واقعیت این است که بخش قابل توجه هزینه ها که شامل حقوق کارمندان و بازنشستگان دولت است، قابل چشم پوشی نیست و افزایش ندادن آن با تبعات اجتماعی و حتی سیاسی همراه خواهد بود.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


راه نجات تکرار حماسه

 کمال احمدی  در روزنامه کیهان نوشت:

  ۱۱سال از حماسه عظیم و به‌یادماندنی ۹ دی می‌گذرد. حماسه‌ای که با بصیرت ملت انقلابی و ولایتمدار خلق شد و بساط ۸ ماه فتنه‌گری و آشوب و جنایت را برچید و کشور را از یک توطئه خطرناک و پیچیده نجات داد.

البته فتنه سال ۸۸ علاوه‌ بر ایراد خسارات جانی و مالی فراوان به مردم و بیت‌المال که تا ده‌ها هزار میلیارد تومان برآورد شد، امنیت ملی کشور را هم دچار خدشه کرد که این مسئله  اثر کاملاً محسوسی در بخش‌های مختلف به‌ویژه اقتصادی داشت؛ اغلب کسب‌وکارها به‌دلیل نبود امنیت از رونق افتاد، درصد بیکاری بالا رفت، صادرات نزولی شد، نرخ سرمایه‌گذاری به‌شدت کاهش یافت و.... علاوه ‌بر اینها فتنه مذکور نقطه آغازی برای تشدید تحریم‌های ظالمانه دشمنان این مرز و بوم خصوصاً آمریکایی‌ها شد. به عبارتی اگر خیانت سران فتنه نبود و آنان به قانون تمکین می‌کردند و با اسم رمز تقلب به آشوب و جنایت دست نمی‌زدند چه‌بسا غربی‌ها به این محاسبه غلط نمی‌رسیدند که با افزایش تحریم‌ها می‌توانند پروژه فشار حداکثری را علیه ملت ایران به اجرا گذارند. متأسفانه در همان ایام اعلام شد برخی سران فتنه‌، چراغ سبزهایی به عوامل خود در خارج از کشور داده‌اند تا باعث گسترش فشارها بر ایران شوند که نتیجه آن هم تصویب «قانون جامع تحریم‌ها، مسئولیت‌پذیری و محرومیت ایران» در کنگره آمریکا بود که شامل تحریم انرژی، تحریم بانکی و تحریم فروش بنزین به ایران ‌شد. البته جرائم نابخشودنی اصحاب فتنه به همین جا نیز ختم نشد و آنان با گستاخی بی‌حد خود، ضمن حمایت

از هتاکان به عاشورای حسینی و عزای سیدالشهداء علیه‌السلام آنها را «مردمان خداجو» نامیدند و...

این هتاکی سران فتنه و حامیانشان سبب شد تا تحمل مردم به سر آید و در نهم دی‌ماه سال ۸۸ با حضور در یک راهپیمایی میلیونی خودجوش آن هم در ساعت اداری، حماسه‌ای کم‌نظیر رقم بزنند و طومار فتنه‌جویان را در هم بپیچند.

 فتنه مذکور با این حماسه تاریخی از بین رفت اما از آنجا که همواره گفته شده که در فتنه‌ها کسانی شعارهای حق را با محتوای باطل مطرح می‌کنند، لذا پس از پایان فتنه مذکور و از اواخر دولت دهم جریانی به تدریج در کشور شکل گرفت که شعار می‌داد راه‌حل مشکلات کشور خصوصاً تنگناهای معیشتی و اقتصادی در مذاکره با آمریکا نهفته است، به تعبیری شعار و تابلوی این جریان حل مشکلات مردم بود اما برای برخی از آنان نسخه درونی این شعار با ادامه همان خیانتی که در فتنه ۸۸ مرتکب شده بودند، تفاوت چندانی نداشت.

این جریان که با روی کار آمدن دولت یازدهم قدرت تام و تمامی یافته بود صراحتا اعلام کرد تنها راه‌حل مشکلات کشور بستن با کدخدا یعنی همان آمریکاست. جریان مزبور برای نیل به این هدف همچون فتنه ۸۸ بر موج مطالبات و خواسته‌های مردم سوار شد و شعار داد که «هم چرخ معیشت مردم باید بچرخد هم چرخ هسته‌ای»! انگار این دو با یکدیگر تقابل دارند در حالی که این‌گونه نبود اما جریان مذکور به این بهانه مجوز مذاکره با ۵+۱ و در اصل همان کدخدا را گرفت و به تمام راه‌حل‌های داخلی پشت پا زد.   

در این میان، کلیت نظام و به‌ویژه رهبر معظم انقلاب با اینکه هشدار دادند که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها قابل اعتماد نیستند اما برای آنکه حجت تمام شود و بهانه‌ای برای کسی باقی نماند اجازه مذاکره آن هم فقط برای رفع تحریم‌ها را دادند. مذاکرات پس از مدتی به توافقی به نام برجام منتهی شد که سر تا پایش بر ضد منافع مردم بود اما باز هم جریان فوق‌الاشاره که ظاهرا موج سواران حرفه‌ای بودند بلافاصله به خط شدند و آن‌قدر این توافق خسارت‌بار را بزک کردند و فضا را غبارآلود ساختند که همچون فتنه ۸۸ حقیقت ماجرا بر بسیاری از فعالان نظام و مسئولان مشتبه شد و آنها هم به صف تبریک‌گویندگان برجام پیوستند.  

  اما هرچه زمان گذشت و غبار این فتنه فرونشست مشخص شد که چه کلاه گشادی بر سر مذاکره‌کنندگان رفته است؛

با توافق برجام چرخ هسته‌ای تقریبا از کار افتاد و۱۰ هزار کیلو اورانیوم غنی‌شده را که ۱۰سال برایش زحمت کشیده بودیم از دست دادیم - ارزش این میزان اورانیوم غنی‌شده در بازار جهانی بیش از ۱۸ میلیارد دلار برآورد شد-  قلب رآکتور اراک را بتن ریختیم، سایت مهم فردو را به مرکزی بی‌خاصیت تبدیل کردیم، هزاران سانتریفیوژ را از جا کندیم و به انباری فرستادیم تا شاید تحریم‌ها برطرف شود اما زهی خیال باطل زیرا با همه این کارها نه تنها تحریم‌ها برطرف نشد بلکه روزبه‌روز هم بر دامنه آنها افزوده شد. نکته تلخ ماجرا این بود که تحریم‌های فوق از سوی همان رئیس‌جمهوری در آمریکا اضافه می‌شد که جریان مورد اشاره چشم امید فراوانی به او داشت و لقب باهوش و مودب را به او داده بود!

البته دلدادگان به غرب با وجود این عهدشکنی آشکار آمریکا باز هم دست از التماس به کدخدا برنداشتند و به جای تکیه به توان داخلی برای خنثی‌سازی تحریم‌ها فرصت‌های ناب زمانی را یکی پس از دیگری به امید غرب از دست دادند.

حالا قریب به ۸ سال از حاکمیت این جریان دلداده به آمریکا و ۴ سال از توافق کذایی برجام می‌گذرد اما نه تنها چرخ معیشت مردم نمی‌چرخد بلکه چند برابر ۸ سال پیش لنگ‌تر شده است؛ مثلا طبق گزارش‌های مرکز آمار در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، اقتصاد کشور به مدت ۴ سال با رشد منفی مواجه شد و در مجموع، رشد اقتصادی در هشت ‌سال اخیر به نزدیک صفر رسید. این برای اولین‌بار است که در سه دهه اخیر چنین دوران طولانی رشد منفی اقتصادی در کشورمان به‌وقوع پیوسته است. در مورد تورم، تلاطم‌های زیادی در همه بازارها و قیمت‌های کالا و خدمات به وقوع پیوست تا حدی که موجب شد دولت روحانی پس از تجربه سال ۱۳۷۴ دولت سازندگی، رکورددار تورم در ۶۰ سال اخیر لقب بگیرد؛ قیمت مسکن رشد ۶۰۰ درصدی را طی این سال‌ها تجربه کرد و خرید خانه برای بسیاری از آحاد مردم به رویا تبدیل شد، نرخ ارز ۹ برابر سال ۹۰ شد، قیمت پراید از ۱۰۰ میلیون تومان گذشت و...

با وجود این کارنامه اسف‌بار، متأسفانه باز هم جریان غربزده دست از التماس به کدخدا برنداشته و این‌بار هم فرصت‌های کشور را معطل آمدن بایدن کرده که نتیجه آن هم قطعا از همین حال معلوم است تقریبا هیچ! تجربه هشت سال اخیر به خوبی نشان داده معطل نگه داشتن اقتصاد به امید این و آن دستاوردی جز گرانی و رکود و بیکاری بیشتر برای کشور ندارد.

با این وصف به‌نظر می‌رسد راه برون‌رفت از این دور باطل خلاصی ملت از جریان سازشکار با غرب است. خوشبختانه این روزها دیگر حنای این جریان در نزد آحاد مردم رنگی ندارد و به لطف خدا در انتخابات سال آینده با خلق حماسه‌ای کم‌نظیر همچون ۹ دی و انتخاب دولتی جوان و انقلابی تحریم‌ها یکی پس از دیگری خنثی خواهد شد.

اصلاح بودجه نه رد بودجه

علی قنبری در روزنامه ایران نوشت:

با قرارگرفتن لایحه بودجه ۱۴۰۰ در فرآیند تصویب نهایی مجلس، فرضیات مختلفی مطرح می‌شود. دراین میان باید گفت موضوع رد کلیات لایحه بودجه یک مشی سیاسی است که برخی نمایندگان با نگاه سیاسی آن را دنبال می‌کنند و بدین ترتیب ممکن است برای نخستین بار یک لایحه بودجه به‌دلیل مسائل سیاسی به تصویب نرسد. هرچند لایحه بودجه پیشنهادی دولت نیز کامل نیست و اشکالاتی به آن وارد است و می‌توان درباره برخی اعداد و ارقام آن مانند میزان فروش نفت، اوراق و سهم مالیات درآن بازنگری کرد، اما رد کلیات آن به نفع کشور نخواهد بود.

درمجموع مجلس درمواجهه با لایحه بودجه سال آینده سه راه پیش رو دارد. یکی از این راه‌ها همانگونه که اشاره شد، رد کلیات بودجه است که به طور قطع دولت فعلی و آینده را با مشکلات متعددی مواجه خواهد کرد و این درحالی است که این کار مشی هیچ مجلسی نبوده است. با این حال ممکن است مجلس برای نشان دادن انقلابیگری خود به این سمت حرکت کند که هزینه سنگینی بر دوش مردم و اقتصاد کشور خواهد گذاشت. دومین راه که پیش روی نمایندگان مجلس قرار دارد، تصویب چند دوازدهم بودجه سال آینده است که ممکن است یک تا سه دوازدهم آن را به تصویب برسانند. این راه نیز به طور قطع به‌دلیل قطعی و عملی نبودن آن مشکلات متعددی برای دولت در مسیر اجرای بودجه و برنامه به همراه خواهد داشت.

اما سومین راه که دراین شرایط منطقی‌تر به نظر می‌رسد، تصویب دوسقفی بودجه است که بهترین راهکار محسوب می‌شود. مجلس می‌تواند در یک سقف بودجه را براساس درآمد و هزینه‌ای که دولت پیشنهاد داده است به تصویب برساند و سقف دوم را برمبنای این که تحریم‌ها در سال آینده به قوت خود باقی بماند و موجب کاهش درآمدهای دولت شود درنظر بگیرد. بدین ترتیب درصورتی که سقف نخست محقق شود و شرایط اقتصاد ایران با لغو یا کاهش تحریم‌ها تغییر کند، دولت می‌تواند درچارچوب اهدافی که دنبال می‌کند، در زمینه توسعه اقتصادی، بهبود معیشت مردم، مهار و کاهش نرخ تورم، بیکاری و بهبود ضریب جینی تلاش کند. دراین صورت دولت آینده نیزکه از اواسط سال آینده کار خود را آغاز خواهد کرد می‌تواند درهمین راستا حرکت کند.

در پایان باید تأکید کرد در شرایط کنونی اقتصاد ایران، بهترین مسیری که مجلس می‌تواند طی کند، اصلاح بودجه با همکاری دولت است. قانون دراین خصوص اختیارات کافی را به قوه مقننه داده است و نمایندگان می‌توانند درچارچوب این اختیارات اصلاحات مدنظر خود را درلایحه بودجه سال آینده اعمال کنند تا درموعد مقرر بودجه ۱۴۰۰ به تصویب برسد و توسط دولت اجرا شود.

عینی‌ترین مصداق جمله «ما ملت امام حسینیم»

کمیل نقی‌پور در روزنامه وطن امروز نوشت:

امروز یازدهمین سالگرد حماسه ۹ دی است. ملت ایران پس از ۸ ماه جو متلاطم و غبارآلود ناشی از فتنه برخی چهره‌های سیاسی، به میدان آمدند و بساط فتنه و فتنه‌گران را جمع کردند.

اما چه شد که مردم ایران در گسترده‌ترین هجمه عملیات روانی دشمن که با نقش‌آفرینی همزمان برخی سیاستمداران مطرح و شاخص و عناصر ضدانقلاب به یک چالش بزرگ امنیتی تبدیل شد، از پس این فتنه برآمدند و در این آزمون سیاسی- اجتماعی سربلند شدند؟  فتنه ۸۸ نخستین عملیات چندوجهی در حوزه ‌شناختی و ادراک‌سازی به حساب می‌آمد. طراحی حمله به دستگاه فاهمه مردم ایران پیش از انتخابات و با زمزمه‌های تقلب احتمالی در انتخابات آغاز شد. سردمداری شبکه‌های مجازی از جمله فیس‌بوک، توئیتر و همچنین تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی- که چند ماه پیش از انتخابات راه‌اندازی شد- به‌علاوه تولید سرخط‌های عملیات روانی در نشریات و مجلات وابسته به جریان دوم خرداد، یک آرایش جدید منطبق بر شیوه‌های انقلاب‌های مخملی در جنگ‌ شناختی علیه مردم ایران به حساب می‌آمد. برخی چهره‌های سیاسی از جمله سران فتنه نیز با موضع‌گیری‌های پیش و پس از انتخابات خود، خوراک این رسانه‌ها و هیزم این جنگ را فراهم می‌آوردند و خود نیز از طریق مشاوران و نزدیکان‌شان خط تبلیغاتی و روانی دستگاه‌های فعال ادراک‌ساز علیه ملت ایران را دنبال می‌کردند.

پس از برگزاری انتخابات اما کشور با شرایط جدیدی مواجه شد. بخشی از رای‌دهندگان به کاندیدای بازنده انتخابات، در نتیجه همین موضع‌گیری‌ها و هجمه‌ها بر بروز تقلب در انتخابات تاکید داشتند. هر چند پس از بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های ۲۹ خرداد قریب به اتفاق این گروه از مردم معترض چالش خیابانی را رها کردند با این حال یک جمعیت چندهزار نفره با سردمداری سرپل‌های سرویس‌های خارجی یا رابطان با گروه‌های ضدانقلاب در مناسبت‌های مختلف ابراز وجود می‌کردند و به آشوب و ایجاد ناامنی در شهر تهران دامن می‌زدند.

اوج این آشوب‌طلبی اما در عاشورای سال ۸۸ بود. عاشورا نماد حریت و روحیه ضداستکباری یک ملت و یک مذهب در طول تاریخ به شمار می‌آید. عاشورا صرفا یک روز در تقویم یک سال نیست؛ شیعه عاشورا را تجلی عیان‌ترین شکل مواجهه جبهه حق و باطل می‌داند. عاشورا صریح‌ترین معیار برای تشخیص خیر و شر است. وابستگی به مکتب عاشورا حتی در حداقلی‌ترین شکل خودش «بموقع» مسیر را مشخص و تردید را برطرف می‌کند. سال ۸۸ اما این متر و معیار مورد هتک حرمت قرار گرفت. فتنه‌گران با سردمداری سران فتنه به مکتب مقدس عاشورا جسارت کردند. فتنه‌گران و هتاکان به حرمت سیدالشهدا «مردم خداجوی» خوانده شدند و این دهن‌کجی به تک‌تک شیعیان و دوستداران امام حسین(ع) در طول تاریخ به حساب می‌آمد. جسارت به عاشورا طینت واقعی فتنه‌گران و سران فتنه را برای مردم عیان کرد و همین امر موجب شد نقطه پایانی روزهای پرالتهاب فتنه ۸۸ در ۹ دی رقم بخورد. ملت امام حسین(ع) ۹ دی وابستگی مکتبی و عقیدتی خود را به سیدالشهدا(ع) نشان داد و برای جهانیان عیان کرد هویت دینی یک ملت پرکننده هر گونه شکاف و خلأ در بعد سیاسی و اجتماعی می‌تواند باشد.

در طول تاریح بویژه پس از انقلاب، مردم ایران نشان داده‌اند رعیت امام حسین‌(ع) هستند و ۹ دی عیان‌ترین تجسم این وابستگی عقیدتی بود؛ موضوعی که حاج‌قاسم سلیمانی اینگونه به آن اشاره کرد: ما ملت امام حسینیم.

 کشتی نشستگانیم!

احمد زیدآبادی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

کشتی یا قایقی را در نظر بگیرید که در دریایی مواج و طوفانی در حرکت است. امواج دریا گاهی بلند می‌شوند و گاهی فرومی‌نشینند و طوفان نیز گاه تند و گاه آهسته می‌وزد. سرنشینان کشتی به این وضع عادت کرده‌اند و حتی بی‌خیال آن شده‌اند.

در این میان، دنیادیدگانی که تمام همّ و غمّ‌شان رسیدن کشتی به ساحل نجات است، خواب آرام به چشم ندارند.

دائم دل‌نگران مسیر حرکت کشتی و جهت وزش طوفان و حرکات مرغان دریایی‌اند و با هر تلاطم دریا به هدایت‌کنندگان کشتی هشدار می‌دهند.

هشدارشان اما گوش شنوایی پیدا نمی‌کند و به ایجاد رعب و هراس و ترس در سرنشینان کشتی متهم و به گوشه‌ای رانده می‌شوند. یک روز اما مرغان دریایی، وحشت‌زده قیل و قالی غریب به پا می‌کنند، بوی توده سرمایی گزنده و جانسوز از راه دور به مشام می‌رسد و ابرها دیوانه‌وار به حرکت درمی‌آیند.

این نشانه‌ها رنگ از رخ دنیادیدگان می‌زداید. شب هنگام، ستاره قطبی را در آسمان می‌جویند. کشتی خلاف جهت تشخیص آنان پیش می‌تازد؛ درست به سوی نقطه‌ای که مرغان دریایی پشت به آن پرواز می‌کنند و بوی هولِ سرمای توفنده از آن سو می‌آید! وای که هشدار این «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل»، ما را پیر کرد و اما جدی گرفته نشد! خدا کند مشام من از کار افتاده باشد یا خدا کند که مشام تمام هادیان و سرنشینان کشتی بوی تند این خطر را حس کنند و سکان و بادبان به سوی ساحلی آرام بگردانند و گرنه چه روزگارای داریم!


پیام‌ها ودستاوردهای ماندگار ۲ حماسه

عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:


در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی هر نظام سیاسی به رخدادهایی می‌توان اشاره کرد که تأثیر شگرفی در وضعیت و تغییرات اجتماعی آن کشور داشته و نقطه عطفی در روند تحولات و یا شکوفایی و بالندگی آن به حساب می‌آیند.

تقارن دو حماسه تاریخی این ایام یعنی سالگرد حماسه ۹ دی مردم ایران در دی ۱۳۸۸ و پاسداشت بی نظیرمردم ایران و منطقه از فرمانده مقاومت شهید سلیمانی ویارانش پس از اقدام ددمنشانه امریکایی‌ها در ترور او در ۱۳ دی ۱۳۹۸ دونمونه از این رخدادها است. این دوحماسه اگرچه به ظاهر متفاوت است، اما به لحاظ پیوند خوردن آن با حرکت انقلابی ودینی مردم ایران نمایانگر شکوه بصیرت، ارزشمداری و ایستادگی ملت در برابر توطئه‌ها و فتنه‌های دشمنان داخلی و بیرونی است که کیان انقلاب اسلامی را هدف گرفته‌اند.

در میان تحولات اخیر کشور، به همان میزان که فتنه بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ برای مردم ایران تلخ بود وبیش از هشت ماه کشور را درگیر خودکرد و هزینه‌های سنگین مادی ومعنوی فراوانی را بر کشور تحمیل کرد که هنوز که هنوز است مردم ایران متأثر از تحریم‌های ناشی از قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل که از دل این فتنه برخاست، در حال تحمل آن هستند، اما حماسه ۹ دی ماه ۱۳۸۸ که خروش ملت ایران علیه فتنه گران وحریم شکنان ارزش‌های انقلابی وعاشورایی بود، درتاریخ انقلاب اسلامی ماندگار شد. حماسه تاریخی مردم ایران در ۹ دی ۱۳۸۸ قابلیت و کارآمدی نظام دینی را در عبور از بحران‌ها نشان داد و ثابت کرد که اگر همه قدرت‌های مالی و سیاسی جهان حتی با اتکاء به فتنه گران داخلی در مقابل نظام اسلامی بایستند، این نظام که برگرفته و در امتداد ولایت علوی است، قادر است با استعانت به عنایات الهی و پشتوانه مردمی از توطئه‌هایی که حتی به ادعای حمایت از آراء مردم و یا توطئه «توهم تقلب» طراحی و به اجرا در آید، نیز با اقتدار عبور کند.

حماسه تاریخی وماندگار مردم ایران در تجلیل وتشییع سردار سپهبد شهید سلیمانی در روزهای میانی ماه دی سال گذشته نیز بر تمامی باورها وتوّهمات آمران وعاملان شهادت این شهید ودیگر همراهانشان خط بطلان کشید وتصویری بدیع وکم نظیر از مردم ایران را بعد از گذشت ۴۱ سال از عمر انقلاب در پاسداشت یکی از فرزندان انقلاب در منظر جهانیان به نمایش گذاشت. روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز چند روز بعد شهادت سردار سلیمانی نوشت: ترور فرمانده سپاه قدس ایران، برخلاف انتظار دولت ترامپ پیش رفت. وقتی «دونالد ترامپ» دستور ترور قاسم سلیمانی را صادر کرد، بزرگ‌ترین قمار زندگی خود را تجربه کرد، زیرا فشارها به ایران را تشدید کرده بود و به دنبال مقابله با نفوذ ایران در منطقه بود. با این حال، آنطور که تحلیلگران تأکید کرده‌اند، تصمیم ترامپ برای به شهادت رساندن سپهبد سلیمانی، نه تنها نفوذ ایران و نایبان این کشور در منطقه را تضعیف نکرد بلکه موجب تقویت آن نیز شده است. روزنامه واشنگتن پست هم نوشت: سلیمانی یک چهره نمادین بود. اما تنها یک‌روز پس از ترورش شخص دیگری جایگزین او در «نیروی قدس» شد. این نشان می‌دهد نیروی انقلاب ایران که تا به امروز تهدیدی بغرنج برای پنج رئیس‌جمهور امریکا بود، کمافی‌السابق جریان دارد. ما هربار تصور کرده‌ایم پادزهر این سم را پیدا کرده‌ایم؛ در حقیقت فصلی جدید و به مراتب بدتر از فصل قبل را به روی خود گشوده‌ایم. اکنون تهدید به پشت درهای امریکا رسیده است.

بدون اغراق، آنچه که در مراسم تجلیل از شهید سلیمانی اتفاق افتاد، علاوه بر ایجاد رعب وسرافکندگی برای دشمنان نظام وآمران این ترور، بسیاری از دوستان ویاران انقلاب را نیز متحیر کردکه حتی از تحلیل آن عاجز ماندند، به ویژه آنکه کشور سه ماه قبل از آن، اعتراضات وآشوب‌های آبان ماه ۹۸ را پشت سر گذاشته بود که دشمنان نظام به آن به فرصتی برای براندازی نظام چشم دوخته بودند.

در یک برآورد اجمالی پیام‌ها و دستاورد مشترک این دوحماسه را در ابعاد زیر می‌توان برشمرد:

-تبدیل شدن این دوحماسه به رفراندوم تجدید حیات انقلاب اسلامی در ایران.

-تقویت وتحکیم انسجام میان مردم با نظام اسلامی و همه نیروها در پرتو حضور ده‌ها میلیونی مردم.

-بازیابی وتقویت قدرت الهام بخشی و الگوسازی انقلاب اسلامی.

-تقویت و احیای فرهنگ ایثار و شهادت، وروحیه عاشورایی مردم ایران.

-تقویت موقعیت و جایگاه ولایت و ولایتمداران در جامعه.

-تحکیم و تقویت قدرت نرم انقلاب اسلامی متکی بر پایگاه مردمی انقلاب.

-تقویت احساس غرور ملی به رغم تحمل فتنه‌ها و فشارها وتحریم‌ها.

-رسوا شدن امریکا هم به دلیل سرمایه گذاری کم نظیر روی فتنه ۸۸ وبه دلیل به شهادت رسانیدن سردار سلیمانی.

-تولید سرمایه اجتماعی برای نظام به رغم فتنه ۸۸ وآشوب‌های آبان ۹۸.

-تحکیم وتقویت گفتمان مقاومت وگسترش حوزه نفوذ انقلاب اسلامی.

-نمایش هویت و ماهیت انقلاب اسلامی وعدم انحراف از مسیر اصلی.

اما به رغم دستاوردها و آثار ارزشمند این دوحماسه برای نظام اسلامی، آنچه که ضرورت پاسداشت این حماسه‌ها وتقویت ظرفیت‌های مردمی انقلاب را در شرایط کنونی ایجاب می‌کند، استمرار دشمنی دشمنان انقلاب وپیچیده‌تر شدن آن وتلاش آن‌ها در مقابله و بازتولید جنگ نرم همه جانبه علیه نظام اسلامی است، با این هدف که با فشار بر مردم ایران بتوانند به نارضایتی‌ها دامن زده وزمینه تغییر و براندازی نظام اسلامی را از داخل فراهم کنند. به همین دلیل است که تجربه فتنه‌ها وآشوب‌های گذشته و آسیب‌های ناشی از تأثیر تحریم‌ها وضعف‌ها وناکارآمدی‌های دستگاه‌های اجرایی، که سرمایه اجتماعی نظام را هدف گرفته است، مسئولیت نیروهای انقلاب را در پاسداشت این حماسه‌ها دوچندان می‌کند.

با مدعیان انتخابات ۱۴۰۰

جلال خوش چهره در روزنامه ابتکار نوشت:

تعارف را کنار بگذاریم. ایران امروز به راه‌حل‌های واقعی، علمی و منطقی برای برون رفت از مشکلات نیازمند است. اینکه در سال ۱۴۰۰ چه کسی و با چه لباس و پیشینه‌ای بر مسند اجرایی کشور بنشیند، گره مشکلات نیست. مگر چه تفاوتی میان آنان که امروز بر کرسی‌های تصمیم سازی و اجرا نشسته‌اند با آنانی که برخی‌ جریان‌ها توصیه‌ می‌کنند، وجود دارد؟ اگر برخی درست یا غلط بناپارتیسم را برای آینده ایران اجتناب‌ناپذیر دانسته و دلایل خود را انسجام و کارآمدی نظامیان در دولتمداری می‌خوانند، مگر تا همین اواخر دولت‌های یازدهم و دوازدهم را ترکیبی از نیروهای امنیتی نمی‌دانستند؟ چهره‌های امنیتی اصولاً بیش از هرکس بر چرایی مشکلات واقفند و برای آنها چاره دارند. با این‌ حال چرا گره در کارآمدی دولت‌ها باقی است؟ چه تضمینی برای کامیابی دولت آینده وجود دارد؟ درحالیکه همه استدلال‌های مربوط به نقد کارنامه دولت‌های پیشین، محدود به ناکامی آنان در تحقق وعده‌هایشان به مردم است.

این روزها همه توجهات معطوف به اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری شده است. خوب و بد این اصلاح در جای خود قابل نقد و بررسی است. آنچه این روزها در بیان نظرات جریان‌های مدعی کرسی ریاست دولت آینده کمترین جایگاه را دارد، ارائه دیدگاه و برنامه مدونی است که بتواند اعتماد عمومی را به صندوق‌های رای بازسازی کند.

درک عمومی از ماهیت تلاش‌های جاری مربوط به انتخابات ۱۴۰۰ بیش از آنکه حاوی دریافت ایده و نگرشی‌نو به مدیریت اجرایی کشور با برنامه‌ای معلوم باشد، تکاپویی ناشی از رقابت‌های جناحی است. دلیل این امر شکل رفتار مدعیانی است که روزهای بهتر را به مردم وعده می‌دهند. مصداق آن نیز اظهارات سخنگویان جریانی است که پیشاپیش خود را برنده انتخابات آینده دانسته و برای یکدست شدن حاکمیت سیاسی عجله دارند. طرفه اینکه نگرش‌ها همانی است که پیش از این بود و در دو انتخابات ریاست جمهوری سال‌های ۹۲ و ۹۶ با عدم استقبال مردم روبه‌رو شد.

مخالفان و منتقدان دولت کنونی بدون بازخوانی سیاست‌های پیشین خود در مسند دولت‌داری و یکدست بودن حاکمیتی، همه تلاش خود را به القای این باور در مردم قرار دادند که مشکلات امروز، نتیجه و چوب انتخاب اشتباه آنان است. این ادعا پای ثابت سیاست رفتاری آنان در سال‌های اخیر بوده است. با این‌حال کمتر نشانی از رغبت دوباره مردم به آنان دیده و یا ایجاد شده است. این وضع به مثابه هشداری است که شوربختانه مدعیان به آن توجه نداشته و حتی پیامدهای آن را برای نظام سیاسی در نظر نمی‌گیرند. از این رو مدعیان انتخابات ۱۴۰۰ لازم است برای پرسش‌های کلیدی و تعیین‌کننده پاسخ‌های راهگشا داشته باشند. دوران شعار و وعده سپری شده است. براساس گزارش صندوق بین المللی پول، اقتصاد ایران در سال جاری میلادی ۶ درصد کوچک‌تر، بیکاری ۳/۱۶ درصد و تورم ۳۴ درصد بوده است. این صندوق اقتصاد کشور را در این سال همراه با رشد منفی ۶ ‌درصد گزارش کرده است.

تحریم‌ها و کرونا بر حجم مشکلات اقتصادی افزوده است. رشد اقتصادی نزدیک به صفر شده، تولید ناخالص داخلی کاهش یافته، تشکیل سرمایه ثابت، صادرات نفتی و غیر نفتی به شدت آسیب دیده است. تامین ارز یکی از مهمترین مشکلات دولت است. به موارد بالا باید بیکاری، آسیب دیدگی نیروهای شاغل رسمی و غیر رسمی و خطر افزایش یک و نیم میلیون نفر به شمار بیکاران، حاشیه‌نشینی میلیون‌ها نفر و کوچک شدن سفره‌های مردم را افزود.

پرسش این است که نامزدهای انتخاباتی چه ایده‌ تازه و کارآمدی را پیشنهاد می‌کنند؟ راه‌حل مشکلات را باید از کدام منظر دنبال کرد؛ امنیتی یا اقتصادی؟ مدیریت کارآمد حائز چه ویژگی‌هایی است؟ وقتی از ناکارآمدی مدیران سخن گفته می‌شود، به طور مشخص تاکید بر چه مواردی است و با چه استدلالی؟ آیا مدیر انقلابی، کارآمد و مدبر همانی است که لایحه اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری به آن اشاره دارد؟ یا کارآمدی را باید در اجرای موفق برنامه‌ها و ایده‌های مدیران نمره داد؟ ابزار امکان کارآمدی کدام است؟ سرانجام اینکه تنها مدیر کارآمد برای برون رفت کشور از مشکلات کافی است؟ آیا برنامه‌های آنان برای مدیریت اقتصادی کشور بر محور دور زدن تحریم‌هاست و یا لغو آن؟ ابزار این دو کدام است؟ خود اتکایی اقتصادی چه بار معنایی و شیوه اجرایی را می‌طلبد؟ تعارف را باید کنار گذاشت و برای مردم و کشور راه‌حل‌های واقعی، علمی و راهگشا از مدعیان خواست.

نقدی بر «هنر کسری بودجه»!

مهدی حسن زاده در روزنامه خراسان نوشت:

 روز گذشته اگرچه نشست سران قوا با خبر خوش توافق برای اصلاح لایحه بودجه همراه بود اما اظهارات رئیس سازمان برنامه و بودجه به عنوان متولی تدوین بودجه، این دغدغه را ایجاد کرد که ذهنیت موجود در راس نظام بودجه ریزی کشور، در قبال موضوع مهم کسری بودجه، ذهنیت صحیحی نیست.محمد باقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه روز گذشته  در واکنش به انتقادات به لایحه بودجه ۱۴۰۰ گفت:« هنر نیست که بگوییم کسری بودجه داریم بلکه هنر آن است که با همین کسری‌ها، کشور را اداره کنیم، معتقدم بودجه تدوینی دولت در شرایط کنونی قابل دفاع است.»  وی تاکید کرد: این که کنار بنشینیم و با یک سری شاخص‌های اقتصاددانان کلاسیک، بودجه سال آینده را بسنجیم، نشان می‌دهد که واقع‌گرا نیستیم.این اظهارات در شرایطی است که اقتصاددانان، کسری بودجه را یکی از بیماری های خطرناک اقتصادی می دانند. چرا که کسری بودجه زنجیره ای از اتفاقات را رقم می زند که منجر به افزایش نقدینگی و تورم خواهد شد. در حقیقت اداره کشور با کسری بودجه به این معناست که درآمدها و حتی فروش دارایی هایی نظیر، نفت، شرکت های دولتی و اموال مازاد دولت و حتی استقراض، نتوانسته است، هزینه های دولت و دستگاه های اجرایی را پوشش دهد، در چنین شرایطی، یا دولت مستقیم به سراغ استقراض از بانک مرکزی خواهد رفت  یا با استقراض از منابع ارزی صندوق توسعه ملی و تبدیل ارز غیرقابل دسترس آن به ریال، عملا همان مسیر استقراض از بانک مرکزی را می رود. مسیری که موجب افزایش نقدینگی و در نهایت تورم می شود اتفاقی که دقیقا در این ۲ سال رخ داده است. آمارهای بانک مرکزی هم موید این است که خالص دارایی های خارجی بانک مرکزی، به عنوان مهم ترین جزء پایه پولی که موتور اصلی افزایش نقدینگی است، افزایش یافته است. لذا اگرچه گاهی مدیران سازمان برنامه در بازی با الفاظ مدعی می شوند که دولت از بانک مرکزی ریالی، استقراض نکرده است، اما اشاره نمی کنند که فرایند برداشت ریالی از صندوق توسعه ملی به گواه آمارهای بانک مرکزی، عملا منجر به رشد نقدینگی و تورم شده است.

واقعیت این است که بخش قابل توجه هزینه ها که شامل حقوق کارمندان و بازنشستگان دولت است، قابل چشم پوشی نیست و افزایش ندادن آن با تبعات اجتماعی و حتی سیاسی همراه خواهد بود. لذا در نامعادله کسری بودجه، برای تراز کردن درآمدها و هزینه ها، باید همزمان سراغ تامین منابع جدید درآمدی و صرفه جویی در هزینه ها رفت. این که چه منابع درآمدی جدیدی برای بودجه می توان متصور شد، بحث مفصلی است، اما به عنوان مثال می توان به پایه های جدید مالیاتی به ویژه در زمینه مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات بر مجموع درآمدها و سامان دهی معافیت های مالیاتی غیرمنطقی اشاره کرد که لوایح مربوط به آن سال هاست در بایگانی دولت خاک می خورد یا در جلسات دستگاه های دولتی روی کاغذ مانده و راهی به سوی تصویب و اجرا پیدا نکرده است.برای این که بدانیم، چه مقدار در زمینه درآمدهای مالیاتی عقب هستیم، کافی است به آمارهای رسمی و جهانی مراجعه کنیم و ببینیم در شرایطی که نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی در ایران به کمتر از۵ درصد رسیده و در لایحه بودجه سال آینده به کمتر از ۴ درصد نیز خواهد رسید، در بسیاری از اقتصادهای جهان، این نسبت حدود ۲۰ درصد است. یعنی اقتصاد ایران به شرط تغییر قوانین و اصلاح عملکردها و تجمیع اطلاعات اقتصادی برای جلوگیری از فرار مالیاتی، ظرفیت افزایش ۴ تا ۵ برابری درآمدهای مالیاتی را دارد، بدون این که از بخش های موجود، مالیات بیشتری دریافت شود.مسئله مهم دیگر، جلوگیری از رشد غیرمنطقی هزینه های جاری است. با وجود ادعای رشد ۲۵ درصدی حقوق کارمندان و بازنشستگان، اعتبارات این بخش در لایحه بودجه نسبت به قانون مصوب امسال برای کارمندان، رشد حدود ۷۰ درصدی و برای بازنشستگان، رشد بیش از ۴۰ درصدی داشته است. ریشه این رشد به مصوبات اواخر سال قبل و اوایل امسال برای افزایش خارج از بودجه حقوق کارمندان بر می گردد. این اتفاق تلخی است که در شرایط محدود شدن منابع بودجه ای، هزینه های بودجه چنین دست و دلبازانه افزایش یافته است. کاش این افزایش حداقل به گونه ای بود که حداقل بگیران دولتی و بازنشستگان بهره بیشتری می بردند، نه با فرمولی که رشد یکسان برای همه سطوح را رقم می زند و با رشد ۲۵ درصدی دریافتی ۴ میلیون تومانی را ۵ میلیون می کند و دریافتی ۲۰ میلیونی را ۲۵ میلیون. رشدی که در شرایط سخت بودجه ای، کمک بیشتری را نصیب ثروتمندان می کند و حداقلی را نصیب درآمدهای پایین!

قاعدتا هر فرد اقتصاد خوانده ای با مشاهده اعداد و ارقام لایحه بودجه ۱۴۰۰ و دست و دلبازی در افزایش هزینه ها، در کنار کم کاری در افزایش منابع بودجه، از کسری لایحه بودجه نگران می شود. این کسری زمانی نگران کننده‌تر می شود که رئیس محترم سازمان برنامه و بودجه بر خلاف قاعده واضح اقتصاد، کسری بودجه را توجیه می کند، بدون این که تبعات سنگین کسری بودجه و هزینه ای را که به صورت تورم ناشی از کسری بودجه به گرده محرومان سوار می شود، نادیده می گیرد. آقای نوبخت، کسری بودجه، کلید تورم است. اقتصاددانان، درباره خطرات این بیماری اقتصادی سخن ها گفته اند. آمارهای پولی و بانکی و تورم نشان می دهد که کسری بودجه با رشد نقدینگی و تورم چه کرده است. به گفته پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، رهبر انقلاب نیز در نشست چندی پیش اعضای شورای عالی هماهنگی اقتصادی کشور با ایشان، در حضور حضرتعالی از کسری بودجه به عنوان «ام الخبائث» اقتصاد ایران نام برده اند. امیدواریم در بیان خود و از آن مهم تر در ذهیت خود از خیر «هنر اداره کشور با کسری بودجه» بگذرید و به فکر «هنر کاهش کسری بودجه» و اجرایی کردن اصلاحات ساختاری بودجه باشید.