چند کمپانی بزرگ فیلمسازی در اسرائیل با کمک‌های فراوان دولتی جریان یکپارچه‌ای را برای تولید سریال تهران تشکیل داده‌اند تا تقابل امنیتی سازمان اطلاعات سپاه و موساد را برای نخستین بار تصویر کنند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - سریال «تهران» تولید شبکه دولتی رژیم صهیونیستی« Kan ۱۱ »، نمایشی از تلاش نهادهای نظامی - امنیتی اسرائیل برای بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران است. این سریال توسط زوندر و عمری شنهر و به کارگردانی دانیل سیرکین ساخته شده است. نخستین قسمت سریال در ۲۲ ژوئن سال ۲۰۲۰ در اسرائیل به نمایش درآمد و اخیرا اپل تی‌وی پخش  گسترده جهانی آن را به عهده گرفت.

با انتشار نخستین قسمت‌های«سریال تهران» برخی رسانه‌های داخلی نقد و گزارش مطالبی را منتشر کردند.این مطالب در رسانه‌های داخلی بیشتر از آنکه آگاهی‌بخش برای تحت‌الشعاع دادن بینش مخاطبان نسبت به تولید نمایشی دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران باشد، مصداق یک «ضد تبلیغ» بزرگ بود که به تبلیغ سریال در افکار عمومی منجر شد.

قبل از ارائه هر ارزیابی بر متن و فرامتن سریال باید به این نکته اشاره کرد، ساختار ایدئولوژیک رژیم صهیونیستی، مبتنی بر نظامی‌گری و مناسبات امنیتی، سبب شده فعالیت در حوزه فرهنگ و تولید آثار نمایشی در ساختار مدیایی این رژیم از اهمیت کمتری برخودار باشد.

اغلب آثار تولید شده توسط سازمان سینمایی این کشور که در جشنواره‌های جهانی نمایش داده می‌شود، آثاری مستاصل و منتقدانه نسبت به حاکمیت رژیم صهیونیستی است. اما تولید «سریال تهران» برای چنین سیستمی از اهمیت فراوانی برخودار است. در واقع عقلای سیاسی - فرهنگی رژیم کودک‌کش از تمام ظرفیت‌های داخلی و خارجی خود برای تولید سریال بهره‌برداری کردند.

پیش از این سریال، رژیم صهیونیستی فیلم «مامور مخفی» را با تلاش گسترده‌‍‌ای تولید و روانه پرده سینماهای جهان در کشورهای مختلف دنیا کردند. روایت فیلم مامور مخفی درباره جاسوس موساد به نام «ریچل» (دایان کروگر) است که طی ماموریتی جدید به ایران سفر کرده و با پوشش «یک معلم زبان انگلیسی» با فردی به نام «فرهاد رضوی» (کاس انور) مدیر یک شرکت تامین‌کننده قطعات الکترونیکی وارد رابطه می‌شود تا اطلاعاتی را از این شرکت برای موساد منتقل کند.

انتقادات رسانه‌ای مکتوب و موضع‌گیری رسمی نسبت به سریال تهران در داخل کشور، از زمان انتشار قسمت نخست با یک نقصان بزرگ رسانه‌ای توام بود. حتی اظهارنظرهای ژورنالیستی و تحلیل‌های رسانه‌ای رسمی در نسبت با این سریال دچار یک اعوجاج رسانه‌ای غیرقابل پیش‌بینی است. این نقصان زمانی نمود بیشتری پیدا کرد که رسانه‌های داخلی سریال ویژه ماه مبارک رمضان کشور مصر با عنوان «النهایه» را در رسانه‌های داخلی به عنوان سریالی ضد اسرائیلی معرفی کردند که این رویه با انتشار یادداشت مهم سعید مستغاثی در روزنامه کیهان اصلاح شد.

مستغاثی در این یادداشت با چند اشاره تحلیلی و فرامتنی اثبات کرد که سریال برخلاف تیترهای رسانه‌های داخلی، در حمایت و با حمایت تشکیلات نمایشی رژیم اسرائیل این سریال ساخته شده است، در مورد سریال تهران، مشابه همین رویداد، دوباره تکرار شد.

نقد سعید مستغاثی درباره سریال النهایه:

سریال النهایه، با عنوان ضد اسرائیلی، در جهت منابع اسرائیل و آمریکا ساخته شده است

تیترها و نقدهای منتشر شده درباره سریال تهران با یک ساده‌انگاری به نگارش درآمده‌اند و متن در خوری را نمی‌توان در رسانه‌های داخلی نمی‌توان یافت که با دقت و تمرکز پیام اصلی  سریال را، به نهادهای امنیتی ، سیاستمداران و حتی مخاطبان منتقل کند. 

در اغلب گزارش‌ها و یادداشت‌ها دیدگاه‌های صرفا سینماییدر تحلیل سریال برجسته است و پیام استیصال موساد در برابر قدرتمندترین دستگاه‌های امنیتی خاورمیانه یعنی «سازمان اطلاعات سپاه» در این بازتاب‌های مکتوب، مجازی و تلویزیونی برجسته نیست و تقریبا هیچ رسانه‌ای به  مانیفست سیاستمداران رژیم اشغالگر نپرداخته و متن سریال به درستی استنتاج و تحلیل نشده است.

نقدها و گزارش‌های منتشر شده بر چند گزاره‌ ژورنالیستی متمرکز است. در اغلب این گزارش بر این نکته تاکید دارد که سریال «تهران» فاقد فضاسازی جغرافیایی و فیلمنامه منطقی و استفاده از بازیگرانی با لهجه فارسی است. نکاتی کاملا منصفانه و طبیعی که صحت آن را نمی‌توان انکار کرد، اما پرسش مهم این است مگر این سریال برای مخاطب ایرانی ساخته شده است؟

 در خیل وسیع مطالبی که در رسانه های داخلی نوشته شده، به هدف اصلی سازندگان و بررسی جزئیات سریال برای انتقال پیام اصلی سازندگان به مردم سراسر جهان و کشورهای حامی این رژیم مطلبی رسانه‌ای نمی‌توان یافت.

 در نقد تولیدات دشمن شماره یک این کشور، در بخشی از متن زیر که در یکی از روزنامه‌های رسمی کشور منتشر شده است، می‌خوانیم:


«تهران» نشان می‌دهد و بار دیگر ثابت می‌کند شیطنت سیاسی و نظامی و جنایات صهیونیست‌ها در منطقه کارایی بهتری از حملات فرهنگی و هنری‌شان دارد که هربار به شکل ناخواسته‌ای به ضدحملاتی مرگبار علیه خودشان تبدیل می‌شود. ضمن این‌که با وجود برخی نگرانی‌ها و توصیه به پرهیز از تماشای این سریال، اتفاقا در این مورد خاص بد نیست تهرانِ مورد تصور اسرائیلی‌ها را ببینید و کمی با شیرین‌کاری‌های آنها تفریح کنید. اسرائیلی‌ها پیشتر هم با مشارکت آلمان و آمریکا فیلمی ضدایرانی به نام مامور مخفی ساخته بودند که به شکل عجیبی، آن‌یکی هم نتیجه معکوسی داشت. تهران در این زمینه، چند سور هم به آن فیلم زده‌است.

در رسانه‌ دیگری می‌خوانیم:

قصه‌ای که به واسطه فضای جاسوسی و معمایی می‌تواند مخاطبان بسیاری را جذب خود کند اما کارگردانی بشدت ضعیف آن به همراه قصه لاغر و کم‌جان اثر، از «تهران» اثری بی‌خاصیت ساخته که گاهی شبیه یک کمدی ناخواسته می‌شود! این در حالی است که اتفاقا برای طبیعی‌تر شدن فضاسازی سریال و نزدیک کردن محیط تولید اثر به شرایط داخلی ایران، تلاش‌ بسیاری از سوی سازندگان آن صورت گرفته اما خروجی نهایی کار در بعضی موارد به قدری ابلهانه است که چیزی جز لبخند تحقیرآمیز مخاطب را در پی ندارد. «تهران» با وجود همه ضعف‌هایی که از منظر تکنیکی و فنی دارد و از این نظر شباهت بسیاری با سایر آثار ضدایرانی این سال‌ها پیدا کرده اما یک تفاوت اساسی آن را از این آثار متمایز کرده و آن هم اینکه «تهران» اساسا برای مخاطبان ایرانی ساخته شده است؛ سریالی که به نظر می‌رسد ۸ قسمت ابتدایی آن را باید کاشتی بزرگ برای یک برداشت بزرگ‌تر دانست. حتی تصویر ارائه‌شده از اعتراضات دانشجویی به قدری ضعیف بود که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی و حتی اپوزیسیون خارج‌نشین هم نسبت به آن اعتراض کردند.


برخلاف سیاق رسانه‌های داخلی و بسیاری از رسانه‌های رسمی که اصرار به کاریکاتوری بودن سریال از منظر افکار عمومی داخل کشور دارند، سریال تهران، شاید در نمایش شهر «تهران» جغرافیایی کاریکاتوری را به نمایش می‌گذارد اما نمی‌توان با اصرار به نقدهای فنی و تحقیر آمیز، مانیفست دولت اسرائیل و هدف سازندگان را در پس زمینه تولید و پخش گسترده جهانی آن نفی کرد.

سریال تهران، تولیدی مبتنی بر سرگرمی نیست. مانیفست رسمی دستگاه‌های امنیتی و دیدگاه مهم رژیم اسرائیل در متن سریال گنجانده شده است. نقد چنین آثاری مبتنی بر فرم، ساختار، بازی بازیگران، کارگردانی، شیوه تهیه کنندگان، جغرافیای غیر واقعی، اشاره به کاریکاتوری بودن سریال فرار ژورنالیستی و از سرباز کردن ماموریت‌ مهم رسانه‌های داخلی است.

موساد، سایر دستگاه‌های امنیتی جهان را در مقابل اطلاعات سپاه به یاری می‌طلبد؟

سازندگان چند کمپانی بزرگ فیلمسازی در اسرائیل با کمک‌های فراوان دولتی جریان یکپارچه‌ای را برای تولید سریال تهران تشکیل داده‌اند، تا تقابل امنیتی سازمان اطلاعات سپاه و موساد را برای نخستین بار تصویر کنند.بر خلاف آثار کاریکاتوری هالیوودی درباره نهادهای نظامی و تشکیلات امنیتی در ایران که اغلب  مفروضات نمایشی مثل سریال سرزمین مادری علمی - تخیلی است، سریال تهران بر اساس تحقیق ویژه سازندگان، نویسندگان و موساد ساخته شده است.

آنچه در سریال «تهران» از «سازمان اطلاعات سپاه» می‌بینیم بسیار قابل تامل است. در واقع نگاه سازندگان اسرائیلی این سریال به سازمان اطلاعات سپاه در دو حوزه «ضد جاسوسی» و «جاسوسی» با توجه ویژه و خاصی توام بوده است.

با ورود جاسوس سایبری به ایران برای از کار انداختن رادارهای ایرانی و پدافند موشکی در قسمت‌های نخست این تلقی در اذهان مخاطبان شکل می‌گیرد که خط مشی سازمان اطلاعات سپاه بر مدار کنش‌گری «ضد جاسوسی» حرکت می‌کند.

اما پایان سریال با نمایشی از طراحی عملیات‌های «جاسوسی» اطلاعات سپاه، مخاطب متوجه می‌شود این سازمان در قلب موساد نفوذ کرده و حتی طراحی‌ عملیات‌های جاسوسی و خرابکارانه این سیستم ، روشی برای دام انداختن عوامل موساد است.

بیتا با نام یهودی یائل کادوش (لیراز چارهی) مامور ایرانی که در قلب موساد نفوذ کرده و طراح عملیات‌های این سازمان جاسوسی است

ماموری با نام ایرانی بیتا و با نام یهودی یائل کادوش (لیراز چارهی) از سوی سازمان اطلاعات سپاه، قبل از طراحی عملیات این سازمان در قلب آن نفوذ کرده و کلیه روند و عملیات‌های بزرگ موساد را طراحی می‌کند و بر روسای اصلی این سازمان تاثیر می‌گذارد.

در واقع سریال تهران سازمان اطلاعات سپاه را صرفا سازمان تدافعی و ضد جاسوسی تصویر نمی‌کند، بلکه هدف سازندگان این است که نشان دهند  یکی از اهرم‌های عدم توفیق اسرائیل در حمله  هوایی به ایران و تاسیسات هسته‌ای، نفوذ سازمان اطلاعات سپاه در بخش‌های طراح موساد است.

مخاطب ایرانی با این روایت شگفت زده و کنجکاو می‌شود و با این برداشت مواجه خواهد شد؛ مگر ممکن است اسرائیل سریالی را بسازد و در پایان سریال شکست خفت بارش از دستگاه امنیتی ایران را به نمایش بگذارد؟ ایجاد این تردید زمینه‌های بحث‌های گسترده‌تری را فراهم می‌کند. در واقع اسرائیل با پخش سریال از طریق اپل، قصد دارد با نمایش شکست خود پروژه یاری طلبیدن از سایر نهادهای امنیتی در منطقه و جهان را کلید بزند.

فراز کمالی (شون تاب) افسر ارشد سازمان اطلاعات سپاه

سریال تهران برخلاف آثار امنیتی ساخته شده در داخل کشور، فراز کمالی (شون تاب) مامور ارشد و اجرایی سازمان اطلاعات سپاه را  مقتدر تصویر می‌کند. کمالی مو را از ماست بیرون می‌کشد، وطن پرست و خانواده دوست است و حین یافتن سرنخ‌هایی برای ورود عناصر اسرائیلی به کشورش روی صندلی‌ محل کارش به صورت نشسته می‌خوابد. همواره کت و شلوار شیکی به تن دارد. به همسرش عاشقانه عشق می‌ورزد، آنطور که در بخشی از سریال می‌بینیم، اهل موسیقی است و مهمترین نکته در سلوک این مامور این است که همسرش در فرانسه قرار است تومور مغزی خود را عمل کند و او برای کشف شبکه جاسوسی صهیونیست‌ها همسرش را به تنهایی روانه فرانسه می‌کند.

در واقع دشمن شماره یک جمهوری اسلامی، در به تصویر کشیدن نهاد امنیتی اصلی‌ترین دشمن خود نیز نهایت دقت را به کار می‌گیرد و او را در اوج اقتدار ترسیم می‌کند؛ تا این پیام به درست منتقل شود که دشمن اسرائیل یک نهاد امنیتی قدرتمند و با نقوذ است که مامورانش در اوج اقتدار شخصیتی و سلامت رفتاری قرار دارند. هرگونه دستکم گرفتن یا تحقیر حریف در سریال تهران در واقع برنامه‌های اسرائیل و موساد برای مقابله با ایران را زیرسوال می‌برد.

 اما نکته مهم این است که در سریال تهران «سازمان اطلاعات سپاه» را سرویس جاسوسی و ضد جاسوسی نمایش نداده‌اند. در سریال تهران سازمان اطلاعات سپاه موارد امنیتی را از دریچه «صیانتی» دنبال می‌کند. مفهوم سازمان امنیتی «صیانتی» چیست؟

دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران تنها سرویس امنیتی در جهان است که از پشتوانه عقیدتی ریشه داری بهره می‌برد و در عملیات‌های جاسوسی و ضد جاسوسی ، در مواجهه با افراد مشی صیانتی خود را حفظ می‌کند. تنها سرویس امنیتی مشابه که مشی صیانتی کمرنگی دارد، سازمان اطلاعات و امنیت ملی ترکیه (MIT) است. این سازمان امنیتی با الگوبرداری از سازمان اطلاعات سپاه این مشی صیانتی در عملیات‌هایش را در مواجهه با نفوذی‌ها لحاظ می‌کند.


در شرایطی که مخالفان حاکمیت در داخل و خارج از کشور  سعی در تخریب ساختاری و هویتی دستگاه اطلاعاتی کشو دارند، دشمن شماره یک جمهوری اسلامی در تولید ویژه و خاص خود مشی انسانی این سازمان را نفی نمی‌کند. دشمنی که تنها آرزویش تهاجم توام با پیروزی به این سرزمین است با تیتراژی قابل تامل در قسمت هشتم نشان می‌دهد ، آسمان تهران به خاطر تلاش شبانه‌روزی سازمان اطلاعات سپاه امن خواهد ماند و یک القا ساده به مخاطبان ایرانی، اما هدفمند به مخاطبان جهانی و سرویس‌های اطلاعاتی سایر کشورهای دنیاست.

در واقع اسرائیلی با ساخت این سریال این پیام را به جهانیان مخابره می‌کند، دستگاه امنیتی منحصر به فردی در ایران بشدت رشد یافته است که هرگونه اقدام و عمل متقابلی را در مقابل حاکمیت جمهوری اسلامی با قدرت متوقف خواهد کرد.

اسرائیل به مخالفان جمهوری اسلامی هم رحم نخواهد کرد

جمهوری اسلامی هیچ تعاملی با رژیم اسرائیل نخواهد داشت و از سوی دیگر برخلاف شعار موساد برای تقویت مخالفان حکومت،  در این سریال قربانیان اصلی مخالفان جمهوری اسلامی هستند که موساد از پذیرش هر تعاملی با آنان سرباز می‌زند. سریال تهران که مانیفست رسمی دولت اسرائیل است، اصرار به سلاخی ایرانیان حتی مخالفان حاکمیت  دارد.

کریم سرکرده دانشجویان مخالف جمهوری اسلامی که توسط موساد به قتل می‌رسد

در این سریال دانشجوی معترضی به نام کریم در نقش مخالفان جمهوری اسلامی، تجمعات مخالفان دانشجویی را هدایت می‌کند. او فروشنده  مواد مخدر و هدایت کننده پارتی‌های دختر پسری  است که در مهمانی او همنجسگرایان فراوانی حضور دارند.

  در سریال تهران تصویر واضحی از مخالفان سیاسی جوان حاکمیت در سریال را می‌بینیم. گاف بزرگ فیلمنامه نیز در ابتدا این است آنان را به عنوان دانشجویان معترض حاکمیت معرفی می‌کند اما میلاد (سیک بوی) هکر همکار تامار رابینان، در مهمانی خارج از شهر می‌گوید، دوستانش که مجبور به فروش مواد مخدر هستند از تحصیلات عالی دانشگاهی برخودارند.

اگر روایت کریم را به عنوان سردسته مخالفان سیاسی تحلیل کنیم او به خاطر پی بردن به هویت تامارا رابینان توسط فردی به نام محمد از عوامل موساد کشته می‌شود. یعنی سرویس امنیتی موساد که ظاهرا هدف اصلی‌اش براندازی است، با مخالفان حکومت تعامل نمی‌کند. نگاه موساد در انجام کار امنیتی سرویس گونه است، یعنی برای لو نرفتن وابستگان اصلی‌اش، از کشتن، حتی همراهان و افراد مخالف با حاکمیت ایران دریغ ندارد.

 فراز کمالی با گروگان گرفتن پدربزرگ تامارا در ترکیه می‌تواند برای معاوضه او با همسرش، او را به قتل برساند اما  موساد شک کریم به هویت تامارا با گلوله پاسخ می‌دهد، در عوض فراز کمالی برای معاوضه پدربزرگ تامارا صرفا موساد را می‌ترساند اما از کشتن او صرف نظر می‌کند.

موساد همانطور که اسپیلبرگ در فیلم مونیخ نشان می‌دهد، سازمان جاسوسی تعاملی و صیانتی نیست و هر احساس خطری را با گلوله پاسخ می‌دهد و کشتن کریم سردسته مخالفان حاکمیت در این سریال، بر شیوه تروریستی این سازمان صحه می‌گذارد.

حالا اگر یکی مخالفان جمهوری اسلامی در داخل کشور به همین سیاق توسط عوامل موساد ترور شود؟ آیا افکار عمومی خواهند پذیرفت که حاکمیت هیچ نقشی در ترور این فرد نداشته است.

کما اینکه به استناد به همین سریال و بر اساس اخبار کاملا تائید شده بسیاری کشته شدگان در تجمعات و اعتراضات غیرقانونی توسط عوامل هدایت شده موساد در داخل کشور کشته شده اند.

وقتی این عوامل یا مهره‌های هدایت شده توسط دستگاه‌های امنیتی - پلیسی شکار می‌شوند و قرار است که به مجازات خود برسند، فضای رسانه‌ای تحت هدایت موساد، دست به یک فضاسازی رسانه‌ای می‌زند. با دیدن چهره واقعی موساد در این سریال که حتی مسعود تبریزی عامل خودش در داخل کشور فقط به دلیل عدم خروج و نرفتن به ترکیه به قتل می‌رساند ماهیت تروریستی موساد عیان‌تر می‌شود.

اما باید به سئوال بزرگ افکار عمومی پاسخ داده شود؟ چرا موساد در این سریال خودزنی می‌کند و خود را در مقابل نهادهای نظامی و امنیتی شکست خورده نشان می‌دهد؟ مشخص است که این رژیم و دستگاه‌های امنیتی‌اش همزمان با قراردادهای همکاری با برخی کشورهای همسایه ایران، به دنبال جلب ترحم جهانی وسیع‌تری است. ضمن اینکه با چنین ترفندی با نمایش شکست خودشان، قصد دارند سیاستمداران سایر کشورهای جهان را وادار کنند که روش‌های دیپلماتیک تعاملی خود را با ایران تغییر دهند.

در واقع سریال تهران،  همان حربه همیشگی یهود و صهیونیسم یعنی مظلوم‌نمایی است.  هدف سریال پمپاژ مسئله شکست در برابر ایران و مظلوم نمایی جهانی در حوزه مدیاست و نباید تصور کنیم که با نمایش این شکست، ضعف خود را به رخ کشیده‌اند که البته این ضعف را نمی‌توان کتمان کرد.

پس از این سریال با نمایش شکست موساد در برابر اطلاعات سپاه، حالا باید منتظر باشیم موساد از طریق سازمان اطلاعاتی کشور ثالثی، اقدامات امنیتی خود را پیش ببرد. در واقع از تماشای دقیق این سریال دریافت دیگری نمی‌توان داشت.

یادمان باشد که سال گذشته تلویزیون بی‌بی‌سی انگلیس در اواسط تیر ماه مستند مفصلی درباره شهید حاج قاسم سلیمانی با عنوان «فرمانده در سایه» تولید و پخش کرد که در آن تصویری مقتدر و فرماندهی شجاع از حاج قاسم سلیمانی به نمایش گذاشته می‌شود که برای مخاطب ایرانی آن هم بخش‌هایی از آن غرورآفرین است... اما چند ماه پس از آن تروریست‌های آمریکایی به فرمان ترامپ او (و همراهانش از جمله ابومهدی) را به شهادت می‌رسانند.

برچسب‌ها