به گزارش مشرق، حوادث و رویدادهای تاریخی گاهی برگرفته از افکار جامعه و گاهی هم گروه نخبگانی زمان خویشاند، گاهی این نخبگان یا چکیده بدنه یک جامعه، مسیر حال و آینده را رقم زده و جهت حرکتهای اجتماعی را تعیین میکنند که این تعیین کردن وقتی به تحولات سیاسی جدی تبدیل میشود بعضا تا دههها و در حد سده چشم انداز آینده دارد. در این جریان متحول و سیال یکی از روشهای انتقال پیام تاریخ شفاهی است؛ آنچه در روزها و سالهای حادثه گذشته و بازیگران کلیدی و حاضران در عرصه به عنوان «مشاهده و تجربه زیسته» میتوانند روایت کنند از این رو پرداختن به روایات آنها همواره حفظ بخشی از تاریخ است.
انقلاب اسلامی ۵۷ در ایران یک جنبش الهی آزادیخواه بود که ابعاد بینالمللی پیدا کرد. درک اهمیت این جایگاه یک ضرورت است. روایت از ماجراهای انقلاب و انقلابیون خود شیوه و ابزار دفاعی است. اینکه ما در خانه بنویسیم، گفتههای شاهدان معاصر را سند کنیم برای مردم دنیا حتی مردم خودمان، بخشی از ساخت تاریخ است، شعر و داستان و روایت قلمهایی که انگار مرکب خون دارند.. انگار دست اسیری یا شهیدی یا یک دختر که پدرش آسمانی شده به قلم جان میدهد.
آری سخن دیگر فقط از اسناد و تاریخ نیست، اینجا دل است و وقتی پای عظمت روح الهی در کالبد انسانیت مطرح شود دیگر اسناد زمینی در اهمیت برابری نمیکنند، اینجا روح یک نویسنده به میدان آمده و روایت از سپهر اندیشه یک شاعر است، سخن از ترنم اندیشه حقیقت جوی نویسندگان و شاعران در حوزه ادبیات پایداری است، این روح لطیف شاعر است که میتواند هیمنه استکبار و نقشههای شیطانی را به طرفهًْالعینی از هست به نیست بدل کند، حالا نقشه راه برای ما هویداست. باید محکم پیش رویم و هر روز قوی و محکم باشیم و صدای حقیقت تاریخ معاصر کشور شویم.
در گفتوگویی با حسین قرایی نویسنده و پژوهشگر به موضوع تاریخ شفاهی شعر و ادب ایران پرداختهایم.
آقای قرایی! انگیزهها و ملاکهای شما در پرداختن به تاریخ شفاهی شعر و ادب ایران چیست؟
وقتی دیدم در سالهای بعد از انقلاب کار مدونی راجع به خاطرات شاعران و نویسندگان انجام نشده، یک سری از افراد را رصد کردم و شروع کردم به ضبط کردن خاطرات شفاهی این عزیزان، کسانی که در حقیقت چهرههای تابناک بعد از انقلاب در حوزه ادبیات هستند.ژ
در چه حوزههایی کار کردید؟
دوتا ژانر را تعریف کردم؛ یکی ژانر شعر و دیگری ژانر داستان. در حوزه شعر سراغ افرادی چون مصطفی محدثی خراسانی، سید عبدالله حسینی، حسین اسرافیلی، دکتر محمدرضا سنگری که البته این فضا ادامه دارد. و در حوزه داستان و خاطره سراغ افرادی چون گلعلی بابایی، حمید حسام، رحیم مخدومی رفتم.
چه نکات برجستهای در این کتابها به چشم میخورد؟
وقتی من خاطرات این عزیزان را مکتوب میکردم مسائل بسیاری دستگیرم شد؛ نخستین نکته اینکه ادبیات انقلاب اسلامی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و حتی ما میتوانیم با خواندن این خاطرات به ویژگیهای انقلاب اسلامی برسیم. مثلا وقتی کتاب «از مشهد تا ژوهانسبورگ» آقای سید عبدالله حسینی را میخوانیم به این مقوله میرسیم که استفاده از اصطلاحات حوزوی در شعر آقای عبدالله حسینی بسامد بالایی دارد.
و از این طرف میبینیم آقای سید عبدالله حسینی در دهه 60 در برپایی جلسات شعر حوزه هنری کارهای ارزندهای انجام داده و در آن سالها بسیاری از افراد مانند محمدکاظم کاظمی، مصطفی محدثی خراسانی از دل این حلقه شعر درمی آیند.
چقدر زیبا میشود که این خاطرات را از زبان آقای سید عبدالله حسینی بشنویم، یا وقتی رفتم سراغ آقای مصطفی محدثی خراسانی و به تعبیری زمانه و زندگی او را در کتاب «از سناباد شعر» تدوین کردم به خاطراتی رسیدم که برای افرادی که علاقمند به ادبیات هستند، قابل توجه است. مثلا خاطرات پدر و حتی اجداد ایشان که با مرحوم بهلول دوست بودند شنیدنی است، همچنین خاطراتی که پدر ایشان با آقای شفیعی کدکنی داشتند و روایتهایی که از آقای شفیعی کدکنی ارائه میدهد.
یا مثلا آقای محدثی خراسانی خاطرات بسیار زیبایی از زمانی که در حوزه هنری خراسان در دهه 60 فعال بودند، دارند. و زمانی که سردبیر نشریه شعر حوزه هنری در تهران میشوند خاطرات شنیدنی دارند. به تعبیری هر کدام از کتابهای تاریخ شفاهی که بنده منتشر کردم در حقیقت میشود زمانه و زندگی آن فرد و ما از خواندن این زمانه و زندگی میتوانیم هم به بخشی از پازل ادبیات معاصر نگاه داشته باشیم و هم آن شخصیتی که کتاب در موردش تدوین شده را بشناسیم. مثلا شما وقتی «همسایه صدر و همسفر رود» که کتابی قطور با 340 صفحه و زمانه و زندگی دکترمحمدرضا سنگری است، را میخوانید، از خاطرات تالیف کتب درسی در این کتاب میبینید، تا خاطره دیدار اعضای تالیف کتب ادبیات فارسی با رهبر معظم انقلاب و خیلی از فضاهای دیگر؛ یعنی از ابتدای زندگی دکتر سنگری در این کتاب بحث شده تا الان که ایشان جزء افراد فعال و پویا و پایای شب شعر عاشورا هستند.
در این کتاب نظر افراد مختلف را در رابطه با آقای دکتر سنگری را گرفته ام و در کل بخشی از کتابهای بنده نظر افراد دیگر راجع به سایرین است. مثلا نظر آقای دکتر سنگری راجع به علی رضا کمری، هدایتالله بهبودی، احمد عزیزی، محمود اکرامی، جواد محقق، سید مهدی شجاعی، سید علی موسوی گرمارودی و... را داریم که مخاطب و به خصوص نسل جوان امروزی با خواندن نظرگاههای آقای دکتر سنگری با اندیشه این افراد هم آشنا میشود.
در این کتابها از دوران ابتدای زندگی این عزیزان پرداخته میشود تا زمانی که حضور دارند. بیشترین افرادی که من به آنها پرداختم بالای 50 سال سن دارند و به نظرم بعد از 50 سال یک شاعر انقلاب یا معاصر یا یک نویسنده معاصر گفتنیهای زیادی برایمان دارد، که به خصوص نسل جوان میتواند از آن درس بگیرد.
برکت تاریخ شفاهی برای شعر انقلاب چیست؟
اگر خواننده این تاریخهای شفاهی را بخواند، به ویژگیهای شعر معاصر و شعر انقلاب اسلامی میرسد. مثلا شما با خواندن کتاب «حوالی روشن صدا» با اینکه به زندگی حسین اسرافیلیاشراف پیدا میکنید؛ اما از زبان آقای حسین اسرافیلی به ویژگیهای شعر انقلاب میرسید. مثلا با صحبتهایی که ایشان راجع به سید حسن حسینی و اندیشه ایشان میکند، میتوانید به چشم انداز شعر سید حسن حسینی دست پیدا کنید. یا مثلا با صحبتهایی که راجع به احمد زارعی میکند، میتوانید ادبیات انقلاب را از منظر وی بشناسید.
در این کتابها ما نگاههای فرهنگی بعد از انقلاب را نقد و بررسی کردیم. مثلا ایشان در کتاب «حوالی روشن صدا» راجع به شبهای شعر هامون که در زابل توسط آقای عباس باقری برگزار میشود حرف زده و نقش موثر ایشان در این شعرها را بررسی کرده تا فعالیتهای رایزنهای فرهنگی ما در خارج از کشور، و فعالیتهای آنها را مورد نقد قرار داده واشاره میکند که از فعالیتهای آنها ناراضی است.
در رابطه با محتوای آثارتان بفرمایید؟ آخرین کتابی که در حوزه تاریخ شفاهی نوشتید چه بوده؟
کتابی هست با عنوان «از تبار حبیب» در مورد زندگی و نویسندگی گلعلی بابایی. ما سراغ نویسندهای رفتیم که کارش را از مسجد جوادالائمه (ع) در سایه نگاههای مرد بزرگی به نام استاد امیرحسین فردی آغاز میکند. در این کتاب بخشی از تاریخ شفاهی مسجد جواد الائمه (ع) هم آمده. نقش پررنگ امیرحسین فردی و نقش پررنگ مسجد به عنوان قلب تپنده انقلاب اسلامی بررسی میشود و فعالیتها با نگاههای مسجدی بررسی میشود و گلعلی بابایی به عنوان فردی که از مسجد جوادالائمه(ع) بیرون میآید روایتش را از این مسجد و فضاهای ادبیات مقاومت که بعدها به آن دست پیدا میکند را برایمان میگوید.
من در ابتدای هر کتابی که نوشتم یک سال شمار و یک کتابشناسی خیلی کوچک از آن فرد را آوردهام که در این کتاب هم به این فضا پرداخته شده است.
ما نیامدیم به این گونه افراد ضریب بدهیم. چرا نباید به گلعلی بابایی ضریب داد؟ شما وقتی زندگی ادبی گلعلی بابایی را میبینید، متوجه میشوید خاطرات ایشان از آقای حسین بهزاد بسیار گرانسنگ است و با توجه به این خاطرات، مقاله عمیقی را هم از آقای بهزاد، در آخر کتاب آوردهام.
خاطرات آقای گلعلی بابایی در مورد ابوالفضل سپهر و محمدرضا آقاسی شاعر، شنیدنی است. و تلاشهایی که جهت معرفی ابوالفضل سپهر میکند با حمایت آقای احسان محمدحسنی قابل توجه است.
آیا سعی کردهاید که مخاطب عام را هم جذب کنید؟
این کتابها برای مخاطب عام نیست. فضایی که من در آن قلم میزنم فضایی خاص است و گاهی با اقبال روبرو میشود مثل کتاب مصطفی محدثی خراسانی و دکتر سنگری و گاهی هم باید بیشتر راجع به کتاب تبلیغ شود تا توجه افرادی که به ادبیات علاقهمند هستند به موضوع جذب شود.
این وظیفه من نیست که مخاطب عام را جذب کنم. چون این کتابها برای افراد خاص و حرفهای نوشته شده است؛ اما میشود از این کتابها رمان نوشت و سند ساخت. میشود یک نفر بیاید و از این کتاب به عنوان مواد خام استفاده کند و داستان بنویسد. مثلا کتاب از تبار حبیب گلعلی بابایی مستند ساختهاند.
جریان مستندسازی ادبیات پایداری خیلی ارزشمند است. شعر انقلاب چقدر توانسته با این جریان مستندسازی همراه باشد؟
در حقیقت برای هر حادثهای از انقلاب اسلامی، از هفتم تیر گرفته تا دفاع مقدس شعرهای مختلفی گفته شده و نماد این گونه شعر گفتن کسی نیست جز حمید سبزواری، که به نظرم ایشان یک جلوه از شعر انقلاب اسلامی است.
شعر انقلاب تاکنون چقدر معرف انقلاب بوده؟ آیا توانسته پیام انقلاب را بین نسلها منتقل کند؟
بله. از طلوع انقلاب اسلامی شعر انقلاب معرف انقلاب بوده. اگر «تنفس صبح» قیصر امین پور را ورق بزنید متوجه میشوید که مبین این باور است. یا کتاب «سری به خانه خورشید» سلمان هراتی یا کتاب «از نخلستان تا خیابان» علیرضا قزوه که در سالهای مختلف انقلاب اسلامی سروده شده معرف انقلاب اسلامی است. حرفی که در بسیاری از این کتابها گفته میشود حرف مطالبهگری و مقاومت است.