-
جایزه بعثیها برای کشتن «شاهرخ»
شهید شاهرخ ضرغام که پیش از انقلاب بادیگارد کاباره بود و حتی مشروبخوری میکرد، با توبه در پابوس امام رضا (ع)، حر انقلاب لقب گرفت و امروز یادمانش در آبادان زیارتگاه عاشقان است.
-
چند دقیقه با کتاب «مگر چشم تو دریاست» / ۲۳۵
خانواده آیتالله خامنهای روی فرشهای بدون پرز!
روی فرشی نشسته بودیم که پرزهایش رفته بود. مادرم یک مقدار روی این فرش ناراحت بود و جا به جا میشد. خانم آقا فهمید گفت این فرش جهیزیه من است و سر صحبت باز شد: «من دختر یکی از تجار فرش فروش مشهد هستم...»
-
چند دقیقه با کتاب «قلب زمین مال ماست» / ۲۳۲
اگر بیماری قلبی دارید، خواندن این کتاب ممنوع است!
ذرات بیسکویت و خاک و خون خشک شده کف دستم را هم لیس زدم. هم چنان پشت آن تکه خاکریز پناه گرفته بودیم. بچهها دو نفره سه نفر از کانال بیرون میپریدند و زیر بارش تیرهای دشمن خودشان را به ما میرساندند.
-
چند دقیقه با کتاب «پسرهای ننه عبدالله» / ۲۲۶
واقعیتهای زندگی یک پاسدار لو رفت!
گفت: «شما همهاش از شهادت و مردن میگویید کمی هم از امید و زندگی بگویید.» گفتم: «به هر حال اینها واقعیتهای زندگی ماست. زندگی با یک پاسدار همین است. خواستم آمادگی داشته باشید.»
-
چند دقیقه با کتاب «عایده» / ۲۲۴
جوان لبنانی و درخواست کفن مشهدی!
میدانست که من هم مثل خودش بستنی دوست دارم. یک دفعه بالحن جدی گفت: «عایده، با این پول برای من کفن هم بگیر و به ضریح امام رضا تبرکش کن!»... گفتم: ان شاء الله...
-
چند دقیقه با کتاب «لب خط» / ۲۲۱
ننه و عمه مسئول مخابرات به منطقه نظامی آمدند!
آن زمان پادگان امام حسین برنامه خوبی را شروع کرده بود؛ به پیشنهاد و هماهنگی آقای شیبانی برنامه سفر گذاشته بودند و به تدریج خانواده پاسدارها را میبردند مشهد، یا جبهه جنوب و غرب.
-
چند دقیقه با کتاب « مبارزه به روایت کبری سیلسهپور» / ۲۱۸
آخوندی که ریشش را میتراشید و کراوات میزد! + عکس
آقای اندرزگو هربار با یک چهره متفاوت مرتب رفت و آمد داشت؛ یک بار لباس روحانیت پوشید و عمامه مشکی گذاشت؛ بار دیگر با لباس شخصی بیرون رفت؛ یک بار عینک زد و بار دیگر بیعینک رفت...
-
در همایش ملی «هم اندیشی ملی بازخوانی مفهومی مکتب هنر رضوی» مطرح شد؛
سخنرانیهای حضرت رضا(ع) منبع نظریهپردازی مکتب هنر رضوی باشد
آثار عمدهای که به عنوان هنر شناخته میشود به طور مثال نسخه خطی قرآن با دستخط حضرت رضا (ع) میتواند به عنوان یک الگو منشا تولید اثر قرار گیرد و مصداقی برای مکتب هنر رضوی باشد.
-
گروه ۲۹ نفره موشکهای دوربرد ایران + عکس فرمانده
رضا یک لیست ۲۹ نفره نوشت و گذاشت جلوی حسین و گفت: «اگه اینا رو به ما بدی مشکلمون حل میشد.» حسین تا لیست را دید گفت آقا رضا یعنی منظورت اینه که ما حدید رو تعطیل کنیم؟
-
درباره عملیات کربلای ۳؛
از گم کردن مسیر عملیات تا شکار جنگنده بعثی
دو اسکله الامیه و البکر قبل از جنگ تحمیلی ظرفیت صدور روزانه یک میلیون بشکه نفت را داشتند و از جمله اسکلههای صادر کننده نفت عراق محسوب میشدند در عملیات کربلای ۳ از رده خارج شدند.
-
نگاهی به عملیات «فتح ۱۰»؛
پاسخ ایران به بمباران مراکز غیرنظامی
عملیات «فتح ۱۰» در شمال شرقی استان اربیل عراق، با اهداف تداوم گسترش نبرد نیروهای مبارز عراق، پاسخگویی به شرارتهای رژیم بعثی در بمباران مراکز غیرنظامی ایران و روستاهای کردنشین، به مرحله اجرا درآمد.
-
چند دقیقه با کتاب «یادداشتهای شخصی یک روستایی انقلابی» / ۲۰۰
همکلامی با نفوذی «صدام» پشت بیسیم!
در این موقعیت که همه چیز قاطی شده بود یک روحانی به نام حاج آقا مهدوی که در سنگر فرماندهی مقر شهید جاوید و کنار بیسیم بود، متوجه این گفت و شنود ما و باصطلاح! عراقیها شده و گوشی بیسیم را برداشت و...
-
چند خرده روایت از مادرانههایی که نسل هیأتی تربیت کرد؛
روایت یک «روضهبازی» دخترانه
نوبت روضهبازی که رسید سایه بزرگ و چاق زنی روی سر ما افتاد. این زن چادرش با چادر مامانهای ما تفاوت داشت. میگفتند عبای عربی است که در آن ایام بانوان عرب جنوبی که مهمان شهر ما بودند...
-
پای صحبت مریم عرفانیان نشستیم؛ نویسنده و بانوی تاثیرگذار استان خراسان رضوی در حوزه فرهنگ؛
با خانواده ۳۰۰۰ شهید گفتوگو کردم
ازسال۸۵ تا ۸۹، به منزل۳۰۰۰ شهید و جانباز مراجعه کردم. برنامهریزی میکردم و هر روز به چند خانه سر میزدم. در این خانهها خاله و دایی و عمو و عمه همه میآمدند و مینشستند و گفتوگوهای مفصلی بود.
-
روایتی از یک روضه خانگی خیلی ساده در محله سعدآباد مشهد؛
اکرم خانم! مبادا روضهات را تعطیل کنی
ما سرمایهای هم برای روضه نداشتیم. آن روزها همسرم پیکموتوری بود و الان هم راننده تاکسی اینترنتی است، اما دل به دریا زدیم. من همه سال پسانداز میکنم تا روضه را بگیرم...
-
روایتی شنیده نشده از کتاب «پرونده مختارنامه» نوشته رضا استادی؛
چای و نبات دراویش برای علی لاریجانی + عکس
در مرحله پیش تولید سریال مختارنامه تهیه کننده به داوود میرباقری اصرار میکند به دیدار نورعلی تابنده بروند. میرباقری از مسوولان صدا و سیما در این خصوص کسب تکلیف میکنند و آنها اشکالی نمیبینند.
-
در نشست رونمایی از کتاب «عیدگاه» مطرح شد؛
تلفیقی از اقلیم مشهد و زندگی امام رضا(ع)
خراسان رضوی - مدیر انتشارات بهنشر گفت: «عیدگاه» توام با اقلیم مشهد و داستانی با محوریت زندگی امام رضا (ع) است و این یکی از نقاط قوت این اثر است.
-
در افتتاحیه رویداد «مقام مجنون» انجام شد:
تجلیل از چایریزان هیأتهای مذهبی
رویداد «مقام مجنون» ویژه نکوداشت پیرغلامان حسینی برای سومین سال متوالی به همت بنیاد دعبل خزاعی در مجموعه شهدای هفتم تیر برگزار شد.
-
به یاد بسیجی جهادگر، خادم الشهدا، حاج اکبر صباغیان و همگامیاش با شهید جمهور؛
خدمترسانی یار رئیسی از خراسان تا خوزستان
ازطرف شهیدجمهور قرار شد یک مرکز کنترل مدیریت بحران برای حوادث غیرمترقبه تجهیز شود وبازحاج اکبر صباغیان مسئول این کار شد.ماه صفر سال۹۶علاوه بر آشپزخانه مهران، کارآشپزخانه سامرا راهم به عهده گرفت و...
-
شعری در رثای شهدای خدمت؛
جان او هم فدای خدمت شد
محمدکریم جوهری از شاعران کشورمان، قطعهای را در رثای رییسجمهور شهید و یارانش سروده که برای اولین بار در مشرق منتشر میشود.
-
جشنی به وسعت عشق بچهها به بابارضا در شهر یزد
اجتماع بزرگ بابارضاییها در شهر یزد برگزار شد که با حضور پرشور مردم همراه بود. در این مراسم که تنها یک هفته بعد از انتشار نماهنگ بود. کودکان به همراه خانوادههایشان شعر بابارضا ۲ را خواندند.
-
چند دقیقه با کتاب «راز بیبی جان» / ۱۶۵
شگرد بیبیجان برای تحمل روزهداری در گرمای اهواز / خونشویی بیبیجان با سنگ پا!
لباسهایی که خون شهدا در تار و پودشان تنیده شده بود. بعد چادرش را روی سکویی گذاشت مثل همیشه مانتوی گشاد و بلندی پوشیده بود. چفیه بلندی را که تا کمرش میرسید با سنجاق زیر گردنش محکم کرد و...
-
چند دقیقه با کتاب «بیست و هفت روز و یک لبخند» / ۱۵۸
بابای شهید رفته بود استخر!
گردن کج میکنم. پدر کمی آنطرفتر از ما تکیه داده به ستون. زانوها را بغل گرفته و به جایی نا معلوم خیره شده است. مادر رد نگاهم را میگیرد. روزی که خبر شهادت بابکم رو آوردن، باباش رفته بود استخر... ر.
-
فیلم/ بارش برف و باران در حرم مطهر رضوی
بارش باران و برف در ظهر یکشنبه موجب خوشحالی زائران حضرت رضا (ع) شده است.
-
چند دقیقه با کتاب «شاهرگی برای حریم» / ۱۵۴
خرید داروی بینسخه برای سوریه!
حالا سوریه قسمتش شده بود و از شهادت حرف میزد. یک آن به دلم افتاد اگر راهی شود، شهید میشود. دستش را گرفتم و گفت: «حمید جان! امشب به همه بگو داری میری. بدون دیدن و اجازه گرفتن از پدرت نمیذارم بری!»
-
گفتوگو با همسر و دختر سردار شهید نورعلی شوشتری؛
مسئولیم؛ پس خواب بر ما حرام است!
بابا در تمام سالهای خدمتش مشتاقانه به دنبال شهادت بود. وقتی پدرم از بازنشستگیاش صحبت میکرد غمی در چهرهاش نمایان میشد. دوست داشت این همه دویدن برای یک هدف والا باشد و اینکه آخرش ختم به خیر شود.
-
چند دقیقه با کتاب «حکایت زخمها»؛ / ۱۴۲
وضعیت جانبازی که حاج قاسم را ندیده است!
خبر شهادت حاج قاسم در روزهایی که دیگر امکان حضورم در سوریه وجود نداشت حالم را بدتر کرد. او را ندیده بودم حتی یکبار اما این کمسعادتی باعث نمیشد تا بد حالیام کم از آنها باشد که سالها در کنارش بودند.