این نوع نظریه‌پردازی برای «براندازی نرم»، دور از صحنه منازعات سیاسی و در قالب و بسته بندی «علمی» صورت می گیرد، به صورت خزنده و چراغ‌خاموش در حال پیشروی است.

سرویس سیاست مشرق- تابستان امسال، کتابی با عنوان «تکاپو برای آزادی» به قلم «علیرضا ملایی توانی» توسط انتشارات پژوهشکده امام خمینی(ره) منتشر شد. این کتاب با نگاهی تقدیس‌گرانه به نهضت مشروطیت ایران می پردازد و کاملا منطبق با تفکرات روشنفکران سکولار و لاییکی است که به طور خاص در دوران پهلوی از دودمان قاجار یک جرثومه فاسد ترسیم می کردند و تجربه مشروطه را یک حماسه بزرگ در راستای انقلاب فرانسه و سایر انقلاب‌های اومانیستی غربی، برای رساندن انسان ایرانی به «آزادی» می دانستند.

در این روایت تاریخی، که تحت اثر تاریخ‌نگاری دوران پهلوی و دیدگاه ضدقاجار آن، تبدیل به روایت غالب حتی تا به امروز(حتی در کتب درسی جمهوری اسلامی) شد، هیچ اشاره‌ای به لاییک و ضددین بودن چهره‌های کلیدی و پیشران مشروطه همچون آقاخان کرمانی، فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا ملکم، سیدحسن تقی‌زاده و امثال این‌ها نمی شود و این که همین تفکر و مشی ضددین عاقبت منجر به اعدام روحانی بزرگ و فرزانه، شیخ فضل الله نوری توسط مشروطه‌خواهان شد. و فساد و هرج و مرج برآمده توسط نحله‌های ضددین و ضدقانون در مشروطه راه را برای دیکتاتوری رضاخان میرپنج هموار ساخت. حتی مرحوم آخوند خراسانی که در مقاطع نخست، از حامیان جنبش مشروطه بود، بعدتر که نفاق سردمداران اصلی مشروطه درباره دین و مملکت آشکار شد و کشور به ورطه هرج و مرج و آشوب افتاد، چندین بار از حمایت اولیه خود از آن جنبش ابراز پشیمانی کرد.

در پژوهش‌های تاریخی جدید، به ویژه تحقیق بسیار مهم و دقیق سیدمقداد نبوی در کتاب «تاریخ مکتوم»، نقش جریان‌های وابسته به فرقه بابیت و بهاییت در مشروطه روشن‌تر شده است. بر اساس مدارک و اسناد متقن در کتاب «تاریخ مکتوم»، محفلی چند ده نفره از بابی ازلی‌های نهان‌روش و پنهان‌کار، در انجمنی موسوم به انجمن باغ سلیمان‌خان میکده، طراحی و ایده‌پردازی اصلی جنبش مشروطه را بر عهده داشتند و هدف اصلی آنان براندازی حکومت قاجار (به عنوان یک پادشاهی شیعه و حامی تشیع) برای برپایی حکومت بابی بوده است. حتی میرزا رضا کرمانی، قاتل ناصرالدین شاه هم جزو حلقه بابی‌های مقیم استانبول بود و خطیبان و سخنرانان اصلی مشروطه چون ملک‌المتکلمین و سیدجمال واعظ، که از قضاء لباس روحانیت هم به تن می کردند، بابی ازلی بودند.

حجت‌الاسلام دکتر داوود مهدوی‌زادگان، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی، در نقد تفصیلی که بر این کتاب در روزنامه فرهیختگان نگاشت، صراحتا مولف کتاب «تکاپو برای آزادی» را یکی از «تقی زاده»های جدید خواند. اشاره مهدوی‌زادگان به سخنان رهبر انقلاب در روز اول فرودین 98 بود که فرمودند:

" در داخل متأسّفانه بعضی‌ها غرب را بَزک می‌کنند، بدی‌های غرب را توجیه می‌کنند، رتوش می‌کنند، نمی‌گذارند افکار عمومی متوجّه بشود که همین دولت‌های ظاهرالصّلاح - مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران - در باطنشان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچی‌ها بینشان هست، رسانه‌ای‌ها بینشان هست؛ مثل تقی‌زاده. در دوره‌ی طاغوت، آدمی مثل تقی‌زاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقیزادههای جدید از این حرفها می‌زنند."

مهدوی‌زادگان مولف این کتاب را توجیه‌گر و مدافع جریان تندرو، آنارشسیست و ضدروحانیت جنبش مشروطه به سردمداری حسن تقی زاده و سید رضا مساوات و امثال آن‌ها می داند که برای رسیدن به مفهوم انتزاعی و اومانیستی از «آزادی»، حتی برای دیکتاتوری رضاخانی هم استدلال می تراشد!

حال کتاب «تکاپو برای آزادی»، با این نگاه تقدیس‌گرانه نسبت به مشروطه و نگاه تلویحی ضد اسلامی سیاسی خود(که از نظر نویسنده، از مهم‌ترین موانع تحقق پروژه مشروطه بود)، توسط پژوهشکده امام خمینی(ره) منتشر شده است! پژوهشکده امام خمینی، که در واقع توسط محفلی از اطرافیان سیدمهدی هاشمی معدوم و مرحوم منتظری(در راس آن‌ها شیخ عباسعلی روحانی) اداره می شود، مجموعه‌ای تحت مدیریت تولیت حرم حضرت امام و سیدحسن خمینی است. از لحاظ تفکر حاکم بر این مرکز آموزشی، باید گفت که تندترین  و افراطی‌ترین نگاه‌ها نسبت به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه در این مجموعه حاکم است و در مرحله گزینش برای دوره ارشد و دکتری، ابراز کوچک‌ترین علقه به نظام و رهبری، عمدتا موجب رد تقاضای پذیرش از سوی هیات مدیره این مجموعه می گردد!

گفتنی است، وبسایت «پرتال امام خمینی»، پرتال اصلی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت امام(زیر نظر حسن خمینی) در توضیحی که درباره این کتاب نوشته، آورده است:

"  آزادی، بزرگترین آرمان و خواسته ملی مردم ایران در ۱۵۰ سال اخیر است. این اندیشه که با انگیزة مهار خودکامگی‌ها و حرکت در افق مدرن آغاز شد، شامل دو مرحله دشوار بود: نخست، از هم گسستن رابطة خودساختة خودکامگان با آسمان به عنوان نمایندگان خدا در حکمرانی بر زمین و دوم، همراهی طبقه‌های گوناگون جامعه با نخبگان آزادیخواه ایرانی. تاکنون به استثنای چند بهار کوتاه، تغییر مناسبات خودکامانه نه با شیوة انقلابی و نه به شیوة اصلاحی، ممکن نشده است؛ لذا، می‌توان تکاپو برای آزادی و نهادینه کردن آرمان‌های آزادی‌خواهانه را پیچیده‌ترین، دشوارترین و پرهزینه‌ترین مسألة ۱۵۰ سال اخیر ایران دانست.

نقش‌آفرینی طیفی از روشنفکران آگاه، پرنفوذ و مستقل از حاکمیت در طرح آرمانی برای آینده کشور و مشارکت فعال جمعی از روحانیون آزادی‌خواه، وجه ممیزة جامعه روزگار مشروطه به شمار می‌رود. از آن پس به علت سرکوب‌های ساختاری نظام‌های استبدادگر، به استثنای چند بهار کوتاه، نه خبری از انسجام گستردة روشنفکران منتقد و ایده‌پرداز و نه اپوزیسیون نیرومند دموکراسی‌خواه بود و نه حتی ائتلاف آنها با روحانیون آزاداندیش شکل گرفت. امروزه، نقش انتقادی و آزادی‌خواهانة روحانیت به علت دستیابی به قدرت سیاسی کمرنگ شده است و منتقدان آزادی‌خواه نیز نمی‌توانند برای تغییرات اصلاحی گسترده و اثربخش، ائتلافی فراگیر شکل دهند تا گره‌های کور و پیچیدة مسیر آزادی‌خواهی را بگشایند."[1]

به عقیده نویسنده تکاپو، مشروطیت تا واپسین سال‌های سلطنت پهلوی، پابرجا بود و خطای پهلوی‌ها در پایمال کردن اصول مشروطه و خطای ایدئولوگ‌های دهه 1340 و 1350 موجب تبدیل گفتمان دموکراسی‌خواهی به حاکمیت دینی شد و از این‌جهت، چنین خطایی نابخشودنی است! یعنی نویسنده ابایی از این ندارد که همصدا با تبلیغات چهل‌ساله سلطنت‌طلبان خارج‌نشین که انقلاب 57 را محصول خیانت «روشنفکران» و اتحاد آنان با روحانیت می دانند، انقلاب «اسلامی» را یک خطای نابخشودنی از سوی «ایدئولوگ‌های دهه 40 و 50» بداند. کتابی که سرتاسر آن نقد حضور دین در سیاست و تخطئه «اسلام سیاسی»(به عنوان میراث بزرگ حضرت امام) و تقدیس سکولاریزم و روشنفکران لائیک عصر مشروطه است، توسط موسسه منسوب به حضرت امام منتشر شده است.

اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود. اخیرا، اسامی پژوهشگران نمونه و برگزیده سال 99-98 «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی»(یکی از مراکز آموزش عالی اختصاصی حوزه علوم انسانی زیرمجموعه وزارت علوم)، علیرضا ملایی توانی را به واسطه انتشار همین کتاب، عنوان یکی از سه پژوهشگر برتر خود برگزیده است!

لازم به ذکر است که پروژه «مشروطه‌خواهی»، به عنوان بدیل «ولایت فقیه»، از سال‌ها پیش و از همان دوران اصلاحات، پروژه‌ای بود که توسط هسته رادیکال اصلاحات، که آنان را باید «محفل امنیتی» اصلاحات نامید، دنبال می شده و امروز هم با شدت و حدت بیشتری، توسط امثال حجاریان، تاجزاده، علوی‌تبار، نادر صدیقی، محمدرضا تاجیک و...در محافل درونی جریان اصلاحات (به ویژه برای تغذیه فکری کادرهای جوان این طیف) شرح و بسط می شود.

مرحوم داوود فیرحی هم یکی از نظریه‌پردازان همین پروژه مشروطه‌خواهی در قالب بدیل «اسلام سیاسی» (به عنوان میراث حضرت امام و چارچوب ایدئولوژیک نظام) بود. حال به نظر می‌رسد که بازوهای همین «محفل امنیتی» در وزارت علوم و مراکز دانشگاهی، با انتشار این متون و برجسته‌نمایی و چهره‌سازی از امثال «ملایی توانی»، به دنبال گسترش بسط و نفوذ همین ایده‌های «براندازانه» در فضای دانشگاهی کشور هستند. متاسفانه چون این نوع نظریه‌پردازی برای «براندازی نرم»، دور از صحنه منازعات سیاسی جلوی چشم و در قالب و بسته بندی «علمی» صورت می گیرد، به صورت خزنده و چراغ‌خاموش در حال پیشروی است.

[1] http://www.imam-khomeini.ir/fa/n150593