زنان فرهنگساز اکثرا شاعرند. در واقع محملی که زنان توانستهاند به نحوی مقبولتر خود را نشان بدهند شعر و شاعری بوده است. در تاریخ ایران شعرای زن چندانی نداشتهایم. اما با این حال بودهاند زنانی از گذشته تا امروز، که ماندگارترین آثار را از خود به جا گذاشتهاند.. در شعر کلاسیک فارسی، زن چندان چهره روشنی در شعر ندارد و این ناروشنایی، تصویر منعکسشده فرهنگ مردسالار جامعه بوده است. زنی که حتی جایگاهی در شعر کلاسیک نداشته چگونه میتوانسته به درجه شاعر شدن برسد؟
از طرفی، شعر عاشقانه قدیمیترین روش شعر گفتن و صمیمانهترین نحوه ابزار عشق و علاقه است که از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته است. شعر به خودی خود ذاتی عاشقانه دارد و وقتی به موضوع عشق میپردازد لطیفترین جنبههای احساسی دو جهان را در هم میآمیزد. این پیچیدهترین و عمیقترین احساسات انسانی به حدی منحصر به فرد و خاص است که تاکنون کسی نتوانسته تعریفی دقیق از آن ارائه دهد. اما تقریبا تمامی انسانها میتوانند ادعا کنند که این حس را تجربه کردهاند. به همین دلیل است که همه ما فیلمها وترانهها و کتابها و ادبیات عاشقانه را دوست داریم و جملات احساسی فیلمها و شعرها را به خاطر میسپاریم و استفاده میکنیم.
لذا در این مطلب همراه ما باشید تا با گزیدهای از شعرهای عاشقانه سه شاعر زن معروف ایرانی( پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی) که درباره عشق شعرهای زیبا و به یادماندنی سرودهاند آشنا شوید. جهت دسترسی بیشتر این اشعار عاشقانه کوتاه، میتوانید به چند کتاب شعر عاشقانه کوتاه موجود از این شاعران زن رجوع کنید.
عاشقانههایی از زبان پروین اعتصامی
شاعری چون پروین اعتصامی که هرچند با زبان نه چندان نرم و فارغ از جنسیت شعر میگفت، نقش خود را در فرهنگ ایفا کرد و با جایگاهی که به دست آورد به تغییر این نگرش بین مردم و جامعه مردسالاری در حوزه شعر کمک کرد؛ البته در آن دوره نیز بزرگان ادبیات باورشان نمیشد این سرودهها مال یک زن باشد و شاعر زن چنین اشعاری بسراید. بههمین دلیل بارها پروین اعتصامی را کوبیدند و به او تهمت زدند که شعرهایش نه سروده او که سروده بهار است! یعنی جامعه قدرت شعر او را پذیرفته بود که دستِ کمی از قدرت شاعری ملکالشعرای بهار ندارد اماترجیح میداد که این وزیر شطرنج شعر را نیز، قربانی شاه شعر کند!
پس از مرگ پروین اعتصامی هم حرفهای بسیاری علیه او زده میشد و این نشان از جامعه ادبی از دوران کهن تا دوره پس از مشروطه دارد که تا سالها بعد ادامه داشت. هرچند بزرگانی مثل ملک الشعرای بهار و دهخدا بودند که به دفاع پرداختند؛
بسیاری بر این باورند که پروین توجّهی به عشق نداشته و شعرهای او بیشتر پندگونه بودند و لطافت روح و ظرافت طبعش در پشت شعرهایش پنهان بوده است و اثری از این عنصر در دیوان او نمیتوان یافت. لکن اگر به اشعار وی نیک نگریسته شود، خواهیم دید که عشق در دیوان او ماندگارترین و برجستهترین عنصر است. این محبت و عشق حقیقی است که خمیرمایهی شعرهای پروین را میسازد و در سراسر دیوانش جلوهگری میکند. گزیدهای از اشعار عاشقانه پروین اعتصامی برگرفته از دیوان شعر او، در ادامه آورده شده است.
بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
مهر بلند، چهره ز خاور نمی نمود
ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت
آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک
فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست
آن کیمیا که می طلبی، یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است
خوش آن دل کاندران نور امید است
سرودههای زیبا از فروغ فرخزاد
بعد از پروین اعتصامی، فروغ آمد و تمام زنانگیاش را در ظرف شعر ریخت. شعری که مختص فروغ بود با امضای خودش.
شعری که نمیتوانستند آن را از نام فروغ جدا کنند و به دیگری نسبت دهند. فروغ تابو شکن بود و با مضامین و مفاهیم فلسفی-اجتماعی-سیاسی که در شعرش به آنها میپرداخت تابوهای بسیاری را شکست. چنان جسارت و شهامتی داشت که کسی نتوانست در صدد رد کردن و کوبیدن او برآید. هرچند پیش از او شاعرانی مثل پروین اعتصامی و ملکالشعراها زمینه را برای حضور زنان هموارتر کرده بودند و شرایط فرهنگی جامعه بسیار تغییر کرده بود.
موضوع اصلی شعر فروغ، عشق است که کمتر ایرانی را میتوانید بیابید که با شعر عاشقانه فروغ آشنایی نداشته باشد. شعر عاشقانه فروغ فرخزاد با نام اصلی فروغ فرخزاد عراقی، زبانی زنانه و بی پروا دارد که در اشعارش به خوبی خود را نشان میدهد. مجموعه شعر عاشقانه فروغ فرخزاد به عشق زنانه و بی پروای او اعتراف می کنند.
در دو چشمش گناه میخندید
بر رخش نور ماه میخندید
در گذرگاه آن لبان خموش
شعلهای بی پناه میخندید
شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت
در دو چشمش نگاه کردم و گفت
باید از عشق حاصلی برداشت!
سایهای روی سایهای خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسی روی گونهای لغزید
بوسهای شعله زد میان دو لب
سیمین بهبهانی
پس از او سیمین بهبهانی با زبان روز به مسائل روز در قالب غزل پرداخت. از تصویر و فضا در غزلهایش بهره برد. آنچنانکه شعرهای مشهور و پرآوازهای از او بین مردم به یادگار مانده و در اذهان مردم و مخاطبینش به جا مانده است.
سیمین بهبهانی دلیل محکمی بود بر جایگاه واقعی شعر زنان و دفاعی جانانه از تمام شاعران زنی که در شعر کلاسیک، به دلیل شرایط جامعه، حتی نامشان به تذکرههای ادبی نیز راه نیافت؛ او تا جایی که بسیاری از شاعران مرد همدورهاش، هرگز نام و جایگاه سیمین بهبهانی را در شعر پیدا نکردند و گوی زرین را خود به سیمین عطا کردند و یک پله پایینتر نشستند؛ هرچند علنیاش نکرده باشند.
وی به بانوی غزل ایران شهرت دارد. سیمین بهبهانی در قالب شعری غزل با زبان روز، به مسائل روز پرداخت. قوت او در استفاده از فضاسازی و تصویر در سرودههایش است. سیمین حضور زنان را در شعر کلاسیک محکم کرد. جایی که تا پیش از او فضایی مردانه حاکم بود. زندگی او به سه موضوع در هم آمیخته؛ غزل، سیاست و نگاه سیاسی وترانه سرایی. با اینکه او بهترانه نگاهی تفننی داشت؛ نمیتوان از تصنیفها و شعرهای عاشقانه که به جا گذاشته به آسانی گذشت.
چرا رفتی ، چرا؟ من بی قرارم
به سر، سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهارست؟
نه عاشق در بهاران بیقرارست؟
نگفتم با لبان بستهی خویش
به تو راز درون خستهی خویش؟
**این محتوا تبلیغاتی است**