سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
در تاریخ بنویسید؛ ایران-3 آمریکا و اروپا- صفر
جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:
ورود واکسن ایرانی کرونا به مرحله «تست انسانی»، آن هم در شرایط تحریمهای غیرانسانی- که روز 8 دیماه سال 99 اتفاق افتاد - آنقدر «مهم» بود که به قول کارشناس تلویزیون چین، ایران را در این حوزه «کنار اروپا، آمریکا، چین و روسیه قرار داد و باعث حیرت و تحسین جهانیان شد». این اتفاق مهم در کنار خبرهای کرونایی که همزمان از آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مخابره میشود و جریانسازیِ برخی چهرههای به ظاهر ایرانی علیه واکسن ایرانی کرونا که به زودی مخابره خواهند شد! مسائلی هستند که در این یادداشت، قصد داریم به آن بپردازیم.
1- همین حالا که مشغول خواندن این یادداشت هستید، چند روزی است وضعیت کشور عزیزمان ایران در بحث مبارزه با ویروس کرونا، نسبت به خیلی از کشورهای صنعتی و مدعی غربی بهتر شده است. الحمدلله مدتی است، بنا به دلایلی که در ادامه برخواهیم شمرد، هم در تعداد تلفات و هم در میزان ابتلا به این ویروس، وضعیت «خوبی» را پشتسر میگذاریم. این وضع بنابر اعلام منابع رسمی، در برخی از شهرها به مرحله «عالی» رسیده و شمار تلفات و حتی مبتلایان به عدد حیرتانگیز «صفر» نزدیک شده است! به این نکته مهم هم توجه کنید که این شرایط
(که قطعا متزلزل است و میتواند با کوچکترین کوتاهی از جانب ما و مسئولین تغییر کند) در شرایطی حاصل شده که کشورمان به شدت در دو حوزه علمی و اقتصادی تحریم است و دشمن حتی اجازه ورود داروی کودکان و نوزادان را هم به ایران نمیدهد.
2- اینکه چه عواملی باعث میشود ایران با وجود این همه فشار و تحریم بتواند در بحث مبارزه با کرونا خود را به آن قله نزدیک کند و خود را بین 10 کشور اول دنیا در تولید واکسن وارد نماید، قطعا نیاز به کار دقیق و کارشناسی دارد اما هیچکس نمیتواند، جایگاه فرهنگ ایرانی- اسلامی را که همیشه در بحرانها و سر بزنگاهها خود را نشان میدهد، دستکم بگیرد. این، همان «نقطه کلیدی» و «رمز موفقیت و پیروزی» است که ما فکر میکنیم، تفاوت ما با کشورهای صنعتی و ثروتمند غربی هم از همین نقطه شروع میشود. هفتههای اولیه شیوع ویروس در ایران را یادتان هست؟ تصاویر آن مادر پیر را دوباره بهخاطر بیاورید که در نیمههای شب به سراغ دستگاههای عابربانک میرفت و آن را ضدعفونی میکرد تا مبادا، جوانانی که آنها را مثل پسرش میدانست، مبتلا شوند، یا آن بچههای بسیج که در پمپ بنزینها ایستاده و برای اینکه رانندهها مبتلا نشوند، کار سوختگیری را برایشان انجام میدادند، یا آن طلبههایی که لباس کارگری بر تن کرده و در بیمارستانها زمین را «تِی» میکشیدند و همینطور روحانیونی که مساجد و زیارتگاهها را به کارگاههای تولید ماسک و دستکش تبدیل کردند، جوانانی که خانوادههای پیر یا ضعیف را شناسایی و کار خرید آنها را انجام میدادند تا مبادا بیرون از خانه مبتلا شوند و... اینها از جمله دلایل مهم موفقیت ماست. در حالی که مردم در ایران و در بدترین شرایط کرونایی و اقتصادی مشغول فداکاری و کمک به همنوعان خود بودند، هزاران کیلومتر آن طرفتر و در برخی از این کشورهای صنعتی و مدعی، از برخی مردم عادی بگیر تا بالاترین مقامات سیاسی و اجرایی، مشغول دزدیدن ماسک و دستمال توالت از یکدیگر بودند! گاهی بر سر یک جعبه دستمال، با مشت و لگد به جان هم میافتادند. هواپیماهای کشورهای متحد خود را که حامل دستمال و ماسک و مواد بهداشتی بود، در همان هوا میربودند. همیشه و در طول تاریخ «فداکاری و ازخودگذشتگی»، جزو کالاهای نایاب و مهم برای چیره شدن بر بحرانها بوده که این کالا شکر خدا در ایران به وفور یافت میشود؛ و اگر احیانا جامعهشناسان غربی میخواهند این معضلات اجتماعی را - که در شماره بعد به گوشه جدیدی از آنها اشاره خواهیم کرد- ارزیابی کنند، قطعا باید به این «عامل مهم فرهنگی» که گفتیم توجه ویژهای کنند؛ البته اگر خودشان جزو آن دسته از افرادی نبوده باشند که بر سر ماسک، مشت بر دهان هموطن خود میکوبند!
3- دیروز وقتی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران داشت تصاویر اولین تست انسانی واکسن ایرانی کرونا را نشان میداد، شبکه تلویزیونی الجزیره هم به نقل از منابع خود در آمریکا گزارش مهمی را از «افزایش معضلات عجیب و غریب اجتماعی پس از شیوع کرونا در آمریکا» منتشر کرد. طبق این گزارش در سایه کرونا، شهرهای دیترویت، شیکاکو، نیویورک، فیلادلفیا، میشیگان و میلواکی، سال۲۰۲۰ سال مرگباری را تجربه کردهاند و دلیل آن نه فقط شیوع بیماری همهگیر کرونا و مرگهای حاصل از این بیماری که، افزایش خشونتهای مسلحانه بوده است. برخی مسئولان و کارشناسان میگویند دلیل روشنی برای افزایش این خشونتها پیدا نمیکنند اما این را میدانند که، معضلات اقتصادی ناشی از کرونا قطعا در این امر نقش داشته است. در این گزارش چندینبار بر تأثیرات افزایش بیسابقه بیکاری و کمبود شدید منابع در بهوجود آمدن این معضلات بهویژه در محلههای فقیرتر تأکید شد. این یعنی... در تاریخ بنویسید، وقتی یک بحران در کشوری باعث افزایش فداکاری، کمک و بهطور کلی پدیدههای مثبت اجتماعی میشد، در کشورهای دیگر، باعث افزایش معضلات اجتماعی مثل سرقت، قتل و تیراندازی میشد!
4- وقتی اولین تست انسانی واکسن ایرانی کرونا روی دختر آقای «محمد مخبر»، رئیس ستاد اجرایی فرمان امام انجام گرفت، عدهای که از ایرانی بودن فقط، فارسی حرف زدن را بلدند، به کمک نرمافزاری به نام فتوشاپ! تصویر بازوی این بانوی ایرانی را طوری سیاه کردند که بهنظر برسد، واکسن از روی چادر و لباس به او تزریق شده است! بله درست شنیدید، در یکی از پرافتخارترین لحظات تاریخ جمهوری اسلامی ایران که متخصصان جوان کشورمان توانستند با وجود این همه تحریم، واکسن ایرانی کرونا را به مرحله تست انسانی برسانند، برخی جریانهای رسانهای (نه همه آنها) که خود را «اصلاحطلب» مینامند و از ایرانی بودن فقط فارسی حرف زدن را بلدند، تلاش کردند «افتخار ملی» را به «تحقیر ملی» بدل کنند! این اتفاق که از این پس قطعا به اشکال مختلف دنبال خواهد شد، یک دلیل بسیار مهم دارد و آن همان است که لابهلای این متن به آن اشاره کردیم. آنها «جمهوری اسلامی ایران» عقبمانده را ترجیح میدهند. آنها توان دیدن ایران در میان آن 10 کشوری که تاکنون توانسته به این مرحله از تولید واکسن برسد را ندارند. آنها باید روایت خودشان را طوری تنظیم کنند که از دل آن «ناتوانی» خارج شود. به احتمال زیاد طی روزهای آینده شبکههای ماهوارهای و مجازی دشمن، این خط خبری را به اشکال مختلف دنبال خواهند کرد، اگر احیاناً اتفاق ناخوشایندی حین تست این واکسن رخ بدهد (که امری طبیعی هم هست)، آن را برجسته کرده و علیه آن موضعگیری خواهند کرد. «جنگ رسانهای»، موضوع مهمی است که ما همواره در کنار سایر جنگهایی که به کشور تحمیل میشود داشتهایم. میگویند علت اصلی شکست شوروی از آمریکا در جنگ سرد، پیروزی آمریکا در جنگ روایتها بود. این را گفتیم تا به این نتیجه برسیم، در کنار جنگ علمی، اقتصادی، اطلاعاتی و سیاسی، باید روی جنگ در این حوزه نیز، سرمایهگذاری کرد وگرنه، با جادوی رسانه، «پیروزی» را به «شکست» و «افتخار ملی» را «تحقیر ملی» جا خواهند زد.
واکسن ایرانی افتخار ملی
فرید نجفی در روزنامه ایران نوشت:
در روزهای اخیر بحث ساخت واکسن ایرانی از زبان مسئولان و دستاندرکاران ساخت واکسن بارها اعلام شده است. خوشبختانه سه شنبه (9 دی) ثبتنام اولین افرادی که به فاز یک بالینی اولین واکسن ایرانی وارد شدند، شروع شد. این مرحله از تهیه و ساخت واکسن افتخاری برای کشور ماست، با توجه به اینکه ایران نیز همراه با دنیا اقدام به فاز یک کارآزمایی بالینی واکسن کووید19 کرده و آن را شروع میکند، نکتهای که هموطنان باید در جریان باشند این است که کشور ما در ساخت واکسن سابقه بسیار طولانی دارد. برای مثال انستیتو پاستور و مؤسسه تحقیقات رازی هر کدام با سوابق طولانی در ساخت واکسن در دهههای گذشته و حتی تا همین امروز موجبات سلامتی مردم ما را فراهم کردهاند. واکسنهایی مثل فلج اطفال، سرخک و یا واکسن بیماری سل همه در داخل کشور ساخته شده است و ما تجربه بسیار خوبی در تولید واکسن در کشورمان داریم.
البته بحث تولید واکسن کووید19 که یک بیماری نوپدید است امری بسیار قابل توجه است چرا که ساخت واکسن برای این بیماری به نوعی حرکت همراه با قافله تولید دانش در دنیاست. به هر حال از زمان شیوع کووید19 کشورهای متعددی وارد عرصه ساخت و تولید واکسن کرونا شدهاند و در کنار این اقدامات محققان و پژوهشگران کشور ما نیز قابلیت و توان تولید واکسن کووید19 را دارند ،همانطور که در ادوار گذشته نیز این توانایی و قابلیت را از خود نشان دادهاند. واکسن شرکت تولیدکننده ایرانی که اولین بیماران برای تزریق آن ثبتنام کردند و محصولش وارد فاز مطالعه بالینی شده از یک ویروس کشته شده تشکیل شده است. ما سابقه بسیار طولانی از ساخت چنین واکسنهایی هم در دنیا و هم در ایران داریم. در نتیجه اینکه این واکسن در کشور ما در حال تولید است، ضمن اینکه از یک درجه افتخار بالایی از نظر تکنولوژی برخوردار است، نشانه این است که ما تکنولوژی ساخت این نوع واکسنها (ویروس کشته شده) را از قبل در کشور داریم. البته ذکر این نکته خیلی مهم است که این واکسن در فاز یک بالینی است و مثل هر واکسن دیگری که در دنیا رویشان کار میشود بالاخره باید سطح توقعاتمان در سطح مرحله آزمایشی این واکسن باشد.
معمولاً در فاز یک بالینی و فاز بعدی اشکالات واکسن از جمله ایمنی آن بررسی میشود. هر چند که مرحله ایمنی در مرحله پیشبالینی کاملاً بررسی شده است اما باید همراه با دنیا آمادگی ذهنی برای واکسن داشته باشیم که در فاز یک بالینی اشکالات احتمالی واکسن را ببینیم و دانشمندان نسبت به رفع ایرادات آن اقدام کنند. البته محققان و دانشمندان ایرانی همزمان روی واکسنهای دیگری هم کار میکنند که با تکنولوژیهای خوبی که پیشنهاد داده شده هنوز در کمیته ملی اخلاق بررسی نشدهاند ولی مراحل بررسی فنی آنها در سازمان غذا و دارو ادامه پیدا میکند و به محض اینکه مرحله بررسی فنی این واکسنها به اتمام برسد به کمیته ملی اخلاق در پژوهش ارجاع میشوند و فاز یک مطالعه بالینی این واکسنها نیز پیش میرود. تا آنجایی که اطلاع دارم حتی برخی واکسنها فاز یک و دو را ادغام میکنند که این کار در دنیا نیز مرسوم است برای اینکه در شرایط اضطرار، طول دوره واکسن کمتر شود.
در مجموع این ارزیابی را از تلاش محققان و نخبگان کشور دارم که با توجه به سابقه طولانی کشور در ساخت واکسن،باید باور کنیم این واکسن میتواند در کشور ما تولید شود. ما مؤسسات بسیار خوبی در این زمینه داریم از جمله انستیتو پاستور که سابقه طولانی دارد و مؤسسه تحقیقات رازی نودو ششمین سال آغاز به کارش را در کشور پشت سر میگذارد، از دورههای خیلی قبل، واکسنهای زیادی تولید کردهاند. اینها نشاندهنده توانمندی مجموعه فنی داخل کشور است. از طرفی سازمان غذا و دارو با دقت تمام و وسواس زیاد پروتکلها را بررسی میکند. همچنین کمیته اخلاق گروه مستقلی هستند که تأییدیه سازمان غذا و دارو را بررسی میکنند و مجوز اخلاقی میدهند که کار مطالعه بالینی را شروع کنند یا خیر و روی روند مطالعه بالینی نظارت میکنند. این مسیر همراه و همزمان با مراحل ساخت واکسن در دنیاست. باید توقع و انتظار داشته باشیم که شاید مشکلاتی در انجام واکسیناسیون پیش بیاید همانطور که در مورد واکسنهای فایزر و شرکتهای بزرگ دنیا نیز این اتفاق افتاده است به هر حال تولید واکسن امری جدی است و این توانمندی در کشور وجود دارد و مشکلات از سوی دانشمندان بررسی خواهد شد. باید هر دو نگاه را داشته باشیم. هم واکسن تولید داخل هم واکسنی که نیاز داریم از خارج از کشور وارد کنیم.
به این دلیل که خیلی از کشورهای دنیا همین کار را انجام میدهند. یعنی کشورهایی هستند که خودشان هم واکسن تولید میکنند ولی در عین حال تلاش میکنند از توان شرکتهای خارجی هم استفاده کنند. چون حجم واکسنی که استفاده میشود بسیار بالاست و این امر یک ضرورت است که هر دو نگاه را با هم داشته باشند. نگاه به داخل با دید فناورانه و استفاده از محصولات ایرانی که افتخار ماست و نیز ورود محصولات کشورهای خارجی با توجه به اپیدمی که در دنیا اتفاق افتاده است، چرا که کنترل هر چه سریعتر این اپیدمی یک ضرورت است. در آخر اینکه اگرچه واکسن خیلی مهم است اما مهمتر از آن کماکان عمل به دستورالعملها و پروتکلهای بهداشتی است.
فرمانده کاریزمای ربانی
روحالله اژدری در روزنامه وطن امروز نوشت:
سردار شهید حاجقاسم سلیمانی یکی از پربرکتترین و مخلصترین پاسداران انقلاب اسلامی است که در تاریخ انقلاب اسلامی ظهور و تکامل یافته است. وی به لحاظ هستیشناسی دارای ابعاد و زوایای گوناگونی از قبیل ابعاد نظامی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی است. نظریه «بزرگمرد» در روانشناسی سیاسی بر این اعتقاد است که رویدادهای مهم ملی یا جهانی تحت تأثیر افرادی برجسته است که سازنده و پدیدآورنده آن رخدادها هستند. به یک معنا این مردان بزرگ هستند که تاریخ را میسازند و نفوذ خود را هر جا که قرار گیرند، میگسترانند. چنین افرادی حائز ویژگیهای منحصر به فردی همچون معنویت، جذابیت، هوشمندی، قدرت روانی و اراده برتر، استعداد الهامبخشی و توانایی متقاعدسازی و هدایت مردم هستند.
وقتی سال ۲۰۱۷ مجله تایم سردار سلیمانی را در لیست ۱۰۰ فرد بانفوذ جهان قرار داد، کنت ام پولاک تحلیلگر CIA در پروفایل 100 فرد پرنفوذ آن مجله نوشت: «قاسم سلیمانی برای شیعیان خاورمیانه ترکیبی از جیمز باند و آروین رومل است». (Karl Vick2020)
جیمز باند نام شخصیت داستانی ـ جاسوسی، در دوران جنگ سرد بین شوروی و آمریکاست که همواره شیوه منحصر به فردی دارد. متشخص، خوشتیپ، خوشصحبت و تواناست که از او قهرمانی متفاوت از قهرمانان سینما میسازد. آروین رومل نیز از فرماندهان نیروهای آلمانی است که به مارشال مردم و رومل ۸۸ معروف بوده و در دوران جنگ دوم جهانی پیروزیهای بزرگی به دست آورده است. رومل به بزرگمنشی و رفتار مناسب با زیردستان و اسیران جنگی و دشمنانش شناخته میشود. وی بهرغم حضور در ارتش هیتلری، هیچگاه متهم به جنایات جنگی نشد.
شخصیت کاریزمای سردار شهید قاسم سلیمانی، چنان مهم و تاثیرگذار است که نشریه نیویورکر به بررسی نقش وی به عنوان فرمانده سپاه قدس در تحولات منطقه و نیز ویژگیهای شخصیتی ایشان، در سال 2013 از زبان ماموران سیا و موساد میپردازد. نویسنده این مقاله مینویسد: «او عمدتا برای دیگران نامرئی است. او مثل جان مگوایر، مامور سابق اداره اطلاعات و امنیت CIA ماموریتش را به صورت نامرئی انجام میدهد. سلیمانی قدرتمندترین فرد عملیاتی خاورمیانه است». (Dexter Filkins2013)
شخصیت منحصر به فرد سردار سلیمانی حتی دشمنانش را نیز وادار به تکریم و احترام میکند. دکستر فیلکینز، روزنامهنگار آمریکایی مینویسد: «با بسیاری از مقامات خاورمیانه که برخی از آنان را بیش از یک دهه میشناسم وقتی از سلیمانی میپرسیدم، گفتوگو را متوقف میکردند. از دید جاسوسان غربی به نظر میرسد وی یک کلاس و رتبه خاص دارد و دشمنی سرسخت اما تحسین شده و قابل احترام است».
بزرگی شخصیت و تاثیر اقدامات او در اقتدار و نفوذ ژئوپلیتیکی ایران در منطقه، حتی وابستگان رژیم پهلوی را نیز به تعظیم و تکریم وا میدارد. اردشیر زاهدی، داماد شاه مخلوع و وزیر امور خارجه رژیم پهلوی در مصاحبه با بیبیسی فارسی او را با ژنرالهای معروف تاریخ مقایسه میکند و میگوید: «سلیمانی یکی از شخصیتهایی است که در دنیا شناخته شده است؛ سرباز وطنپرست و شرافتمند و بچه ساخته ایران بود. در گذشته در جنگ دوم آدمهایی داشتیم مثل دوگل یا مونتگمری یا آیزنهاور یا رومل یا مک کارتی که این افراد آدمهای شرافتمندی هستند... من به او (قاسم سلیمانی) افتخار میکردم، افتخار میکنم و افتخار خواهم کرد. کسی که جان خودش را در راه مملکتش فدا کرد». (زاهدی، 1399: 6)
گفتمان غالب رهبران کاریزمایی منبعث از مدرنیته، دینستیزی، دینگریزی و در رقیقترین شکل آن اعتقاد به انحصار کارکرد دین به محدوده امور شخصی است، در حالی که سردار شهید قاسم سلیمانی، شخصیتی دینباور و عامل به دستورات شرعی و دینی است. لذا تبیین شخصیت سردار شهید سلیمانی از زاویه کاریزمای ارزشمدار میتواند معرف الگوی جدیدی از کنش قدسی در مقابل کنش سکولار در عصر جدید باشد. پیامبران الهی و معصومین رهبران کاریزمای ارزشمدارند که اطاعت از آنان ناشی از تکلیف و حب به آنان قلبی و مستند به امری دینی است، بنابراین در اندیشه شیعی یک نظام کاریزمایی ارزشمدار وجود دارد که مستمر و مستقر بوده است. جایگاه امام خمینی و امام خامنهای را به عنوان ولیفقیه جامعالشرایط و رهبران انقلاب اسلامی باید در همین نظام کاریزمایی تعریف کرد.
سوال اینجاست: در اندیشه سیاسی شیعه آیا به غیر از پیامبران و معصومین(ع) ویژگیهای کاریزمایی ارزشمدار در کسان دیگری یافت نمیشود؟ پاسخ این است: بسیار کسانی از ابتدای تاریخ اسلام تاکنون بودهاند که دارای ویژگیهای رهبران کاریزمای ارزشمدار بودهاند اما به حکم تکلیف شرعی اطاعت از ولی خدا، خود را وقف اطاعت و پیشبرد امر ولی حق و امام معصوم و ولایت فقیه کردهاند. مصداق چنین رهبران کاریزمایی را میتوان حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام و مالک اشتر نخعی و در شرایط کنونی سیدالشهدای مقاومت حاجقاسم سلیمانی دانست. برخی ویژگیهای شخصیتی سردار شهید قاسم سلیمانی با شاخصهای ارائه شده ماکس وبر، به عنوان ویژگیهای یک رهبر کاریزما منطبق است. این ویژگیها مثل قدرت تصمیمگیری، شجاعت و جسارت هم در سخنان و هم در عملکردشان در دوران فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله و فرماندهی نیروی قدس سپاه نمود پیدا کرده است. اما نمیتوان در تفسیر شیوه فرماندهی سردار سلیمانی و پذیرش رهبری کاریزماتیک وی تنها به نظریه رهبری کاریزماتیک وبر اکتفا کرد، چرا که رابطه سردار سلیمانی و یاران وی در محور مقاومت را نمیتوان تنها حول ویژگیهای شخصیتی و رابطه عاطفی تفسیر کرد. منبع تولید این قدرت فردی، تنها ویژگیهای شخصیتی نیست، بلکه ایدئولوژی، آرمانها، نیازها و اهداف مشترک است که این پیوند را برقرار میکند. نظریه ولایت است که پیروان را با حب سلیمانی و پیروی و یاری رساندن به او، به ولایت فقیه به عنوان یک حلقه از حلقههای ولایت الهی، وصل میکند. در واقع شخصیت کاریزمای سردار سلیمانی، در قالب یک نظام کاریزمایی ریشهدار در اندیشه شیعه، معنا پیدا میکند. میتوان گفت سردار سلیمانی مشروعیت و مقبولیت و محبوبیت کاریزماتیک خود را از پذیرش سیادت کاریزمایی امام خمینی و حضرت آیتالله العظمی خامنهای که متصل به ولایت ائمه هداست، کسب کرده است.
حاجقاسم سلیمانی خود را ذوب در ولایت میدانست. معتقد بود: «امام دو ثقلین ارزشمند را برای ما به یادگار گذاشت؛ یکی نظام جمهوری اسلامی و دیگری ولایت فقیه. این دو لازم و ملزوم همند. مثل خیمه و تیرک وسط خیمه است. خیمه بدون تیرک پابرجا نمیماند». (مهروانفر، ۱۳۹۷: ۲۳)
ایشان پیروی از رهبری را امری صرفا سیاسی نمیداند، بلکه امری اعتقادی و کلامی میداند که با سلسله ائمه هدی(ع) و نبی مکرم اسلام به ولایت الهی وصل میشود. سردار شهید سلیمانی، ایران را به یک کشتی تعبیر میکند که حضرت آیتالله خامنهای در جایگاه ولایت فقیه، ناخدای آن کشتی است. ایشان امام دیروز، یعنی امام خمینی رحمه..الله علیه و امام امروز، حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی را با اصل ولایت متصل به هم میداند. (مهروانفر، ۱۳۹۷: ۲۵)
وی با اعتقاد به اصل ولایت است که خود را متصل، مطیع و مدافع ولیفقیه زمان حضرت آیتالله خامنهای میداند و میگوید: «اگر تمام علمای جهان اسلام یک طرف باشند و مقام معظم رهبری یک طرف، مطمئنا من طرف امام خامنهای میروم». (مهروانفر، ۱۳۹۷: ۳۱)
قاسم سلیمانی از رهبران کاریزمای ارزشمدار شیعی است که به جوامع هدف هم خیر میبخشد و هم دنبال عاقبت به خیری برای خودش است. وی معتقد است ولایت فقیه و امام حاضر، حضرت آیتالله خامنهای در عصر حاضر منبع خیر و برکت برای مسلمین و بشریت است، لذا نسبت خود را با ایشان چنین تعریف میکند: «برادران! رزمندگان! یادگاران جنگ! یکی از شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری این است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان این انقلاب را به دست گرفته است. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است». (سردار شهید قاسم سلیمانی/ 1398)
تفاوت رهبران کاریزمای ارزشمداری چون حضرت مالک اشتر نخعی که جان خود را در مسیر اطاعت ولایت حضرت علی علیهالسلام میدهد و حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام که دست و سر و جان خود را فدای حسینبنعلی علیهالسلام مینماید و شهید قاسم سلیمانی که تمام وجود و هستی خود را ذوب در ولایت کرده و در راه تحقق راهبردهایش سر و جان میبازد و به دست شقیترین افراد اِرباً اِربا میشود، با رهبران کاریزمای سکولار در این است که اینان اصولا برای اطاعت از ولایت معنوی ولیّ حق و متصل به خیر، خود را و نفسانیت و منیت خود را کشتهاند، لذا خودمحور نیستند، بلکه ولایتمحورند.
عموم رهبران کاریزما در دوران معاصر بر مبنای اندیشه مدرنیته و ضدیت با دین و ارزشهای دینی عمل کردهاند. در عمل هیچکدام از شخصیتهای کاریزمایی مثل هیتلر، رومل، موسولینی، چرچیل یا استالین آرمان دینی و تلاش برای حاکمیت ارزشهای دینی دیده نمیشود و حتی افراد فاشیستی مثل هیتلر و موسولینی و کمونیستی مثل استالین عملا درصدد مبارزه با ادیان اقدام کردهاند. به نظر بندیتو کروچه، فاشیسم فساد سنت آزادی در ایتالیا بود. او اعتقاد داشت حکومت استبدادی فقط در میان مردمان منحط دوام میآورد. در بریتانیا رابین جورج کالینگوود نیز فاشیسم را صورت جدیدی از توحش و نشانهای از سستی ایمان به آزادی و آزادیخواهی میدانست. به نظر کالینگوود توحش و کفر و الحاد فاشیسم و ناسیونالسوسیالیسم، کل سنت مسیحی را به مبارزه میطلبید. فاشیسم همچنین جنبهای از نهضت «مرگ خدا» در اندیشه اروپایی دانسته میشد که تاریخ آن به آثار فردریش نیچه و سستی کلی اعتقادات مذهبی و ارزشهای متعالی بازمیگشت. نویسندگان کاتولیک، مانند ژان مارتین از همین خط پیروی میکردند و فاشیسم را شکلی از وحدت «وجود شیطانی» کافرانه میانگاشتند. (وینسنت، اندرو، 1378: 210)
در اندیشه مارکسیست- لنینیستی استالین نیز دین افیون تودهها و مانع آگاهی طبقه کارگر قلمداد میشد و در دوران عمر حکومت مارکسیستی اتحاد جماهیر شوروی بویژه در دوران رهبری استبدادی استالین، مبارزه با ایدئولوژی دینمدار و نمادهای آن به طور گسترده و سرکوبگرانهای انجام میپذیرفت. بسیاری دیگر از شخصیتهایی هم که در غرب به عنوان افراد کاریزماتیک معرفی شده و شناخته شدهاند، اصول و ارزشهای لیبرالدموکراسی را پذیرفتهاند که معتقد به حذف دین از عرصه زندگی اجتماعی هستند. اما مهمترین ویژگی متمایز سردار سلیمانی با این تیپ رهبران کاریزما اعتقاد و باور عمیق به ایدئولوژی دینی و عمل مومنانه به دستورات دینی است. آرمانی که سردار سلیمانی برای آن تلاش میکند، بازگشت حاکمیت دین و ارزشهای دینی است. او عمیقا فردی ولایتمدار و منتظر ظهور منجی آخرالزمانی بشر(عج) است که دوباره دین برتر یعنی اسلام و ارزشهای آن را به عرصه زندگی بشر بازگرداند. لذا سردار سلیمانی بیشترین ظرفیت خود را صرف زمینهسازی ظهور میکند. ایشان در عمل فردی نیز بسیار متشرع و عامل به دستورات دینی است. اهل تقوا و تهجد است. دارای یک روحیه عرفانی است. با مرکز ثقل و تیرک خیمه دینی یعنی ولایت فقیه رابطه عمیق اعتقادی دارد. در میدان جنگ نیز اخلاق و دستورات دینی را الگوی عمل خود و نیروهایش قرار میدهد.
برای اندیشه غربی، مصداق یک فرمانده کاریزمای نظامی، یا «ژنرال رومل» است یا «ژنرال آیزنهاور». این دو به لحاظ الگوهای نظامی تفاوت زیادی با هم ندارند اما در دو جبهه متفاوت و متقابل میجنگند. در قاموس اندیشه مدرنیته تنها ویژگیای که برای فرمانده اصالت ندارد، دینمداری و آخرتگرایی او است. اما «قاسم سلیمانی» با نبوغ نظامی حیرتانگیزش، زمانی که دست به سوی آسمان بلند میکند و به نماز میایستد، از تمام ژنرالهای شناخته شده تاریخ نظامیگری مدرن، متمایز میشود. در منطق تعریف فرمانده کاریزما، او هیچ تعریفی ندارد. انگار از دنیایی دیگر آمده است اما مجبورند به این ویژگی بارز و متمایز او اعتراف کنند. «دکستر فیلکینز» مینویسد: «سلیمانی یک مؤمن واقعی به اسلام بوده و او به مراتب مهذبتر از خیلی افراد است». (Dexter Filkins2013)
برخی کارشناسان و نویسندگان غربی، سردار سلیمانی را با شخصیتهای حقیقی یا افسانهای همچون «کارلا»، «نمسیس»، «فرماندهان روم باستان» و «قیصر سوزو» مقایسه میکنند، این در حالی است که تمام آنها فقط و فقط توانستهاند نام خود را در بُعد جنگاوری در تاریخچه اذهان ثبت کنند اما دوست و دشمن، سلیمانی را با افتخار، «ژنرال» خطاب کرده و از سوی دیگر وی را یک «فرمانده پارسا» معرفی میکنند. در کاخ کرملین که روزگاری افرادی چون استالین در رأس یک ابرقدرت جهانی با ایدئولوژی مارکسیستی در صدد مبارزه با دین و از جمله اسلام بودند، کاری توسط سردار سلیمانی رقم میخورد که از روحیه کاریزمای ارزشمدار شیعی ایشان نشأت میگیرد. ابراهیم شهریاری، از همرزمان شهید سلیمانی درباره نماز خواندن ایشان در کاخ کرملین میگوید: «قصه نماز خواندهشده حاجقاسم فرق میکرد؛ به کاخ کرملین رفته بود و با پوتین قرار داشت. تا رئیسجمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش در سالن پیچید، بعد هم به نماز ایستاد. همه نگاهش میکردند. میگفت در طول عمرش چنین لذتی از نماز نبرده بوده است. پایان نماز پیشانیاش را روی مهر گذاشت، به خدا گفت: «خدایا! این بود کرامت تو، یک روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی آمدم اینجا نماز خواندم»». (شهریاری/ 1398)
مهمترین ویژگی سردار شهید قاسم سلیمانی رهبری و فرماندهی ربانی است. سلیمانی نه آن انسان آسمانی بریده از زمین است و نه زمینی بریده از آسمان. وی در عین زمینی بودن آسمانی است. در نتیجه نه با ضوابط رهبریهای زمینی و عرفی معمول قابل درک است و نه با ضوابط آسمانیان و عرشیان میتوان او را درک کرد.
ویژگی دیگر سردار شهید سلیمانی، خدایی بودن در بعد نظر و عمل است. او مردی خداشناس، پیامبرشناس و امامشناس است و معرفت نظری و عملی عمیق و همهجانبه به ولایت دارد. به همین دلیل است که شهید سلیمانی اصول ایدئولوژی اسلام ناب را با تمام وجود درک کرده و پذیرفته است و این معرفت را در عمل و عینیت فردی یا شخصیت خویش بروز میدهد. حضرت آیتالله خامنهای (حفظه الله) بر متشرع بودن ایشان در میدان جنگ چنین شهادت میدهند: «یک خصوصیت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاور مسلط بر عرصه نظامی بود، در عین حال بشدت مراقب حدود شرعی بود.
در میدان جنگ گاهی افراد حدود الهی را فراموش میکنند. میگویند وقت این حرفها نیست. او نه. او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود سلاح به کار نمیبرد. ظلم نشود احتیاطهایی میکرد، که معمولاً در عرصه نظامی خیلیها این احتیاطها را لازم نمیدانند. لکن او احتیاط میکرد. به دهان خطر میرفت، اما جان دیگران را تا میتوانست حفظ میکرد. مراقب جان نزدیکانش، اطرافیانش، سربازانش، همکارانش در ملتهای دیگر که در کنار او بودند، بود». (بنیلوحی/ 1398: 23)
یکی از موضوعات مهمی که در فرماندهی سردار سلیمانی تجلی داشت و خود را به رُخ میکشید، توکل به پروردگار متعال و توسل به اهل بیت علیهمالسلام بود. فرماندهی حاج قاسم در بهکارگیری توانها، غیرفیزیکی بود. او بیشتر بر ایمان و اعتقادات تاکید داشت و آن را محور قرار میداد. سردار سلیمانی بیش از همه، به جای ابزار، فرهنگ و ادبیات مقاومت را به کار میگرفت. ایشان اعتقاد داشت فرمانده کل قوا در سوریه، حضرت زینب (س) است و او برای انجام امور فرماندهی از ایشان فرمان میگرفت. (نوعیاقدم/ 1398)
این ویژگیهاست که سردار شهید سلیمانی را صاحب مکتب ربانی میکند که منحصر و محدود در مذهب و قومیتی نیست، بلکه جهانی میاندیشد و خطاب او و دفاع او تمام مستضعفان جهان از مسلمان تا مسیحی، ایزدی، سنی، کرد، عرب، فارس و... است. لذا از این پس مکتب او پیروان زیادی پیدا خواهد کرد که علیه مکاتب شیطانی قیام و برای برپایی پرچم توحید و عدالت در جهان فداکاری کنند.
---------------------------------------------------------
منابع
1- Karl Vick(2020) https://time.com/5758250/qasem-soleimani-iran-retaliation_ January 3
2- Dexter Filkins (2013) The Shadow Commander- https://www.newyorker.com/magazine/2013/09/30/the-shadow-commander-September 3
3- زاهدی، اردشیر(1399) رمزگشایی از سخنان اردشیر زاهدی، روزنامه شرق، سهشنبه 9 اردیبهشت شماره 3706
4- مهروانفر، ابوذر (۱۳۹۷) برادر قاسم، قم، نشر مهر امیرالمومنین (ع)
5- سلیمانی، قاسم (1398) از مهمترین شؤون عاقبت بخیری نسبت شما با انقلاب اسلامی و رهبرانقلاب است، جهاننیوز، 2 اسفند ،کد خبر714121، دسترسی 15 شهریور 1399
http://www.jahannews.com/video/714121
6- وینسنت، اندرو (1378) ایدئولوژیهای مدرن سیاسی، تهران، نشر ققنوس
7- شهریاری، ابراهیم (1398) ماجرای اقامه نماز حاجقاسم سلیمانی در کاخ کرملین، خبرگزاری تسنیم، 11اسفند، کد خبر 2214347دسترسی 15مرداد1399
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/11/2214347
8- نوعیاقدم، رحیم (1398) ۸ ویژگی سردار سلیمانی در فرماندهی جنگ سوریه، خبرگزاری تسنیم، 10 مهر، کد خبر 2110072 دسترسی 15 مرداد 1399
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/07/10/2110072
9- بنیلوحی، سیدعلی (1398) این مرد پایان ندارد، تهران، انتشارات بهشت
خدمات محدود با خروج مراکز کاهش آسیب
سیدحسن موسویچلک در روزنامه آرمان ملی نوشت:
اعتیاد قبل از سال 76 طبق قانون مبارزه با موادمخدر جرم بود. سال 76 قانون اصلاح و بر مبنای آن، کسانی که برای درمان مراجعه میکردند، مجرم محسوب نمیشدند که همانا نص صریح قانونی است که سال 76 اصلاح شده است. سال 75 در زمان اجرای پایلوت برنامهها، مسئولیت مرکز درمان معتادان خودمعرف سرپایی استان مرکزی را داشتم و همزمان مددکار اجتماعی مرکز هم بودم.
سال 85 پیشنویس سیاستهای کلی مبارزه با موادمخدر تهیه و توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد که در آن قانون، موضوع کاهش آسیب را پذیرفته و به رسمیت شناختیم. بعد از آنکه در سال 85 سیاستهای کلی موادمخدر ابلاغ میشود در سال 89، قانون موادمخدر بهعنوان قانون مبارزه با موادمخدر اصلاح و رسما برنامههای کاهش آسیب در حوزه اعتیاد مورد پذیرش قرار میگیرد.
اگر تاملی بر برنامههای کاهش آسیب داشته باشیم، یکی از ویژگیهای این برنامهها در دسترس بودن خدمات برای افرادی است که باید به برنامهها و اقداماتی که در این مراکز انجام میشود، دسترسی داشته باشند و چنانچه فکر کنیم با بیرون بردن مراکز میتوانیم خدمات کاهش آسیب را اجرا کنیم، با توجه به شناخت حداقلی که از حوزه موادمخدر و افراد درگیر حوزه اعتیاد دارم، بدون شک حضور معتادان در کوچه پسکوچهها و میادین داخل شهر بیشتر خواهد شد و بیرون بردن خدمات به معنای محدودکردن دسترسی افراد به خدمات خواهد بود. این درحالی است که سیاستهای کلی موادمخدر و قانون و دستورالعملهایی که برمبنای کار کارشناسی نوشته شده با اجرای این نوع برنامهها به دست نمیآید و تنها در کوتاهمدت برای مدیران مرتبط به منزله یک موفقیت خواهد بود اما میراث بدی در جامعه خواهد گذاشت که همانا سرگردان شدن معتادان خیابانی و افرادی است که نیاز به مراکز کاهش آسیب دارند.
آن وقت اتفاقا تاثیرش روی عدم امنیت جامعه بیشتر خواهد شد و مثل گذشته همه جا این گروه افراد را خواهیم دید، نه اینکه در یک مرکزی با مدیریتی که انجام میشد، این افراد به خدمات دسترسی پیدا میکردند، اطلاعات میگرفتند و بیماریها را گسترش نمیدادند. تصمیمی که ظاهرا در تهران مطرح است تا طی آن، این مراکز به خارج از شهر منتقل شود، درعمل اهدافی را که از بازنگری قانون و پذیرش برنامه کاهش آسیب بود تحتالشعاع قرار میدهد چون برنامه کاهش آسیب با زور و اجبار نیست همانطور که اگر قانون بازنگری شد، هدف این بود. میدانیم که درمان معتادان کار سختی است و به قولی تا 20 درصد ممکن است درمان شوند و 80 درصد همچنان مصرفکننده باشند. بنابراین با توجه به اینکه درمان قطعی ندارند، برنامه کاهش آسیب، میتواند عوارض منفی حاصل از مصرف مواد را کمتر کند و بدین ترتیب هم به خود و هم به دیگران کمتر آسیب بزنند.
طبیعتا بردن این برنامه خارج از تهران در عمل دسترسیشان به این خدمات را دچار مشکل میکند و به نظر میرسد مشکلات همیشگی که قبلا داشتیم از این به بعد هم خواهیم داشت و بدین ترتیب اینکه فکر کنیم همیشه میتوانیم با زور جمعشان کنیم و یک جا بگذاریم، تصمیم موثری نخواهد بود. با توجه به روندی که در کشور در حوزه اعتیاد و لزوم گسترش مراکز کاهش آسیب داریم این حرکت دسترسی این افراد را به برنامههایی که ویژه این گروههاست، محدود میکند. لذا اجرا نشدنش اثربخشی بیشتری دارد تا اجراشدنش ضمن اینکه طبیعتا بخشی از نمودهای اجتماعی یک جامعه است و نمیشود با این جور برنامهها آن را پنهان یا کتمان کرد.
دوقطبی سازی غلط درباره واکسن
سید صادق غفوریان در روزنامه خراسان نوشت:
کرونا از روزی که مهمان ناخواسته شد تا امروز هیچ حد و مرزی را برای محدوده حملات خود قائل نشد، از اقتصاد و اجتماع تا سیاست و فرهنگ و حتی مناسک مذهبی را در سراسر دنیا دستخوش تحولات اساسی کرد. چنان چه در تازه ترین اتفاق و در پی آغاز پروژه جهانی واکسیناسیون، اصل اعتماد را هم دچار چالش جدی کرده است. امروز بخشی از مردم در سراسر جهان که تا دیروز برای درمان بیماری های خود به محصولات داروسازان و شرکتهای دارویی پناه میبردند حالا در استفاده از واکسن کرونا دچار تردید ناخواسته شدهاند. در پی این چالش، سران برخی از کشورها خود و خانواده شان را در معرض واکسیناسیون قرار داده اند تا در فرایند اقناع و اعتماد سازی شهروندان خود به واکسن موثر باشند. در یکی از تازه ترین نمونه های این رفتار، خبرگزاری رویترز عصر دیروز از اقدام خانم "هریس" معاون اول رئیس جمهور منتخب ایالات متحده نوشت که او نیز در جهت اعتمادسازی بیشتر مردم نسبت به واکسن کرونا خودش را واکسینه کرد.
در کشور ما نیز به همت بلند و اراده قوی دانشمندان نخبه و جوان از روز گذشته واکسن ایرانی کرونا وارد فاز آزمایش انسانی شد و به تعبیری امید را در رگ ایرانیان جاری ساخت. همزمان با انتشار اخبار موفقیت های واکسن ایرانی کرونا در روزهای اخیر برخی با واکنش های معنادار به این واکسن که حاصل ماه ها تلاش شبانه روزی دانشمندان این سرزمین است ناجوانمردانه حمله کردند. بی شک موضوع سلامت و حیات انسانها بر هر امر دیگری اولویت و برتری دارد و قابل معامله و مسامحه نیست و قبول داریم که به همین دلیل حساسیت افراد روی این موضوع دوچندان است .اما با مرور و تحلیل محتوای اغلب این حمله ها به واکسن ایرانی ایده و دلیل محکم و قابل اعتنایی در آن نمی یابیم. برخی به طعنه و تخریب عادت کردهاند و اگر در جایی هم حرف و حدیث مستدل و منطقی داشته باشند، حتی نیاموخته اند چگونه آن را بیان کنند و برخی دیگر هم که ممکن است دلسوز باشند با آگاهی یا بدون آگاهی های کافی ممکن است نظراتشان را مطرح کنند که البته وظیفه دستگاههای مسئول پاسخ گویی دقیق و با حوصله به همه آنهاست. بماند که هم اکنون پاسخ گویی و اجرای نقش "اقناع افکار عمومی" نزد اغلب نهادها و دستگاههای مسئول در کشور ما خود یک حلقه مفقوده جدی است که البته اکنون در این یادداشت مجال طرح و بررسی آن نیست.
اکنون و در هنگامه این دستاورد بزرگ جا دارد در این نگاشته به دو نکته اساسی اشاره کنیم. یکی به آنان که دانش و توانمندی ایرانی را باور ندارند و دومی نیز خطاب به مسئولان.
1- صدسال واکسیناسیون ایرانی
وقتی به تاریخ داروسازی واکسیناسیون و کوشش های علمی در حوزه بهداشت و درمان این سرزمین مراجعه میکنیم، خوشبختانه شرمنده و سرافکنده نمی شویم. اگر کوشش های دانشمندان ایرانی از ابن سینا تا رازی در چند سده گذشته را نادیده بپنداریم اما قطعاً آن چه در یک صد سال اخیر از 29دی ماه 1299 یعنی 99 سال قبل با اقدامات مهم انستیتو پاستور ایران در حوزه دارو سازی و تولید واکسن را نمیتوانیم کتمان کنیم. نمونه اقدامات مهم در کنترل بیماری آبله در آن گذشته ها و واکسیناسیون سرخک و فلج اطفال در چهار دهه اخیر نمونه های جدی از توانمندی ایرانی در این بخش است که اکنون ما را به مهم ترین قطب واکسن سازی منطقه تبدیل کرده است. قطعا همین پیشینه و آمار آبرومند ایران در حوزه واکسیناسیون و شیوع بیماری ها و تولید حدود ۹۰ درصد نیازهای دارویی بوده است که دیروز رسانههای مهم منطقه اروپا و آمریکا نیز نتوانستند دستاورد واکسن ایرانی کرونا را نادیده بگیرند. البته مرور این پیشینه هیچ گاه به معنای کمبود و نقص و نارسایی در بخش های فیزیکی و ساختاری کنونی حوزه بهداشت و درمان کشور نیست اما این مختصر مرور برای اهالی طعنه و تردید شاید آنان را به بزرگی و سربلندی وطن و سرزمین خود بیشتر آشنا کند.
۲- دوقطبی تولید داخل یا واردات منطقی است؟
همان طور که در گذشته و به دلیل افراط و تفریط ها در بسیاری از موضوعات در کشور دچار دوقطبی سازی ها شده و میشویم، به نظر میرسد برخی خواسته یا ناخواسته به دام ایجاد این دوقطبی سازی در واکسن داخلی یا خارجی افتاده اند. دوقطبی غلط« یا واکسن داخلی »«یا واکسن خارجی». بی شک عقل راهبردی و حکمرانی سیاسی حکم میکند که در جهان امروز هر میزان که به قله استقلال و خودکفایی نزدیک شوی، تو برنده دو سر برد اقتصادی و سیاسی خواهی بود. چرا که مشخص نیست این بیماری مهلک که هرروز صورت و جلوه جدیدی به خود میگیرد تا کی مهمان خانه و زندگی مردم است و لذا نمی توان همواره چشم به خارج داشت و بایدعلاج قطعی آن را جست وجو کرد . امروز باید به خود ببالیم و افتخار کنیم که همتراز با کشورها و اتحادیه های قدرتمند جهان میتوانیم واکسن کرونا را روی "فرزند و پاره تن خودمان" آزمایش کنیم.چنان چه همسایگان ما نه تنها خود را در قد و قامت تولید واکسن نمیبینند که حتی در بسیاری از داروهای ابتدایی هم هیچ حرفی برای گفتن ندارند. با این حال و با وجود همه این کوشش های در خور تحسین، نباید از ظرفیت واردات واکسن های معتبر برای خروج فوری از بحران کرونا غافل شویم.چرا که باید در اولین فرصت و کمترین زمان حداقل یک بار مردم را واکسینه کرد . همه قبول داریم در تولید واکسن کرونا هنوز در ابتدای راهیم، چنان چه جهان نیز در ابتدای راه خود است پس چاره ای جز بهره جستن از هر دو سوی تولید داخلی و واردات برای پایان دادن فوری به این فاجعه امری منطقی و عقل پسند به شمار میآید.
رسمی و غیررسمی دوگانهای غلطانداز
عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:
پخش مستند «غیررسمی» از دیدارهای مقام معظم رهبری با نخبگان، صنوف و اقشار، قضاوتهای مختلفی را به همراه داشت. اصل این اقدام هم قابل تقدیر است و هم قابل تکرار. قبل از ورود به بحث، از سازندگان آن خصوصاً جوان خوشنام و مؤمن کشورمان جناب صدرینیا تشکر میکنم. آنچه در ادامه خواهد آمد، ارزش این زحمت را تقلیل نمیدهد، اما میتواند به استمرار این تجربه کمک کند.
ارائه دوگانه رسمی و غیررسمی از رهبری و دوگانه شخصیتی یا رفتاری از ایشان ارائه کردن نوعی غلطاندازی و انحراف ادراکی است. شاخص رسمی بودن چیست که اینجا غیررسمی بودن را تجویز کردیم؟ سؤال اساسی این است که کدام یک از رفتارها و اتفاقات نشان داده شده در این مستند دهها بار در آنچه فعلاً رسمی گفته میشود، مشاهده نشده است؟ آیا شوخی، انتقاد، خنده و طنز فقط در جلسات این سه سال اتفاق افتاده است و در آنچه رسمی میگوییم وجود نداشته است؟ رهبری حتی در جلسه هیئت دولت با ایشان شوخی نکردهاند؟ نگارنده در بیش از ۱۰ دیدار دانشجویی حضور داشتهام که از وسط جمعیت فردی بلند شده و انتقاد کرده است یا رهبری با دانشجویی شوخی کردهاند یا نکتهای را فرمودهاند که همه خندیدهاند. با شعرا از دوران ریاستجمهوری جلسات مستمر داشتهاند و شعرهای طنز شاعران و پاسخهای رهبری هنوز هم در شبکههای اجتماعی قابل دسترس است. پس شاخص رسمی و غیررسمی چیست؟ اگر نامگذاری غیررسمی براساس امکانپذیر نبودن پخش جلسه بوده است که خود مستند این ملاحظه را باطل میکند. رهبری نه دیپلمات است و نه اهل تشریفات، اصولاً رسمی بودن و تشریفاتی بودن همدیگر را معنا میکنند، اما از نگاه دوست و دشمن، مقام معظم رهبری هیچ موقع اهل تشریفات نبودهاند. زیطلبگی، سادگی، بیتکلف بودن، صادقانه سخن گفتن و شنونده بودن سیره مقام معظم رهبری است. آیا این خصلتها قابل تقسیم به رسمی و غیررسمی است؟ حتی دیدارهای خارجی ایشان از جهت مکان، چینش محیط و نوع سخن با جلسات داخلی تفاوتی ندارد؛ لذا چه اصراری داریم رهبری را دوگانه تصویر نماییم؟ رابطه رهبری و ملت به تعبیر حضرت آیتالله خامنهای یک محبت دوطرفه است، حال باید پرسید این محبت رسمی ابراز میشود یا غیررسمی؟ نقد دوم به این مستند ارائه بخشی بسیار کوتاه از جلسهای سه، چهار ساعته است، جلسه چهار ساعته در یک الی دو دقیقه ارائه شده است. اگر ۲۵ نشست مبنای این مستند است، یعنی حدود ۱۰۰ ساعت گفتگو را در یک ساعت خلاصه کردهایم و فشردگی مستند القای تیزر تبلیغاتی مینماید. تبلیغات نه با روحیه رهبری که ما میشناسیم سنخیت دارد و نه ایشان و نظام به این تبلیغ نیاز دارد. چه اشکال داشت مثلاً پنج جلسه هنرمندان در یک مستند، جلسات فلان صنف در یک مستند و ۲۵ جلسه در چند مستند آورده میشد که مخاطب احساس نکند دوربین را در یک اتاق چرخاندهاند و تمام.
اگر طراحان یا ایدهپردازان این مستند، قصد ارائه تمایز داشتند یا دارند، به جای دوگانه نشان دادن رهبری، میتوانستند مدلهای دیگری را نامگذاری کنند، مثلاً «جمعهای کوچک»، «تریبون دست حاضرین»، «نشست موضوعی»، «نشست تخصصی» و «نشستهای آسیبشناسی» با این نشستها سنخیت بیشتری دارد. نگارنده که خود در این جلسات شرکت کردهام، باور دارم که حجم این جلسات در سه سال اخیر بیشتر شده، اما اینطور نیست که در ۳۰ سال گذشته هر آنچه بوده، رسمی بوده است و طوری القا شود که گویی آنچه رسمی است اشکالی دارد و بار ارزشی آن منفی است. مشابه این مستند میتواند در خصوص جلسات درس خارج رهبری، سفرهای استانی، سرکشی از خانواده شهدا و دیدارهای خارجی نیز اتفاق بیفتد، اما یک رهبر است با تنوع مخاطب ولی رسمی و غیررسمی نیست.