کد خبر 1037005
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۶

توازن استراتژیک را می‌توانیم امکان به کارگیری قدرت طرف‌های یک نبرد به‌منظور تأمین حداکثر پشتیبانی از سیاست‌های ملی و افزایش احتمال دستیابی به نتایج مطلوب برای کسب حداکثر پیروزی و حداقل شکست بدانیم.

به گزارش مشرق، تردیدی نیست که سردار سلیمانی یک استراتژیست بسیار سطح بالا بود و نفس حضورش در خیلی عرصه‌ها کارساز، اثربخش و گره‌گشا. با ترور این فرمانده عالی و بلندآوازه مبارزه با تروریسم، پرسشی اذهان استراتژیست‌ها و تحلیلگران را در منطقه غرب آسیا و چه‌بسا فراتر از آن درگیر کرده که فقدان سردار سلیمانی چه تاثیری در توازن استراتژیک منطقه ایجاد خواهد کرد؟ آیا این توازن به نفع آمریکا تغییر خواهد کرد یا تغییری ایجاد نخواهد شد یا تغییرات به نفع ایران و جبهه مقاومت رقم خواهد خورد؟ البته شاید پاسخ دقیق به این پرسش آنقدری دشوار باشد و لازم است قدری زمان بگذرد اما با توجه به نشانه‌ها و قرائن و همچنین یکسری مبانی می‌توان پاسخ به این پرسش را به زمان دور موکول نکرد.

بیشتر بخوانید:

تروریست‌های آمریکایی  پاسخ‌شان به این پرسش آن است که با ترور عنصر راهبردی‌ای مثل سردار سلیمانی عمود خیمه مقاومت فروریخته و توازن به نفع آمریکا و متحدانش تغییر کرده است. ضمنا آنها این شوک را موجب وادارکردن ایران به عقب‌نشینی می‌دانستند و محافظه‌کارکردن ایران می‌توانست توازن در منطقه را به نفع آمریکا تغییر بدهد.

 به نظر نویسنده و به‌دلایل زیر این پاسخ به جهات مختلف نادرست است و بدون تردید توازن منطقه‌ای به نفع ایران و جبهه مقاومت ادامه خواهد یافت و ترور سردار سلیمانی اگرچه ضایعه‌ای سنگین بود اما خود عامل مهمی برای تقویت جبهه مقاومت خواهد شد. ابتدا شاید بد نباشد که درباره توازن استراتژیک روی یک مفهوم توافق کنیم. توازن استراتژیک را می‌توانیم امکان به کارگیری قدرت طرف‌های یک نبرد به‌منظور تأمین حداکثر پشتیبانی از سیاست‌های ملی و افزایش احتمال دستیابی به نتایج مطلوب برای کسب حداکثر پیروزی و حداقل شکست بدانیم. بر اساس این تعریف، نخست در عرصه سیاسی تا الآن آمریکا خسارت زیادی از قِبَل ترور سردار سلیمانی و سردار ابومهدی متحمل شده است.

تشییع و تجلیل بی‌سابقه مردم ایران از پیکر شهید سلیمانی و یارانش و ارتقای دشمن‌شناسی ملت ایران، مصوبه مجلس عراق در خصوص اخراج نیروهای آمریکا از عراق، راهپیمایی تاریخی مردم عراق با شعار«اشغالگر برو بیرون»، شکل‌گیری دولت همگرای لبنان با حزب‌الله، نحوه رونمایی از معامله قرن و واکنش‌ها به این طرح و افزایش تنفر مردم منطقه از آمریکا نشانه‌های آشکاری از خسارت‌های سیاسی آمریکا طی هفته‌های اخیر است. این خسارت وقتی آشکارتر می‌شود که به یادآوریم قبل از این اقدام تروریستی شرایط عراق و لبنان به نفع آمریکا در حال پیشرفت بود و دوم اینکه در عرصه نظامی نیز آمریکا پس از اقدام تروریستی‌اش ضربات پی در پی را دریافت کرده است.

جمهوری اسلامی ایران نه‌تنها محافظه‌کار نشد بلکه با موشک‌باران قدرتمندانه پایگاه بسیار مهم عین‌الاسد توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و واردکردن تلفات و خسارات سنگین به این پایگاه، پس از حدود هفت دهه مستقیما آمریکا را مورد هدف قرار داد و مجددا شرایط را به نفع ایران دگرگون کرد. سرنگونی هواپیمای آمریکا در افغانستان، آزادسازی خان‌طومان از دست تکفیری‌ها پس از چهار سال و حمله پیروزمندانه مقاومت یمن به آرامکو و نیروهای نظامی سعودی نیز نشانه‌های خوبی برای دست برتر دولت و جبهه مقاومت در منطقه در شرایط جدید است.

نکته بسیار مهم در این زمینه آن است که بخش‌های اصلی مقاومت هنوز وارد عمل نشده‌اند و فعلا تلاش‌شان در این جهت است که آمریکایی‌ها خود از منطقه خارج شوند! سوم، بازشدن بابی با عنوان «مکتب سلیمانی» است؛ مکتبی ذیل مکتب انقلاب و رهبری حکیم آن. ترویج «مکتب سلیمانی» که برای مردم منطقه و خصوصا جوانان جذاب و حماسی است، خود می‌تواند سرآغاز تربیت نسل جدیدی شود؛ نسلی که ریشه‌های استعمار را در منطقه خواهد سوزاند و استقلال را برای ملت‌های منطقه به ارمغان خواهد آورد. و نکته چهارم و پایانی هم اینکه آمریکا طی دو دهه مواجهه با سردار سلیمانی در لبنان و عراق و افغانستان و سوریه و یمن، طبیعتا شناخت زیادی از او به دست آورده بود اما درباره کادر جدید فرماندهی سپاه قدس بسیار کم می‌داند و تا شناختش به حد سردار سلیمانی برسد، ضربات سنگینی را دریافت خواهد کرد! آری زمان زیادی نخواهد گذشت که دولتمردان آمریکا بفهمند با ترور سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی چه اشتباه راهبردی‌ای مرتکب شده‌اند.

منبع: صبح نو