به گزارش مشرق، فضای سیاسی چند روز گذشته لبنان را میتوان به آرامش نسبی قبل از توفان تشبیه کرد. ناامن سازی و ایجاد خلأ سیاسی در این کشور به عنوان پروژه مشترک پیمانکاران داخلی، رقبای سیاسی و جریانهای خارجی ضد لبنانی در دستور کار قرار گرفت که در مرحله نخست نتیجهای نداشت.
جهت دهی به اعتراضات داخلی نیز که با انگیزههای اقتصاد شکل گرفته بود، اگر چه برای مدتی توانست فضای داخلی لبنان را بحرانی کند، اما سهم اندکی در مانع تراشی در فرایند تشکیل دولت در لبنان داشت.
از سویی دیگر اجبار مقاومت به دوگانه همراهی با معترضان یا حذف از ساختار سیاسی نیز پروژه بعدی بود که پیگیری شد. حزب الله چارهای نداشت؛ یا باید در کنار معترضان قرار میگرفت که این به معنای همراهی با سناریوی ناامن کردن لبنان بود یا آنکه جایگاه مردمی آن در بین معترضان آسیب میدید.
بیشتر بخوانید:
واکنش ترامپ به انفجارهای بیروت
تشکیل نشدن دولت، غایت ایده آل رقبای سیاسی مقاومت و گروههای خارجی نبود اما برای مدتی میتوانست به این جریان فرصتی برای احیای دوباره و بازسازی در عرصه سیاسی بدهد. جریانهایی که رهبران آن مدتهاست به اتکای پشتوانه خارجیها در تبدیل بحرانهای داخلی به فرصت تضمین حیات سیاسی خود مهارت یافتهاند.
"شریک دزد و رفیق قافله " بهترین توصیف برای جریانهای سیاسی لبنان است که در کنار معترضان قرار گرفتند و از سوی دیگر همپیمان"حکومت بانکها" و عامل اصلی فروپاشی اقتصادی این کشور بودند. "حکومت بانکها" اصطلاح سیاسی نفرت انگیزی است که تعریفی از طبقه فاسد و ثروتاندوز سیاسی در لبنان به شمار میرود.
نگاهی به چند رویداد مهم لبنان در روزهای گذشته میتواند، نشانههای هشداردهنده ای از دخالت خارجی و از پیش طراحی شدهای باشد که قرار است بار دیگر لبنان را وارد یک سناریوی جدید کند که هدف اصلی آن تأمین امنیت پیرامونی اسرائیل و از بین بردن قدرت بازدارندگی مقاومت و جبران شکست سوریه است. برخی از این علائم، با رخدادهای بعد از ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان در سال ۲۰۰۵ وجوه مشترکی دارد.
هر چند رسانههای عربی و آمریکایی در همان لحظه نخست و پیش از آنکه حتی غبار و خاکسترهای انفجار بیروت فروکش کند انگشت اتهام را به سوی حزب الله نشانه رفتند اما باید گفت این موضوع نشان دهنده احتمال خرابکاری نیز هست.
اینکه آیا قرار است سناریویی مانند سناریوی ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان رخ دهد که در سال ۲۰۰۵ کشته شد و ترور او زمینه خروج ارتش سوریه از مرزهای لبنان و سرزمینهای اشغالی را فراهم کرد، پرسشی است که پاسخ آن در چند روز آینده از طریق رفتارهای آمریکا به دست خواهد آمد.
البته دامنه این سناریوی جدید گستردهتر، عمیقتر و خطرناکتر است. اگر هم بپذیریم که اسرائیلیها و آمریکا در انفجار بیروت دخالتی نداشتهاند و احتمال خرابکاری نیز وجود ندارد، اما بی تردید از این انفجار برای بهره برداری سیاسی و ایجاد زمینه برای شکل دهی جدید به ساختار سیاسی لبنان چشمپوشی نخواهند کرد.
این بار نیز بازار شبکههای الحدث و العربیه و رسانههای غربی رونق گرفت تا در آتشی بدمند که به احتمال زیاد آمریکاییها برافروختهاند.
سفر وزیر خارجه فرانسه و فشارهای این کشور در کنار دخالتهای گاه و بیگاه سفیر آمریکا در بیروت، تحرکات اسرائیل در مرزهای اشغالی، گشت زنی هواپیماهای جاسوسی آمریکا در خط ساحلی لبنان – سوریه یک روز قبل از انفجار بیروت، دیدار هفته گذشته رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با همتای اسرائیلی، استعفای ناگهانی ناصیف حتی وزیرخارجه لبنان، فشارهای خارجی و منطقهای برای فروپاشی کابینه لبنان و شناسایی نقاط آسیب پذیر لبنان توسط پهپادهای رژیم صهیونیستی از مهمترین رخدادهای هفتههای گذشته در لبنان است که بایستی در عنصر زمانی و مکانی انفجار بیروت و نیز پیامدهای بعد از آن در نظر داشت.
این در حالی است که نگهداری این حجم از مواد شیمیایی در بندر بیروت موضوعی نیست که اسرائیلیها از آن بی خبر باشند. با نگاهی به تحلیلهای بعد از این انفجار میتوان بخوبی میتوان درک کرد که کدام جریان قرار است سیر تحولات انفجار بیروت را به نفع خود به دست بگیرد.
این نکته را باید در نظر داشت که این بندر، اصلیترین بندر لبنان است که بیش از ۷۰ درصد واردات این کشور و نیازمندیهای اصلی مردم از طریق آن وارد میشود و در چنین شرایطی آسیب بسیار جدی به اقتصاد لبنان وارد خواهد شد. موضوعی که مطلوب مخالفان مقاومت است تا با چنین شرایطی فشار حداکثری بر مقاومت وارد کنند یا دست کم رفتارهای بیرونی آن در ارتباط با رژیم صهیونیستی را تعدیل یا برای مدتی خنثی سازند.
بنابراین به نظر میرسد تمامی قطعات پازل فراهم شده است تا لبنان در شرایط اقتصادی و سیاسی ناآرامی قرار گیرد تا سناریو جدیدی طراحی شود.
بیش از ۷۰ درصد واردات این کشور و نیازمندیهای اصلی مردم از طریق بندری وارد میشد که دچار انفجار شد از همین اکنون نیز رسانههای سعودی و آمریکایی و اردوگاه وابسته به رژیم صهیونیستی در داخل خارج تلاش خواهد کرد تا حزب الله و همپیمانان مقاومت به عنوان متهم اصلی معرفی شوند.
آمریکاییها هم که در لحظهای نخست انفجار مواضع شفافی اتخاذ نکردند، بی تردید در اوضاع آشفته اقتصادی لبنان تلاش خواهند کرد تا به بهانه بازسازی یا ارائه کمکهای مالی، شروط خود را به دولت لبنان تحمیل کنند.
قطعاً مهمترین شروط آنها حذف تدریجی مقاومت از صحنه سیاسی لبنان ونیز عملی شدن قانون سزار درباره سوریه خواهد بود. کمترین نتیجهای که این سناریو برای آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهد داشت این است که برای مدتی توان داخلی دولت به موضوعی انفجار بیروت مصروف خواهد شد.
به نظر میرسد سناریوی ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۵ که آغاز فصل جدیدی از تحولات و دخالتهای خارجی در لبنان شد با انفجار بیروت در ابعاد گسترده و خطرناکتر پیگیری شود. با این حال نباید نقش تجربههای گرانبهای حزب الله در مدیریت رویدادهای سیاسی و میدانی و تغییر معادله را نادیده گرفت.