نکته مهم در قانون مصوب طرح راهبردی و طرح 16 ماده‌ای اخیر مجلس، تهدید استنکاف کنندگان از اجرای این طرح‌ها به تعقیب قضایی است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


در مکتب سلیمانی دشمن التماس می‌کند

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:


   دیروز غنی‌سازی اورانیوم با غنای ۲۰ درصد که پس از اجرایی شدن برجام متوقف شده بود در سایت فردو از سر گرفته شد. این اقدام درخور تحسین که باید آن را گام بلندی برای خروج از انفعال در برابر بدعهدی‌های برجامی آمریکا و اروپا تلقی کرد، بخشی از طرح موسوم به «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها» است که آذرماه امسال در مجلس شورای اسلامی تصویب شده و برای اجرا به دولت ابلاغ شده بود. دیروز آقای ربیعی، ضمن اعلام ناخشنودی و مخالفت دولت با این طرح، گفت: «هرچند دولت از ابتدا این طرح را به مصلحت ندانسته و به خاطر طرف مشورت قرار نگرفتن دولت در تصویب نهایی آن انتقادهایی را وارد می‌دانست اما این مسائل تاثیری بر تعهد دولت به اجرای این قوانین نداشته است».


این اقدام درخور تحسین ایران بلافاصله پس از اعلام خبر آن، با واکنش‌های تند و عصبی طرف‌های غربی روبه‌رو شد.


«پیتر استانو» سخنگوی اتحادیه اروپا مدعی شد که «اقدام ایران یک «انحراف قابل توجه» از تعهدات تهران ذیل توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) است»! البته سخنگوی اتحادیه اروپا مانند همیشه درباره عهدشکنی کشورهای اروپایی و خودداری آنها از انجام تعهداتشان در برجام توضیحی نداد! و به جای توضیح درباره عهدشکنی‌های اروپا که تاکنون حتی به یکی از تعهدات برجامی خود نیز عمل نکرده است، زبان به تهدید گشوده و در حالی که انگار برای کودکان دبستانی خط و نشان می‌کشد، گفت: «مقامات این اتحادیه در بروکسل تا زمان ارائه اطلاعات دقیق از سوی مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در اواخر روز دوشنبه صبر کرده و سپس در مورد اقدام لازم تصمیم‌گیری خواهند کرد.»!


 نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم جعلی اسرائیل هم توئیت کرد که: «اقدام ایران نشان‌دهنده هدف حکومت ایران برای توسعه برنامه هسته‌ای نظامی است»! و نوشت «اسرائیل به ایران اجازه تولید سلاح هسته‌ای نمی‌دهد»!


نتانیاهو فراموش کرده و یا خودش را به فراموشی زده که رژیم صهیونیستی در چه وضع اسفباری قرار دارد و به روی خود نیاورده است، رژیمی که دو خط آبی روی پرچم قلابی آن به نشانه از نیل تا فرات است، امروزه در وحشت از اقتدار نیروهای مقاومت به دور خود دیوار حائل کشیده است و بر این واقعیت که سال‌هاست به کابوس صهیونیست‌ها تبدیل شده نیز چشم بسته است که اگر روز حادثه در پیش باشد - که بعید نیست باشد - در اولین ساعات - ‌بخوانید اولین دقایق- درگیری، تل‌آویو و حیفا با خاک یکسان خواهد شد و...


 گزارش امروز کیهان به چند و چون آغاز غنی‌سازی اورانیوم ۲۰ درصدی اختصاص دارد و اما، نوشته پیش روی، موضوع دیگری را دنبال می‌کند و آن، اشاره به این نکته است که می‌توان و باید آغاز غنی‌سازی اورانیوم با غنای ۲۰درصد را گامی بلند و شاید اولین گام محسوس در چارچوب «مکتب سیاسی شهید سلیمانی» دانست. بخوانید!


۱- وقتی آمریکایی‌ها واردات بنزین به ایران را تحریم کردند، دو راه پیش‌روی بود، دورزدن تحریم‌ها و خرید بنزین به قیمتی بسیار بالاتر از قیمت رسمی بازار که هزینه‌های جانبی دیگری نیز درپی داشت و راه دوم، خنثی کردن
تحریم از طریق تولید داخلی این فرآورده نفتی. در این میان، قرارگاه خاتم‌الانبیاء‌(ص) سپاه به میدان آمد و با ساخت و راه‌اندازی پالایشگاه «ستاره خلیج‌فارس» به تولید بنزین و تامین نیاز داخلی پرداخت. آمریکا و متحدان اروپایی آن، که تیرشان به سنگ خورده بود، اعلام کردند که از تحریم بنزین منصرف شده‌اند! و برای آزاد کردن صدور آن به التماس نیز افتادند (التماس در برابر اقتدار).


خوشبختانه تولید بنزین در داخل کشور ادامه یافت تا آنجا که امروزه علاوه‌ بر تامین نیاز داخلی، این فرآورده نفتی را به صورت انبوه صادر هم می‌کنیم.


۲- ما از اورانیوم با غنای ۲۰ درصد در رآکتور تهران و برای تولید رادیو ایزوتوپ‌های مورد نیاز بیماران خاص استفاده می‌کردیم. آمریکا در ادامه تحریم‌های ظالمانه و باج‌خواهانه خود فروش اورانیوم ۲۰ درصد را به ایران تحریم کرد. در آن هنگام نیز به همت شهید شهریاری، دانشمند برجسته هسته‌ای کشورمان و در میان بهت و ناباوری دشمن، اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را تولید کردیم.


این‌بار هم بعد از تولید داخلی اورانیوم مورد نیاز رآکتور تهران برای رادیوداروها، تحریم‌کنندگان که پیشرفت‌های چشمگیر ایران را برنمی‌تافتند، اعلام کردند که تحریم اورانیوم ۲۰ درصد را لغو کرده‌اند و حاضر به فروش آن هستند. (باز هم التماس در برابر اقتدار).


متاسفانه این راهکار علی‌رغم توصیه‌های پی‌درپی رهبر معظم انقلاب، در بسیاری از موارد مشابه که زمینه به‌کارگیری آن بود، با کم‌توجهی و بعضاً بی‌توجهی برخی از مسئولان روبه‌رو شد تا آنجا که حتی در یک مورد، کترینگ (پذیرایی از مسافران) قطار مسافربری را هم به یک کشور اروپایی سپردند! و...


۳- حالا به اوج افتخارآفرین استفاده از این راهکار در مکتب سیاسی شهید بزرگوارمان حاج قاسم سلیمانی نگاهی بیندازید.


 در گرماگرم جنگ سوریه و مبارزه جانانه سردار سلیمانی با تروریست‌های تکفیری مورد حمایت مشترک آمریکا، اسرائیل، اروپا و آل‌سعود، «مایک پمپئو» وزیر خارجه کنونی آمریکا که در آن هنگام ریاست سازمان «سیا» را بر عهده داشت، نامه‌ای محرمانه و با قید فوریت برای حاج قاسم می‌نویسد و نماینده مورد وثوق او نامه را برای شهید سلیمانی می‌برد تا مستقیماً به او تحویل بدهد. حاج قاسم عزیز با صلابتی مثال‌زدنی از گرفتن نامه خودداری می‌ورزد. فرستاده پمپئو تاکید می‌کند که این نامه را شخص رئیس‌ سازمان سیا که بعد از رئیس‌جمهور آمریکا برجسته‌ترین مقام رسمی این کشور است برای شما فرستاده است. جواب حاج قاسم همان است که بود و می‌گوید مرا با او کاری نیست. فرستاده پمپئو در ادامه زبان به خواهش و التماس می‌گشاید ولی حاج قاسم با پاسخ قاطع و پُرصلابت خود او را ناامید می‌کند و ناکام بر می‌گرداند.


۴- از سرگیری غنی‌سازی اورانیوم ۲۰ درصد که حق مسلم و قانونی ماست و بی توجهی به سرو صدا و های و هوی دشمن را می توان درسی ماندگار و راهکاری پشیمان‌کننده در برابر باج‌خواهی دشمن دانست و در سایر موارد مشابه نیز بر آن پای فشرد.
کوتاه سخن آن که اگر مانند شهید سلیمانی از امام راحل(ره) و خلف حاضر او  درس‌گرفته و در مقابل دشمن با صلابت بایستی، به التماس می‌افتد و چنانچه این درس مکتب سلیمانی را نادیده بگیری، بعید نیست به نقطه‌ای برسی که به دشمن التماس کنی‌!

«سرباز وطن»

احمد مسجد جامعی در روزنامه ایران نوشت:


این وصیت حاج قاسم سلیمانی است که روی قبرش چنین بنویسند: سرباز قاسم سلیمانی و او را با عبارت‌های عنـــوان‌دار خـــــطاب نکنند. او گفته است: «قبر ساده باشد مثل دوســــتان شــهیدم.» کلمه سرباز بسیار ساده و پرمعناست. کسی که جان برکف نهاده و یا به گفته فرهنگ معین «آن که آماده باشد سر و جان خویش را در راه هدف فدا کند.» در متون ادبی ما هم این واژه در همین معانی بسیار به کار رفته است. سرباز در عین اینکه کلمه بسیار پرمعنایی است، از نظر ترکیب بسیار ساده است. در سال‌های اخیر کلمات دیگری نیز برای کسانی که از این آب و خاک دفاع کرده و می‌کنند به کار رفت، اما انصافاً عمق معنایی این کلمه با آنها قابل قیاس نیست. چندی پیش که سر تندیس سرباز هخامنشی از امریکا پس گرفته شد، موجی از نشاط و خرسندی از بازگشت آن به وطن، علاقه‌مندان را در برگرفت. سرباز هخامنشی با همان چشمان نجیب و ‌افزار جنگی ساده، نشان‌دهنده نظم و ادب و شجاعت است.


 از قضا گفته‌اند از ویژگی‌های سربازان هخامنشی کم‌حرفی و فرمانبری و دفاع پیوسته از این سرزمین بوده است.


اینکه سردار ملی خواسته است روی سنگ مزارش فقط کلمه سرباز بنویسند نباید به سادگی از کنارش گذشت. سردار سلیمانی بخش عمده‌ای از عمر و زندگیش را در جبهه‌های نبرد پیمود و حتی زمانی که در ایران صلح برقرار بود و همه از آرامش ناشی از آن برخوردار می‌شدند، نه این درجات ظاهری که می‌تواند برای هر شخصیت نظامی سراسر افتخار باشد و نه آن القاب دیگر حاکی از محبوبیت مردمی، توجه او را جلب نکرد جز کلمه سرباز و این انتخاب هم برای همکاران و هم‌ردیف‌های او و هم برای ملت درس‌های فراموش نشدنی دارد. حتی در زمان حیات نیز او کمتر حاضر می‌شد در جامه رزم و بویژه با نشان‌های مرسوم شرکت کند.


 خویشتنداری او ستودنی و مثال‌زدنی است، به نحوی که در سی سال پس از پایان جنگ هرگز اجازه نداد امواج سیاسی و هیجانات روزمره ناشی از آن، او را با خود به ناکجاآباد سیاست ببرد. از طرف دیگر همه می‌دانستند که این سرباز وطن، عشق و علاقه‌ای وصف‌ناپذیر به اهل بیت عصمت و طهارت و بویژه حضرت فاطمه زهرا(س) داشت و شاید ایران‌دوستی و سربازی او از این موضوع هم سرچشمه می‌گرفت. او حاضر نبود بپذیرد که مدفن شریف علی امیرالمؤمنین و حسین سیدالشهدا و میروعلمدار کربلا؛ ابوالفضل‌العباس و عقیله بنی‌هاشم؛ زینب کبری، لگدکوب فرزندان یزید و معاویه و شمر و ابن سعد باشد. بنابراین حریم معنوی ایران را بسی فراتر از نگاه‌های جغرافیایی معمول می‌دید.


به واقع او امنیت همسایگان را امنیت ایران می‌دانست و بر اثر تجربه و گفت‌وگو به درک خاصی از ژئوپلیتیک ایران رسیده بود. اما نکته مهم‌تر این است که این اهداف او را از شخصیتی که داشت دور نمی‌کرد و در واقع همه این صفات و اطلاعات و آگاهی‌ها و رفتار و عمل در وجود او همچون موسیقی پرشکوهی نواخته می‌شد و آهنگ خوش‌نوایی از آن به گوش می‌رسید که ثمره آن آرامش ایرانیان بود. او نه فقط ایران و ایرانیان را سپر خود نمی‌کرد بلکه خود سپر آنها می‌شد. در تواضع برآمده از سربازی و خویشتنداری او همین بس که نه فقط در پی تریبون نبود و درشت سخن نمی‌گفت بلکه بیشتر سعی می‌کرد آثار و اعمال او دیده شود تا خود او.


سلامت مالی و سبک زندگی او از دیگر نکات برجسته این سرباز ایران است که با وجود دسترسی به منابع مالی بسیار در سطح کشورهای مختلف هرگز تَردامن نشد. مجموع زندگی و تجربه او در برابر ماست که باعث می‌شود از او در تاریخ به بهترین وجه یاد شود. زمانی که خبر ترور او را به دست اهریمنان شنیدم در پیامی او را«سردار ملی» شهید قاسم سلیمانی خطاب کردم اما اکنون می‌بینم که خود او درست‌تر خویش را معرفی کرد: «سرباز قاسم سلیمانی». یاد این پهلوان پهلوانان گرامی و راهش پاینده باد.

وعده علامه نصرالله حق است

محمدحسن آصفری در روزنامه وطن امروز نوشت:

علامه سیدحسن نصرالله در سخنرانی به مناسبت اولین سالروز ترور ناجوانمردانه و شهادت مظلومانه فرماندهان مقاومت وعده داد انتقام خون‌های پاک ریخته شده سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهان‌شان گرفته خواهد شد و قاتلان خبیث این عزیزان، گریزی از این انتقام هولناک نخواهند داشت.  گرفتن انتقام خون حاج‌قاسم تنها متعلق به ایران نیست بلکه این موضوع مطالبه همه نهضت‌های آزادی‌بخش دنیاست.

همان‌طور که سلمان رشدی به جهان اسلام خیانت کرد و انتقام از او متعلق به همه آزادی‌خواهان و جهان اسلام است و بیش از 3 دهه است در پستوها پنهان شده و جرأت بیرون آمدن ندارد، قاتلان شهید سلیمانی هم چنین وضعیتی دارند.

ترامپ، پمپئو، فرمانده سنتکام، وزیر وقت دفاع آمریکا و رئیس سازمان سیا افرادی هستند که نقش اصلی را در به شهادت رساندن حاج‌قاسم سلیمانی داشته و باید منتظر انتقام خون پاک این شهید بزرگوار باشند، البته زندگی همه این افراد مثل زندگی «رشدی» پنهان و مخفی است، چرا که مطمئنا انتقام خون شهید سلیمانی گرفته خواهد شد.

گرفتن انتقام خون حاج‌قاسم متعلق به همه جهان اسلام و آزادی‌خواهان دنیاست و این 5 فرد آمریکایی باید تا آخر عمر در ترس و دلهره بمانند و ما از کوچک‌ترین فرصت برای گرفتن انتقام از آنها استفاده خواهیم کرد. با اقدام جنایتکارانه آمریکا در به شهادت رساندن حاج‌قاسم سلیمانی که توسط 4عضو کابینه ترامپ و خود او و با هدایت و مدیریت آنها صورت گرفته است، چه آنها در دولت آینده ایالات متحده باشند و چه نباشند، قطعا این انتقام شامل حال آنها خواهد شد.

پایگاه‌های منطقه و عرصه بین‌الملل که به آمریکا برای ترور شهید حاج‌قاسم سلیمانی کمک کرده و آنهایی که خودروی حاج‌قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را ردیابی کردند قطعا در تیررس جمهوری اسلامی هستند.

گرفتن انتقام خون حاج‌قاسم سلیمانی بستگی به زمان و هدفگذاری جمهوری اسلامی دارد که البته ممکن است این زمان امسال باشد یا سال آینده اما گذشت زمان سبب نخواهد شد از خون شهید سلیمانی بگذریم و از گرفتن انتقام از جنایتکاران مسبب ترور حاج‌قاسم منصرف نخواهیم شد.

بخشی از انتقام از خون حاج‌قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس مربوط به جبهه مقاومت است که 5 فرد آمریکایی هر زمان در تیررس باشند پاسخ این اقدام جنایتکارانه خود را سخت و قاطع خواهند گرفت، البته بخشی از این انتقام هم برعهده جمهوری اسلامی است که در زمان مناسب این انتقام گرفته خواهد شد.

 عدم پیوستن به FATF حفظ استقلال یا خودتحریمی؟

غلامرضا مصدق در روزنامه آرمان ملی نوشت:

FATF چیست؟ به زبان ساده، یک کارگروه بین‌المللی فرادولتی در امور بانکی برای مقابله با پولشویی است که در سال 1989 تشکیل شده و در سال 2001 مقابله با تامین مالی برای تروریسم هم به آن اضافه شده، 37 عضو دارد که تهیه استانداردها را به‌عهده دارند و به‌جز چند کشور محدود، مابقی کشورها همکار این کارگروه هستند.

کشورهای همکار دو گروه هستند، یا به‌کارگیری استانداردهای مقابله پولشویی را پذیرفته و اجرا کردند یا در حال تطبیق دادن خود با این استانداردها هستند.

اساس کار این کارگروه بر تعیین و به‌کارگیری استانداردهایی است که مبادلات بانکی را برای رهگیری، شفاف‌سازی و شناسایی پول‌های کثیف حاصل از قاچاق مواد مخدر، رشوه، اختلاس و غیره را به اعضا و کشورهای همکار توصیه می‌کند.

مثل همه سازمان‌های بین‌المللی هیچ الزام و اجباری در پیوستن به این کارگروه نیست، اما از آنجا که همه دنیا به‌جز ایران و کره شمالی اجرای استانداردهای این کارگروه در نظام بانکی خود را پذیرفته‌اند، عدم پیوستن به آن و قرار داشتن در لیست سیاه این کارگروه (ایران و کره شمالی در لیست سیاه قرار دارند) دو نوع عوارض بسیار زیانبار برای ایران دارد، اول قطع ارتباط با نظام بانکی بین‌الملل و دوم غیرممکن شدن سرمایه‌گذاری خارجی، چون قرار داشتن در لیست سیاه، اتوماتیک به معنای پرریسک بودن سرمایه‌گذاری در ایران است. کسانی که به هر دلیلی با پیوستن ایران به FATF مخالف هستند و هزینه آن را بیشتر از منافع آن می‌دانند، برای استمرار مراودات بانکی با دنیای خارج دقیقا چه راه‌حل جایگزینی دارند؟ اگر اساسا نیازی به مراودات بانکی بین‌المللی نیست که بحثی نیست.

اجرای استانداردهای FATF یکی از موثرترین و کم‌هزینه‌ترین ابزارهای مبارزه با فساد مالی و فرار مالیاتی در همه دنیاست، چرا نمی‌خواهیم از این ابزار استفاده کنیم؟ مخالفان الحاق به FATF بفرمایند، فرق بین تحریم‌های شدید آمریکا و خودتحریمی نپیوستن به FATF که نتیجه عملی هر دو قطع ارتباط اقتصادی ایران با دنیاست، مشخصا در چیست؟ یکی از دلایل مخالفان FATF محدود شدن ایران در ارسال کمک‌ هاست.

مگر قبلا از طریق نظام بانکی انجام می‌شده که با پیوستن به FATF محدودیت شود؟ البته عضویت در هر سازمان بین‌المللی محدودیت‌هایی به دنبال خواهد داشت و حتما کشورهای قدرتمند در جهت منافع خود از آنها سوء‌استفاده خواهند کرد اما وقتی همه کشورها به آن سازمان می‌پیوندند، دوری کردن از باید با محاسبه دقیق باشد.

مگر قدرت‌های جهانی با حق وتو از سازمان ملل سوءاستفاده نمی‌کنند، پس چرا از سازمان ملل خارج نمی‌شویم؟ در عالم سیاست وضعیت ایده‌آل وجود ندارد، میدان سیاست همیشه عرصه انتخاب بین بد و بدتر است. دیر یا زود، در دولت فعلی یا بعدی، ایران حتما به FATF ملحق خواهد شد، چون اقتصاد ما بیش از این توان پرداخت هزینه را ندارد.

توپ در زمین آمریکا و اروپاست

حامد رحیم پور در روزنامه خراسان نوشت:


ایران با فک پلمب آبشار سانتریفیوژها در فردو، غنی سازی20 درصد را با نظارت  بازرسان آژانس از سر گرفت. واکنشی طبیعی قانونی والبته بازگشت پذیر به رفتارهای غیرقانونی آمریکا و بدعهدی اروپایی‌ها . بر اساس بند های  ۲۶ و ۳۶  برجام ایران می‌تواند با این استدلال که طرف دیگر با عدم پایبندی به تعهداتش، زمینه بهره‌مندی آن از مزایای این توافق را مخدوش کرده است، از اجرای بخشی از تعهدات جزئی یا کلی خود سرباز زند. بند ۲۶ برجام که منحصراً حق اقدام متقابل را برای ایران محفوظ داشته به چنین حقی اشاره داشته است . مطابق بند ۳۶ برجام  نیز چنان چه ایران  یا هر یک از اعضای برجام معتقد باشد هر یک یا کلیه اعضای گروه ۱+۵ تعهدات خود را طبق این توافق رعایت نکرده‌اند، می تواند پس از طی فرایند مقرر اقدام مشابه به عمل آورد.واقعیت این است که علاوه بر آمریکا، طرف های اروپایی نیز به هیچ کدام از تعهدات یازده گانه خود در زمینه رفع تحریم ها و تسهیل سرمایه گذاری شرکت های خارجی در ایران عمل نکردند و اقدامات صوری آن ها نظیر راه اندازی سامانه اینستکس نیز هیچ گاه به مرحله اجرا در نیامد. فقط تا سال 97 ایران 11 نامه در اعتراض به کوتاهی های طرف غربی در اجرای تعهداتش در برجام به مسئول وقت یعنی موگرینی نوشته بود که نشان می دهد ایران حداکثر مماشات را با بدعهدی ها و وعده های واهی طرف مقابل داشته است .وعده ها  و طرح هایی که درواقع هدف  آن ها نگه داشتن ایران در پای برجام در ازای هیچ بود. زین پس نیز این سوال جدی وجود دارد که دولت جدید آمریکا با چه نیتی قصد دارد به برجام بازگردد؟ آیا هدف رسیدن به نقطه اولیه یعنی لغو همه تحریم های ضد ایرانی  و احیای توافق هسته ای است یا این که جو بایدن قصد دارد با بازگرداندن آمریکا به برجام و کسب هم سویی تروئیکای اروپا، خواستار تغییراتی در برجام شود و سپس با استفاده از اهرم مکانیسم ماشه  این توافق را مبنایی برای مذاکره درباره برنامه موشکی و نقش منطقه ای تهران قرار دهد؟


در نگاه خوش بینانه باید انتظار داشت که بایدن  آمریکا را به برجام بازگرداند وضمن لغو همه تحریم های هسته ای، اگر قرار باشد تغییراتی در برجام صورت گیرد تغییراتی باشد که اجازه ندهد دولت های بعدی در آمریکا بتوانند برجام را دوباره نقض کنند اما نوع نگاه دو حزب دموکرات و جمهوری خواه به برنامه هسته ای ایران و همچنین رویکرد جانبدارانه آن ها در خصوص رژیم صهیونیستی و همچنین نادیده گرفتن دخالت های متحدان غربی در منطقه غرب آسیا و تقسیم منافع محور غربی و صهیونیستی در منطقه، همه از این حکایت دارد که تصور بازگشت آمریکا به برجام بدون پیش کشیدن مباحث موشکی ومنطقه ای تصوری خوش بینانه است که با برخی نشانه ها همخوانی ندارد.از جمله اظهارات جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی در دولت بایدن که شامگاه یک‌شنبه در گفت‌وگویی با برنامه فرید زکریا در سی‌ان‌ان گفت :«بازگشت احتمالی آمریکا به برجام مبنایی برای مذاکرات بعدی خواهد بود. نظر ما این است که موشک‌های بالستیک و برنامه موشک‌های بالستیک ایران باید به عنوان بخشی از مذاکرات بعدی روی میز باشد.» به نظر می رسد طرف‌های غربی در شورای امنیت نیز با این رویکرد موافق هستند. لذا شاید به جرئت بتوان گفت آغاز غنی‌سازی 20درصد موضوع مذاکرات را از موشک به تحدید غنی‌سازی تغییر خواهد داد.

از این دیدگاه به نظر می رسد اقدامات ایران که به کاهش برخی تعهدات هسته ای و افزایش غنی سازی اورانیوم  تا 20 درصد،انجامیده در قبال پیمان شکنی طرف های غربی، امکانی سنجیده برای حفظ منافع ملت ایران و تقویت قدرت چانه زنی در صورت هرگونه احتمال بازگشت دولت جدید آمریکا به پای میز مذاکره است.همچنان که پیش از این نیز هایکو ماس وزیرخارجه آلمان به نمایندگی از تروئیکای اروپایی  ادعا کرده بود باید در برجام تغییراتی ایجاد و برنامه موشکی و نقش منطقه ای تهران نیز در آن گنجانده شود اما پس از ایستادگی ایران و همچنین تصویب طرح مجلس  ، گاردین  نوشت که وزیران خارجه کشورهای اروپایی ‌بر سر عدم تعیین پیش شرط برای احیای برجام  توافق کردند.غربی ها باید بدانند که سیاست «فشار حداکثری» ترامپ و طیف افراطی حاکم بر کاخ سفید به دلیل حرکت بر مدار قلدری و زورگویی، عملا به ضد خود تبدیل شد و به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسید، اکنون نیز دولت بایدن لازم است تجربه نافرجام  ترامپ  در زمینه فشار حداکثری  که به اذعان فارین پالیسی «عملا به ضد خودش بدل و باعث افزایش فعالیت های هسته ای ایران شد» را تکرار نکند.خلاصه آن که اکنون توپ در زمین آمریکا و شریکش اروپاست و نه ایران. به این معنا که این آمریکا بوده که از برجام خارج شده و تحریم های هسته ای را باز گردانده است. با بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریم ها  و عمل اروپا به تعهداتش زمینه برای بازگشت ایران از کاهش تعهدات برجامی خود که متعاقب نقض برجام از سوی طرف مقابل  صورت گرفت نیز مهیاست.


سایه مجلس بر سیاست خارجی

جلال خوش‌چهره در روزنامه ابتکار نوشت:


کاهش تنش در روابط خارجی ایران در آینده نزدیک دور از دسترس می‌نماید. طرح 16 ماده‌ای مجلس یازدهم که با عنوان «طرح متقابل ایران در برابر ترور شهید قاسم سلیمانی» اعلام وصول شده‌، پیشاپیش هرگونه اقدام برای کاهش تنش‌ها در روابط خارجی را یا مشروط و یا ممنوع کرده است. این طرح به صراحت گفت‌وگو درباره توان تسلیحاتی و نفوذ منطقه‌ای ایران را ممنوع و از سرگیری گفت‌وگوهای برجامی را به عذر خواهی امریکا و جبران خسارت ناشی از خروج این کشور از برجام مشروط می‌داند. در این حال در طرح یاد شده هرگونه بازگشت جمهوری اسلامی ایران به هر گام کاهش یافته از تعهدات برجامی، نیازمند تصویب مستقل از سوی مجلس است.


طرح اخیر مجلسیان که درپی طرح پیشین آنان با عنوان «طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها» به هیئت رئیسه این نهاد ارائه و متن آن انتشار یافته، همچنین دولت را ملزم به اتخاذ ترتیباتی کرده ‌که نابودی رژیم اسرائیل را تا سال 1420 تسهیل کند. طرح پیشین مجلس که 9 آذر ماه گذشته با 232 رای موافق تصویب شد، دولت و سازمان انرژی اتمی را مکلف کرد که در سه ماه آتی عملیات نصب، تزریق گاز، غنی‌سازی و ذخیره سازی مواد را با درجه غنای مورد نیاز با حداقل 1000 دستگاه ماشین IR-2m آغاز کند. همچنین در مدت یاد شده عملیات غنی سازی و تحقیق و توسعه با ماشین‌های IR6 را با حداقل 164 ماشین از این نوع آغاز و آن را در یک‌سال به هزار دستگاه ماشین توسعه دهد. دولت در قانون یاد شده موظف است براساس بندهای 36 و 37 برجام، در دو ماه از تصویب این قانون، دسترسی‌های نظارتی فراتر از پروتکل الحاقی براساس برجام را متوقف کند. علاوه براین‌ها دولت موظف شده سالانه به میزان حداقل 120 کیلو گرم اورانیوم با غنای 20 درصد را تولید و در داخل کشور ذخیره کند.


نکته مهم در قانون مصوب طرح راهبردی و طرح 16 ماده‌ای اخیر مجلس، تهدید استنکاف کنندگان از اجرای این طرح‌ها به تعقیب قضایی است. در واقع مجلس مخاطب خود را دولت دانسته که به زعم آن با چنین رویکردی هم‌سویی ندارد. از این رو تهدید قضایی پشت‌بند طرح‌های مجلس یازدهم قرار گرفته است.


پرسش این است که آیا طرح‌هایی چنین به کاهش مشکلات سیاست خارجی و یا لغو تحریم‌ها می‌انجامد؟ ارائه چنین طرح‌هایی تا چه میزان از هیجانات سیاسی فاصله داشته و به عمق منافع استراتژیک نظام سیاسی و به تبع آن کشور نزدیک است؟ چنین طرح‌هایی، چه اندازه کارشناسی شده و بار حقوقی و سیاسی آنها چگونه مورد ارزیابی قرار گرفته است؟ مسئولیت پذیریش پیامدهای اجرای چنین طرح‌هایی به طور مستقیم متوجه چه طرف‌هایی است؟ آیا هدف از ارائه اینگونه طرح‌ها، سخت کردن بازگشت کامل همه طرف‌ها به برجام است؟ آیا چنین طرح‌هایی پیش از آنکه بخواهد توافق‌های احتمالی ایران با جامعه جهانی را ممنوع کند، به مخالفت با هرگونه گفت‌وگو نظر دارد؟ پرسش آخر اینکه آیا هدف از ارائه چنین طرح‌هایی ناکام کردن دولت کنونی در اقدام‌هایش برای ایجاد تعامل با جامعه جهانی است؟ و یا اصولاً مسدود کردن هرگونه تعامل حتی از سوی دولت آینده است که در انتخابات 1400 بر مسند قدرت اجرایی کشور خواهد نشست؟ پاسخ به پرسش‌های بالا هرچه باشد، واقعیت این است که کاهش تنش در روابط خارجی ایران همچنان دور از دسترس می‌نماید.


پاداش یک عمر بندگی خدا

حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:


در عمر ۳۲ ساله رهبری رهبر معظم انقلاب بودند شخصیت‌های مختلفی که از جهات نظری و عملی نزدیک به سلوک این شخصیت الهی عمل می‌کردند و همه ما از آن چهره ها، خاطرات به یادماندنی در ذهن داریم، اما به یقین می‌توان گفت در میان همه این افراد، دو شخصیت در طول حیات پر برکت خود ثابت کردند با وجود آنکه در حوزه فعالیت خود سرآمد روزگار خویش بودند، جز خدا و مسیری که رهبری معظم انقلاب در آن طی طریق می‌کردند هیچ مسیری را نپیمودند که از قضا سرنوشت هر دو این بزرگواران در دی ماه به هم پیوند خورد و با کوچ الهی خود غم بزرگی را بر دل‌ها نشاندند.

شهید سرافراز اسلام حاج قاسم سلیمانی شخصیتی بود که در کسوت یک فرمانده متبحر به فنون نظامی در عین برخورداری به همه آنچه جزو الزامات دانشی یک فرد نظامی در مقام فرماندهی است، آنچنان ارتباطی با خالق خویش برقرار کرده بود که جز خدا و تبعیت از ولی خدا که سکان هدایت این انقلاب را برعهده گرفته، هیچ چیز و هیچ کس نمی‌توانست او را در مسیری که می‌پیمود ناامید کند.

مواجهه سیدالشهدای مقاومت با پدیده‌های سیاسی و غیرسیاسی آنگونه بود که رهبر حکیم ما نقشه آن را ترسیم کرده و بر اساس آن حرکت می‌کردند. مواجهه هوشمندانه و حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب در طول رهبری ۳۲ ساله در جنگ همه جانبه با دشمن، به اعتراف دوست و دشمن، موقعیت ایران اسلامی را در عرصه منطقه‌ای و جهانی ارتقا داده و با افزایش توان بازدارندگی نظام اسلامی، حربه‌های دشمن عنود را یکی پس از دیگری خنثی و دشمن را در مواجهه با انقلاب اسلامی با بحران استراتژی مواجه ساخته است و کیست که نداند شهید سلیمانی سهم بسزایی در پیاده سازی این مواجهه و استراتژی داشته است. شهید سلیمانی در طول سه دهه فرماندهی در سپاه قدس به‌ویژه از سال ۲۰۱۱ تازمان شهادتشان که امریکا به‌دنبال تغییر معادلات منطقه غرب آسیا بود و به ظن باطلش «ایجاد خاورمیانه جدید» بود، همواره محاسبات دشمن را با هوشمندی و اقدام به موقع و سریع خود تغییر می‌دادند و کلید این تغییر محاسبه، راهبرد مقاومتی بود که متاثر از راهبرد کلان رهبر انقلاب صورت می‌گرفت. چراکه این شهید عزیز به درستی کلام امام خویش را فهم کرده بود. آنجا که ایشان فرمودند: «گزینه قطعی ملت ایران در مواجهه با دشمن، مقاومت در همه زمینه‌هاست. چراکه مذاکره با دولت کنونی امریکا سمّ مضاعف است. البته جنگی نخواهد شد بلکه برخورد، برخورد اراده هاست و در این زمینه، اراده ملت ایران و نظام اسلامی قوی‌تر از دشمن است و به فضل الهی پیروز خواهیم شد».

شهید سلیمانی با هشت سال مقاومت جانانه و ایستادگی در برابر نیروهای تکفیری در خدمت امریکا و رژیم صهیونیستی در عراق و سوریه نشان داد که راهبرد مقاومت و اراده‌ای که رهبر انقلاب در مواجهه با دشمن بر او تأکید دارند، با گوشت و پوست حاج قاسم عجین شده و این شهید عزیز از عمق وجود این راهبرد را درک کرده و بدان اعتقاد دارد.

ایستادگی ایران در برابر استکبار بیش از آنکه یک مسئله سیاسی صرف باشد، یک اصل ایدئولوژیک راهبردی در نظام جمهوری اسلامی است. اصلی که برگرفته از محکمات قرآنی و بینات سیره نبوی و علوی است. استعلا و علوطلبی فرعون گونه امریکا در مواجهه با دیگر ملت‌ها و تجاوزات پی در پی جنگ طلبان امریکایی به نقاط مختلف دنیا نمونه‌ای امروزی از همان نظام مستکبر فرعونی- قارونی است که یک سلطه‌گر در آرزوی تسلط بر همه دنیاست. در برابر این نظام ظالمانه، حرف ایران این است که نه ظلم می‌کنیم و نه زیر بار ظلم می‌رویم. آنچه حاج قاسم شهید ما در منطقه به خصوص از زمان دفع تجاوز رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه تاکنون در قطع ید جبهه استکبار و متجاوز امریکایی در منطقه انجام داده است، بر گرفته از اصل ایدئولوژیک راهبردی مبارزه با استکبار بوده است. منطق حاج قاسم همچون منطق رهبر انقلاب عدم اعتماد به دشمن بود. ایشان مکرر به طرف عراقی گوشزد می‌کرد که این دشمن عنود که خود خالق داعش در منطقه بوده نمی‌تواند در خط مبارزه با این گروه منحرف و تروریست باشد و به چنین دشمنی هیچ‌گاه نباید اعتماد کرد که گذر زمان این نگاه امام خامنه‌ای و سرباز او حاج قاسم را اثبات کرد.

توکل بر خدا، اعتماد به وعده الهی و اعتماد به نفس در رفتار و عمل شهید سلیمانی موج می‌زد. شهید سلیمانی مصداق بارز اعتقاد به این آیه شریفه از سوره حضرت محمد (ص) «ذلِک بِاَنَّ اللهَ مَولَی الَّذینَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکافِرینَ لا مَولی لَهُم»؛ خدا یار و مولای مومنان است و کافران هیچ مولا و یاور و یاری ندارند، بودند و همین ایمان و اعتقاد بود که شاهد پیروزی خیره کننده جریان مقاومت در سوریه و عراق و پایان حکومت داعشی بودیم که از امریکا گرفته تا رژیم صهیونیستی و سعودی از این گروه تروریستی حمایت می‌کردند. شهید سلیمانی عاری از هرگونه ترس در مواجهه با دشمن در معرکه نبرد بود و این جملات امیرالمومنین (ع) در خطبه ۱۱ و سفارش حضرت به فرزندش را با همه وجود در خود پرورش داده بود. آنگاه که امیرالمومنین علی (ع) در جنگ جمل زمانی که پرچم فرماندهی را در دست محمد بن حنفیه می‌داد، تأکید فرمودند: تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَی نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَی الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ کوه‌ها فرو ریزند ولی تو همچنان استوار باش. دندان غیرت و حمیّت بفشار و بر قلّه‌های عزم و اراده گام بردار. جمجمه خویش را به خدا وام ده و گامهایت را محکم بر زمین کوب. پایانه دشمن را زیر نظر گیر و دیدگانت را بر برق شمشیر خیره مساز، و بدان که پیروزی از سوی خداست. شهید سلیمانی آنچه امیر المومنین (ع) در جنگ جمل به فرزندشان سفارش کرده بودند را در غوطه شرقی، حلب، خان طومان، بوکمال و نقطه نقطه سرزمین تحت اشغال تروریست‌ها در سوریه و عراق به کار بستند و دوست و دشمن شهادت می‌دهند که حاج قاسم ما جمجمه خود را به خدا وام داده بودند که اگر چنین نبود نباید وی به دست شقی‌ترین دشمن یعنی امریکا به شهادت برسند.

شهید سلیمانی پاداش خلوص نیت، تبعیت پذیری و سر سپردگی محض خود به اسلام، انقلاب و ولایت فقیه را پس از یک عمر مجاهدت، با عزتی که خدا به او داد، سرانجام گرفت. آنچنان که رهبر عزیزمان بلندترین الفاظ را برای این شهید به‌کار برد و تنها سیره او و زندگی مبارزاتی‌اش را شایسته مکتب داشتن دانست. اگر شهید سلیمانی توانست در کسوت یک نظامی، با خودساختگی و بندگی خدا، محبوب قلوب یک جهان شود و در پایان عمر سراسر برکت خود اشک را بر گونه‌های رهبرش بنشاند و او را سزاوار شایسته‌ترین القاب کند، خود ساختگی، بینش عمیق، ولایت پذیری، بندگی خاص خدا و صدها ویژگی دیگر که همگی در وجود این عالم ربانی علامه آیت‌الله مصباح یزدی جمع شده بود، چنان شخصیتی از او ساخته بود که ولی خدا رهبر عزیز انقلاب وی را مطهری زمان لقب داده و اندیشه‌های او را راهگشا برای نسل‌های آینده بداند و با تمام محدودیت‌های کرونایی، بر پیکر مطهر او نه در یک مراسم رسمی بلکه در بیت خود نماز اقامه کند. اینگونه رفتارها نشان از پاکی طینت و درستی مسیری است که این دو عزیز در طول حیات پر برکت خویش داشته‌اند و طبیعی است که بالاترین پاداش این دنیا رضایت نایب امام زمان و پاداش اخروی آن عند ربهم یرزقون خواهد بود.