به گزارش مشرق، سیدعلی کاشفیخوانساری،نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در مطلبی نوشت::
بیگمان همه اهداف فرهنگی مرتبط با کتاب کودک همچون ترویج مطالعه، تکریم اهل قلم، ترویج ارزشهای دینی، ملی و اخلاقی، پرورش و خدمت به مخاطبان و ... معطوف و منوط به یک پیش شرط اساسی یعنی حرفهای شدن صنعت نشر کتاب کودک و نوجوان است که پیششرط آن هم حرفهای شدن ناشران ما است.
در بسیاری از کشورهای جهان و در بازار حرفهای عمده بار نشر کتاب کودک و نوجوان بر دوش ناشرانی بزرگ و حرفهای است که بخشی از کار خود را به کتاب کودک اختصاص دادهاند. البته ناشرانی که صرفاً به نشر کتاب کودک و نوجوان میپردازند نیز کم نیستند، اما قطعاً در اقلیتند.
در کشور ما اما اوضاع برعکس است. عمده بازار کتاب کودک و نوجوان در دست ناشران تخصصی و اختصاصی کتاب کودک است و ناشران عمومی که کتاب کودک جزو یا شاخهای از فعالیتشان است، اندکترند. پدیده تقریباً خاص کشور ما ناشران کودکی هستند که در بخش کوچکی از فعالیتهای خود کتابهایی را برای بزرگسالان هم منتشر میکنند. چنین ناشرانی مثلاً غرفههای 100 متری و 200 متری در سالن کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب تهران و غرفههای 10 یا 20 متری در سالن ناشران عمومی دارند.
شناسایی علت چنین اتفاقی در فضای نشر ایران نیاز به بررسیهای بیشتری دارد اما اجمالاً باید بگوییم که این وضعیت در بازار نشر کتاب کودک در دوره پهلوی عمومیت نداشت و بخش عمده کتابهای کودک در آن دوره توسط ناشران عمومی منتشر میشد، اما پس از انقلاب به دلیل دخالت مستقیم دولت در بازار کتاب کودک تعدادی ناشر خصوصی شکل گرفتند که روابط گستردهای با نهادهای حمایتکننده و خریداریکننده کتابهای کودک برقرار کردند و به مؤسسات بسیار بزرگی در این حوزه بدل شدند. این ناشران در حوزه کتاب بزرگسال از چنین رانت و موقعیتی برخوردار نبودند و در آن بازار موفق به کسب سهم چشمگیری نشدند. به همین دلیل درصد و تعدد ناشران بزرگ تخصصی کتاب کودک در ایران بیش از کشورهایی با صنعت نشر حرفهای و پایدار است.
این اتفاق اما در عرصه کتاب بزرگسال تکرار نشد و با وجود دخالتها و حمایتهای فراوان دولت ناشران خصوصی که خارج از چرخه طبیعی نشر به مؤسسات بزرگی بدل شوند به جز چند استثنا کمتر مشاهده شد. این وضعیت خاص در کشور ما سبب شده صنعت نشر کتاب کودک به شکل کامل با بدنه صنعت نشر پیوند نداشته باشد و به همین دلیل درگیر مشکلات مضاعفی باشد.
حضور و فعالیت مؤسسات بزرگ نشر در بازار کتاب کودک فواید و برکات فراوانی را به همراه خواهد داشت و گامی در مسیر حرفهای شدن این صنعت خواهد بود. ناشران بزرگ کتابهای عمومی و یا آموزشی، دانشگاهی، نمایندگان ناشران خارجی و ... از توان مالی، شبکه توزیع، ساختار سازمانی، نقاط فروش و امکانات فراوان دیگری برخوردارند که ورود و حضور ایشان به بازار کتاب کودک را باید به فال نیک گرفت و جا دارد دولت و سیاستگذاران فرهنگی به اهرمهای تشویقی و توجیهی لازم برای این موضوع بیاندیشند.
در حال حاضر تعداد ناشران بزرگ دولتی که در بازار کتاب کودک هم فعالند، از ناشران خصوصی بیشتر است. برای نمونه میتوان از ناشرانی چون سوره مهر، بهنشر، علمی و فرهنگی، هرمس، امیرکبیر، سروش و ... نام برد، اما حضور ناشران بزرگ خصوصی در این بازار محدود است. برخی از ایشان نشر وابسته برای فعالیت در حوزه کتاب کودک تأسیس کردهاند. مثلاً کتاب چ وابسته به نشر چشمه و آفرینگان وابسته به نشر ققنوس.
تعدادی ناشر دیگر هم با همان مجوز نشر اصلی، بخشی را به کتابهای کودک و نوجوان اختصاص دادهاند، مانند کتاب ماد و کتاب مریم در نشر مرکز، کتابهای دانه در نشر صابرین و ... . از دیگر ناشران خصوصی عمومی که در بخش کتاب کودک و نوجوان فعالیت حرفهای داشتهاند، میتوان نشر قطره و انتشارات نیستان را مثال زد و یا در میان ناشران دانشگاهی انتشارات ویژهنشر و تیمورزاده.
در میان ناشران آموزشی ورود به بازار کتاب کودک فراوانتر و با سابقهتر است به نحوی که تعدادی از ایشان چنان فعالیت خود را در بخش کتاب کودک و نوجوان گسترش دادهاند که امروز کمتر مجال و رغبتی برای فعالیت در کتابهای آموزشی دارند. مثلاً انتشارات فاطمی و بخش کودک آن طوطی و یا انتشارات فنی ایران و بخش کودکش نردبان.
در این حوزه ناشرانی مثل مبتکران، خیلی سبز، الگو و گاج نشرهای وابستهای به نامهای میچکا، پرتغال، و زنبور در حوزه کتاب کودک راهاندازی کردهاند و برخی از آنها حتی به جمع 10 ناشر خیلی بزرگ و مطرح کتاب کودک و نوجوان کشور راه یافتهاند.
البته ورود چنان ناشرانی باید با حفظ استانداردها و ممیزهای کیفی کتاب کودک باشد. از آنجا که در عرف ناشران آموزشی مؤلفان و تخصص آنها چندان جدی و محترم نیست برخی از این ناشران چنان روالی را به کتاب کودک هم تسری دادند و بدون بهرهگیری از تیم کارشناسی متخصص و مجرب به سراغ نویسندگان، مترجمان و تصویرگران غیرحرفهای رفتند و با قراردادهای غیر حرفهای و خرید قطعی، کتابهای عامه پسند با کیفیت نازل ادبی و هنری منتشر کردهاند. سال گذشته دو ناشر آموزشی دیگر قصد ورود به بازار کتاب کودک را داشتند که به دلیل ناآگاهی از قواعد این حوزه و رفتار غیر حرفهای موفق نشدند و شاکیان فراوانی برای خود آفریدند.
به هر حال در یک بازار حرفهای نشر نمیتوان از قابلیتهای ناشران کتابهای عمومی در چرخه کتاب کودک و نوجوان چشمپوشی کرد. جا دارد طی جستجو و پژوهشی دلیل پرهیز ناشران بزرگ عمومی از ورود به بازار کتاب کودک را بررسی کنیم و به دنبال راههایی برای تشویق ایشان در این عرصه باشیم تا هرچه بیشتر نشر کتاب کودک ما با قواعد و استانداردهای علمی تطبیق یابد.