کد خبر 1126615
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۶

انتشار دو کتاب با فاصله زمانی کوتاه، از گروه مهمی به اسم دستمال‌سرخ‌ها حتماً حکمتی دارد. شاید حق بخش کوچکی از خدمات این گروه به انقلاب و جنگ را ادا کند.

به گزارش مشرق، مرتضی قاضی نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس چند هفته پیش کتاب «متهم دادگاه Old Bailey» که شامل خاطرات عضو قدیمی گروه دستمال‌سرخ‌ها، عبدالله نوری‌پور است را روانه بازار کتاب کرد. حالا کتاب دیگری از روایت های این روای توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. قاضی در این مطلب،‌ به علت چاپ دو کتاب از روایت‌های یک راوی پرداخته است

«نظامیِ لانه جاسوسی قصد کشتن ما را داشت»

چشمم خیره ماند روی تیتر. با همه تیترهای نتایج جستجوی گوگل درباره لانه جاسوسی فرق می کرد. ته ذهنم این تیتر و ماجرا آشنا می‌زد. صفحه را باز کردم. درست حدس زده بودم؛ هم ماجرا آشنا بود هم راوی آن.

مصاحبه‌ای بود به بهانه سالگرد ۱۳ آبان ۱۳۹۴، در روزنامه جوان با عبدالله نوری‌پور، بازمانده گروه دستمال‌سرخ‌ها، کسی که ۱۰ سال پیش با او ۴۰ ساعت مصاحبه کرده بودم‌. ماجرا مربوط بود به درگیری بچه‌های دستمال‌سرخ با کماندوهای آمریکایی در حیاط سفارت آمریکا، مدتی قبل از تسخیر سفارت به دست دانشجویان پیرو خط امام در آبان ۱۳۵۸. کنجکاو شدم که آیا از آقای نوری‌پور خاطرات دیگری هم در روزنامه کار شده؟ بیشتر که جستجو کردم دیدم آقای نوری‌پور خاطراتش را از کردستان و دستمال‌سرخ‌ها در مجموعه یادداشت‌های کوتاهی در یک ستون ثابت در روزنامه جوان منتشر کرده. تعداد یادداشت‌ها به حدود ۴۰ عدد می‌رسید. همه را خواندم. همان‌هایی بود که آقای نوری‌پور برای من هم روایت کرده بود.

حقیقتش را بخواهید حال دوگانه غریبی داشتم، خوشحال بودم که بالاخره بعد سال‌ها کسی رفته سراغ حاج آقا و خاطرات نابش، ناراحت و پریشان از اینکه چرا انتشارات روایت فتح ده سال مصاحبه‌های من را حبس کرده و تبدیلش به کتاب نکرده. این خاطرات آنقدر ارزش داشت که باید زودتر از این‌ها درمی‌آمد. از دلخوری آقای نوری‌پور و خانواده‌اش بابت تأخیر چاپ کتاب در روایت فتح هم خبر داشتم. به آن‌ها حق دادم، روایت فتح کتاب را کار نکرده بود و حالا حاج‌آقا خودش دست به کار شده بود و در روزنامه جوان، بخش کردستان را نوشته بود. از هیچ که بهتر بود!

۴ سال از آن روز حسرت‌بار گذشت و من فکرش را نمی‌کردم که چرخ روزگار بچرخد و تصمیم و اراده مدیریت جدید انتشارات روایت فتح تغییر کند و نگارش کتاب زندگی آقای نوری‌پور مثل بومرنگ به خودم برگردد و به قول دوستان روزی‌ام بشود.

حالا هم‌زمان با کتاب «متهم دادگاه Old Bailey»، کتاب «او یک دستمال سرخ بود» هم منتشر شده. کتابی که مجموعه همان یادداشت‌های روزنامه جوان است که جناب آقای علیرضا محمدی، خبرنگار روزنامه جوان، زحمت تنظیم و تدوین آن را کشیده و سوره مهر منتشرش کرده.

دوستان می‌پرسند که ماجرای انتشار این دو کتاب با فاصله سه ماه چیست؟ کتاب من همانطور که در زیرعنوانش آمده، مستند روایی کاملی از زندگی عبدالله نوری‌پور است؛ از تولد تا انقلاب، خاطرات کردستان در سال ۱۳۵۸ و هشت سال اسارت در زندان انگلیس و پس از آن تا زمان حال. کتاب «او یک دستمال سرخ بود»، تا آنجایی که من از آقای نوری‌پور شنیده‌ام، فقط مختص به کردستان است. کاری که در این کتاب انجام شده این بوده که برخی از دیگر بازماندگان گروه دستمال‌سرخ‌ها، مثل محمود بی‌زبان و فرید خیام‌باشی هم خاطره گفته‌اند و این خاطرات از زبان عبدالله نوری‌پور نقل شده. به گمانم از خاطرات سرکار خانم مریم کاظم‌زاده هم استفاده شده.

این را با اطمینان می‌گویم که این دو کتاب مستقل از هم هستند و مطالعه یکی، مخاطب را از مطالعه دیگری بی‌نیاز نمی‌کند. هر کدام مأموریتی و هدفی دارند و قالبی و نثری و لحنی مخصوص به خود.

بدون تعارف مشتاقم و توصیه می‌کنم دوستانی که کتاب متهم دادگاه Old Bailey را خوانده‌اند این زحمت را بکشند و حتماً کتاب «او یک دستمال سرخ بود» را هم بخوانند و خاطرات مشترک بخش کردستان دو کتاب را با هم مقایسه کنند. 

البته زحمت آقای محمدی را هم نباید نادیده گرفت.

انتشار دو کتاب با فاصله زمانی کوتاه، از گروه مهمی به اسم دستمال‌سرخ‌ها حتماً حکمتی دارد. شاید حق بخش کوچکی از خدمات این گروه به انقلاب و جنگ را ادا کند.

روح تمام شهیدان گروه دستمال‌سرخ‌ها و سیدالشهدای این گروه، شهید اصغر وصالی از ما و کار ما راضی باشد. خداوند متعال ما را با آنها محشور کند.