به گزارش مشرق، طی روزهای گذشته متنی از سوی مترجم کتاب نامآشنای «بیشعوری» در فضای مجازی منتشر شده است که حکایت از اتفاقی عجیب دارد. بنا بر گفته آقای مترجم این کتاب با ترجمه وی اما با نام مترجمی دیگر از سوی همان موسسه نشری که کتاب وی را منتشر کرده است راهی بازار کتاب شده است. به عبارت دیگر پس از ماجرای انتشار نسخههای جعلی متعدد این کتاب از سوی قاچاقچیان کتاب، این بار خود ناشر هم برای نفع مالی به جمع منتشر کنندگان این نسخه پیوسته است و حاصل زحمت مترجم را به راحتی بر باد داده است.
از کیفیت این ادعا و اثبات آن که بگذریم، پدیده قاچاق کتاب که طی سال گذشته تلاش بسیاری برای مقابله با آن گرفت، رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک اتفاق لاینحل و حتی لاینفک از نشر ایران است که گویی توان و راهکاری قانونی برای مقابله با آن وجود ندارد.
چندی قبل ناشر یکی از کتابهای مشهور قاچاق شده پس از اینکه از دست قاچاقیان کتک و حتی با چاقو تهدید به قتل شده بود، برای مواجهه با این پدیده اعلام کرد که کتاب را بدون افزایش قیمت و حتی بدون سود مالی منتشر میکند، تا لااقل بساط نسخه قاچاق آن برچیده شود.
از سوی دیگر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران و کمیسیون صیانت از حقوق ناشران و کتابفروشان نیز طی سالهای اخیر تا حد زیادی در کشف و تعطیلی چاپخانهها، انبارها و مراکز تولید و توزیع این نسخهها کوشیدهاند، اما گویا پدیده رخداده برای کتاب بیشعوری نشان میدهد که این جریان وارد فاز تازهای شده و رفته رفته در حال توجیه پیدا کردن نیز شده است.
نخستین موضوعی که در این زمینه بر زمین مانده مینماید حقوق مولف و مترجمی است که با این دست انتشار آثارش منافع مادی و معنوی خود را در معرض خطر میبیند و هیچ مرجعی نیز برای دادخواهی او به صورت بالقوه وجود ندارد. نشر ایران سالهاست که میان پذیرفتن قانون جهانی کپیرایت و تدوین قانونی جامع برای رعایت حقوق مولفان و مترجمان دست و پا زده است و ماحصل هم تنها افسوس و حیرت و افسردگی مولفان و مترجمانی است که درست زمانی که باید از حاصل زحمت خود میوه بچپینند آن را در معرض تاراج میبینند و هیچ مفری قانونی نیز از این وضعیت برای خود متصور نیستند.
موضوع دوم نیز پدیده انتشار غیرقانونی نسخههای کتاب است که مدتی است با عنوان «قاچاق کتاب» شناخته میشود و تاکنون اتفاقی که بتوان گفت توانسته در آن خللی ایجاد کند در بستر نشر ایران رخ نداده و فعالان در این عرصه همانند قارچ با بستن هر محملی برای رویش خود، محمل تازهای میجویند وسر بر میآورند
آیا به راستی برای رفع این اتفاق نمیتوان اقدامی کرد؟
شاید آری و شاید هم نه اما به صورت مستعجل میتوان به چند راهکار حداقل اندیشید.
پیشنهاد و راهکار نخست برای این موضوع استفاده از ظرفیت مجاری قانونی برای افزایش هزینههای این اتفاق است. مجلس جوان و تازهنفس یازدهم بهترین موقعیت را در اختیار صنف نشر قرار خواهد داد تا بتوانند راهکاری قانونی به دست بیاورند. در همین زمینه شعبه تازهتاسیس دادسرای فرهنگ و رسانه و همکاری و مشورت صنف با آن میتواند تسهیل کننده برخورد با این پدیده در حال حاضر باشد و نفسی هرچند کوچک را به جان صنف نشر بازگرداند.
اما در گام دوم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید هرچه سریعتر فکری به حال انتشار ترجمههای متعدد از کتابهایی کند که در معرض این اتفاق قرار دارند. در همین راستا میتوان پیشنهاد داد که برای هر کتاب، سالانه بیش از پنج ترجمه مجوز انتشار صادر نشود و چون سامانه پنجره واحد در حال حاضر امکان دریافت فیپا قبل از پایان ترجمه را فراهم نمیکند، ناشران این اطمینان را خواهند داشت که کسی نمیتواند زودتر از موعد پایان ترجمه کتاب را ثبت کند. این سامانه همچنین به تمامی ناشران امکان این را خواهد داد تا تعداد ترجمههای ثبت شده برای انتشار هر کتاب را در زمان سفارش ترجمه کتاب مورد توجه قرار دهند. در همین زمینه راهکارهای نرمافزاری که مخاطب و خریدار نسخهها را با سامانه صحت سنجی نسخه هدایت میکند نیز میتواند بازار قاچاقچیان را کساد کند.
راهکار دیگر در این زمینه تلاش برای افزایش سطح اطلاع عمومی مخاطبان از پدیده قاچاق کتاب و دعوت آنها برای خرید کتابهای اصل به منظور حمایت از ناشران و کتابفروشان است که تجربه نشان داده این اتفاق میتواند تاثیرات قابل توجهی به همراه داشته باشد و بخش قابل توجهی از بازار خرید و فروش کتاب را به نفع ناشران و کتابفروشان تغییر جهت بدهد. این اطلاعرسانی در سالهای اخیر کمتر قالب عمومی به خود گرفته و عمده آن در حوزه مخاطبان تخصصی بوده است. ایجاد کمپینهایی با مشارکت نویسندگان و مترجمان برای مقابله با این پدیده و استفاده از ظرفیت دستگاههای عمومی همچون سازمان زیباسازی شهرداری تهران برای اطلاعرسانی در این زمینه نیز میتواند راهگشا باشد.
در همین زمینه اصناف نشر نیز باید با مطالبه از دستگاههای عمومی از برپایی نمایشگاههای فروش کتاب کوچک و بزرگی که در آن نسخههای جعلی با تخفیفهای بالا به فروش میرسد، همانند آنچه در ایستگاههای مترو قابل مشاهده است، جلوگیری کنند و فضای رسانهای کشور را نیز به مطالبهگری در این زمینه فرا بخوانند.
قاچاق کتاب و آنچه بر امثال کتاب «بیشعوری» وارد میشود گرچه با تمهیدات قانونی قابل کنترل شدن است، اما نوشداوری اصلی مقابله با آن را باید در افزایش سطح اطلاعات و فرهنگ عمومی خرید کتاب جستجو کرد. این افزایش سطح فرهنگی عمومی جز با همدلی اهالی نشر و قلم و مخاطبان و مطالبه عمومی آنها میسر نمیشود.