سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
جهاد کبیر: نقشه راه کربلا
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:
تحریم و محاصرههای دشوار را چگونه میتوان شکست؟ راه عزت و پیشرفت، از کدام سمت است؟ خداوند اراده فرموده سیادت و عزت را جز به واسطه «استقامت» عطا نکند. آنها که در مسیر حق هزینه نکنند، باید خسارتهایی به مراتب بیشتر را به جان بخرند. برخی از تلخیهایی که در سالهای اخیر به کشور ما تحمیل شد، بیش از خباثت دشمن، ریشه در انحراف و تحریفگری برخی خواص داشت؛ رجالی که آدرس گشایش امور را در مسالمت یکطرفه با دشمن میدانستند.
یکی گفت مذاکره با آمریکا، صلح حدیبیه است؛ بیآنکه به بیعت رضوان اصحاب با پیامبر اعظم(ص) برای تبعیت و استقامت تا پای جان بپردازد. دیگری گفت امام حسن(ع) هم با معاویه مذاکره و صلح کرد؛ بیآنکه بگوید آن صلح، تحمیل یاران پیمانشکن بود. سومی مدعی شد «روزگار، روزگار گفتمان است نه موشک» و «ژاپن و آلمان وقتی در جنگ جهانی شکست خوردند و بودجه نظامی را متوقف نمودند، پیشرفت کردند». (حال آنکه این دو کشور در رتبه هشتم و نهم بیشترین هزینههای نظامی در دنیا قرار دارند). این جملات درست در زمانی عنوان میشد که مقامات آمریکا دائما تهدید نظامی کرده و میگفتند همه گزینهها روی میز است».
میخواستند با تحریف، مسیر انحرافی را که با وجود همه نهیها بر آن اصرار داشتند، درست وانمود کنند. سؤالبرانگیز بود؛ در حالی که شرط موفقیت در مذاکره، قدرت چانهزنی است، پشتسر هم ادبیات ضعف و بیچارگی را به کار بستند. «خزانه خالی است»، «آمریکا کد خداست»، «به امام نوشتم که آمریکا ابرقدرت است و بدون مذاکره و رابطه نمیتوان ادامه داد»، «آمریکا میتواند تمام توان نظامی ما را ظرف 5 دقیقه نابود کند»، «رفع تحریمها و حل مشکل اشتغال و تولید و آب خوردن و آلودگی هوا، متوقف به توافق است»، «ما نمیتوانیم با قهر و انزوا در دنیا زندگی کنیم» و «نباید مقابل قدرتهای بزرگ ایستاد، آن هم با شعارهایی که بعضاً توخالی است»! آخر سر هم گفتند «درس کربلا، درس تعامل سازنده و مذاکره است»!
بعد از سالها، یک نفر از میان این جماعت پاسخ نداده که آیا در محاصره منحصر به فرد کربلا، کلامی از سر ضعف، از سرور آزادگان(ع) و اصحابش صادر شد؟ اگر قرار بود امام - نعوذبالله -
یزید و عمر سعد و شمر را «معتدل و مودب» و امضا و تضمین آنها را قابل اعتماد بداند، عزتمندانه نمیفرمود «انی لا اری الموت الا سعادهًًْ و الحیاهًًْ مع الظالمین الا برما»، «موتٌ فی عزّ خیرٌ من حیاهًًْ فی ذُلّ»، «الموت اولی من رکوب العار» و «زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو چیز قرار داده؛ میان شمشیر (مرگ) و ذلت. و هیهات منا الذّله و ما آخذ الدّنیّهًًْ. خداوند پذیرش ذلت را برما و بر پیامبر ومؤمنین روا نداشته است».
حضرت سیدالشهدا(ع) اگر سرسوزنی اهل تسلیم بود، شب عاشورا به اصحاب نمیفرمود «فان کنتم قد وطنتم انفسکم علی ما وطنت علیه نفسی، فاعلموا انالله انّما یهب المنازل الشّریفهًًْ لعباده باحتمال المکاره. اگر شما خود را آماده کردهاید بر آنچه که من خود را آماده کرده و تصمیم گرفتهام، پس بدانید همانا خداوند جایگاههای بلند و با شرافت را منحصراً به بندگانی میدهد که ناگواریها و ناملایمات را تحمل کنند». حضرت، دو دهه پیش از ماجرای کربلا آن هنگام که امیرمؤمنان(ع) او را مأمور کرد در بحبوحه جنگ صفین با لشکریان سخن بگوید و روحیه جهاد را در آنها تقویت نماید، فرمود «بدانید گزند جنگ و جهاد، گذراست و طعمی تلخ و ناگوار دارد که باید آن را جرعه جرعه نوشید. پس هر کس برای آن مهیا شود و از زخمهای آن نهراسد، پیروز است». این منطق شجاعانه کجا و تبلیغات جنگهراسانه و جنگگریزانه خط تحریف کجا؟!
یک علت برخی مضیقهها در چند سال اخیر، غفلت یا روگردانی برخی مدیران و مشاوران از مکتب عاشوراست. همان که رهبر حکیم انقلاب ۳ خرداد ۱۳۹۵ در دانشگاه امام حسین(ع) بهعنوان «جهاد کبیر» تبیین فرمودند: «جهاد، فقط به معنای جنگ نظامی نیست. در بین جهادها جهادی هست که خدای متعال در قرآن آن را جهاد کبیر نام نهاده وَ جاهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا... ایستادگی و عدمتبعیّت.
فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا؛ از مشرکین اطاعت نکن. اطاعت نکردن از کفّار همان چیزی است که خدای متعال به آن گفته جهاد کبیر. اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمی که در میدان مبارزه با تو قرار گرفته اطاعت نکن... در میدانهای مختلف از دشمن تبعیّت نکن. این تبعیّت نکردن آن قدر مهم است که خدای متعال پیغمبر خود را مکرّر به آن توصیه میکند. آیه تکاندهنده اوّل سوره مبارکه احزاب؛ یاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکافِرینَ؛ پیغمبر! تقوا داشته باش و از کافران تبعیّت نکن؛ اِنَّ اللهَ کانَ عَلیمًا حکیمًا. ما میدانیم مشکلات تو را، ما میدانیم فشارهایی که بر تو وارد میکنند تا تو را وادار به تبعیّت کنند - تهدید میکنند، تطمیع میکنند- امّا شما مراقب امر و نهی الهی باش، اِتَّقِ اللهَ، حواست جمع باشد. وَ لا تُطِعِ الکافِرین... خب، اطاعت از کافرین نکن، پس چه کار کن؟ وَ اتَّبِع ما یوحی اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرًا. از آنها تبعیّت نکن؛ تو برنامه داری؛ تو برنامه کار داری، برنامه زندگی داری؛ وحی الهی تو را تنها نگذاشته است؛ قرآن در اختیار تو است، اسلام در اختیار تو است، برنامه اسلام در اختیار تو است؛ این راه را برو... خب، خطر وجود دارد، فشار می آورند؛ وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ وَ کَفی بِاللهِ وَکیلا. در مقابل همه این فشارها به خدا تکیه کن؛ توکّل معنایش این نیست که کار را رها کنید، بنشینید تا خدا بیاید عوض شما کار را انجام بدهد؛ توکّل این است که شما راه بیفتید، عرق بریزید، تلاش کنید، آن وقت یقین داشته باشید که خدای متعال شما را کمک خواهد کرد؛ امروز مسئله جمهوری اسلامی این است».
حضرت آیتالله خامنهای چند روز بعد هم در دیدار اعضای مجلس خبرگان خاطرنشان کردند: «دشمنان انقلاب میخواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او و مایه اقتدار اوست، تهی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرتها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت. اینجا جای همان جهاد کبیری است که من چند روز قبل مطرح کردم... جهاد برای عدم تبعیّت، برای عدم دنباله روی از دشمن».
به تعبیر حکیمانه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، «ما ملت شهادتیم.
ما ملت امام حسینیم»؛ که اگر نبودیم، نمیتوانستیم معجزه پشت معجزه بیافرینیم و پشتسر معجزه پیروزی انقلاب اسلامی، پیروزی در دفاع مقدس هشت ساله و فتوحات بعدی جبهه مقاومت در لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و یمن را به مدد الهی تدارک کنیم. اینها، حرف نیست؛ واقعیتهایی است که مقابل چشم مادیگراترین ماتریالیستهای عالم رخ داده است. جوانان دلاور و فنّآور ما توانستند از عهده سختترین تحریمهای تسلیحاتی دشمن در طول چهلسال برآیند. در حوزه تحریمهای اقتصادی نیز موفقیتهای بسیار چشمگیری به دست آوردیم که اگر تحریم نبودیم هرگز سراغ آنها نمیرفتیم. اگر هم جاهایی درجا میزنیم، بدان خاطر است که متولیان آن، باورمندی به منطق تحریمشکن جهاد کبیر نشان ندادند.
گرفتاریهای کمسابقه از آنجا آغاز شد که برخی مدیران به وعدههای شمر و یزید و عمر سعدهای زمانه اعتماد کردند و حال آنکه مقتدای جبهه ایمان به اعتبار همه تجارب گذشته، از چنان اعتمادی برحذر میداشت. دشمن حتی درون تیم مذاکرهکننده، نفوذ کرده بود اما اصل نفوذ، تردیدافکنی درباره ضرورت «جهاد کبیر» و «نه» گفتن به دشمن بود. تردید کرده بودند که حربه تحریف و فریب دشمن توانست کارگر شود. مبتلا بودند که دشمن به واسطه نفوذ تشکیلاتی و جریانی و محاسباتی توانست تحریفهای مدنظر خود نسبت به واقعیات را از زبان همانها بازگو کند. باورکردنی نیست. اما کسانی گفتند اخلاق و آبرو، برای یزیدیان زمان مهم است و آنها زیر قول و قرار خود نمیزنند! بارها در مصادر دیپلماتیک و امنیتی دیده بودند آمریکا و انگلیس و فرانسه چگونه خباثت به خرج دادهاند؛ با این همه اعتماد کردند و پیشانی پیشرفت فنی کشور در حوزه هستهای را دچار جراحت و خسارت کردند. لطف پروردگار و جاری بودن منطق انقلاب در مدیریت حکیمانه رهبری بود که توانست کشور را در برابر هجوم مغولوار دشمن و تاختوتاز خط تحریف و فریب حفظ کند. وگرنه، برخی خواص باک و عارشان نبود کار را به پذیرش خلع قدرت نظامی و اقتدار منطقهای کشور بکشانند. بعد از سه دهه قدرتافزایی، باید برمیگشتیم و دوباره در خرمشهر و کرمانشاه و همدان از خود دفاع میکردیم؛ در حالی که عناصر اقتدار را تقدیم دشمن کرده بودیم.
ادعا کردند میخواهند کشور را از هزینه مقاومت برهانند اما هزینهها و خسارتها را چند ده برابر کردند. البته تدابیر حکیمانه رهبر انقلاب و انبوه نیروهای باورمند نگذاشت این خسارتها تسرّی پیدا کند. اتفاقا برخی پیروزی و موفقیتهای، در همین دوره سخت، به برکت اهتمام نیروهای انقلابی به جهاد کبیر و زدن به قلب نقشههای دشمن اتفاق افتاد. این همان ضرورتی است که رهبر انقلاب در دیدار اخیر از دولتمردان هم مطالبه کردند: «میبینید بهطور دائم، دشمنان دارند علیه شما طرّاحی میکنند؛ واقعاًً بهطور دائم؛ انسان میبیند طرّاحیهای اینها را. انسان میفهمد که چه کار دارند میکنند. خب در مقابل طرّاحی آنها، شما هم باید طرّاحی کنید؛ نه باید بی عمل و ساکت بمانید، نه باید تسلیم بشوید؛ چون او مرتّب دارد طرّاحی میکند، ما نباید تسلیم طرّاحی او بشویم. آن وقت در همین خطبه (34 نهجالبلاغه) حضرت خطاب به مردم خودشان میفرماید «تُکادونَ وَ لا تَکیدون»؛ آنها علیه شما دارند طرّاحی میکنند، شما علیه آنها طرّاحی نمیکنید. این نبایستی در جامعه اسلامی وجود داشته باشد؛ اگر چنانچه آنها کید میکنند با شما، یعنی دارند طرّاحی و نقشهریزی میکنند علیه شما، شما هم باید علیه آنها نقشه بریزید و طرّاحی کنید و کید کنید».
راهکار داخلی توسعه صنعت نفت
علی شمس اردکانی در روزنامه ایران نوشت:
صنعت نفت درصدد آن اســــت که مســیر توســـعه خـــــود را در شرایط سخت تحریم ادامه دهد. این امر در شرایطی روی میدهد که اقتصاد کشور توسط تحریمهای یکجانبه امریکا محصور شده و روابط بانکی بینالمللی قابل قبولی هم ندارد تا درآمدهای ارزی آن در وضعیت ایدهآل باشد و یا اینکه بتواند از سرمایهگذاران خارجی بهره ببرد.اما ادامه این مسیر که با کمک شرکتهای داخلی روی میدهد پیشنیازهایی دارد که نمیتوان آن را با روال کنونی ادامه داد. از مهمترین ملزومات اجرای برنامه توسعه صنعت نفت در شرایط کنونی، توجه به ساخت داخل و اصلاح نظامهای ساختاری است. تولیدکنندگان و صنعتگران داخلی اکنون توان تولید بسیاری از تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت را دارند.
آن طور که شنیده و دیده هم میشود، این بخش با نیمی از ظرفیت و توان خود در مدار تولید است و میتوان از بخش خصوصی واقعی فعال در این عرصه بیش از پیش بهره برد.اما در مورد اصلاح ساختار نیاز است که از برخی اقدامات دوری شود. این امر بویژه درخصوص منابع حاصل از فروش محصولات نفتی حائز اهمیت است که به جای آنکه به تأمین مالی صنعت اختصاص داده شود، صرف پرداخت یارانهها به تمام اقشار جامعه میشود. لازم است که با اصلاحاتی در این زمینه منابع حاصل از فروش محصولات نفتی به ویژه گاز و فرآوردههایی نظیر بنزین، زیرساختی برای انتشار «ال سی ریالی» که همان اعتبار اسنادی داخلی ریالی است، ایجاد شود و با این منابع دولت اقدام به خرید تجهیزات ایرانی در صنعت نفت کند.
این عمل کاملاً مطابق با دستور مقام معظم رهبری مبنی بر حمایت از تولید داخل و جهش در آن است و از سوی دیگر به حرکت صنعت نفت در مسیر توسعه داخلی کمک خواهد کرد.
البته ضروری است که دولت هر گامی را که در این مسیر برمیدارد، شفافسازی کند تا گرفتار کلپتوکراسی نشویم و خصولتیها در اولویتهای واگذاری کار قرار نگیرند. باید لیست اقدامات به صورت شفاف در اختیار عموم قرار بگیرد و مردم بدانند که دولت به جای یارانهای که نه کار ایجاد میکند و نه ارزش افزوده، چگونه به توسعه یکی از مهمترین صنایع کشور کمک کرده و منابع را به سمت رونق تولید سوق داده است.
اکنون شرکتهای ایرانی و سازندگان داخلی توان فعالیت در بسیاری از بخشهای مورد نیاز صنعت را دارند و میتوان کار را به آنها سپرد. اگر پرداخت یارانهها را به شکل کنونی ادامه دهیم، اقدام ما در تضاد با تولید و اشتغال است و مردم باید این را از تصمیمسازان کشور مطالبه کنند. رونق تولید به نوعی مثل فعالیت کمپروسورها در صنعت نفت است و نباید درآمدهای اندک صنعت نفت را تبدیل به یارانه کرد و هدر داد.
ما انقلابیشدههای بالای دیوار سفارت آمریکا نیستیم
حسین قدیانی در روزنامه وطن امروز نوشت:
جان به جانش کنی، از ضدانقلاب، انقلابی درنمیآید! ضدانقلاب با سوءاستفاده از وضعیت اقتصادی کشور، خود را در حالی دلسوز اقشار آسیبپذیر نشان میدهد که ته ته ته همه شعارهایش «جاوید شاه» است! این بزرگترین طنز تاریخ است که از سویی شعر آزادی بخوانی و از دیگر سو مداح شاهکی باشی که با کودتا علیه یک دولت قانونی، به سلطنت برگشت! اولبار هم که جلوس کرد آنجا، شبیه کودتا بود! همین جا موضع متن را شفاف کنم: نوشتن ما علیه ضدانقلاب، نوشتن علیه هیچ کارگر یا کارمندی نیست، ولو آنکه در تجمع کذا، چند تا شعار ساختارشکن هم داده باشند. دفاع ما از انقلاب هم دفاع از ندانمکاریهای هیچ مسؤولی نیست.
آن انقلابی که ما از آن دفاع میکنیم، مدیرش بهشتی بود و معلمش مطهری و رئیسجمهورش رجایی و اندیشمندش شهریاری و سردارش حاجقاسم و سربازش حججی و عارفش چمران و بسیجیاش هادی ذوالفقاری. البته خدا کند ویراستار محترم این متن، فعل ماضی «بود» را عوض کند با فعل زمان حال «است». آری! از نظر من «است» فعل است؛ فعل همین زمان کنونی! فعل آن بچهبسیجی بهشتیندیده مطهرینچشیده که با تنها ۱۶ سال، ماههاست در کنجی از پایگاه بسیج مسجد محل، مشغول تولید ماسک است! و مادام که زیر سایه ولایت فقیه، چنین بامعرفتهایی مثل بسیجیان شب عید- که نوروزشان به ویروسزدایی از معابر گذشت- وجود داشته باشند، ما هم از نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی دفاع میکنیم، هم از نظام جمهوری اسلامی به رهبری امام خامنهای. بسیجی که به صرف حضور در تشکل دانشگاه نیست! «تشکل» یعنی «تشکیلات کار»! کمتر حرف بزن و بیشتر مفید باش! تشکل یعنی بصیرت! و بصیرت یعنی خدمت!
صحنه را باید درست رصد کرد، نه درشت! متأسفم برای دوستانی که موشکباران فعلی را نمیبینند و عوض کمک به خودی، مدام به اجنبی پاس گل میدهند! گاه فکر میکنند عدالت را از ولایت بهتر میفهمند؛ گاه فکر میکنند همه جز خودشان مفسدند! بنای دشمن بر این است که ما را شرمنده کند از راه رفته! ولی ما چرا باید شرمنده باشیم از صراط حقمان؟! آنچه اسباب شرمندگی است، وجود مرد بیکار در خانهای با وجود چند بچه قد و نیمقد است. اما سؤال مهم اینجاست: وضعیت بد امروز اقتصادی، زیر سر بهمن ۵۷ است مگر؟! ضدانقلاب میخواهد همه چیز را دقیقا و عمیقا بیندازد گردن خمینی و بعد هم خامنهای، اما با وجود آن همه «جاوید شاه»ی که میگوید، درجه آخر در انتخابات درون نظام، رسما و علنا طرف آن نامزدی را میگیرد که بیگانهترین است با حل مشکلات اقتصادی! پس ضدانقلاب، ایران را با ازدیاد مشکلاتش میخواهد! و هر چه این مشکلات بیشتر، برای ضدانقلاب بهتر! ضدانقلاب کار دارد با این مشکلات، بلکه چند صباح بعد از انتخابات، عوض یقه رئیس قوه مجریه، گریبان بزرگان را بگیرد! کاریکاتورهایشان را لابد میبینید دیگر! البته بیانصافی نکنم؛ گاهی که میخواهند زیرکی به خرج دهند، زیرزیرکی یکی- دو تا درشت هم بار رئیسجمهور میکنند! ضدانقلاب به مردم عاصی و توده عصبانی نیاز دارد برای جا انداختن بهتر شعار «جاوید شاه» ولی عنصر انقلابی مفتخر به داشتن رهبری است که نزدیک انتخابات به مردم تذکر میدهد: «اگر بد رأی بدهید، دودش به چشم خودتان میرود». فرق است از زمین تا آسمان، میان کسی که به خوشبختی مردم- ولو از منظر اقتصادی- فکر میکند، با آنکه برای کاسبی سیاسی، اتفاقا به مردم درگیر با مشکلات معیشتی تا خرخره محتاج است!
ضدانقلاب دلش برای شاه تنگ شده و الا چرا شعار «جاوید ملت» سر نمیدهد؟! «جاوید ملت» شعار ما انقلابیهاست که دیروز انقلابی بودیم، امروز انقلابی هستیم و فردا هم انشاءالله انقلابی خواهیم ماند. جاوید از نظر ما ملت ایران است که اگر هم قرار است دلش برای کسی تنگ شود، آن شخص، «حاجقاسم سلیمانی» است، نه آن که آن همه لاله را در میدان ژاله، پرپر کرد. ضدانقلاب توهم زده ما تاریخ را با پستهای اینستاگرامی سلطنتطلبها میخوانیم! رک بنویسم: خامنهای نقطه عطف ملت ایران است. ضدانقلاب فکر میکند کاریکاتورها از ایمان ما به حضرتآقا میکاهد، حال آنکه از جمله دلایل اعتقاد ما به سیدعلی حسینیخامنهای، یکی هم همین است که ضدانقلاب به هیچ کدام از شخصیتهای نظام، آن کینهای را که به آقا دارد، ندارد! فرق است میان رهبر انقلاب که ناظر بر مشکلات اقتصادی، خود را شرمنده خانوادههای گرفتار میداند، با ضدانقلاب که به اوباما و ترامپ خط میدهد اگر فشار را روی این ملت بیشتر کنید، شعار همه میشود «جاوید شاه»! بیش از ۴۰ سال از بهمن ۵۷ گذشته و ضدانقلاب بدبخت هنوز هم ملت را فدای شاه میخواهد! فدای «جاوید شاه»! همینقدر مرتجع، همینقدر متحجر و همینقدر ضدایرانی است ضدانقلاب!
ضدانقلاب در خیال خام خود، سند تعلق به ایران را کشف حجاب کنار مقبره پاسارگاد میخواند، من اما تمام نقش و نگار تختجمشید را هم مدیون سرداری میدانم که دشمن همپیمان با ضدانقلاب را همان بیرون مرزها نگه داشت تا لطمهای به ابنیه تاریخی این دیار کهن وارد نیاید! ایران را حرم بخوانی، محافظش میشود حاجقاسم، نه ضدانقلاب! و حاجقاسم بر کسی پوشیده نیست که هم سرباز این نهضت بود و هم سردار این نظام! هیهات! دفاع از حاجقاسم، شرمندگی و پشیمانی ندارد لیکن سلمنا! دولت هم که دست آقای روحانی باشد، باز این حضرت آقاست که ابراز خجلت میکند از وجود جوان بیکار! یک کلام خامنهای میتواند بگوید «حالا به حرف من در مقطع منتهی به انتخابات برسید» ولی «منم منم» راهی در منش انسانهای خودساخته خداباور ندارد! رهبر در حکم پدر است؛ آن همه تذکر میدهد که «من به توافق با آمریکاییها خوشبین نیستم» ولی آخرش هم پدرانهترین رفتار را با دیپلماتها میکند! ثبت خواهد شد این مفاهیم در تاریخ! ثبت خواهد شد این مفهوم که «گشایش اقتصادی» با «سازش سیاسی» محقق نمیشود! ما بهمن ۵۷ هنوز چشم به جهان نگشوده بودیم اما جای گلولههای رضاخان هنوز بر پیکره گوهرشاد رضاجان هست!
چه تلاش عبثی میکند ضدانقلاب در مجازستان تا به ما ثابت کند در عصر پهلوی، نه کسی به باحجاب کار داشت، نه کسی به بیحجاب! لطیفه میسرایند که شاه رفت تا هیچ کس، قربانی تاج و تختش نشود! حال آنکه وقتی برگشت هم، کم هزینه نگذاشت اقلا روی دست مصدق پیرمرد! بیخود ضدانقلاب سند نسازد علیه آیتالله کاشانی! شاه نه به مصدق بیمحاسن رحم کرد، نه به کاشانی بامحاسن! شاه بود دیگر! باید کودتا میکرد، گوش به فرمان اجانب میبود، میکشت و خون میریخت تا مثلا «جاوید» بماند! وقتی ضدانقلاب مجازینشین، شعار «جاوید شاه» سر میدهد، هم برای نگونبختی شاه کفایت میکند و هم برای بدبختی ضدانقلاب! و ضدانقلاب خودش را هم بکشد، انقلابی نمیشود! انقلاب ابتدا به ساکن، با تحول درون قلب آدمی رخ میدهد؛ یک چیزهایی باید در دل «مصطفی چمران» تکان بخورد که آمریکا را ول کند بیاید خرابههای همان لبنانی که ضدانقلاب تا دیروز میگفت: «نه غزه، نه لبنان» اما امروز، از «سیدحسن نصرالله» هم مهربانتر شده برای سواحل بیروت! ذات ضدانقلاب خراب است! اصلا قلب ندارد که بخواهد چیزی در درونش جابهجا شود! ضدانقلاب مرده است! به این تحرکاتش نگاه نکنید! جنوب تهران و جنود بیروت ندارد؛ اساسا ضدانقلاب اهل کاسبی با مشکلات خلقالله است!
همه که قرار نیست سلیمانی بشوند! یکی سینه سپر میکند برای حفظ وطن، یکی هم عرصه انتخابات را میکشاند به بیخودترین دوگانهها! ضدانقلاب خوب میدانست فلانی حلال هیچ مشکلی نخواهد بود اما نام او را بلند میکند و همچون وسوسههای شیطان، نظر مردم را تغییر میدهد تا مشکلات کم نشود؛ زیادتر شود! ندیدید که حتی آنور آبیها هم بنفش پوشیدند بهار ۹۲؟! ضدانقلابند دیگر! و درست به همین دلیل، ضدایران و ضدایرانی! حاجقاسم را تروریست میخوانند اما برای ریاست جمهوری هیلاری کلینتون- که به زعم احرار عالم «مادر داعش» است- ستاد تبلیغاتی میزنند! من هنوز هم از اخلاق انسانی دور میدانم که ادعا کنم ضدانقلابها مسلمان نیستند! ولی یک چیز را حتم دارم: ضدانقلابها اول ضدایران و ضدایرانی هستند، بعد ضدانقلاب! ضدانقلاب برخلاف نیروی انقلابی ابدا دوست ندارد مشکل کارگران فلان کارخانه حل شود، چرا که او کاسب مشکل ایرانیجماعت است! و آنقدر ذلیل که حاضر است به رئیسجمهور آمریکا نامه بنویسد مبنی بر تحریم بیشتر ملت ایران! مشکل ضدانقلاب این نیست که چرا ماشین بسیاری از ایرانیها پراید است؛ مشکلشان این است که ما چرا توان ساخت بهترین موشکها را داریم! مشکل ضدانقلاب، زنگنهها و نعمتزادهها نیستند؛ همدانیها و سلیمانیها هستند! ضدانقلاب با ظریف کاری ندارد؛ با طهرانیمقدم کار دارد! ضدانقلاب دوست دارد ما در عرصه نظامی هم مثل عرصه مذاکرات، آنقدر شل بیاییم که به خیال خاممان تضمینی در امضای کری باشد! مشکل ضدانقلاب، کارگر هفتتپه نیست؛ نوجوانی است که شبها تا اذان صبح در مسجد محله ماسک میدوزد!
ضدانقلاب میخواهد او را نسبت به این نهضت و این نظام بدبین کند! حال آنکه من در پیشانی نسل جوانمان، «فهمیده»تر از «حججی»ها میبینم! دفاع ما از ملت ایران و همین شعار «جاوید ملت» که سر میدهیم، دفاع از تمام گلبرگهای آن آفتابگردانی است که دکتر مصطفی موظف به نوازششان بود! ما ملت لیالی کربلای 5 هستیم، رنجکشیدههای جزر و مد والفجر 8... و خون سرخ بچههای مظلوم کانال کمیل را هرگز فراموش نخواهیم کرد! ما «ابراهیم هادی» را هرگز فراموش نخواهیم کرد! ما عاشقانههای سیاهکالی مرادی را هرگز فراموش نخواهیم کرد! ما پر چادر مادر شهید شیرودی را هرگز فراموش نخواهیم کرد!
نام این دوران هر چه باشد؛ ما ملت شهید دوران را فراموش نخواهیم کرد! دشمن بیخود ما را بر اساس ظاهرمان تقسیم نکند و به جنگ نیندازد! ما در زمین ضدانقلاب بازی نخواهیم کرد! ما ملت حافظیم! ملت «وقت سحر»! ملت مصرع و بیت همان رهبری که مقید است از قاب تا ترمه و از گلیم تا پرده، همه و همه دسترنج کارگر هموطن باشد! ما ملت محرمیم! ملت امام حسین! ملت شور و شعور! و این حاجقاسم ما بود که بنیآدم را اعضای یک پیکر میدانست! مستند به شعار «نه غزه، نه لبنان» هیچ حادثهای در هیچ جای منطقه، هیچ ربطی و هیچ دخلی به ضدانقلاب ندارد! و بالاتر؛ ضدانقلاب صلاحیت سخن گفتن از سعدی و مولانا را هم ندارد! تمام سماع آن شاعر شوریده، طواف بر گرد «شهیدان خدایی» بود و ضدانقلاب اما از کل مولوی تنها بلیت قونیهاش را چسبیده! بماند که آخرش هم سر از آنتالیا درمیآورد! همین قدر لخت است پادشاه ضدانقلاب! بر منکرش لعنت! انقلابیهایی بودند که ضدانقلاب شدند ولی از ضدانقلاب، انقلابی درنمیآید! ما بالای دیوار سفارت آمریکا، انقلابی نشدهایم که حالا در گذر زمان، شهوت سلفی با مجسمه آزادی داشته باشیم! ما تا ابد و به لطف الهی، انقلابی میمانیم، چرا که انقلابیشدههای بالای سفارت نفسمان هستیم، موسم تسخیر امارههای درون! آنجا که پدر یادمان داد خرمشهر را خدا آزاد کرد! و یومالله ۹ دی کار «الله» بود! همین یک جمله چیتسازیان، ما را بس که هرگز نادم از دفاعمان از این نهضت و نظام نشویم: «کسی میتواند از سیمخاردارهای دشمن عبور کند که در سیمخاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد». طرفه حکایت اینجاست: کسی میتواند چنین شهیدی را تربیت کند که نامش «روحالله» باشد و دم گرمش مسیحایی! ما ملت روایت فتحیم! ملت قلم آوینی! ملت اخلاص صیاد! ملت چشم همت! ملت لبخند خرازی! ملت قایق عاشورا! ملت برادران باکری! ملت حق! ملت حاجقاسم! ضدانقلاب را از شعارش بشناس! ما را نیز از شعارمان! جاوید باد ملت عزیز، شریف و شهیدپرور ایران...
کربلا، تقابل دین حقیقی با غیرحقیقی
محمدتقی فاضلمیبدی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
صحنه عاشورا تقابل دو نوع دینداری بود. دین عدالتجو و حکومت به ظاهر دینی و ظالمانه. دین در تاریخ دو گونه خود را نشان داده است. گاهی به شکل ارزش و اخلاق در میان مردم که انسانهای وارستهای از متن آن برخاستند و از جهت اخلاق و انسانیت، کامل بودند. گاهی هم خود را در عرصه قدرت و ثروت نشان داد و به عنوان یک ابزار در خدمت طرفداران قدرت و ثروت قرار گرفت.
به تعبیر دیگر دین پوششی برای توجیه کارهای طالبان قدرت و ثروت بود که نخستینبار در حکومت امویان پیدا شد و دین خدا ابزاری شد تا بر اموال مسلمین و قدرت تسلط پیدا کنند. امام حسین(ع) در یکی از سخنانش میفرماید: «وَاسْتَأثَروُا فیأموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ» یعنی پس از قدرت گرفتن، اموال فقرا و مساکین را در اختیار خودشان گرفتند.
مثل بنیامیه که واقعا اسلام نیاورده بود و اسلامشان برای این بود که از راه نفوذ وارد شوند، ثروتهای کشورهای اسلامی را صاحب شوند و رسوم جاهلیت را دوباره بازگردانند و نخستین کسیکه حقیقتشان را آفتابی و روشن کرد، امام علی(ع) بود که در نامهای از اینکه اسلام آوردن یک چیز است و تظاهر به اسلام کردن چیز دیگر، سخن گفت. «مَا أَسْلَمُوا وَلَکِنِ اسْتَسْلَمُوا، وَأَسَرُّوا الْکُفْرَ، فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ» اینها اسلام نیاوردند و به ظاهر اسلام آوردند و کفرشان را پنهان نگه داشتند و همین که عدهای طرفدار پیدا کردند، حقیقت خود را ظاهر کردند.
بنابراین دین شاید برای نخستینبار است که اینجا خودش را به شکل یک ابزار برای توجیه کارها نشان میدهد؛ حکومتی که ادعای جانشینی پیغمبر را میکند. اما جریان عاشورا را نباید با نگاه رازآلود، رمزآلود و آسمانی نگاه کنیم که امام حسین(ع) بود و مسائل سرّی و ارتباط با خداوند و راز و رمزی که در حقیقت عاشورا نهفته است.
اگر بنا را بر این گذاشتیم، امام حسین(ع) را در برههای از تاریخ منحصر کردیم و باید در موزههای تاریخ به آن نگاه کرد. اما اگر حقیقت عاشورا را تحلیلی و عقلایی نگاه کنیم که چرا این قیام صورت گرفت، آنوقت به درد امروزمان هم میخورد. در عاشورا باید به سه موضوع دقت کرد؛ نخست اینکه چه زمینههایی باعث شد کسی به نام معاویه 20 سال خلافت کند و 40 سال ریاست داشته باشد و خلافت اسلامی را تبدیل به سلطنت موروثی کند؟ دوم، چگونگی خود واقعه عاشوراست. سوم که از همه مهمتر است اینکه به عاشورا به عنوان حقیقت تاریخی نگاه و آن را تحلیل کنیم که در روزگار امروزمان میتواند موثر باشد. امام حسین(ع) در یکی از نامهها خطاب به مردم کوفه که میخواست حرکت خود را به یک قاعده تاریخی تبدیل کند، از قول پیامبر خدا میگویند: «مَنْ رَأَی سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِاللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِاللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِاللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِاللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَیاللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ».یعنی هرکسی حکومت جاهلی دید که حلال خدا را حرام میکند، تعهدش را با اسلام میشکند، با سنت پیغمبر مخالفت میکند- و از همه بدتر- در حق بندگان خدا گناه و تجاوز به حقوق مردم میکند.
اگر بلند نشود، حرکت نکند، قیام نکند، سخن نگوید، سزاوار است که خداوند در روز قیامت همانجا که ظالم را میبرد، او را هم ببرد. تبدیل قیامش به قاعده تاریخی که هرکس در مقابل حاکم ظالمی قرار گرفت، وظیفه دارد با زبان و فعلش، ظلم را از سر مردم کم کند. توجه به این اصل که اسلام آمده تا مردم را از ظلم نجات دهد و نه فقط از کفر. اسلام، کفر را از بین برد. ظلم زاییده کفر است، کفر را از بین برد تا ظلم از بین برود. قرآن هم خوانده شود به ظاهر خوانده میشود. شب عاشورا در اردوگاه معاویه قرآن خوانده میشد. لشکر بنیامیه حامی ظلم بود.
درحقیقت صحنه عاشورا تقابل عدل و ظلم و دفاع از حقوق انسانهاست. در این نگاه بشر در تاریخ وظیفه دارد از حق انسان در هر کجا که تجاوز شد، دفاع کند. معاویه برای اینکه بتواند حکومت به ظاهر دینی خود را حفظ و مردم دیندار جاهل را طرفدار خود کند، نگذاشت مردم با دین خدا آشنا شوند و بنای تحریف دین را گذاشت. از اینرو به عدهای از روحانیون و وعاظ رایج آن زمان پول خوبی داد تا بالای منبر در مذمت علیابنابیطالب سخن بگویند و علی را از چشم مردم بیندازند تا حقیقت اسلام ناب آن روز که علی بود، الگوی مردم قرار نگیرد. چون اگر علی الگو قرار میگرفت، دیگر کسی زیر بار معاویه نمیرفت.
یکسری احادیث هم از قول پیغمبر خدا در مدح و تعریف خود جعل کرد که در تاریخ بینظیر و کمنظیر بود. تا قبل از معاویه انتقاد از خلفا آزاد بود و زن و مرد پای خطبههای خلیفه انتقاد میکردند. معاویه جلوی انتقاد را گرفت و در یکی از خطبههای نمازجمعه از اینکه من بین شما و زبان شما فاصلهای نمیگذارم و هرچه میخواهید بگویید، سخن گفت که مادامی که مزاحم مُلک و حکومت ما نباشید، آزادید هرچه میخواهید بگویید.
درحقیقت خط قرمز آزادی، دایره قدرت و حکومت خودش بود. بنابراین با دستاندازی به ثروت مردم، تحریف دین خدا و جلوگیری از انتقاد و آزادی بیان، ثروت دست عدهای خاص و قدرت دست معاویه متمرکز شد. کسی حق چون و چرا نداشت و برخی از وعاظ و مداحانی که در خدمت خلیفه بودند، بنای تحریف دین خدا را گذاشتند. امام حسین(ع) سال 58 که هنوز معاویه سر کار است در مراسم حج در منا خطبهای در مذمت علمای دین میخواند که از قرآن که در آن خداوند، علمای یهود و مسیحیت را مذمت میکند، درس نگرفتهاید.
آنها که حرف زور میگفتند و مال زور میخوردند که همان «گفتار گناهآلود و ثروت بادآورده» است. امامحسین(ع) قبل از آنکه معاویه یا بنیامیه را مذمت کند، عالمان دین را مذمت میکند که در مقابل معاویه ساکت نشستند و چنین شجره خبیثهای درست شد. ختم کلام اینکه جریان کربلا، تقابل عدل و ظلم است، تقابل عقل و جهل است و تقابل دین حقیقی با شبهدینی است که ابزار شده بود.
ضرورت عبور اقتصاد ملی از برجام
محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:
در میان آسیبهای جدی اقتصادی کشور که ریشه بخشی از نابسامانی و حتی بسیاری از نوسانات اقتصاد ملی به آن باز میگردد، تولید و استمرار انتظارات اقتصادی از مذاکرات سیاسی است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ فضای تبلیغاتی خاصی مبنی بر تأثیر مذاکره بر معیشت مردم جریان یافت و از روزهای نخست شروع مذاکرات هستهای در دوره دولت یازدهم، مهمترین مناقشه میان صاحبنظران، تحلیلگران و فعالان عرصههای سیاست و اقتصاد میزان اثربخشی مذاکرات و - به تبع آن- توافق احتمالی بر گشایش اقتصاد ملی و بهبود معیشت مردم ایران بود. این مناقشه البته در سطح نخبگان نماند و ذوقزدگیهای خیابانی پس از توافق اولیه -که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانهها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت.
البته ناگفته پیداست که کشیده شدن ذوقزدگی از مذاکرات و توافق ریشه در نشانیهایی داشت که عمدتاً از سوی برخی مسئولان و نخبگان به جامعه داده میشد. یک سوی دیگر نیز واهمهافکنی از رویدادهایی خیالی بود که به جامعه القا میشد که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا تأخیر در آن ممکن است به وقوع پیوندند. در نتیجه جمع این پروپاگاندای سلبی و ایجابی توأمان اولاً ساحت اجتماعی تا حد زیادی روی مذاکرات شرطی ماند و ثانیاً پیشرفت اقتصادی معطل مذاکرات ماند. در این فضا، رکود اقتصادی که در اثر کاهش قیمت نفت بر گرده اقتصاد سنگینی کرده بود، عمیقتر شد و در مقابل، شعاردرمانیهایی که مرتباً با کلید واژه «از رکود عبور کردیم» تکرار میشد، ناکارآمدتر میشد. معطل نگاه داشتن اقتصاد به نتیجه مذاکره از یک سو و امیدآفرینی کاذب به وقوع معجزه در صورت توافق از سوی دیگر، تمام پیشرانهای داخلی اقتصاد را کند کرد و فرصت چند سال کار را برای پیشرفت اقتصادی از میان برد.
پس از اعلام و امضای برجام نیز، متأثر از فضاسازیهای گذشته، بخشهای مهم اقتصادی جامعه همچنان منتظر مشاهده علایمی از نتایج برجام بوده و آزادسازی ظرفیتها و توانمندی خود در عرصه اقتصادی را منتظر گشایشهای اولیه پسابرجامی نگاه داشتند. با این حال نه تنها علایم واضحی مشاهده نشد، بلکه خلف وعدهها و نقض عهدهای مکرر امریکا که از همان دوران ماقبل خشک شدن جوهر برجام آغاز شده بود، امیدها را به یأس بدل کرد. در دوره پسابرجام، «نتیجهبخشی یا عدم نتیجه بخشی برجام» موضوع اصلی مناقشه میان نخبگان را رقم میزد. با گذشت هر روز و مشاهده نقض عهد دیگری از سوی غرب و به ویژه ایالات متحده امریکا، امید اثربخشی برجام بر گشایش اقتصادی بیشتر رنگ میباخت. در این میان برخی حرکات نمایشی همچون خرید تعداد معدود هواپیما – باهمه، اما و اگرهایش- ورود فلان برند خودروسازی یا واردات کالای لوکس مصرفی به بازار ایران نتوانست امید به رونق را به فعالان اقتصادی بازگرداند.
البته خروج نهایی امریکا از برجام و وعدههای بی فرجام اروپاییها سرنوشت برجام و تأثیرات اقتصادی آن را تا حد زیادی روشن کرده است. اکنون اگر نیم نگاهی گذرا به دادهها و ستاندههای این معامله بیفکنیم در مقابل تعهداتی که در کاهش توانمندی هستهای در ابتدا اجرا کردهایم و البته مهمتر از آن فرصت ذیقیمتی که برای پیشرفت اقتصادی داشتیم و به پای انتظار برجام قربانی کردیم، آوردهای جز تجربه «غیرقابل اعتماد بودن کدخدا و رعایایش» نداریم. تجربهای که تنها زمانی میتوان آن را ارزشمند دانست که از آن درس بگیریم و اشتباه گذشته را تکرار نکنیم. اگر از «تجربه برجام» درسی آموخته باشیم، باید بدون معطلی راه اقتصاد ملی را از برجام جدا کرد. دیگر عذری برای معطل ماندن وجود ندارد. باید همه فعالان و نخبگان اقتصادی چه در دولت و چه در بخش خصوصی و نیز آحاد مردم عزم خود را برای گرهگشایی از اقتصاد ملی با توان خویشتن جزم کرده و البته مسئولان دولتی در این راه پیشقدم باشند. البته تکلیف کاغذ «برجام» را سیاست مشخص خواهد کرد. طبعاً کسانی که سرنوشت سیاسی خود را به آن گرهزده باشند، حفظ آن روی کاغذ را «شیشه عمر» خود تلقی میکنند؛ اما در ساحت اجتماعی و اقتصادی باید واقع بین بود. اکنون چارهای جز «برجام زدایی از اقتصاد» نداریم، خواه تصمیم بر حفظ «کاغذپاره» آن تعلق گیرد، خواه سرنوشت دیگری در انتظارش باشد.
این نوشتار را با توصیه مؤکد اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به هیئت دولت پایان میبریم که فرمودند: «اقتصاد کشور را مطلقاً به تحوّلات خارجی نباید پیوند زد؛ یعنی شما برنامهریزی اقتصادی را مطلقاً موکول و منوط نکنید به اینکه تحریمها برطرف بشود، یا کاهش پیدا کند؛ نه، فرض را بر این بگذارید که تحریمها بنا است دَه سال بماند. برنامهریزی اقتصادی بایستی بر اساس امکانات درونی و -همانطور که بارها گفتیم- درونزایی و به ظرفیتهای داخلی تکیه کردن، انجام بگیرد. این درست نیست که مثلاً فرض کنید ما بگوییم اگر چنانچه انتخابات فلان کشور، فلان جور شد، مثلاً این جور میشود؛ نه نخیر، انتخابات آنجا هر جور میخواهد بشود. ما بایستی برنامه اقتصادی کشور را با توجّه به مسائل درونی کشور، با توجّه به امکاناتِ خودمان برنامهریزی کنیم؛ واقعاً یک خطای راهبردی است که ما مسائل اقتصادی را منوط کنیم به تحوّلات خارجی؛ و نباید تکیه کرد به مسائل خارجی؛ [که]آنها هر جور بخواهند، تصمیم بگیرند. ممکن است یک روز تصمیم خوبی بگیرند، ممکن [هم]هست تصمیم بدی بگیرند؛ اگر تصمیم خوبی بود از آن استفاده خواهیم کرد، لکن این جور نیست که برنامه اقتصادیمان را موکول کنیم به اینکه آنها چه جوری تصمیم بگیرند. این هم مسئله مهم دیگر.»
فرصتی برای بورس محور شدن اقتصاد
ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:
بورس تهران این روزها قرمزپوش شده است. حالا بعد از رشدهای پیدرپی و بازدهیهای چند صد درصدی از سال گذشته تا امروز، چند روز پیاپی شاخص افت محسوسی داشته است. فارغ از اینکه بالا و پایین شدن شاخص در بازار سرمایه به نوعی ذات این بازار در همه جای دنیا به حساب میآید اما باید بپذیریم که نه رشد شارپی این بازار طبیعی و متناسب با شرایط اقتصادی بوده است و نه امروز ریزش یکباره طبیعی به نظر می رسد.
بازار سرمایه به عنوان آئینه و نماد اقتصاد هر کشوری نمایشگر شرایط اقتصادی آن کشور در بازدهی تولید و خدمات است اما بورس ایران به واسطه تورم و رشد نقدینگی و البته حمایتهای دولتی توانست رکوردهای عجیبی خلق کند. در کوران بحران کرونا که بورسهای بینالمللی تا 40 درصد افت را تجربه کردند بورس ایران رشد میکرد و این خود نشانگر غیر طبیعی بودن این روند بود. با این همه اما نکته مثبت در اقبال عمومی به بازار سرمایه تغییر فرهنگ مالی مردم است که البته سیاستگذاران باید از آن استفاده می کردند. درواقع بورس محور شدن اقتصاد می تواند در وجه کلان به نفع اقتصاد تمام شود اما این درصورتی است که نقدینگی موجود در بازار سرمایه صرف توسعه شرکتها میشد.
رویکرد بازار سرمایه اما طی این چند سال به این سمت حرکت نکرد درواقع به زعم برخی کارشناسان بورس محلی برای بازی با پول بود تا سهام برخی از شرکتها بیشتر از ارزش ذاتی شان رشد کند. هشداری که در خصوص لزوم عمق بخشی به بازار سرمایه داده شد اگرچه تا حدودی با توسعه عرضه اولیه شرکت های جدید به بورس پیگیری شد اما به طور قطع کافی نبود. تردیدی نیست که تامین مالی در زنجیره تولید کشور تنها یک رکن از تکمیل آن را دربرمیگیرد.
تولید برای توسعه نیازمند صادرات و واردات پویا در کشور است که این مهم در سایه تحریم دشوار به نظر می رسد. درنهایت اما باید پذیرفت که بازار سرمایه میتواند فرصت خوبی برای تغییر مشی و فرهنگ اقتصادی کشور شود اما این اتفاق باید همراه با آموزش درست سرمایه گذاران برای جلوگیری از فروپاشی سرمایه و آسیب نزدن به بازار است. موضوعی که به هیچ وجه در تمرکز دولت به بازار سرمایه لحاظ نشد. از سوی دیگر اعوجاج در تصمیم گیریها و آزمون و خطاها در بازار سرمایه، میتواند اعتماد سرمایه گذاران را به این بازار کاهش دهد.
به نظر میرسد دولت همانطور که بازار سرمایه را فرصت مناسبی برای تامین مالی خود با فروش سهام شرکتهای زیر مجموعه میداند، بهتر است با نگاه کلان و بلندمدتتر و با آموزش مردم سعی در مسیرسازی جدید، جهت سرمایه گذاری در بورس به جای سایر بازارهای مالی داشته باشد. توجه مردم به این بازار هرچند با تصور غلط وارد شده باشند یک فرصت مهم است که می تواند با بی توجهی به یک فرصت سوزی بلند مدت تبدیل شود و در آن سو با فرهنگسازی و البته عمق بخشی به آن مسیر جدیدی را پیش روی اقتصاد بگشاید. هر چند باید توجه داشت که مشکلات اقتصادی فراتر از آن است که تنها با حرکت نقدینگی به بورس حل شود اما بیتردید قدم مهمی برای اصلاح در کنار سایر معضلات خواهد بود.
پوتین در دوراهی بلاروس
حامدرحیم پور در روزنامه خراسان نوشت:
آخرین سنگر روسها در مقابل پیشروی ناتو به سمت مرزهای روسیه فرو می ریزد؟ با گذشت دوهفته از انتخابات ریاست جمهوری بلاروس که به پیروزی دوباره لوکاشنکو انجامید، خیابانهای پایتخت این کشور هنوز هم شاهد اعتراضات خیابانی است؛ اعتراضاتی که با حمایت صریح کشورهای غربی مواجه شده است. آمریکا و اتحادیه اروپا نتیجه انتخابات را نپذیرفته و اتحادیه اروپا هم درصدد تحریم کسانی است که آنان را متهم به تقلب و سرکوب میداند، اما تظاهرات گسترده روز یک شنبه در میدان استقلال مینسک شعارها،مدل اعتراضی و پیام سران اپوزیسیون نشان داد که برنامه طراحی شده برای مخالفان به ویژه از سوی همسایگان غربی روسیه در اروپای شرقی شامل لهستان و سه کشور حوزه بالتیک که دیرزمانی است به غرب پیوسته و به عضویت ناتو درآمده اند،ابعاد عمیقی دارد.
کارگران کارخانه های تراکتورسازی ، موادغذایی و چند شبکه تلویزیونی بلاروس نیز کانون مخالفت ها هستند که اهمیت مدیریت لوکاشنکو درتعامل با آن ها برای کنترل بحران را دو چندان می کند اما او در حالی که تظاهرات گسترده روبه روی کاخ ریاست جمهوری و محل زندگی اش در مینسک جریان داشت، با اسلحه و جلیقه ضد گلوله، از نیروهای امنیتی در ورودی کاخ تشکر کرد و به آن ها گفت که حساب مخالفان را خواهد رسید. برخورد با ژست های پارتیزانی در مواجهه با مخالفان که بازتابی گسترده در رسانه ها داشته و بیانگر نوعی رویکرد هیستریک و فقدان فهم او از تحولات جاری است که می تواند سطح اصطکاک را افزایش دهد و تنش ها در بلاروس را حادتر کند. جدای از کارنامه حکمرانی او وضعیت این روزهای لوکاشنکو نتیجه عملکردش در این اواخر است.
او به رغم همه خوش رقصی ها برای آمریکا و اروپا که حداقل طی دو سال گذشته داشت و حتی فاصله خودش را از روسیه و پوتین با دعواهای متعدد زیاد کرد اما بازهم با پروژه براندازی و استمرار و توسعه بیشتر تحریمهای چندین ساله آمریکا و اتحادیه اروپایی مواجه شده است. حتی لوکاشنکو سال گذشته بعد از دعواهای مفصل و متقابل با غرب بالاخره به صورت رسمی به اتریش هم سفر و در اجلاس پیمان «مشارکت شرقی» شرکت کرد افزون بر این که میزبان بسیاری از مقامات غربی از جمله مقامات آمریکایی مثل بولتون و پمپئو نیز با تمام جوانب و ملاحظاتش در مینسک شد و با اصرار و پیگیری در نهایت سطح روابط دیپلماتیک آمریکا - بلاروس بعد از حدود ۱۰ سال مجدد به تبادل سفرا ارتقا یافت ،اقدامی دیپلماتیک که به نظر می رسد نتایج مورد انتظار لوکاشنکو را در پی نداشته است. نگاهی به تاریخ روابط بلاروس و غرب نیز جالب توجه است.براساس اسناد رسمی و قطعی تاریخی تاکنون حداقل سه بار بلاروس در مسیر حرکت و برای فتح روسیه توسط غربی ها با خاک یکسان شده و مردم بلاروس به خاک سیاه نشسته اند .
حالا نیز به نظر میرسد ظاهراً برای تضعیف روسیه یا محاصره روسیه یا کاهش عوامل و فاکتورهای توانمندی و قطع دسترسیهای روسیه حتما غربی ها اگر لازم شود هیچ ابایی از تکرار تاریخ ندارند و به عبارت دیگر هیچ نگاه و ملاحظه ای به منافع مردم بلاروس نزد آمریکا و اتحادیه اروپا مشاهده نمی شود. شاید هم به همین دلیل بوده است که بخشی از اپوزیسیون لوکاشنکو معتقد است مداخله خارجی به انسداد مسیر گفتوگوهای داخلی میانجامد و با تحریمهای اخیر اتحادیه اروپا مخالفت کردهاند، اما جای طرح این سوال باقی است که موضع مسکو درباره تحولات جاری چیست؟ آیا راهبرد روسیه مبنی بر پشتیبانی و حمایت از لوکاشنکو باقی خواهد ماند یا مسیر خود را از او جدا خواهد کرد و به نوعی باب مذاکره با مخالفین را خواهد گشود؟به هر روی مسکو شاهد این بوده است که اروپا و آمریکا طی سالهای گذشته در جریان بحرانهای انتخاباتی در گرجستان در 2003، اوکراین در 2004 و قرقیزستان در 2005 توانسته اند نیروهای متحد روسیه را مجبور به کنارهگیری کنند و جریانهای همسو با غرب را به قدرت برسانند. با این حال روسیه نسبت به دهههای پیش موضع سیاسی و امنیتی قویتری یافته و رویکرد تهاجمیتری نسبت به اروپا اتخاذ کرده است. حمایت از نیروهای خودمختار در گرجستان و تصرف شبهجزیره کریمه در اوکراین از مصادیق آن است. حالا نیز اگر لازم باشد بعید نیست روسیه مانند چچن و اوکراین نیروی نظامی و شبه نظامی ارسال کند تا مقابل تغییرات سیاسی در بلاروس بایستد.
همچنان که اخباری نیز مبنی بر ورود رئیس سازمان امنیت فدرال روسیه و نیروهای ویژه اش با هواپیمای توپولف-۲۱۴ و ورود ده ها کامیون از نظامیان روس به بلاروس به گوش می رسد. نگرانی غرب از تهاجمیتر شدن روسیه، مانع از تشدید تقابل در بلاروس خواهد شد؟ روزهای آینده آبستن غافلگیریهای بسیاری خواهد بود و به نظر می رسد بلاروس طی روزهای آینده به عرصه مصاف جدی روسیه و غرب بدل شود.