند یافت.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


کوهی بلند، دریایی جوشان

سعدالله زارعی در کیهان نوشت:

این یادداشت را در حالی می‌نویسم که کلماتی مناسب برای بیان «آنچه باید» نمی‌یابم درباره «مردی» باید بنویسم که علیرغم ارادت بسیار و انسی که با او داشته‌ام، قادر به بیان نیستم. «سردار حاج قاسم سلیمانی» دارای شخصیت عجیبی بود، «مهربان و با مهابت»، مصمم و رقیق‌القلب»، «پرتلاش و نکته‌سنج»، «سخت‌گیر و سخی»، «عارف و مجاهد»، «عالم و متعلم»، «راهبردنگر و تاکتیکی»، «ولایت‌محور و مردم‌گرا»، «اهل سیاست و گریزان از آن» و... او دیروز سحرگاهان در خاک عراق به شهادت رسید و وقتی خبر آن- بلافاصله- منتشر گردید، جهانی را حزن و اندوه فرا گرفت و البته جهانی را هم شادمان کرد. هنوز بسیاری شهادت او را باور نکرده‌اند آخر مگر می‌شود مردی با این درجه از بزرگی و عظمت خارج از میدان جنگ به شهادت رسیده باشد! اما او واقعاً شهید شده و از میان ما رفته است.

او خودش می‌خواست خونش جهان اسلام را آبیاری کند و در بین سرزمین‌های اسلامی به عراق علاقه ویژه‌ای داشت و از خدا می‌خواست خونش در عراق بر زمین ریخته شود. این را سه بار در دو هفته اخیر بیان کرده بود. او عراق را سرزمین ائمه اطهار علیهم‌السلام، به‌خصوص سرزمین امیرالمؤمنین و سرزمین سیدالشهداء- علیهم‌السلام- می‌دانست و می‌خواست به شرافتی که اربابان ما رسیدند، برسد.

از نظر او عراق با همه دشواری‌هایی که دارد و از قضا او در آن بسیار اذیت و سختی دیده بود، چیزی دارد که مکان شهادت ائمه اطهار شده است و این تصادفی نبوده، از نظر او سرزمین عراق ظرفیتی داشته که کربلا و آن حادثه بسیار بزرگ که سرنوشت بشریت را تغییر داده، در آن واقع شده است. او می‌خواست در چنین سرزمینی به شهادت برسد. شاید از نظر او عراق را فقط با مجاهدت نمی‌توان ساخت باید با شهادت آن را ساخت واقعاً هم همینطور بود.

«سلیمانی» برای عراق، از «مجاهدت» هیچ چیز کم نگذاشته بود اما می‌دید بعضی‌ها قدر دستاوردهای جهاد عراقی‌ها را نمی‌دانند و بعضی هم فقط مدعی هستند اما او به خوبی می‌دانست که اکثر این‌ها مدعی شهادت نیستند و شهادت گوهری است که کار خود را می‌کند. از این رو حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام نیز فرموده بودند اگر کار اسلام جز با «شهادت» من راست نمی‌گردد، پس ای شمشیرها مرا در میان گیرید.

سردار سلیمانی آنگونه شهید شد که پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی در سوگ او بوی بیانات حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام در سوگ مالک اشتر می‌داد که با اندوه بسیار فرموده‌اند: «بدانید که مالک ابن حارث، روزگار خود را به پایان برد و به پیمان خویش وفا نمود و به دیدار پروردگارش شتافت. خدا مالک را بیامرزد، اگر کوه می‌بود، قله‌ای دست‌نیافتنی و دور و بلند می‌نمود! و اگر سنگ می‌بود، سخره‌ای سخت می‌نمود» ابن‌ابی‌الحدید در کتاب خود می‌گوید «به جان خودم سوگند که اشتر شایسته این مدح بود؛ دلیر، نیرومند و بخشنده و سالار و بردبار و فصیح و شاعر بود و نرمی و درشتی را با هم داشت. هنگام خشم و درشتی، درشت بود و هنگام نرمی و مدارا نرمی می‌کرد.»

اما حادثه دیروز از یک جنبه دیگر نیز قابل بررسی است. بعضی با نگاه به رخداد نیمه شب دیروز، اهمیت اقدام آمریکایی‌ها را مورد اشاره قرار داده‌اند که البته مهم هست اما اهمیت آن به شهادت سردار سلیمانی باز می‌گردد و بایدگفت جبهه مقاومت، شخصیت بسیار بزرگی را از دست داده که به‌قول آیت‌الله سید حسن نصرالله هم اینک «سید شهدای مقاومت» است. اینکه آمریکایی‌ها دست به چنین اقدامی زده‌اند، کاری استراتژیک نکرده‌اند و با این اقدام تأثیر استراتژیکی هم بر جای نخواهند گذاشت.

آمریکایی‌ها در طول حدود دو دهه اخیر در مواجهه با سردار سلیمانی و جبهه مقاومت شکست پی‌درپی خورده‌اند این شکست فقط ابعاد نظامی- امنیتی هم نداشته بلکه دارای ابعاد سیاسی هم بوده است. همین که آنان درصدد هستند نظام سیاسی عراق را با کمک عوامل داخلی و برخی غافلین تغییر دهند به معنای آن است که در فرایند سیاسی عراق شکست خورده‌اند و همین‌که امروز پس از یک عملیات محدود نظامی علیه چند پایگاه نظامی حشد، با حمله مردمی به سفارت خود مواجه و ناگزیر به ترک این ساختمان می‌شوند به معنای شکست سیاسی آمریکاست و همین‌که روز گذشته بخشی از نیروهای خود را از عراق خارج کرده‌اند به این معناست که از بعد سیاسی و امنیتی با تهدیدات غیرقابل مهار مواجه هستند. اینها شکست‌هایی است که آمریکا نه امروز و نه تا ده سال دیگر هم برای آن راه حلی ندارد.

در این بین دونالد ترامپ که به اقدامات نسنجیده شهرت دارد، به خیال خود به کانون اصلی مشکل خود حمله کرده است و این نشان می‌دهد او، مسئله را «فردی» می‌بیند و حال آنکه او با یک جبهه بزرگ با انواعی از گروه‌ها، افراد، دولت‌ها و سازمان‌ها طرف است که بسیاری از آنها را «سردار سلیمانی» به وجود نیاورده و تامین نیروی آنها هم با سردار سلیمانی نبوده است.

این نیروها حسب رخدادهایی که در کشورها پدید آمده‌اند به میدان آمده و به مرور به بالندگی و خودکفایی و برتری رسیده‌اند و صد البته در این مسیر از تدبیر سردار سلیمانی و کمک‌های او که عمدتا جنبه فکری داشته‌اند، استفاده کرده‌اند. از این روست که امروز همه گروه‌های مقاومت منطقه به طور یکپارچه و به فوریت واکنش نشان داده‌اند. مثلا همه گروه‌های اسلامگرا، ملی‌گرا و چپ‌گرای فلسطینی در همان ساعات اولیه شهادت سردار سلیمانی به طور رسمی و در بالاترین حد واکنش نشان دادند و این در حالی است که اگر این سازمان‌ها موضع از پیش مشخصی نداشتند، برای صدور بیانیه به تشکیل جلسه و بحث نیاز داشتند.

مجموعه اینها نشان می‌دهد آمریکا در تشخیص مسئله دچار اشتباه شده است. آنان گمان کردند یک ضربه می‌زنند، یک ضربه می‌خورند و کار تمام می‌شود و آنان می‌توانند آن یک ضربه را دستمایه قدرت‌نمایی رسانه‌ای خود کنند. اما همین امروز هم پیام رهبر معظم انقلاب و هم واکنش‌ گروه‌ها از جمله گروه‌های سنی فلسطینی نشان داد صحبت از ضربه در مقابل ضربه نیست بلکه سخن از «ضربات» است و مهم‌تر از آن اینکه سخن از بقا و فنا نظامی آمریکا در کل منطقه است.

سردار قاسم سلیمانی به همراه نزدیک‌ترین‌ها به او در سحرگاه جمعه به شهادت رسید. این برای او و یارانش «حسن مأب» بود و بهتر از این نمی‌شد. خیلی‌ها گریه‌های مداوم او در فراق «احمد کاظمی» و «عماد مغنیه» را دیده‌اند. خیلی‌ها نوع عجیب وداع او با پیکر شهیدان را دیده‌اند و این را او از صمیم قلب انجام می‌داد و سر سوزنی اهل ریا نبود.

بسیار کتوم بود و یکی از دو ویژگی دوست‌داشتنی شهید کاظمی را همین کتمان او می‌دانست. او گرایش به چیزی که حتی ناخواسته به اسم و رسمی می‌رسید، از خود دور کرده بود. این خصوصیت از قضا خیلی در موفقیت او نقش داشت. او در لبنان، سوریه، عراق و... کار می‌کرد و چون اهل جلوه‌گری نبود، حساسیت افراد میدانی را برنمی‌انگیخت.

ما می‌دانیم که در همین عراق هر حزب و گروه سیاسی هم‌اینک به چند حزب و گروه تبدیل شده‌اند. از احزاب شیعی تا کردی و تا سنی یعنی همه با مقوله‌ای به نام «انشعاب» مواجه هستند اما در طول این سال‌ها یک نفر از او جدا نشده است. او البته در عراق حزب و گروهی نداشته ولی هزاران فرد عراقی با او کار می‌کردند و هیچ‌کدام از آنان از حاج قاسم جدا نشده‌اند نه کردها، نه سنی‌ها و نه شیعیان. او این‌طور هم نبود که به قول بعضی‌ها «خاکشیر»مزاج باشد و هیچ مزاجی را پس نزند.

نه خط سلیمانی در عراق از اول مشخص بود و تا آخر هم تغییر نکرد و افراد عراقی بر اساس قبول این اصول با او همراه شدند و نحوه برخورد سردار سلیمانی با همه آنان به گونه‌ای بود که هر کس خود را نزدیک‌ترین به او به حساب می‌آورد و لذا واقعا «حاج قاسم» در عراق مسئله هیچ‌کدام از گروه‌های فعال و مردمی عراق نبود، مسئله مردم عراق هم نبود بله برای آمریکایی‌ها و منحرفین عراقی که در مقابل جمعیت عظیم عراق، عدد بزرگی به حساب نمی‌آیند، «قاسم» مسئله بود و لذا گاه و بی‌گاه تصویری از اهانت به او را در شبکه‌های مجازی به نام نظر مردم عراق نسبت به او پخش می‌کردند و این دستمایه بعضی‌ها در ایران هم می‌شد تا روی «سست بودن»! برادری ایران و عراق مانور دهند.

برای قاسم سلیمانی

علی ربیعی در ایران نوشت:

بامداد جمعه دستگاه ترور دولتی ایالات متحده امریکا فرمان شهادت حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی عراق و چندین فرمانده محور مقاومت را صادر کرد. اقدامی مغایر تمام موازین و حقوق بین‌الملل که آشکارا یک دولت را صادرکننده و مجری فرمانی تروریستی معرفی می‌کند.

اقدام تروریستی دولت امریکا اما حمله به یک نماد بود؛ نشانه گرفتن یک هدف که فراتر از ترور فرماندهان نظامی، مقابله با یک سرمایه ملی و چهره منطقه‌ای بود؛ رویارویی آشکار با جریان ضد ترور و امنیت ساز در جهان اسلام که ورای مرزهای جغرافیایی و حتی مذهبی حول یک مفهوم والا گرد آمده‌اند و محور مقاومت را شکل داده‌اند؛ مقاومت علیه بنیادگرایی، ترور و تجاوز.

اسم قاسم سلیمانی سال‌هاست که به یک مفهوم پرمعنی و غنی تبدیل شده است. بی‌تردید حاج قاسم سرمایه نمادین و امیدبخشی برای کشورهایی بود که در ناامنی و ناآرامی می‌سوختند. به همین نسبت او سرمایه‌ای نمادین برای همه ایرانیان بود و سنجش‌های مختلف نشان می‌داد از محبوبیت بالایی در بین مردم ایران برخوردار است.

سلیمانی در میان گروه‌های اجتماعی و بخشی از ایرانیان داخل و حتی خارج از کشور که با ارزش‌های رسمی زاویه دارند، یک نماد ملی دوست داشتنی محسوب می‌شود که به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و سابقه مبارزاتی‌اش تبدیل به چهره‌ای کاریزماتیک شده است.

بسیجیانی که به جبهه‌ها می‌رفتند از شرق تا جنوب و غرب اسم سلیمانی جوان را می‌شنیدند؛ سردار همیشه رزمنده‌ای که سمبل فداکاری ایرانی بود و از جبهه و جهاد برای خود هیچ توشه‌ای جز رضایت خدا نیندوخت و برای عزت و عظمت و امنیت ایران هیچ گاه در لوای سردار سابق پی مقام و مکنت نرفت.

جان در کف گرفت و علیه عناصر امنیت‌زدایی که ایران و منطقه را تهدید می‌کرد ایستاد. ملاک او امام و رهبری بود و مردم؛ یگانه هدفش تأمین منافع ملی بود و حفظ غرور ایرانی و این اقتدار خود هدفی بود که امریکایی‌ها نشانه گرفتند. توئیت رئیس جمهور امریکا نشان می‌دهد که او پایگاه اجتماعی و ملی سردار سلیمانی را هدف گرفته و حملات تبلیغاتی‌شان را پس از شهادت او نیز ادامه دادند که از واکنش عاطفی و همبستگی ملی ایرانیان هراسناک شده‌اند.

حمله شبانه و بزدلانه امریکایی‌ها در هدف گرفتن سردار سلیمانی، ارزش عملیاتی چندانی ندارد. برخلاف تبلیغات آنها شهید سلیمانی براحتی و آزادانه در عراق تردد می‌کرد. برخلاف مقامات امریکایی که دزدانه وارد کشوری می‌شوند که اشغالش کردند.

امریکا پس از حضور عرب افغان‌ها در افغانستان سیاستی را اتخاذ کرد که در عمل حمایت و استفاده ابزاری از نحله‌های بعدی عرب افغان‌ها مثل القاعده و داعش را ادامه دهد. آنها در ماجرای 11 سپتامبر هم نخواستند بپذیرند که این عملیات زاییده سیاست‌های اطلاعاتی خود آنها بود.

بدون تردید امریکا هیچ گاه قصد نداشت داعش به طور کامل از منطقه پاکسازی شود و به آن به عنوان یک اهرم فشار و بازی در منطقه نیاز داشت. قاسم سلیمانی نماد عقب‌نشینی داعش در منطقه بود. این عملیات پیوند امریکا و داعش را نشان داد. انتقامی بود که باید از نیروی بازدارنده داعش در منطقه گرفته می‌شد و اجرای آن محصول همکاری سه نیروی ثبات‌زدای منطقه (داعش، سیا و موساد) بود.

تناقض رفتاری امریکا در مقابله با داعش و سپس دست زدن به ترور بزرگترین دشمن داعش در اینجا نمایان می‌شود و البته یک تناقض و دروغ دیگر دولتمردان فعلی کاخ سفید را هم عیان کرد.

ترامپ در ادعای اینکه به دنبال جنگ نیست نیز به مردم امریکا دروغ گفته است. او برای «یک مشت رأی» و رهانیدن از استیضاح و نجات اعتبار مخدوش شده خود حاضر است دستور یک ترور دولتی را صادر کند. او برای منافع شخصی خود ابایی ندارد از اینکه پایه‌های امنیت منطقه را سست کند؛ حال یک روز با خروج از برجام و دیگر روز با ترور قاسم سلیمانی.

این اقدامات اما چهره واقعی امریکا را برای نسلی که کودتای 28 مرداد و حمایت از دیکتاتوری شاه و قتل‌عام‌های منطقه‌ای و... را ندیده، نشان می‌دهد که چگونه در ساخت قدرت امریکا منافع جهانی و منطقه‌ای برای مصالح یک فرد می‌تواند به خطر بیفتد. این درحالی است که سیاست جمهوری اسلامی، صلح و فراخواندن کشورهای منطقه به امنیت درونزا و پایدار با تشریک مساعی آنهاست. امریکا حتی صلح و امنیت بر منطقه را نیز هدف گرفت.

ما البته با این ترورها بیگانه نیستیم؛ از ابتدای پیروزی انقلاب قربانی تروریسم کور فرقه‌ای و دولتی بودیم.

امروز بی اختیار یاد سال 60 افتادم؛ ترور بهشتی و 72 تن از یارانش و رجایی و باهنر. اینکه چگونه این ترورها و خون‌ها یک انسجام داخلی بزرگ را ایجاد کرد و خون پاک آنان باعث شناخت عمیق حقانیت شد. این بار هم خون سلیمانی منجر به یک شناخت و بینش عمیق خواهد شد.

ایرانی‌ها را منسجم‌تر خواهد کرد. صداهای ناموزون اختلاف در صدای مظلومیت سلیمانی شنیده نخواهد شد. امروز همه ایرانیان و آزادیخواهان منطقه یکصدا با محکومیت این ترور، با همبستگی بیشتر در تدارک مقابله با سیاست‌های تخریبگر و تروریست‌پرور کاخ سفید خواهند بود.‌

آخرین هدیه سردار برای امنیت پایدار

محمدسعید احدیان در خراسان نوشت:

بر اساس نص صریح قرآن مومن راستین یا شهید است یا منتظر شهادت و همه می دانستند که حاج قاسم مصداق «و منهم من ینتظر» است و امروز این انتظار به سررسیده و او در کنار «آقای شهدا» زنده تر از همیشه روزی می خورد اما   هدفی که او جانش را در راه آن داده است یعنی امنیت ایران ، تقویت جبهه مقاومت و افزایش قدرت منطقه ای ایران به چه سرانجامی خواهد رسید.

منصفانه و بدون جانبداری سعی کنید کمی از نمای نزدیک  فاصله بگیرید و به صورت کلان به صحنه پیش رو نگاه کنید. یکی از فرماندهان یک سازمان نظامی (نه حتی فرمانده آن سازمان) توسط کشوری که سابقه های زیادی در ترور افراد داشته، به شهادت رسیده است.

آیا این اتفاق اولین بار است که صورت گرفته؟ آیا اگر این اتفاق برای کشور دیگری غیر از ایران روی می داد، این قدر مهم محسوب می شد؟  چرا خبر اول رسانه های دنیا، ترند اول فضای مجازی دنیاست؟ چرا شاخص بورس های جهانی پایین آمده است؟ چرا همه دنیا از جمله سیاستمداران و نظامیان آمریکا نگران واکنش ایران هستند؟ چرا حرف از جنگ جهانی سوم می زنند؟ مگر تا حالا در این سطح کسی توسط آمریکا ترور نشده است؟ رسانه های دنیا را رصد کنید. واقعا نگران اند. واقعا می ترسند.

از طریق کشورهای واسط مرتب پیام رد و بدل می کنند. از چه می ترسند؟ آیا اگر این اتفاق برای کشوری جز ایران می افتاد، چنین فضایی در دنیا ایجاد می شد؟ انقلاب را قبول هم نداشته باشیم، معترض شدید شرایط اقتصادی هم که باشیم، اعتقادی به کارنامه اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی انقلاب هم که نداشته باشیم امروز اگر منصفانه نگاه کنیم نمی توانیم اعتراف نکنیم که ایران عزیز ما به درجه ای از عزت و اعتبار رسیده است که نمی توانند آن را نبینند، نمی توانند هر کاری که بخواهند با کشور ما بکنند.

این یک بار هم که کمی پایشان را از گلیم شان بیرون گذاشته اند، ترس همه وجود دنیا را برداشته است.  مگر ما همان کشوری نیستیم که ارتشبدهای ما از سربازان آمریکایی دستور می گرفتند؟ مگر ما همان کشوری نیستیم که سفیران دیگر کشورها برای شاه ما تصمیم می گرفتند؟

البته این عزت و اقتدار صرفا نتیجه توان نظامی نیست چرا که کشورهای زیادی هستند که سلاح های نظامی بسیار پیشرفته ای دارند. دقت کنید، شعار نمی دهم و کاش مجال بود تک تک این محورها را بسط و توضیح می دادم که این عزت و اقتدار نتیجه  ریل گذاری و ضرب شست قدرتمند امام عزیز انقلاب و  وحدت و اراده و استقامت مردمی است که با باور به سنت های الهی وارد میدان حفظ استقلال کشور عزیزشان شدند.

این عزت و اقتدار نتیجه انتخاب راهبرد بسیار دقیق «چالش عقلایی» توسط رهبری حکیم انقلاب است که هم هنجارهای ظالمانه در دنیا را به چالش جدی می کشد و هم اجازه نمی دهد که دنیا این چالش را ماجراجویی و رفتاری غیرمنطقی تصور و دشمن بهانه گیری کند.

البته این عزت و اقتدار نتیجه تلاش دانشمندان و تلاشگران تولیدات سلاح های نظامی بومی پیشرفته هم هست و همچنین این عزت و اقتدار نتیجه تلاش ایثارگرانه فرماندهان و پاسداران و بسیجیان ایرانی، افغانستانی، لبنانی ، عراقی و سوری از امثال حاج قاسم سلیمانی ها هم هست که سال به سال عمق راهبردی ایران ما را تقویت کردند و به قدرت منطقه ای ما افزودند.  بپذیریم که اگر بدجوری گرفتار سوءمدیریت و ناکارآمدی داخلی هستیم اما امروز ما در دنیا عزیزیم و این موهبتی بس عظیم است.

چه خواهد شد؟ آیا جنگ می شود؟ ایران چه واکنشی خواهد داشت؟ این ها سوالات مهم این روزهای مردم است. نه اطلاعی از بررسی ها و تصمیمات پیش رو دارم نه یک استراتژیست نظامی هستم اما به عنوان یک تحلیل گر که خوشبختانه تا حالا چندبار پیش بینی های تحلیلی ام مانند پیروزی حزب ا... در جنگی که بعدا نام 33 روزه گرفت یا باقی ماندن بشار اسد بر مسند قدرت، محقق شد، به دلایل کلان زیر پیش بینی می کنم که هم جنگ نخواهد شد و هم از این ماجرا آمریکا هزینه سنگینی، سنگین تر از کشته شدن تعدادی سرباز و نظامی خواهد داد.

 موضع ایران توسط رهبری انقلاب همین چند روز پیش بیان شد که «جمهوری اسلامی به دنبال جنگ نیست اما با هرکس که منافع، مصالح، عزت، عظمت و پیشرفت ملت ایران را تهدید کند، بدون ملاحظه مقابله و ضربه سختی به او وارد خواهد کرد.» اگر نگاهی به تاریخ رفتارهای سیاسی ایران بیندازیم، می بینیم که ایران همیشه همین راهبرد را در پیش گرفته است. از طرف دیگر نگاهی به وضعیت اجتماعی و افکار عمومی جامعه آمریکا نشان از مخالفت بسیار زیاد آمریکایی ها با هرگونه جنگ دارد. این مسئله به قدری جدی است که بخشی از وعده های ترامپ متمرکز بر همین مسئله بود و وی همچنان بر آن اصرار دارد.

شرایط انتخاباتی پیش رو در آمریکا نیز به گونه ای است که ترامپ از هر جنگ احتمالی پرهیز می کند چرا که نه تنها افکار عمومی مخالف اند بلکه وضعیت اقتصادی نیز که مهم ترین برگ برنده انتخاباتی وی است، دچار چالش می شود. بنابراین در یک نگاه کلان، دو طرف علاقه ندارند به سمت جنگ حرکت کنند و این مسئله مهم ترین متغیر تحلیل است یعنی جنگ نمی شود چون دوطرف نمی خواهند جنگ شود و به گونه ای رفتار می کنند که این اتفاق نیفتد.

اما آیا معنی این مسئله این است که ایران در برابر این اقدام تروریستی که کشور را یکپارچه ماتم زده کرده است ، واکنش نشان نمی دهد؟ پاسخ حتما خیر است زیرا اشاره شد که راهبرد اعلام شده توسط ایران دو بخش دارد؛ اول خود راسا دست به اقدامات تحریک کننده نمی زند و دوم در مقابل هر کنشی در همان سطح واکنش خواهد داشت.

باید دقت کرد که بخش دوم راهبرد اقدامی ضروری برای بازدارندگی طرف مقابل از جنگ است چرا که کوچک ترین اقدامی که تصور ترس را در طرف مقابل ایجاد کند، باعث اشتباه محاسباتی و انجام اقدامی غیرقابل جبران می شود. بنابراین ایران هم از حیث ضرورت توقع مردم کشور برای گرفتن انتقام و هم به منظور بازدارندگی باید واکنشی متناسب در همان سطح انجام دهد در غیر این صورت آمریکا گامی جلوتر برداشته و ناچار به جنگ تمام عیار خواهیم شد.

واکنش ایران دقیقا چه خواهد بود؟ مشخص است که برای ما قابل پیش بینی نیست چه اگر بود حتما برای طرف مقابل نیز قابل پیش بینی و مقابله خواهد بود اما همان طور که گفته شد این واکنش به گونه ای خواهد بود که پاسخی متناسب باشد و پیش بینی می شود که طرف مقابل از اقدام بیشتر خویشتنداری خواهد کرد چرا که رفتن به سمت جنگ را مطابق منافع خود نمی بیند.

اما به نظر می رسد شهادت حاج قاسم و شهید ابومهندس خیلی بزرگ تر از این هاست که بایک اقدام همسطح نظامی تمام شود.  هم خون پاک این شهیدان و هم شرایط منطقه به گونه ای است که می توان پیش بینی کرد که این واقعه برای آمریکا خیلی بیشتر از این ها گران تمام می شود.

اتفاقاتی که پیش از این در عراق افتاده و فضای ضدآمریکایی را به شدت تقویت کرده بود با این اشتباه بزرگ آمریکا به گونه ای پیش رفت که می توان پیش بینی کرد پیگیری قانونی خروج آمریکا  از عراق و در صورت لزوم اقدامات نظامی رسمی و شاید غیر رسمی علیه نظامیان آمریکا در عراق اخراج آمریکا از عراق را  به امری حتمی تبدیل می کند به گونه ای که می توان گفت دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و این اتفاق امری بسیار مهم است و شاید آخرین هدیه حاج قاسم سلیمانی به مردم منطقه و ایران برای تامین امنیت پایدارشان باشد. مدیون ات هستیم سردار.

 بررسی حقوقی ترور سپهبد حاج قاسم سلیمانی

یوسف مولایی در آرمان نوشت:

عملا در عرصه حقوقی و قانونی نمی‌توان به اقدام تروریستی اخیر آمریکا پاسخی درخور داد، زیرا حقوق بین‌الملل برآیند توازن نیروهاست و قدرت‌های بزرگ جهان بیشترین نقش را در تعیین قواعد آن به عهده دارند. بنابراین نمی‌توان این رویداد را در بستر حقوق بین‌الملل حتی تحلیل و جنبه‌های حقوقی و خلاف عرف آن را بررسی کرد.

تفاسیر در حقوق بین‌الملل بر اساس رویه دولت‌ها مبهم است و به نحوی صرفا شخصی با آن برخورد می‌شود. در قبال حمله تروریستی آمریکا نیز هرکسی موضع خاصی می‌گیرد و هر کشوری با دید خود به این مساله نگاه می‌کند و نگاه دولت‌ها نیز از منافع آن‌ها سرچشمه می‌گیرد.

در عرصه حقوق بین‌الملل مجموعه قواعدی که در هر شرایطی بتواند میان کشورها داوری کند، وجود ندارد و این یک نقطه ضعف اساسی در این عرصه است. رویه‌های حقوقی هم به علت اینکه وابسته به قدرت کشورهای بزرگ است، عملا بی‌فایده‌است و راه به جایی نمی‌رساند.

با توجه به تفاسیر عامی که در حقوق بین‌الملل وجود دارد قطعا این حمله آمریکا یک اقدام تروریستی است، زیرا جان یک شخصیت نظامی- سیاسی در یک عرصه مجاز سیاسی گرفته شده است و حقوق بین‌الملل حق دفاع مشروع و عادلانه را به ما می‌دهد. از سوی دیگر یا باید مجوز شورای امنیت را برای اقدام متقابل داشته باشیم که عملا به علت وجود آمریکا در آن غیرممکن است.

این بند دفاع مشروع که ذکرشد تفاسیر متعددی از آن تا زمان حال منتشر شده‌است به خصوص بعد از واقعه 11 سپتامبر این بند پررنگ‌تر شد. با توجه به این که دولت عراق رسما از سپهبدشهید حاج قاسم سلیمانی دعوت کرد تا به این کشور سفر کند، باید موضعی قوی‌تر اتخاذ کند، زیرا این اتفاق در حوزه حاکمیت ملی آن کشور رقم خورده است و یک کشور خارجی در قلب این کشور یک عملیات نظامی انجام داده است و عملا مسئولیت این اقدام تروریستی برعهده دولت عراق است و باید در عرصه حقوقی مواضعی قوی‌تر اتخاذ کنند زیرا در ورای این اتفاق دو حالت وجود دارد یا اینکه با مجوز دولت عراق رقم خورده و یا اینکه آن‌ها از این حمله بی‌خبر بوده‌اند که در صورت بی‌اطلاعی باید موضع‌گیری تندتر و بازخواستی قوی‌تر علیه آمریکا داشته باشند؛امری که تا این لحظه مشاهده نشده و صرفا به چند بیانیه کوتاه اکتفا شده است.

کشور ما برای شکایت حقوقی برای این مساله دستی بسته دارد و دیوان بین‌المللی دادگستری صلاحیتی اجباری ندارد و هنگامی که به این نهاد مراجعه می‌کنیم روندی طولانی دارد که عملا این نهاد را از تاثیر ساقط می‌کند و حکم آن در این عرصه بی‌اثر خواهد بود. حقوق بین‌الملل نمی‌تواند پاسخگوی چنین تقابل و حمله ناجوانمردانه‌ای باشد.

تاوان سختی که امریکا می‌دهد

عباس حاجی نجار در جوان نوشت:

اقدام جنایتکارانه رژیم تروریستی حاکم بر امریکا در به شهادت رسانیدن سردار شهید سپاه اسلام سپهبد قاسم سلیمانی در بامداد روز جمعه ۱۳ دی‌ماه در جریان یک سفر رسمی به عراق که به دعوت دولت این کشور صورت گرفته بود، بیانگر ماهیت تروریستی رژیم حاکم برکاخ سفید واقدامی برخلاف تمامی قواعد بین‌المللی است.

این اقدام ترامپ در ادامه اقدام جنایتکارانه او در هفته گذشته در بمباران نیروهای مقاومت عراق که به شهید و مجروح شدن ده‌ها تن از فرماندهان و نیروهای حزب‌الله عراق انجامید، نشانگر آن است که ترامپ به رغم ادعای روزهای آغازین ورود به کاخ سفید، از روند تحولات منطقه درس نگرفته و طبعاً باید هزینه بیشتری را نسبت به رؤسای جمهور گذشته امریکا به خاطر این حماقت بپردازد و این جنایت مقدمه‌ای برای اخراج خفت‌بار امریکا از منطقه خواهد بود.

سردار سلیمانی اگر چه به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت در راه خدا رسید و شهادتش به دست شقی‌ترین جنایتکاران جهان برای او توفیقی بود و روح مطهرش در جوار شهیدان اسلام از صدر تاکنون آرام گرفت، اما به طور قطع شهادت این سردار شهید اسلام و دیگر یاران شهیدش، به ویژه آقای ابومهدی المهندس ودیگر شهدای مقاومت نقطه آغازی بر فراگیرتر شدن حرکت نیروهای مقاومت ومستضعفان جهان در برابرنظام سلطه خواهد بود و این شهادت‌ها به نیروهای مقاومت جان تازه‌ای خواهد بخشید.

اقدام اخیر ترامپ در انتقام‌گیری از مقاومت را باید تلاش او در جبران شکست سیاست‌های امریکا در سال‌های اخیر از نیروهای مقاومت دانست. ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود یکی از اشتباهات رؤسای جمهور گذشته امریکا را دخالت در منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) دانست واذعان کرد که امریکا به‌رغم هزینه کرد بیش از ۸ هزار میلیارد دلار و کشته و مجروح شدن بیش از ۵۰ هزار امریکایی، هیچ دستاوردی از این دخالت‌ها نداشته و ضمن تضعیف موقعیت امریکا، نفرت مردم این کشورها علیه امریکایی‌ها را در پی داشته است و او به همین دلیل وعده داد که با باز گرداندن نیروهای امریکایی، اشتباهات گذشته را جبران کند..

اما آنچه در صحنه عمل متأثر از تداوم دخالت امریکایی‌ها در منطقه طی سه سال گذشته به وقوع پیوست که البته ناشی از روحیه استکباری و سلطه‌طلبی حاکمان کاخ سفید است، ترامپ نه تنها نتوانست اشتباهات گذشته را جبران کند بلکه با حماقت و ددمنشی‌هایی که تصویرگر واقعیت نظامیان امریکاست، با کشتن هزاران تن از غیرنظامیان در افغانستان و سوریه و عراق و... با شهادت سردار سلیمانی و بمباران اخیر نیروهای مقاومت که اصلی‌ترین نقش را در ازاله داعش از عراق داشتند، نشان داد که نه تنها از گذشته عبرت نگرفته، بلکه امریکا را وارد باتلاق جدیدی کرده که سرنوشت محتوم آن نهایتاً فرار ذلت بار امریکا از منطقه خواهد بود

در زمینه اقدام امریکایی‌ها چند نکته قابل ذکر است:

۱-بی شک شهادت سردار سلیمانی ودیگر شهدای مقاومت جوشش عزم واراده نیروهای مقاومت در سراسر جهان را درپی خواهد داشت و منشأ تحولی در جهان خواهد شد که کمترین آن تاوان سختی است که امریکایی‌ها باید برای این جنایت‌ها بپردازند.

۲-سردار سلیمانی نماد برجسته‌ای از فرماندهان بی شمار سپاه بود که طبعاً پس از او پرچم مقاومت را بردوش خواهند گرفت واز خون او هزاران سلیمانی نه تنها در ایران که اقصی نقاط جهان ظهور خواهند یافت.

۳- ترامپ با صدور دستور عملیات علیه سردار سلیمانی، نه تنها بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک دوران ریاست جمهوری خود را مرتکب شد بلکه مراکز و نیروهای امریکا در سراسر جهان در معرض تهدیدات درازمدتی قرار داد که خسارات آن برای امریکا غیرقابل جبران خواهد بود.

۴-در ماه‌های اخیر در پی درخشش نیروهای مقاومت در منطقه که شکست‌های متعدد صهیونیست‌ها وسعودی‌ها و دیگر متحدان امریکا در منطقه را در پی داشته است، اقبال به سمت گفتمان مقاومت افزایش و منجر به تثبیت موقعیت آن‌ها در کشورهای منطقه گردیده است و این سبب نگرانی اصلی امریکایی‌ها و دیگر قدرت‌های سلطه‌گر غربی و صهیونیستی گردیده و به همین دلیل امریکایی‌ها در ماه‌های اخیر با برهم زدن اوضاع عراق و لبنان، تلاش کردند مردم را در لبنان و عراق در مقابل این نیروها قرار داده و موقعیت آن‌ها را در کشورهای‌شان تضعیف وحتی نظام سیاسی در این کشورها را برای رسیدن به هدف شوم‌شان متزلزل کنند.

در این زمینه اگرچه هزینه‌های سنگینی را این اقدام امریکایی‌ها بر منطقه تحمیل کرده وحتی دامن زدن به اغتشاشات در ایران در آبان ماه نیز ناشی از این سناریو است، که البته ناکام ماندند، اقدام امریکایی‌ها از سوی دیگر تلاش برای جبران این شکست است.

۵- اقدام امریکا از بعدی دیگر ناشی از شکست کاخ سفید در دوقطبی سازی جامعه عراق است. ترامپ بعد از حماقت در حمله به نیروهای مقاومت در هفته گذشته وپاسخ مردم عراق در اقدام اعتراضی علیه جاسوسخانه امریکا در بغداد، دریکی از توئیت‌های خود که ناشی از وحشت از اقدام انقلابی مردم عراق بود، به عوامل خود در عراق فراخوان داده بود که به صورت میلیونی علیه ایران به خیابان‌های عراق بیایند. این فراخوان اگر چه حتی در فضای مجازی هم حامی پیدا نکرد، اما نشانگر توهم ترامپ و همکارانش نسبت به جامعه عراق است.

اگرچه وجود برخی از آسیب‌ها و ضعف‌ها در درون نظام اداری عراق، منشأ اعتراضات مردمی گردیده است، اما تلاش‌های ترامپ و سعودی‌ها در ماه‌های اخیر برای معطوف کردن اعتراضات به سمت ایران به رغم بهره‌گیری از فضای مجازی و ماهواره‌ها نه تنها نتیجه‌ای در بر نداشته بلکه شکست دیگری برای ترامپ و همکارانش در کاخ سفید رقم زده است.

۶- حمله به اتومبیل حامل سردار سلیمانی و ابومهندس در جریان یک سفر رسمی به عراق و با توجه به جایگاه قانونی نیروهای حشدالشعبی به عنوان یک نیروی مسلح قانونی عراق وپیش از آن حمله به پایگاه‌های مقاومت واکنش همه جریان‌های سیاسی عراق را در پی داشته و سبب انسجام در میان جامعه عراق شده و تمام جناح‌های سیاسی عراقی را در محکوم کردن این اقدام واشنگتن متحد کرده است. این فرصتی است که با انسجام درونی جامعه عراق زمینه اخراج سریع‌تر امریکایی‌ها از عراق را در پی خواهد داشت.

جهان بدون سلیمانی چگونه جهانی است؟

محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:

بامداد جمعه، همه با بهت خبر شهادت سردار بزرگ محور مقاومت، حاج قاسم سلیمانی را شنیدیم. صبح روز گذشته تا کنون همه شبکه‌ها و پایگاه‌های خبریِ جهانی، معطوف و متوجه این خبر بود. تقریباً همه کشورهای بزرگ جهان به این خبر واکنش نشان دادند. شهید سلیمانی، مهم‌ترین ژنرال دو دهه اخیر در جهان بود. کشته شدنِ هیچ فرد نظامی‌ای در جهان، این‌سان واکنش را نمی‌توانست درپی داشته باشد. گذشته از پیوندهای عاطفی میان شهید حاج قاسم با مردم ایران و طرفداران مقاومت در جهان، شهادت ایشان از این جنبه نیز مورد توجه همه جهان قرار گرفته که سرنوشت منطقه پس از ایشان چه می‌شود؟ بی‌تردید، قدرتمندترین فرد خاورمیانه شهید سلیمانی بود لذا طبیعتاً جهان باید به این واقعه چشم بدوزد و مراقب آثار آن باشد. برای فهم این اتفاق و تبعات آن، ملاحظات زیر را باید درنظر داشت:

۱- گذشته از هر تحلیلی، اقدام تروریستی آمریکا و شهادت سپهبد سلیمانی نقطه عطفی در تاریخ خاورمیانه به حساب می‌آید و خاورمیانه پیشاشهادت و پساشهادت سردار سلیمانی تقسیم می‌شود.

۲- سلیمانی برای ایرانیان نقش قهرمان ملی و برای جهان اسلام نقش یک اسطوره را ایفا می‌کند، هیچ موضوعی با این قوت قدرت انسجام بخشی بین ایرانیان با گرایش‌های مختلف را ندارد.

۳- برای همگان مسلم است که این اقدام تروریستی و شهادت حاج قاسم، نه تنها تاثیر منفی در مشروعیت حکومت ایران ندارد بلکه هم پایه‌های جمهوری اسلامی را در داخل محکم‌تر و هم نظام را در مناسبات جهانی حق‌به‌جانب‌تر می‌کند. چراکه به طور رسمی، با نقض قوانین بین‌الملل به حقوق ایران و همسایگانش تجاوز شده است. با این کار، دنیا بیش از گذشته، به عدم صلاحیت آمریکا نسبت به حضور در منطقه معتقد می‌شود؛ کشوری که به تعبیر دکتر ظریف مبتلا به «ماجراجویی لجام گسیخته» است، مسئولیت‌پذیری لازم جهت نقش‌آفرینی در جهان را ندارد.

۴- بسیاری بر این باورند که اقدامات ترامپ بیش از این‌که دلایل منطقی داشته باشد، علل روانی دارد. لذا رفتار و اقدامات او را در دستگاه روانشناختی تبیین می‌کنند. از این رو معتقدند این اقدام، پاسخی به عقده‌های روانی ایجاد شده او است. او در ماجراهای پهباد، آرامکو، پس زدنِ پیامش توسط رهبری و... تحقیر شده بود و مترصد فرصتی بود تا این حقارت‌ها را جبران کند لذا امروز اینگونه انتقام گرفت. سخت است بپذیریم برای یک قدرت‌نمایی، دست به این اقدام خطرناک زده است. حتماً کاخ سفید از عواقب سخت این اقدام مطلع بوده است. لذا به نظر نمی‌رسد این اقدام را بتوان در زمره واکنش‌های کودکانه و روانی ترامپ قلمداد کرد.

۵- سخن معروف دیگری وجود داشت که ترامپ یک شخص تاجر است و اقداماتِ او، با توجه به مناسبات تجاری بیشتر قابل تبیین است. لذا تصور می‌شد او معامله‌پذیرتر از اسلافش است. اما مشخص است این اقدامِ او، گرهِ هر معامله‌ای در منطقه (نه فقط با ایران) را کورتر می‌کند.

۶- حتی به لحاظ سیاسی نیز انگار نمی‌خواهد مسئله منطقه را با مذاکره به نتیجه برساند. در همین اقدامِ اخیر، فقط طرفدارانِ سنتی برخورد نظامی با ایران در آمریکا از این اقدام ترامپ حمایت کردند، تا جایی که جان بولتون مقامِ برکنارشده کاخ سفید، بعد از برکناری و دلخوری‌اش از ترامپ، برای اولین بار با ذوق‌زدگی این اقدام را مورد تحسین قرار داد. حاج قاسم تنها نظامی در ایران بود که با آمریکا سخن هم می‌گفت. معروف بود که در هنگامه مبارزه با داعش تنها فردی که طرف مذاکره با آمریکا جهت همکاری‌های احتمالی در جنگ با داعش بود، حاج قاسم بود.

چراکه شهید سلیمانی تنها یک نظامی نبود بلکه مانند یک سیاستمدار در منطقه رفتار می‌کرد و با وجود شجاعت مثال‌زدنی در میدان رزم، هرجا گره‌ای را می‌توانست با کمک سیاست حل کند، سیاست را به گلوله ترجیح می‌داد. لذا ترور حاج قاسم، می‌تواند این پیام را داشته باشد که آمریکا تمایل دارد آتش خاورمیانه را همچنان تند نگه دارد. دیگر به احتمال زیاد حاج قاسم آخرین سردار ایرانی باشد که با آمریکا گفت‌وگو می‌کرد!

۷- چند وقت پیش چندین گزارش از سفارت انگلستان در آمریکا لو رفت که در آن سفیر انگلیس گزارش کرده بود دولت ترامپ سیاست خارجی منسجمی ندارد. با وجود این آشفتگی و با فرضِ پریشانیِ عقلِ کاخ سفید در سیاست خارجی، می‌توان گفت که جنس خروج از برجام و ترور حاج قاسم، یک گونه بود. درواقع ترامپ درمورد ایران از ابتدا بنای خصومت‌های غیرمنتظره داشت.

چند ماه پیش نوشتم که آمریکا قصد ندارد بگذارد که تا اطلاع ثانوی خاورمیانه خاصیت تجاری (به غیر از فروش اسلحه) داشته باشد. استراتژی ترامپ درمورد خلیج فارس، کاربری نظامی است! خصوصاً از زمانی که وابستگی انرژی‌اش را از خلیج فارس قطع کرده است.

همان زمان نوشتم که در این استراتژی، منافع هیچ کشوری در منطقه تامین نمی‌شود. گمان می‌کنم به همین علت، کشورهای منطقه تمایل پیدا کردند منهای آمریکا، با ایران گفت‌وگو کنند. شاید بتوان گفت یکی از اهداف کاخ سفید از این ترور اخیر، بالا بردنِ سطحِ تنش برای حل نشدنِ هیچ بحرانی در خاورمیانه است و به نتیجه نرسیدنِ هیچ مذاکره‌ای تا اطلاع ثانوی!

۸- شاهد از غیب هم رسید. ترامپ در اولین واکنش‌هایش به این حمله، طی یک توئیت این اعتقادِ پیشینی‌اش را تکرار کرد: «ایران در هیچ مذاکره‌ای نباخته اما در هیچ جنگی هم نبرده است». دیگر از این صریح‌تر نمی‌توانست بگوید علت این اقداماتش این است که می‌خواهد مسیر تنش‌ها و مسئله‌های منطقه را از روند گفت‌وگو خارج کند. به وضوح آمریکا از گفت‌وگو فرار می‌کند و می‌خواهد آتش خاورمیانه را شعله‌ور نگه دارد؛ حتی به بهای پرداختِ هزینه سنگین. آیا کشورهای منطقه می‌خواهند متوجه شوند که آمریکا می‌خواهد منطقه را به چه سمتی ببرد؟!

۹- قطعاً ما باید انتقام بگیریم. حاج قاسم شهیدِ راهِ امنیت ملّیِ ما بود لذا طبیعتاً در انتقامِ خونِ او منافع ملّی را لحاظ خواهیم کرد. تردید نباید کرد که باید انتقام او را گرفت. اتفاقاً اگر ذره‌ای کوتاه بیاییم از ارزش امنیت در جهان کاسته‌ایم. گذشته از مقام والای معنوی شهید سلیمانی در دل‌های ما، نباید اجازه بدهیم که یک کشور به طور رسمی، مقام رسمی کشور دیگری را هدف قرار بدهد.

اگر این اقدام بدون پاسخ رسمی و پشیمان‌کننده بماند، به نظرم خطرِ بزرگِ یک بدعتِ امنیتی، جهان را فرا خواهد گرفت. لذا ما افزون بر پاسخ‌های احتمالی غیررسمی حتماً باید پاسخ رسمی نیز بدهیم چراکه با کمال وقاحت، مسئولیت این ترور را آمریکا در عالی‌ترین سطح حکومتی بر عهده گرفت.

در سوگ سردار آسمانی!

محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:

ملت ایران در سوگ شهادت یک سردار آسمانی رخت عزا به تن کرده است. اکنون ملت ایران یکصدا فریاد مرگ بر آمریکاست. مطالبه خون سردار شهید سلیمانی یک مطالبه ایرانی نیست یه مطالبه اسلامی در گستره ملت های اسلام و آزادی خواهان جهان است.یک روح عاشق و شیدای شهادت در نخستین ساعات بامداد جمعه بر بال ملائک به ملکوت اعلی پر کشید. 40 سال است او دار خود را به دوش می‌کشید و در بیابان‌های جنوب و کوه‌های سر به فلک کشیده غرب در ایام دفاع مقدس به‌دنبال شهادت می‌گشت.

شهید قاسم سلیمانی در آغوش ارواح طیبه شهدا، نام خود را در تاریخ ایران و اسلام به‌عنوان عاشق ترین به شهادت و دیدار حق در کهکشان ایثار، فداکاری، جوانمردی، دلیری،‌ مقاومت و جهاد در راه خدا ثبت کرد و جاودانه شد. پایان دفاع مقدس هیچ‌گاه نگذاشت سلاحی که او  بردوش مسئولیت داشت بر زمین ماند.

شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی ،‌آمریکا را یک گام به تله بزرگی که در منطقه خداوند بزرگ برای نابودی استکبار جهانی حفر فرموده نزدیک کرد. ترامپ با فرمان قتل فرماندهان حشدالشعبی و شهید حاج قاسم سلیمانی  وارد یک ماجراجویی شده است که او را تا سقوط حتمی راحت نخواهد گذاشت.

آمریکا باید در انتظار پاسخ سخت جمهوری اسلامی ایران و تک‌تک سربازان سلحشور اسلام در کلیه خطوط مقاومت باشد. از آمریکا صداهای خشونت و جنگ می‌آید ملت ایران و عراق این صدا را روی کاخ سفید آوار خواهند ساخت. شهادت شهید سلیمانی یک نقطه عطف در تاریخ ایران و منطقه است، کار و راه او با انگیزه مضاعف حتما ادامه پیدا می‌کند و  متوقف نمی‌شود.

ترامپ با شعار تخطئه مواضع جنگ‌طلبانه رؤسای جمهور سابق آمریکا به روی کار آمد، اما او نشان داده که کمتر از آن‌ها جنگ طلب، خشونت‌طلب و خونخوار و تروریست نیست. امروز درخت تناور مقاومت در فلسطین اشغالی، لبنان، عراق، سوریه، یمن و ... میوه داده است و کمر استکبار جهانی و صهیونیسم و تروریسم را در منطقه  شکسته است.

فقط یک اراده و یک فرمان کافی است درسی به متجاوزان داده شود تا سال‌ها آن را فراموش نکنند.

آن‌روز که در آشوب‌های خیابانی در سفارت آمریکا در بغداد ژنرال‌های آمریکایی حمله به کنسولگری‌های ایران در برخی از شهرهای عراق را طراحی می‌کردند هیچ‌گاه در خواب هم ندیده بودند که سفارت آن‌ها در بغداد مورد هجوم مردم قرار گیرد اگر خویشتن‌داری مقامات حشدالشعبی نبود معلوم نبود از جاسوس‌خانه آمریکا در بغداد چه باقی می‌ماند.

آمریکا امروز زیر  چکش خشم و نفرت ملت‌های منطقه قرار دارد. به‌زودی طوفانی بر خواهد خاست و بساط اشغالگران را از عراق و منطقه بر خواهد چید. یک روز قبل از این جنایت بزرگ، برخی خبرگزاری‌ها خبر از آمدن 20 فروند 71C از مبدأ آمریکا و 6 فروند031C از مبدأ اروپا به همراه چندین هواپیمای VIP و نیز نیروهای ویژه آمریکا به منطقه  داده بودند.

این جماعت از اشرار آمریکا باید بدانند به ضیافت خونینی  پای گذاشته‌اند و جان سالم از منطقه بیرون نخواهند برد. ترامپ در واکنش خود در مورد اقدام تجاوزکارانه صبح جمعه پرچم آمریکا را در صفحه  توئیتر خود منتشر کرد. این پرچم در محوطه سفارت آمریکا در بغداد چند روز پیش به آتش کشیده شد.

و به‌زودی در سراسر منطقه در کلیه خطوط مقاومت به آتش کشیده خواهد شد.

بدون شک رژیم صهیونیستی در این جنایت بزرگ سهیم بوده و بخشی از پاسخ سخت فرزندان مقاومت را باید پذیرا باشد. فرزندان مقاومت خون خواه شهید سلیمانی هستند و در هر منطقه  که مزدوران آمریکایی را بیابند بدون شک انتقام خواهند گرفت. شهادت حاج قاسم سلیمانی خون جدیدی به رگ‌های مقاومت خواهد دواند.

حاج قاسم سلیمانی بارها در سخنرانی‌های خود صریحا آرزوی خود را پیوستن به خیل عظیم شهیدان انقلاب دفاع مقدس اعلام کرده بود. او بود که گفت: «تا کسی شهید نبود – شهید نمی‌شود- شرط شهید شدن شهید بودن است. تمنای قلبی من این است و  از خداوند می‌خواهم مرا به شهیدان محلق کند.»

امروز او به آرزوی خود رسیده است. به‌راحتی می‌توان  نجوای شبانه او را با شهیدان و خدای شهیدان شنید.

گفتا که کیست بر در، گفتم کمین غلامت
گفتا چه کار داری، گفتم مها سلامت
گفتا که چندرانی، گفتم که تا بخوانی
گفتا که چند جوشی، گفتم که تا قیامت
گفتا کجاست آفت، گفتم به کوی عشقت
گفتا که چونی آنجا، گفتم در استقامت

شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرزند راستین امام و رهبری و چهره بین‌المللی مقاومت را به امام زمان (عج) ملت بزرگ ایران و فرمانده کل قوا و خانواده شهدا به‌ویژه خانواده محترم ایشان تبریک و  تسلیت می‌گوییم.

برچسب‌ها