کد خبر 1034866
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۰:۱۲

حتماً شما هم از فضای بسته روزنامه کیهان شنیده‌اید. برای کسی که ربع قرن در کیهان زندگی کرده است این حرف‌ها البته مصادیق و معنی خاص خودش را دارد. دو خاطره از یک کیهانی دیکتاتور خواندنی است!

به گزارش مشرق،  تقی دژاکام، خبرنگار، ویراستار و فعال فضای مجازی در «شماره سوم نشریه الکترونیکی حق» نوشت:

حتماً شما هم در اینجا و آنجا از فضای بسته روزنامه کیهان و فاصله زیاد آن با فضای باز نشریات و رسانه‌های دیگر خیلی شنیده‌اید. برای کسی که ربع قرن در کیهان زندگی کرده است این حرف‌ها البته مصادیق و معنی خاص خودش را دارد. من البته این یکی دو خاطره را در جاهایی نقل کرده‌ام و مثلاً شاید آنها را در وسط یک مصاحبه از من خوانده باشید، اما اینجا می‌خواهم مستقلاً‌ و برای ثبت در تاریخ، این محیط بسته و خفقان‌آور کیهان را دقیق‌تر توصیف کنم.

اولین خاطره مربوط می‌شود به دوست عزیزم رضا که شروع کارش در سرویسی بود که من دبیر آن بودم. رضا، هم خط خوبی داشت و هم عکاس قابلی بود و هم با یکی از مداحان معروف کشور رفاقت داشت و هم خوش‌برخورد بود و اینها باعث شده بود که خیلی زودتر با هم انس بگیریم.

رضا در کنفرانس‌های مطبوعاتی و حوزه‌های خبری به مرور با خانومی آشنا شده بود که عضو تحریریه روزنامه «صبح امروز» بود که مسئولیت آن را آقای سعید حجاریان داشت. این آشنایی بتدریج کار دست رضا داد و عاشق آن خانوم شد و پس از مدتی با هم ازدواج کردند. خب تصور کنید که یک کیهانیِ سفت و سخت با یک خبرنگار روزنامۀ شدیداً تندروی جناح چپ ازدواج کرده است. این موضوع تا مدت‌ها سوژه خنده و مسخره‌بازی‌های ما را در تحریریه فراهم کرد و به این بهانه هی از رضا شیرینی می‌گرفتیم و بستنی می‌خواستیم و دستش می‌انداختیم و می‌خندیدیم و کلاً تا مدتی اسباب فرح و شادی ما به راه بود. 

جالب اینکه آقای صفار هرندی که معمولاً ناهار را به همراه ماها به رستوران مؤسسه می‌آمد هم با خنده و شوخی با این موضوع برخورد می‌کرد تا اینکه بعد از مدت کوتاهی که درست یادم نیست چقدر، آن خانوم را از روزنامه صبح امروز اخراج کردند؛ فقط هم به همین دلیل که با یک کیهانی ازدواج کرده است! خلاصه روزنامه صبح امروز آقای حجاریان که مدعی تساهل و تسامح و مدارا و شنیدن نظر مخالف بود چنین برخورد چماقی وحشتناکی با خبرنگارش کرد اما در کیهانی که تندرو جناح اصولگرا و دیکتاتور معرفی می‌کردندش، آن ماجرا فقط اسباب تأمین شیرینی و بستنی و خنده ماها را فراهم کرده بود. راستی آن روزنامه در پیشانی‌اش شعاری خودنمایی می‌کرد که یادآوری‌اش خالی از لطف نیست: ایران برای همه ایرانیان!

خاطره دوم مربوط به آقای محمد نوری‌زاد می‌شود که برای مدتی ستونی در کیهان داشت. البته نوری‌زاد برخلاف آنچه می‌گفتند هیچ‌گاه کیهانی نبود و مطالب را با فکس به روزنامه ارسال می‌کرد و البته گاهی سری هم به دفتر سردبیری می‌زد. روزی نوری‌زاد پس از ماجراهای تخلفات گسترده در انتخابات مجلس ششم که در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی اتفاق افتاد، در همان ستون هفتگی خود مطلبی نوشت و در آن به مصطفی تاج‌زاده که آنموقع معاون وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات بود، گلایه بسیار کمرنگی کرد و در عین حال به شورای نگهبان که با اطلاع از تخلفات گسترده دوم‌خردادی‌ها و دولتی‌ها بخشی از آرای صندوق‌های تهران را باطل اعلام کرده بود هم انتقاد کرد. آن مقاله در کیهان امکان چاپ نیافت اما نوری‌زاد آن را به روزنامه دولتی ایران برد و آن را منتشر کرد. درست فردای انتشار این مطلب در روزنامه ایران، سه نفر از کسانی که در تأیید و انتشار آن دخیل بودند از دم در نگهبانی مؤسسه ایران به روزنامه راهشان ندادند و حکم اخراجشان هم صادر شد فقط به دلیل اینکه در آن گلایه کمرنگی به تاج‌زاده شده بود.

البته نوری‌زاد با آنکه نوشته‌اش در کیهان منتشر نشد، باز هم ستون خودش را داشت!

درباره دیکتاتوری‌های روزنامه کیهان هنوز خاطره و مطلب زیاد دارم که شاید در وقتی دیگر آنها را نوشتم. اما همین‌قدر بگویم که در تحریریه کیهان، تنوع دیدگاه‌ها و سلایق بیشتر از هر روزنامه کثیرالانتشار دیگری بوده و هست. در تحریریه از مدافعان نشریه یالثارات داشتیم تا مدافعان آقای خاتمی، از حامیان انصار حزب‌الله تا سازمان مجاهدین انقلاب. حتی یادم هست روزی آقای عطاء‌الله مهاجرانی به کیهان آمده بود. بعد در جلسه با آقای مهدی نصیری مدیرمسئول وقت روزنامه گفت: چقدر از امتی‌های دانشگاه شیراز را امروز در تحریریه‌تان دیدم!

این تنوع و تکثر دیدگاه‌ها را بنده که به اکثر تحریریه‌های روزنامه‌های چپ و راست و اصولگرا و اصلاح‌طلب و کارگزارانی و ... از سلام تا رسالت رفت‌وآمد داشتم، نه دیدم و نه شنیدم. بالاخره باید بین دیکتاتورهای کیهانی با آزاداندیشان اصلاح‌طلب و دوم‌خردادی فرقی باشد یا نه؟