کد خبر 1073498
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۷

امیدوارم این گفته زننده نباشد اما چون مسیر برایم اهمیت دارد، چندان به شخصیت‌ها تکیه نکردم، با اینکه قهرمان داریم، اما داستان کاملا به او وابسته نیست.

به گزارش مشرق، محمدعلی میقانی، نویسنده داستان «حصار» که به تازگی از سوی انتشارات کتابستان منتشر شده است،‌ در یادداشتی نوشت:

وقتی کلاس دوم ابتدایی بودم، حدود ۲۳سال پیش، هفت داستان یک‌برگه‌ای نوشتم اما هیچ‌کدام‌شان یادم نیست جز یک مورد، که موجودی خبیث از ریختن شربت سینه بدبو روی یک تخم‌مرغ به وجود آمده بود، اکثرمان توی بچگی از این شربت‌ها بدمان می‌آمد. انصافا بهش می‌خورد چنین اتفاقی را ایجاد کند، بله این اولین داستانم بود. به علمی-تخیلی خیلی نزدیک بود. این را گفتم تا یک پیش‌زمینه از خودم به شما گفته باشم.

اما حصار جریانش فرق داد. به گمان من فقط علمی-تخیلی نیست، اصلا از نظر من دوره تک‌ژانری درحال افول هست. حتما کلی فیلم و داستان خوانده‌اید که چندژانر را درون خود دارد، مثلا پایه ثابت همه ژانرها عاشقانه است حالا به‌علاوه مثلا فانتزی یا به‌علاوه وحشت.  حصار از چند ژانر تشکیل شده، اما خب ممکن است ژانر علمی-تخیلی بیشتر از بقیه ژانرها به چشم بیاید. اگر قرار به نام‌گذاری باشد به نظرم ژانر آخرالزمانی بهترین اسم برای حصار است و قطعا داستان‌ها و فیلم‌های بسیاری را با این مشخصه دیده و خوانده‌اید. برای من ابتدا دغدغه و دلیل نوشتن مهم هست، سپس انتخاب اینکه با چه سبک‌وسیاقی نوشته بشود، می‌شود ضرب‌المثل هدف وسیله را توجیه می‌کند، بد گفتم، مثلا هدف درست‌کردن کیک است، حال با توجه به آن ممکن است راه‌های زیادی برای پختن آن بسته به سلیقه و وسایل موجود در خانه داشته باشید، من نیز همین کار را کردم، مضمون و مصالح موجود من را به سمت نوشتن چنین داستانی سوق داد. 

دغدغه من در لایه‌های زیرین حصار پنهان هست، هرچند پیام سطحی آن هم قابل‌ملاحظه و تامل است. این دغدغه‌ها باعث شده مسیر رفتارهایمان را تا آینده دنبال کنم و نشان بدهم که اگر با همین فرمان جلو برویم چه اتفاقی می‌افتد.  

امیدوارم این گفته زننده نباشد اما چون مسیر برایم اهمیت دارد، چندان به شخصیت‌ها تکیه نکردم، با اینکه قهرمان داریم، اما داستان کاملا به او وابسته نیست. شاید کسانی که حصار را خوانده باشند، بگویند پس جلد بعدی چطور می‌شود؟ باید بگویم جلد بعد ادامه همان مسیر است، مثل اینکه ادامه یک بازی آنلاین را از روی یک گوشی به کامپیوتر انتقال بدهید، شاید تغییر بزرگی حساب شود اما بازی همان بازی است. 

زاویه‌دید من و تو را کنار گذاشتم تا زیاد هم صمیمی نشویم، گاهی صمیمیت ایرادها را نادیده می‌گیرد، از بالا نگاه کردم، مثل نگاه کردن به یک نقاشی از چند قدم دورتر. شاید تابلوی ترسناکی باشه، اما لااقل می‌دانیم شیطان کدام سمت ایستاده است. این دید درنهایت به‌نفع آینده و خواننده است. نکته‌ای که دوست دارم گوشزد کنم، سلسله نمادهای درون داستان است، وقت خواندن از کنار بعضی اسم‌ها و جریانات به سادگی نگذرید، پشت هرکدام‌شان کلی بحث و دلیل و داستان نهفته است.  تحصیلات من در رشته علوم آزمایشگاهی تشخیص طبی است. ممکن است از نظر خوانندگان داستانم، این رشته دانشگاهی، ربطی به نوشتن نداشته باشد اما علم همیشه آینده انسان را تغییر می‌دهد، چه‌بسا من ادبیات می‌خواندم و هرگز چنین دیدی نسبت به علم نداشتم و هرگز رمان حصار به این سبک‌وسیاق نمی‌رسید.

این علاقه به آزمایش کردن است که باعث شده آینده را به بوته آزمایش و با شما درمیان بگذارم. باشد که همگی پند بگیریم.  همان‌طور که دنیا دنبال علم است و دین هم ما را توصیه کرده به آموختن و گسترش آن، پس حتما باید در پی علم باشیم. آینده تکنولوژی و علم دست من و شماست، می‌توانیم نوجوان‌هایمان را به سمت ساختن دنیایی پر از شگفتی و افتخار سوق بدهیم، بدون اینکه مشکلاتی از نوع حصار برای بشر ایجاد بشود. 

قطعا حصار بدون‌ایراد نیست، اما با حمایت از آن چند اتفاق می‌افتد، اول اینکه مسیر نویسنده‌هایی با چنین دیدگاهی به آینده و میهن‌مان باز شده و تشویق به نوشتن می‌شوند. دوم اینکه، اشکالات دیده شده و برای جلدها و داستان‌های بعدی نقشه راه بهتری برای نویسنده یا نویسندگان ایجاد می‌شود و اینکه حداقل برای دهه‌های بعد متونی داریم که راه را برای کسانی که درآینده قصد ساختن فیلم‌های علمی-تخیلی ایرانی دارند، هموار می‌کند و می‌توانند به آنها تکیه کنند.  می‌بینید حتی دلایل‌مان هم گاهی در مسیر تخیل قرار می‌گیرد. گاهی احتیاج است آینده را تخیل کنیم تا در واقعیت به مشکلات کمتری بربخوریم، گاهی آینده گیج‌کننده است، باید علت‌های این ابهام را تخیل کنیم تا بهتر بتوانیم پازل آینده را حل کنیم. گاهی باید آینده را چشید و زندگی کرد، تا از اکنون لذت ببریم. راستی می‌دانستید حقیقتا انسان می‌تواند آینده را ببیند؟

*فرهیختگان