فرانسه، اسرائیل و آمریکا سناریویی طراحی کردند تا دوباره لبنان را مستعمره فرانسه کرده و اهداف رژیم صهیونیستی را در منطقه پیاده کنند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


پروژه تخریب و آشوب و پاسخ مقتضی جبهه مقاومت

محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:

  1- اتفاقات این روزهای لبنان را باید در ظرفی بزرگ‌تر و در متن تحولات منطقه غرب آسیا دید. این رویکرد، به تحلیلگران کمک می‌کند تا از عملیات فریب دشمن مصون بمانند. گزاره اصلی این است که موازنه قدرت در منطقه، در مقایسه با سده گذشته و حتی 10- 15 سال اخیر، با تغییرات جدی مواجه شده و عملیات چتربازانه غرب برای قبضه قدرت، تقریبا امری نزدیک به محال شده است. این سخن بدان معنا نیست که استعمارگران، نقشه‌های پیچیده و خطرناک نمی‌کشند و باید از تحرکات آنها چشم پوشید. اتفاقا باید حزم و تدبیر و مجاهدت را دوچندان کرد. اما ضمنا مراقب بود تا در تله بزرگ‌نمایی جریان غربگرا و کتمان توانمندی‌های جبهه مقاومت گرفتار نشد.


2- غربی‌ها در قرن گذشته و حتی دو دهه قبل، با کودتا و یا جنگ‌های کوتاه چند روزه و یک هفته‌ای، تکلیف ایران و عراق و فلسطین و سوریه و لبنان و مصر و اردن را یکسره می‌کردند. اما حالا در پس شکست در جنگ‌های افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن، مجبورند در کنار جنایت‌های همیشگی، تن به پیچیدگی‌های شطرنج سیاست بدهند و غالباً هم ببازند. در واقع بخش‌های مهمی‌ از منطقه، از وضعیت مستعمره که غربی‌ها برای آن حاکم می‌گماشتند، خارج شده است. آخرین بار آمریکایی‌ها در عراق فرماندار نظامی گماشتند اما با رای مردم، تحقیر شدند.


3- آمریکا و متحدانش پس از شکست در دو جنگ مستقیم و نیابتی، از تابستان سال گذشته، آشوب‌های خشونت باری را در پوشش اعتراضات اقتصادی در عراق و لبنان تدارک کردند. آنها سپس کوشیدند آشوب را به داخل ایران گسترش دهند. یک مشخصه این اغتشاشات در منطقه، بزرگ‌نمایی تحرکات اقلیت خشونت‌طلب و اوباش برای عملیات «مردم‌ربایی» و جازدن خشونت‌طلبان رادیکال به‌عنوان «اکثریت مردم» است. سوگیری این پروژه، کاملاً ‌تروریستی و رعب‌افکنانه است؛ شبیه کاری که با داعش در عراق و سوریه و با فالانژیست‌ها در لبنان انجام دادند؛ شبیه عملیات ناکام گروهک‌ها در اوایل دهه شصت در ایران. این پروژه با ایراد ضربه و شوک، نفوذ دادن مزدوران در صف معترضان، ارتکاب رفتارهای خشونت‌بار و رعب‌افکنانه برای مجبور کردن دولت مستقر به کناره‌گیری، ایجاد بن‌بست در راه تشکیل دولت، و حاکم کردن بی‌ثباتی و هرج و مرج است تا سپس در صورت امکان، مسیر مداخله خارجی فراهم شود. این سناریو به شکل نصف و نیمه در عراق به اجرا درآمد اما گروه‌های عضو ائتلاف مقاومت و نمایندگان آنها در پارلمان به‌طور نسبی توانستند بر مشکل فائق شوند و ضمن تشکیل دولت موقت، آتش فتنه را فرو بنشانند و راه را برای انتخابات پارلمانی در چند ماه آینده و تشکیل دولت جدید هموار کنند.


4- در ماجرای لبنان، اگر در انتقال 2750 تن نیترات آمونیوم به بندر بیروت شک نکنیم، دپوی آن برای پنج سال و سپس انفجار آن که 200 کشته و 6 هزار مجروح بر جای گذاشت، حتما شک‌برانگیز است. مواضع تحریک‌آمیز ‌ترامپ و ماکرون و همچنین سعد حریری و برخی محافل غربگرا، این گمانه را که نقشه آشوب از مدت‌ها قبل بازسازی شده بود، تقویت می‌کند. وگرنه دلیلی ندارد متهمان زنجیره «جنگ و تحریم و خیانت و فساد و ناکارآمدی بوروکراتیک» در لبنان، بلافاصله معرکه بگیرند و رئیس‌جمهور فرانسه در رفتاری غیردیپلماتیک دعوت به اعتراض خیابانی کند! لبنان سال‌ها مستعمره فرانسه بود و پس از استقلال هم، دولت غالباً در اختیار غربگرایان بوده که حاصل آن، فساد و ناکارآمدی موجود است. درباره انفجار اخیر هم، رئیس اداره گمرک لبنان گفت «آژانس‌های امنیتی لبنان بارها خطر انفجار مواد محترقه در بندر بیروت را به کابینه حریری یادآور شده بودند اما آنها واکنشی نشان ندادند».


5- آشوب در لبنان به اواخر مهرماه سال گذشته برمی‌گردد که در پی سوء‌مدیریت دولت سعد حریری و اعتراضات پدید آمده، برخی اضلاع طیف غربگرای 14 مارس تلاش کردند بی‌ثباتی سیاسی ایجاد کنند. آن نقشه خائنانه با درایت دبیرکل حزب‌الله ناکام ماند. طیف غربگرا هرچند متهم اول فساد و ناکارآمدی دولت لبنان هستند، کوشیدند در آتش بی‌ثباتی در کف خیابان بدمند. اما سید حسن نصرالله به جای گروکشی و موج‌سواری، آب بر آتش فتنه ریخت و گفت «باید با مسئولیت‌پذیری سخن گفت. همه باید در برابر شرایط خطیر کشور مسئولیت‌پذیر باشند. برخی می‌خواهند از مسئولیت شانه خالی کنند. این، نشانه عدم وجود عرق ملی و ارزش‌های اخلاقی و انسانی در قبال سرنوشت مردم است... شایسته نیست برخی که در همه دولت ‌ها حضور داشتند؛ اکنون سوار بر موج شده و مطالبه مبارزه با فساد کنند. با بحران جدی درخصوص عدم اعتماد مردم به مسئولان مواجه هستیم. از کناره‌گیری دولت حمایت نمی‌کنیم و دلیل آن هم این است که امکان ندارد دولت جدید طی یک سال تشکیل شود. اگر وقت آن برسد که حزب‌الله به خیابان بیاید، ما را در خیابان خواهید دید و همه معادلات تغییر خواهد کرد. آن وقت تا زمانی که اهداف محقق نشود، تجمعات را ترک نمی‌کنیم».


6- اما در آن شرایط، سعد حریری برای چندمین‌بار خیانت کرد و به مثابه یک مهره سوخته و تاریخ مصرف گذشته، تحت فشار خارجی، از نخست‌وزیری استعفا داد. او سه سال قبل هم در جریان سفر به ریاض، در اثر رفتار تحقیرآمیز مقامات سعودی و بازداشت یازده ساعته، بیانیه استعفا را در پایتخت عربستان قرائت کرده بود! حریری ۱۸ روز بعد در حالی که دو فرزندش همچنان در گروگان سعودی‌ها بودند، به فرانسه رفت و پس از ملاقات با ماکرون، به لبنان بازگشت. حریری متولد عربستان است و تا سال 2005 که پدرش ‌ترور شد، در عربستان اقامت داشت و بخشی از کارهای بازرگانی پدرش را اداره می‌کرد. او دارای تابعیت سعودی و فرانسوی است. ویکی ‌لیکس چند سال قبل، سندی را که جفری فلتمن سفیر وقت آمریکا به وزارت خارجه فرستاده بود، منتشر کرد. این سند نشان می‌ داد حریری به مواد مخدر اعتیاد دارد و همین باعث اضطراب‌ و عدم تمرکز وی می‌شود. نیویورک‌تایمز هم سال ۲۰۱۳ فاش کرد حریری برای رابطه با یک مدل آفریقایی، ۱۵/۳ میلیون‌ دلار پرداخته است. فردی با این مختصات، برای سال‌ها نخست‌وزیر لبنان بود و همین موجب تعمیق فساد و ناکارآمدی‌هایی شد که حالا خود او معترض آنهاست!


7- اواخر آذرماه 1398، پس از استعفای حریری، حسان دیاب با 69 رأی نمایندگان پارلمان، مأمور تشکیل کابینه جدید شد. (اکثریت 128 کرسی‌ پارلمان لبنان در اختیار حزب‌الله و متحدینش است که در انتخابات 2018 انتخاب شده‌اند). همان زمان، حزب‌ القوات‌ اللبنانیه وابسته به جعجع، در کنار جریان «المستقبل» سعد حریری» و «التقدمی ‌الاشتراکی» ولید جنبلاط اعلام کردند در دولت جدید مشارکت نمی‌کنند. 8 ماه بعد، طیف مذکور به نمایندگی از غرب، خواستار استعفای دولت دیاب شده‌اند و حال آنکه حتی در این صورت نیز، با توجه به اکثریت پارلمانی ائتلاف مقاومت، غربگرایان نمی‌توانند موفقیتی کسب کنند؛ بنابراین در ادامه نمایش پایبندی به دموکراسی برای انحلال پارلمان هم فشار می‌آورند؛ نمایش کامل دموکرات بودن غربگرایان! گفتنی است نامزد سال گذشته این طیف و آمریکا، نواف سلام بود که بیشتر از 14 رای را در مقابل 69 رای حسن دیاب کسب نکرد. جریان دست‌نشانده غرب، در لبنان نیز مثل عراق، مشکل اکثریت پارلمانی را دارد و در واقع به‌خاطر خیانت‌هایش، نفوذ سابق را از دست داده و در اقلیت مردمی قرار گرفته است. این طیف در چند روز گذشته ضمن راه‌اندازی تحرکات چند هزار نفره خیابانی و حمله به پارلمان و اشغال برخی وزارتخانه‌ها، تصویری کامل از رفتار فالانژیستی را به نمایش گذاشتند.


8- آشوب اخیر لبنان پس از اعلام حمایت سفارت آمریکا و اظهارات تحریک‌آمیز رئیس‌جمهور فرانسه شدت گرفت. در آبرومندی ماکرون همین بس که ماه‌ها سرگرم سرکوب بی‌سابقه معترضان فرانسوی بود و حالا نگران مردم لبنان شده. انگار بالماسکه است و می‌توان با لباس مبدل، خود را آدم دیگری جا زد. فرانسه در دوره ریاست ماکرون، بدترین شرایط اقتصادی، نارضایتی و طغیان اجتماعی، و بی‌ثباتی سیاسی چند دهه اخیر را سپری کرده است. دست بر قضا آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز شاهد بی‌سابقه‌ترین از هم گسیختگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند تا جایی که مدیریت ‌ترامپ از سوی سارکوزی (رئیس‌جمهور اسبق فرانسه) به‌عنوان «نشانه وخامت حال غرب
و نه علت آن» ارزیابی شد. در کنار آشوب‌زدگی آمریکا و فرانسه، آشفتگی در رژیم صهیونیستی باعث شده ظرف یک سال و نیم اخیر، سه بار پارلمان و کابینه منحل و انتخابات پارلمانی زودهنگام برگزار شود. تل‌آویو و برخی مناطق دیگر ماه‌هاست شاهد آشوب و اعتراضات خیابانی گسترده است. بی‌تردید بخشی از این پریشانی، حاصل کمانه کردن نقشه‌های غرب در منطقه غرب آسیاست. ناکامی‌های آمریکا با شکست در پروژه فشار حداکثری به ایران، وارد مرحله تازه‌ای شده و برکناری برایان هوک مدیر گروه اقدام علیه ایران، نشانه‌ای جدید از آن است.


9- در مواجهه با دشمنان عنود جبهه مقاومت، یک نکته مهم راهبردی وجود دارد. اگر دشمن جنگ رویارو کرد، باید جنگ رویارو کرد اما اگر ‌تروریسم و خرابکاری اقتصادی- امنیتی پیشه کردند، طبعا باید مشابه همین شیوه را علیه امنیت و شریان‌های اقتصادی و امنیتی آنها به کار گرفت. این رهنمود راهبردی امام خمینی است که فرمود «امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پا برجا داشت. همه باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‌تان- به خیال خام خودشان- بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند».


(صحیفه امام، ج‏۲۱، صفحات 326 تا ۳۲۹).
 

آمادگی لبنان برای عبور از بحران‌ها

مصیب نعیمی در روزنامه ایران نوشت:


با وقوع فاجعه انفجار سه‌شنبه گذشته در بندر بیروت تحولات سیاسی لبنان وارد مرحله جدیدی شده و قدرت‌های فرصت‌طلب با ایجاد فرآیند سیاسی تبلیغاتی سعی در انحراف افکار عمومی و تغییر مسیر تحقیقات دارند.


ائتلاف امریکایی - صهیونیستی و دیگر همپیمانان اروپایی و برخی رژیم‌های وابسته عرب از لحظه وقوع انفجار روند تبلیغاتی خود را علیه مقاومت گسترش داده و علناً برای کمک به لبنان باج‌خواهی کردند.


هرچند برای دستیابی به علل حادثه باید منتظر نتایج گروه تحقیق و بررسی لبنانی بود که موظف شده ظرف پنج روز به دولت لبنان ارائه کند اما در این فاصله تلاش‌های آشکاری در فروپاشی دولت فعلی که بیش ازچند ماه از عمر آن نمی‌گذرد، شدت گرفته تا قبل از اعلام نتایج تحقیقات به عنوان قربانی ‌عامل بحران ارائه شود. اما تجارب لبنان حکایت از این دارد که  نتیجه سناریوها طبق خواسته طراحان نخواهد بود.


لبنان از  سال ۱۹۷۵ در یک جنگ داخلی ۱۵ ساله درگیر شد ‌و همزمان رژیم اسرائیل فرصت را غنیمت شمرده و در سال ۱۹۸۲ جنوب لبنان تا پایتخت این کشور را اشغال کرد.


طی ۴۰ سال گذشته نیز این کشور کوچک بارها با حملات ویرانگرانه مواجه شد و هزاران شهید در راه مقاومت داد اما هیچ یک از این حوادث خونبار نتوانست لبنان را تجزیه یا سلطه غرب بر آن را بازگرداند. لذا برون‌رفت از بحران فعلی لبنان نیز از طریق قانون اساسی این کشور خواهد بود زیرا انتخاب رئیس‌جمهوری یا پارلمان و تشکیل دولت جدید منحصراً از طریق رفراندوم همگانی باید باشد و هرگونه رفراندوم نیز احزاب ‌گروه‌های مؤثر سهم اساسی خواهند داشت.


دو طیف شناخته شده ٨ مارس و ١٤ مارس که عمده‌ترین کرسی‌های پارلمان را در اختیار دارند، از هم اکنون خود را برای این رقابت آماده می‌کنند. اگر چه می‌دانند برای تشکیل دولت جدید به همه احزاب پرطرفدار نیاز است، حتی اگر این احزاب در تقابل سیاسی با هم باشند.


در این میان آنچه غیر پیش‌بینی‌ است نتیجه تحقیقات انفجار بندر بیروت است که احیاناً همه مسیرهای سیاسی فعلی را تحت‌الشعاع قرار دهد زیرا علت نگهداری ۷ ساله نیترات آمونیوم قاچاق در بندر که عامل اصلی انفجار است و ‌مخفی شدن مالک کشتی و صاحب این محموله وعوامل انفجار قطعاً گوشه‌های تازه‌ای از این معمای مخوف را آشکار خواهد کرد.


جالب اینکه رسانه رژیم صهیونیستی که سعی داشتند این حادثه را به جنگ خانگی در لبنان تبدیل کنند طی دو روز اخیر از نتایج خطیر آن برای رژیم اسرائیل ابراز نگرانی می‌کنند.

نقش مادری حزب‌الله برای لبنان

محمدحسن آصفری در روزنامه وطن امروز نوشت:

انفجار بیروت بسیار مشکوک است و باید در این باره یک نگاه بلندمدت به لبنان و یک نگاه کوتاه‌مدت برای این حادثه در نظر گرفت.


حادثه انفجار در بیروت اگر منشأ داخلی داشته باشد که مطمئنا عوامل نفوذی داشته و باید به طور دقیق مورد پیگرد قرار گیرد و در کوتاه‌مدت بررسی شود که چه عواملی به دنبال نفوذ بوده و توانستند چنین اقدامی را انجام دهند. در سال‌های اخیر پایگاه کشورهایی مثل عربستان و آمریکا در لبنان بسیار ضعیف شده است. حزب‌الله لبنان در جنگ 33 روزه جایگاه ویژه‌ای را در لبنان پیدا کرد و لذا کسانی به دنبال ناامن کردن این کشور هستند و در پی آن هستند که امید مردم به حزب‌الله لبنان و حمایت از آن را مورد خدشه قرار دهند تا پایگاه اجتماعی حزب‌الله در لبنان را تضعیف کنند. طرح خاورمیانه بزرگ‌ که اسرائیلی‌ها همچنان به دنبال آن هستند به دلیل نزدیکی لبنان به مرزهای سرزمین‌های اشغالی اهمیت بیروت را برای آنها بیشتر می‌کند و آنچه برای اجرای این طرح ایجاد مزاحمت می‌کند، حضور حزب‌الله لبنان است. در نگاه بلندمدت به این مسأله باید به ریشه‌ها توجه کرد. ائتلافی بعد از جنگ اول جهانی با عنوان توافقنامه «سایکس/ پیکو» شکل گرفت که نمایندگانی از انگلیس و فرانسه در قالب این توافقنامه به دنبال آن بودند که امپراتوری عثمانی را دچار مشکل کنند و در نهایت مناطقی را بین خود تقسیم کردند. در ادامه این اقدام لبنان نصیب فرانسوی‌ها شد تا بتوانند آنجا حضور داشته و ایفای نقش کنند.


قدرتی که بعد از توافقنامه «سایکس/ پیکو» شکل گرفت، یک ساختار مصنوعی بود و بین احزاب، جریان‌ها و ملت‌های مختلف لبنان تقسیم قدرت رخ داد. عمق مشکلات لبنان ریشه در زمانی دارد که فرانسوی‌ها خود را قیم لبنان دانسته و بعد از جنگ اول جهانی رویه استعماری را در این کشور حاکم کردند تا بتوانند پایگاه خود را در منطقه حفظ کنند. سفر اخیر مکرون به لبنان نشان آن است که فرانسوی‌ها از جایگاه امروز لبنان که بزرگ‌ترین مانع بر سر راه طرح خاورمیانه بزرگ اسرائیل و آمریکا است، نگرانند. اول کسی که بعد از انفجار بیروت وارد لبنان شد و مورد استقبال ساختگی قرار گرفت، رئیس‌جمهور فرانسه بود که به صراحت اعلام کرد من مجددا به منطقه بازمی‌گردم. این حالت قیم‌مآبانه نشان داد به دنبال تسلط سیاسی در لبنان هستند.


فرانسه، اسرائیل و آمریکا سناریویی طراحی کردند تا دوباره لبنان را مستعمره فرانسه کرده و اهداف رژیم صهیونیستی را در منطقه پیاده کنند.  بعد از این حادثه هجمه‌هایی به سمت حزب‌الله صورت گرفت و در مقابل استقبال ساختگی از مکرون انجام شد، اینها نشان می‌دهد به دنبال انزوای حزب‌الله لبنان هستند تا بتوانند در لبنان یک پایگاه بلامنازع برای خود ایجاد کنند. امروز لبنان بیش از هر چیز نیازمند آرامش و همدلی است. ملت لبنان نباید اجازه نفوذ بیگانگان در امور کشورش را بدهد. قبل از بازسازی در لبنان برخی به دنبال دستیابی به جایگاه قدرت پیشین خود در این کشور هستند تا سلطه خود را علیه ملت لبنان اعمال کنند.


هر گونه دخالت بیگانگان در حادثه بیروت می‌تواند به ضرر مردم لبنان تمام شود و مطمئنا اقدامات علیه جریان حزب‌الله می‌تواند منافع این کشور را تحت تاثیر قرار دهد.


علامه سیدحسن نصرالله امروز یک چهره بین‌المللی و متعلق به اسلام و جبهه مقاومت است. کسانی هستند که قبل از روشن شدن ابعاد این حادثه به دنبال انزوای جریان حزب‌الله و تضعیف جایگاه سیدحسن نصرالله در منطقه هستند. با توجه به اقداماتی که حزب‌الله جهت برقراری امنیت و آرامش در لبنان انجام می‌دهد، باید گفت آنقدر که امنیت لبنان برای حزب‌الله اهمیت دارد، برای مکرون دارای اهمیت نیست.


امروز رژیم‌هایی همچون سعودی و اسرائیل از ناامنی در لبنان سود می‌برند چرا که منافع خود را متزلزل و در خطر می‌بینند؛ از این رو تلاش خواهند کرد با شورش‌های خیابانی و آشوب، پایگاه خود را در لبنان تثبیت کنند و در چنین فضایی مردم لبنان در معرض انتخاب و آزمون سرنوشت‌سازی قرار دارند و باید با هوشیاری نسبت به تحرک‌های هدفمند، مانع فتنه‌افکنی‌ها در کشورشان شوند.

حوادث لبنان و فشارهای فزاینده

مرتضی مکی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

لبنان به اندازه کافی تا پیش از انفجارهای روز سه‌شنبه مشکلات اقتصادی و سیاسی داشت. ما شاهد سقوط ریال لبنان در برابر ارزهای جهانی بودیم ولی انفجارهای روز سه‌شنبه بیروت، مسلما وضعیت را برای لبنان و دولت لبنان هم تیره‌تر وهم بسیار سخت‌تر کرد. این وضعیت قطعا تبعات سیاسی و اقتصادی برای لبنان دارد و کشورهای ذی‌نفوذ در لبنان قطعا سعی می‌کنند از این موقعیت دشوار سیاسی برای اهدافی که نمی‌توانستند پیش از این حوادث پیگیری کنند، حداکثر استفاده و بهره‌برداری سیاسی و تبلیغاتی را بکنند. اکنون دولت لبنان واقعا با وضعیت بسیار سختی روبه‌رو است و در تامین مایحتاج اولیه مردم با مشکلاتی مواجه است.

دولت‌های غربی تلاش می‌کردند تا پیش از این از طریق فشارهای اقتصادی و تحریم‌هایی که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم متوجه لبنان می‌شد، اهداف سیاسی مدنظر خود را در جهت تضعیف محور مقاومت پیش ببرند که در صدر آن اهداف، خلع سلاح حزب‌ا... و در تنگنا قرار دادن این جنبش در عرصه سیاسی لبنان است. همانطور که در سخنان برخی از رهبران اروپایی در کنفرانس ویدئویی اهداکنندگان کمک مالی به لبنان، این اهداف و خواسته‌ها به صورت زیرپوستی و غیرمستقیم در فحوای کلام آنها قابل مشاهده بود اما باید طی روزها و هفته‌های آینده فشارهای بیشتری را به دولت لبنان و حزب‌ا... شاهد باشیم که قطعا تلاش می‌کنند با افزایش فشارهای سیاسی و تحریک ناراضیان به اقدامات خشونت‌آمیز علیه دولت و به‌ویژه حزب‌ا... فضا را آنچنان ابهام‌آلود و سخت کنند که امکان دارد به مداخله دولت‌های غربی چه از طریق سیاسی و چه حتی از طریق نظامی برای مدیریت و کنترل لبنان بینجامد.

واقعا حوادث روز سه‌شنبه بیروت از جمله حوادثی است که شاید تا ماه‌ها یا سال‌های آتی همچنان رازآلود باقی بماند و سناریوهایی که درباره این حوادث وجود دارد، همچنان مرموز خواهد بود؛ به‌خصوص آنکه دولت‌های اروپایی و آمریکا تلاش می‌کنند از این حوادث حداکثر بهره‌برداری‌های سیاسی و تبلیغاتی را بکنند. قطعا حتی اتهام‌زنی به جریان مقاومت ادامه خواهد داشت و سعی خواهد شد که حتی جنبش حزب‌ا... را مسئول حوادث رخ‌داده بدانند. شایعات مطرح ‌شده که حزب‌ا... در بندر بیروت تونل و انبارهای سلاح داشته، از جمله اتهاماتی است که انتظار نمی‌رود به‌راحتی یا به‌زودی از رسته اخبار و اطلاعاتی که درباره ریشه‌های این انفجارها مطرح است، پاک بشود.

به نظر می‌رسد سناریوهای مختلفی که درباره حوادث لبنان مطرح است، باقی بماند؛ همچنان که ترور رفیق حریری بعد از 15سال همچنان در ابهام است و بهانه‌ای برای مداخله در امور داخلی لبنان است، قطعا پرونده حوادث روز سه‌شنبه بیروت نیز باز نگه داشته خواهد شد که بتوانند از آن استفاده کنند.

نامه‌ای برای دوشیده شدن بیشتر

حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:


در حالی که این روزها لبنان به عنوان یک کشور عربی با گرفتار شدن در حادثه‌ای عمدی یا سهوی نگران فردای خود است که چگونه باید این خسارت بزرگ را جبران کند و با درآمد ۱۲ میلیارد دلاری سالانه خود- تازه اگر تحریم‌های ظالمانه امریکا اجازه تحقق همین میزان را نیز بدهد- خسارت ۱۵ میلیاردی این حادثه را بدهد، روز گذشته شورای همکاری خلیج فارس بار دیگر به جاده خاکی زد و با صدور بیانیه‌ای، خواستار تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران شد تا هم به ظن باطل خود با فضاسازی علیه ایران اسلامی بتواند در رأی‌گیری امروز شورای امنیت سازمان ملل برای قطعنامه ضد ایرانی امریکایی‌ها تنفس مصنوعی داده باشد، هم اینکه چشمان خود را بر واقعیت لبنان که این روزها نیاز شدید به همدردی و کمک دارد، بسته باشد. بدبخت مقامات امریکایی که به بیانیه شورایی دل خوش کرده‌اند که متزلزل است و تک تک آن‌ها خرخره هم را می‌جویند. از یک طرف، قطر را تحریم کرده‌اند و از سوی دیگر، اختلافات اساسی بین یکدیگر مانع اتخاذ تصمیمات مهم در این شورا شده است. حالا این امریکا با صدور یک بیانیه مضحک و نامه اعضای چنین شورایی، برای تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران ابراز خوشحالی می‌کند.

پمپئو، وزیر خارجه امریکا در توئیتی، این نامه را یک بیانیه برجسته تلقی می‌کند و خطاب به شورای امنیت سازمان ملل می‌گوید: شورای امنیت باید انتخاب کند که در کنار کشورهای خلیج فارس می‌ماند یا خیر، اما سؤال اینجاست که این خرده کشورهای شورای همکاری خلیج فارس چرا از پایان تحریم‌های تسلیحاتی ایران در مهر ماه نگران هستند؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ کشورهایی که به مدد دلارهای کثیف، تک تک‌شان تا بن دندان مسلح شده‌اند و کشورهای غربی و در رأس آن‌ها امریکا با دوشیدن شیوخ مرتجع و متوّهم عرب، میلیاردها دلار سلاح‌های بنجل و بلا استفاده خود را به آن‌ها تحمیل کرده‌اند، از چه چیزی نگران هستند که نمی‌خواهند تحریم تسلیحاتی ایران برداشته شود. اگر بحث آزادی خرید سلاح توسط ایران مطرح است که این کشورها به مراتب بیشتر خریداری کرده‌اند که نمونه آخر آن قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری سال گذشته عربستان از امریکا و نزدیک به این رقم توسط دیگر کشورهای عضو این شورا بوده است. پس خرید سلاح چندان نمی‌تواند موضوع نگرانی آن‌ها باشد بلکه آنچه باعث اضطراب و نگرانی شیوخ عرب در این مقطع شده، این است که پیشرفت ایران در تولید فناوری‌های پیشرفته نظامی از جنگنده گرفته تا انواع موشک‌های نقطه زن و ... دلهره را در وجود بی ارزش آن‌ها انداخته و از این رو می‌خواهند با تزریق دلار و فشار سنگین به برخی اعضای شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه‌ای به تصویب رسانده شود تا مانع از فروش سلاح‌های ایرانی به متقاضیان منطقه‌ای و غیرمنطقه‌ای شود.

کشورهایی که امروز نگران پایان تحریم‌های تسلیحاتی ایران هستند و با صدور نامه یا بیانیه به شورای امنیت سازمان ملل می‌خواهند بر شکست‌های خود در منطقه با دلار پاشی و فشار سیاسی سرپوش بگذارند، در سراشیبی سقوط فکری، تصمیم‌گیری و عدم مقبولیت در نزد افکار عمومی قرار دارند. عربستان سعودی در سطح بین‌المللی یکی از سخت‌ترین شرایط را از بدو تأسیس نظام پادشاهی سعودی خود طی می‌کند، به گونه‌ای که حجم انتقاداتی که از ناحیه افکار عمومی بین‌المللی به این کشور در خصوص جنایت در یمن روانه شده تا حدی بالا است که حضور محمد بن سلمان در برنامه‌های سیاسی و عادی را تحت تأثیر خود قرار داده و او در انزوای کامل به سر می‌برد.

شورایی که امروز برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران نامه می‌نویسد، سال گذشته قدرت آن را نداشت تا یک نشست منسجمی را تشکیل دهد، تا آنجا که قطر عضو تأثیرگذار این شورا تصمیم گرفت در نشست این شورا در ریاض شرکت نکند و بیانیه پایانی آن را نیز به سخره بگیرد.

بنابراین عربستانی که نتوانست قطر را مجاب کند در نشستی که در ریاض برگزار شد، شرکت کند و عملاً حکام ریاض را در انزوای سیاسی قرار داد چگونه می‌تواند مدعی همگرایی کشورهای عربی برای موضوعی باشد که اساساً در آن حیطه اختیاری ندارد و قدرت‌های بزرگی همچون روسیه و چین از پیش نظر خود را اعلام کرده و تمدید تحریم تسلیحاتی ایران را خلاف مقررات و قوانین بین‌المللی دانسته‌اند.

یکی از مسائلی که در شورای همکاری خلیج فارس همیشه مطرح بوده است، درخواست سعودی‌ها برای ایجاد یک ائتلاف نظامی از دولت‌های عربی با امریکا علیه ایران بوده است؛ موضوعی که سابقه آن را بایستی در ایجاد تمنای به بازی گرفته شدن کشورهای عربی و خصوصاً عربستان توسط امریکا در رویارویی با ایران مشاهده کرد. به عبارتی تمنای به بازی گرفته شدن اعراب مربوط به برهه زمانی کنونی نیست و اساساً به رویکردهای بلندمدت امریکایی‌ها در برابر اعراب برمی‌گردد که تلاش می‌کند «ایران را برای اعراب تبدیل به یک تابو و یک هیولا سازد، تا به‌واسطه آن ثروت‌هایی را با فروش سلاح به آن‌ها برای خود دست و پا کند.

عربستان سعودی و امارات عربی، ایران را به عنوان مانع بزرگی برای تداوم سیاست‌ها و حکمرانی‌های تمامیت خواهانه خود بر مردم‌شان بر می‌شمرند و از این رو، در تلاش هستند مانع از تسری الگوی جمهوری اسلامی و مکانیسم حکمرانی مردمی و مذهبی در کشورهای خود شوند. محمد بن سلمان در مصاحبه جنجالی خود با مجله آتلانتیک گفته بود که «ما با ایدئولوژی رژیم ایران (ولایت فقیه) مشکل داریم و مشکل ما این است که ما باور داریم آن‌ها حق دخالت در امور ما را ندارند و در هر حال، این اجازه را به آن‌ها نمی‌دهیم.»

مشکلی که سعودی‌ها، اماراتی‌ها و بحرینی‌ها دارند، مشکل مطالبات مردم‌سالارانه‌ای است که شهروندان سعودی از حاکمان خود دارند و نه مشکلات امنیتی و نظامی، چون آن‌ها به لحاظ استراتژیک واقف هستند که ایران به‌دنبال منازعه نظامی با آن‌ها نیست و اگر آن‌ها شروع کننده نباشند هیچ‌گاه وارد چنین فضایی نخواهد شد.

کشورهای عربی در دو قالب فکری که توسط امریکا برای برداشت‌شان نسبت به ایران ساخته‌اند، گرفتار آمده‌اند، از یک سو تصور می‌کنند که نظام سیاسی و الگوی مردم‌سالار ایران تهدیدی برای موجودیت آن‌ها محسوب می‌شود و از این رو، باید «مشکل ایدئولوژیک» ناشی از تسری گفتمان ایران در منطقه را از بین برد و از طرف دیگر، به لحاظ استراتژیک در چنبره سیاست‌های تنش زا و آشوب امریکایی‌ها قرار گرفته‌اند و نمی‌توانند راهی برای برون رفت از این فضا پیدا کنند. بنابراین امریکایی‌ها با «تهدید سازی از ایران» برای کشورهای عربی و متعاقباً، بزرگنمایی از «تهدید ایران» ابتدا در ذهنیت اعراب این موضوع را نهادینه کرده‌اند که ایران مانعی برای موجودیت شماست و همواره به آن‌ها می‌گوید: برای مقابله با ایران، باید حجم خرید تسلیحات خود را از امریکا بالا ببرند. به همین دلیل است که کشورهای حاشیه خلیج فارس جزو بزرگ‌ترین خریداران سلاح از امریکا و غرب هستند و حالا با فشار به این کشورها می‌خواهند ایران اسلامی را یک تهدید جدی برای آن‌ها قلمداد و عدم تمدید تحریم تسلیحاتی ایران را خطر بزرگ برای اعراب معرفی کنند. از این رو، امریکایی‌ها شیوخ کوته‌فکر شورای همکاری خلیج فارس را به نگارش چنین نامه احمقانه‌ای وادار کرده‌اند تا بتوانند در این قالب باز آن‌ها را بیشتر بدوشند.


لبنان پس از انفجار

جلال خوش‫چهره در روزنامه ابتکار نوشت:



لبنان قبل و پس از انفجار بندرگاه بیروت، متفاوت ازهم خواهد بود. این تفاوت می‌تواند تا تغییر بافت نظام سیاسی ـ اجتماعی این کشور دامن‌گستر شود. تغییرات در لبنان فراتر از آن خواهد شد که پیمان‌طائف در سال 1989‌میلادی به جنگ داخلی در این کشور پایان داد. این پیمان، قانون اساسی تازه‌ای را سبب شد که یکی از اصلی‌ترین مواد آن، پایان بخشی به نظام فرقه‌ای و اصلاح ساختار برپایه دموکراسی مدنی بود؛ اما از آن تاریخ ماده 195 قانون اساسی هرگز در دستور کار نخبگان رسمی لبنان قرار نگرفت.


خشم مردم لبنان ریشه در انفجار بندرگاه بیروت ندارد. زمینه‌های آن را باید در سال‌های اخیر و به ویژه آغاز جنبش اعتراضی اکتبر سال گذشته جستجو کرد. درواقع انفجار اخیر که به مرگ بیش از 200‌ نفر، زخمی شدن 7 هزار نفر و مفقودی ده‌ها نفر دیگر انجامید، بر انبار باروت خشم عمومی کبریت زد. هر انگیزه‌ای که سبب بروز اعتراض‌های عمومی از اکتبر گذشته تاکنون چه در لبنان و چه عراق شد، حالا و پیش از انتخابات نوامبر در آمریکا نتایج خود را رفته رفته بروز می‌دهد. بیراه نیست اگر گفته شود میوه اعتراضات اکتبر در لبنان و عراق در حال چیده شدن است: ایجاد نظم جدید درپی بی‌نظمی در ساختار ملتهب کنونی.


استعفای «حسان دیاب» نخست‌وزیر لبنان و به تبع آن سقوط دولت این کشور، آخرین رخداد در شمار اتفاقات پیاپی روزهای اخیر نه تنها در لبنان بلکه گستره خاورمیانه محسوب می‌شود. نظم جدید هنوز شکل نگرفته اما درحال صاف‌کردن جاده‌های لازم برای این منظور است. گرانیگاه نظم جدید، تغییر در نگرش‌های سابقه‌دار در منطقه‌ و به ‌ویژه کشورهایی است که در نظرگاه غرب، کانون چالش و ناآرامی به شمار می‌آیند. لبنان بخشی از پازلی است که کوشیده می‌شود به قواره نظم جدید درآید. از همین‌رو بیش از آنکه به جستجو برای یافتن عامل انفجارهای بیروت توجه شود «امانوئل مکرون» با حضور در ویرانه‌های بیروت و در میان هیاهوی مردم خشمگین، عزادار و مستاصل، از کمک‌های مشروط به لبنان می‌گوید. او به نمایندگی از متحدانش در جامعه جهانی‌ برلزوم تغییر نظام‌سیاسی این کشور تاکید می‌کند. او به‌مثابه فرماندار کشوری مستعمره برای دولتمردان لبنانی ضرب‌الاجل تعیین کرده و به آنان تا اوایل سپتامبر فرصت می‌دهد که خود را با شرایط تعیین شده برای دریافت کمک‌های مالی از جامعه جهانی تطبیق دهند.


سقوط دولت حسان دیاب و احتمالا سپردن نخست وزیری به «نواب سلام» که موضعی متفاوت با سلف خود دارد، آغاز تغییرات در کشوری خواهد بود که پیش‌بینی می‌شود بافت قومی‌ـ‫مذهبی که وجه مشخصه نظام سیاسی این کشور از سال 1943که «میثاق ملی» میان اقوام لبنانی امضا شد، تاکنون بوده است. خوب یا بد؛ اجبار یا انتخاب؛ لبنانی‌ها به روند جاری تن خواهند سپرد. این کشور برای برون رفت مشکلات عدیده‌اش و براساس آنچه حسان دیاب در برنامه اصلاحی خود اعلام کرده بود، حداقل به 25 تا 30 میلیارد دلار کمک مالی نیاز دارد. انفجار اخیر هم بر بار مشکلات مالی افزوده است. بندر بیروت تا پیش از ویرانی 400 میلیون دلار به صندوق دولت وارد می‌کرد، اما حالا براساس برآوردها حداقل 5‌میلیارد دلار خسارت را بر دوش دارد. صحنه به‌گونه‌ای شکل گرفته که انتخابی جز تحمل آنچه الگوهای بیرونی بر لبنان تحمیل می‌کنند باقی نماند. بی‌اعتمادی عمومی به ساختار نظام سیاسی ابتکار عمل را از کنترل دولتمردان خارج کرده و اوضاع چنان آشفته است که مقام‌ها برای جان به در بردن از معرکه، یک به یک استعفا می‌کنند.


بی‌نظمی‌ها تا پیش از انتخابات نوامبر قرار است در دوسطح مهار و آنگاه مدیریت بستر شکل‌یابی نظم جدید در کانون‌های ناآرام خاورمیانه را فراهم کند. کوته‌نگری خواهد بود اگر دامنه تحلیل اوضاع را تنها به انتخابات نوامبر در امریکا گره زد و تاثیر بلندمدت آن را بر ساختار نظام‌های سیاسی منطقه و در چارچوب توافق عمومی میان قدرت‌های بزرگ نادیده گرفت.


3 سناریوی پیش رو پس از استعفای دیاب

امیر مسروری در روزنامه خراسان نوشت:


حسن دیاب نخست وزیر تکنوکرات لبنان دیشب استعفای خود را رسما اعلام کرد. وی ابتدای سال 2020 به این سمت منصوب شد و تا امروز تلاش بسیاری داشت که مسیر جدیدی روی بیروت بگشاید. حادثه انفجار بندر بیروت که از آن به عنوان ناکازاکی غیر هسته ای یاد می‌کنند، تمام اقدامات و کارهای اخیر دولت دیاب را کنار زد.


 ماجرای استعفا از آن جا شروع شد که ماکرون پس از حضور در بیروت رسما اعلام کرد، ظرف مدت کوتاهی باید به طرح او از سوی دولت لبنان پاسخ داده شود و گرنه خودش مسئولیت تغییرات را برعهده می گیرد. پس از این اعلام، چهار وزیر ظرف دو روز استعفا کردند و سه وزیر دیگر کافی بود تا کابینه منحل شود. از سوی دیگر در چند روز اخیر بیروت صحنه اعتراضات بسیار سختی بود. معترضان چند وزارتخانه را اشغال کردند و بخشی از ساختمان های دولتی را به آتش کشیدند. صحنه اعتراضات توسط رسانه های جهان به طور زنده پوشش داده می شد و عملا بیروت شبیه شهرهای جنگ زده بود. ناآرامی های اخیر و بازگشت موج آنارشیستی و ضد دولتی در لبنان حاکی از توفان های پیش روی این کشور در ماه های آینده است. با استعفای دیاب می توان چند سناریو را بررسی کرد:


یک: تشکیل دولت نجات ملی با حضور حداکثر اعضا کم احتمال ترین سناریوی ممکن در لبنان است. هرچند وضعیت لبنان به شدت نگران کننده است اما پارلمان در اختیار حداکثری جریان 8 مارس است و دولت های بازیگر به ویژه فرانسه، آمریکا و عربستان خواهان حضور جریان 14 مارس است. از طرفی هر نوع همکاری دولت با جریان 8 مارس برای بازیگران اروپایی و غربی پذیرفتنی نیست و بعید است دولت نجات ملی با حضور حداکثری اعضا از احزاب مختلف تشکیل شود. این در حالی است که نگاه ها به جریان 8 مارس است که آیا آن ها برگ برنده ای برای این ماجرا رو می کنند که توافق حداکثری شود یا خیر؟ اما گزینه های مطرح شده از جمله سعد حریری بعید است با جریان 8 مارس همکاری داشته باشند. در حقیقت استعفای اجباری و تحمیلی به دیاب برای زیر میز زدن در نتایج انتخابات 2018 است. همچنان که مشابه آن در عراق رخ داد و جریان های فرامنطقه ای نگذاشتند نتیجه انتخابات 2018 به ثمر بنشیند.


دو: دولت پیشبرد و انتقالی سناریوی دیگری است که احتمالا در طرح ماکرون مطرح است. در این سناریو انحلال پارلمان، برگزاری انتخابات زود هنگام و محدود سازی کاندیداهای جریان 8 مارس از مهم ترین سیاست های اعمالی است و بعید نیست به سبب مشکلات موجود در بیروت این سناریو در دستور کار تصمیم گیران لبنانی قرار گیرد. این طرح اما با چند مشکل از جمله غیر قابل حذف بودن مقاومت در لبنان و جریان سازی 8 مارس مواجه است.


 هرچند گروه های 14 مارس تلاش زیادی در این مدت نشان دادند تا حادثه انبار بندر لبنان را به 8 مارسی ها گره بزنند اما درگیری دولت ها از جمله تصدی کرسی نخست وزیری توسط سعد حریری از 2016 تا 2020 مسیر اقناع سازی افکار عمومی لبنان را تغییر می دهد. باید پذیرفت تمام لبنان بیروت نیست و تمام بیروت میدان شهدای آن، هر حادثه ای در این میدان رخ می دهد به معنای اراده و عزم کل ملت لبنان نخواهد بود. مشکل دیگر این طرح نگرانی لبنانی ها از تکرار سناریوی جنگ داخلی و حوادث مشابه دهه 80 است. لبنانی ها شاید در روزهای اخیر دست به تخریب زدند و شعار اسقاط نظام سردادند اما می دانند کوچک ترین ناآرامی داخلی می تواند لبنان را از حیض انتفاع ساقط کند و عملا لبنان وضعیتی به مراتب بدتر از سوریه داشته باشد. این سناریو نیز با مشکلاتی مواجه است که اجرایی شدنش را سخت می سازد.


سه: اما سناریوی قابل ملاحظه، بازیگری و استحاله طرح ماکرون در درون پارلمان لبنان است. در این سناریو محور مقاومت و جریان 8 مارس نه به درگیری و افزایش تنش که مورد انتظار رژیم صهیونیستی است متمایل می شوند و نه از مسیر خود عقب نشینی می کنند.


همچنان که سخنرانی سید حسن نصر ا... دبیرکل حزب ا... نشان داد، حزب ا... آمادگی لازم برای سناریوهای مختلف را دارد و قرار نیست با هیچ گروهی درگیر شود. در این طرح احتمالا 8 مارس با همکاری گروه های 14 مارس در پارلمان به سراغ گزینه تکنوکرات، مقبول و فساد ستیزی خواهند رفت که بتواند دولت را ظرف مدتی تشکیل و بیروت را از این وضعیت نجات دهد. به احتمال زیاد این سناریو با شخصیتی همانند دیاب تکرار می شود و گزینه هایی همانند دیاب روی کار خواهند آمد.