کد خبر 1167859
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۹ - ۲۲:۴۸

ما باید نفوذ پول را در سیاست خود کاهش دهیم: هر سیستمی بر اساس «یک دلار یک رای» به جای «یک شخص یک رای» مستعد عوام فریبی پوپولیستی است.

به گزارش مشرق، حمله به ساختمان کنگره آمریکا از سوی طرفداران پرزیدنت دونالد ترامپ که به تحریک خود او انجام گرفت، نتیجه قابل پیش بینی یورش چهار ساله او به نهادهای دمکراتیک بود که با کمک و تشویق جماعت زیادی در حزب جمهوریخواه انجام شد. و هیچ کس نمی تواند بگوید که ترامپ به ما هشدار نداده بود: او خود را متعهد به یک انتقال قدرت مسالمت آمیز نکرده بود. عده زیادی که از کاهش مالیات ها برای شرکت ها و ثروتمندان، وارونه کردن مقررات زیست محیطی و نصب قضات مهربان با کسب و کارها که می دانستند  در حال معامله با شیطان هستند منتفع می شدند. آنها یا معتقد بودند که می توانند نیروهای افراطی را که ترامپ آنها را آزاد کرده کنترل کنند یا اهمیتی به این کار نمی دادند.

بیشتر بخوانید:

آمریکا از این نقطه به  کجا می رود؟ آیا ترامپ لغزشی گذراست یا نشانه ای از یک بیماری ملی عمیق تر؟ آیا به ایالات متحده می توان اعتماد کرد؟ چهار سال دیگر آیا قدرت هایی که ترامپ را برکشیده بودند و حزبی که یکپارچه از او حمایت می کرد، دوباره پیروزی خواهند شد؟ برای جلوگیری از چنین نتیجه ای چه می توان کرد؟

ترامپ محصول نیروهای متعددی است. برای اولین بار در طول ربع قرن حزب جمهوریخواه فهمیده بود که تنها با پذیرش معیارهای غیردمکراتیک (از جمله سرکوب آرا و دستکاری در منطقه بندی حوزه های رای گیری) و متحدین غیردمکراتیک از جمله بنیادگرایان مذهبی، برتری طلبان سفیدپوست و پوپولیست های ملی، می تواند منافع نخبگان کسب و کارها را نمایندگی کند.

البته پوپولیسم متضمن سیاست هایی بود که برای نخبگان کسب و کار قابل قبول بود. اما بسیاری از رهبران کسب و کارها چندین دهه را صرف کسب مهارت های لازم برای فریب جامعه کرده بودند. شرکت های بزرگ دخانیات با هدف رد تاثیرات مخرب محصولاتشان بر سلامتی انسان، با سخاوتمندی پول زیادی را خرج وکیل ها و علم قلابی کرده بود. شرکت های بزرگ نفتی نیز به همین ترتیب نقش سوخت های فسیلی را در تغییرات اقلیمی انکار می کند. آنها متوجه شدند که ترامپ همان کسی است که به وی نیاز دارند.

از طرفی پیشرفت های صورت گرفته در فناوری، ابزاری را برای انتشار سریع اطلاعات نادرست و غلط فراهم کرد و سیستم سیاسی آمریکا که پول سیطره زیادی بر آن دارد، اجازه داد غول های در حال ظهور فناوری از قید پاسخگویی رها شوند. این سیستم سیاسی یک کار دیگر هم انجام داد: مجموعه ای از سیاست ها را تدوین کرد (که گاهی اوقات که  از آن تحت عنوان نئولیبرالیسم نام برده می شود) که درآمد های گسترده و سود سرمایه را به سمت کسانی که در راس قرار داشتند هدایت می کرد، اما جز آنها هر چیز دیگر در هر جای دیگر در حالت رکود باقی می گذاشت. چیزی نگذشت که افت امید به زندگی و گسترش نابرابری ها در حوزه سلامت، به مشخصه یک کشور پیشتاز در دستاوردهای علمی  تبدیل شد.

این گزاره نئولیبرال که ثروت و سود درآمد می تواند به کسانی که در پایین سرازیر شود، از اساس جعلی و بی پایه بود. همراه با این تغییرات ساختاری گسترده، صنایع در بخش های بزرگی از کشور نابود شدند و کسانی که پشت سر این روند جا مانده بودند، به حال خودشان رها شدند. همانطور که در کتاب های خودم «بهای نابرابری» و «مردم، قدرت و سود» هشدار داده ام، این آمیزه کشنده فرصتی بادآورده را برای یک عوامفریب بالقوه به وجود آورده بود.

همانطور که مکرر دیده ایم، روح بنگاه داری آمریکایی در کنار نبود موانع اخلاقی، زمینه مساعدی را برای تولید انبوه شارلاتان ها، سوء استفاده گران و عوامفریبان بالقوه فراهم می کند. ترامپ این جامعه ستیز مجنون خودشیفته که هیچ درکی از اقتصاد یا لزوم احترام به دمکراسی ندارد، مردی بود که در لحظه مناسب از راه رسید.

وظیفه فوری برکنار کردن تهدیدی است که ترامپ همچنان متوجه آمریکا کرده است. مجلس نمایندگان باید همین حالا او را استیضاح کند و سنا کمی بعدتر با تایید این کار، راه او برای دستیابی دوباره به یک پست فدرال سد کند. در  نشان دادن اینکه هیچ کس حتی رئیس جمهور فراتر از قانون نیست، نفع جمهوریخواهان نیز کمتر از دمکرات ها نخواهد بود. همه باید الزام انتخابات محترمانه و تضمین انتقال مسالمت آمیز قدرت را درک کنند.

ولی تا وقتی که به مشکلات بنیادین آمریکا پرداخته نشده ما نباید با خیال راحت به خواب رویم. در این فرایند چالش های فراوان و بزرگ تر دیگری نیز نقش دارند. ما بابت آسیب بزرگی که شبکه های اجتماعی می توانند موجب شوند، از تحریک خشونت ها و ترویج نفرت نژادی و مذهبی تا دستکاری سیاسی، باید آزادی بیان را با پاسخگویی همراه کنیم.

ایالات متحده و سایر کشورها مدت هاست که محدودیت هایی را برای سایر اشکال بیان به منظور انعکاس نگرانی های اجتماعی بزرگ تر در نظر گرفته اند؛ مواردی نظیر اینکه کسی نباید در یک مکان شلوغ تیراندازی کند، در پورنوگرافی کودکان دست داشته باشد یا  مرتکب تهمت و افترا شود. درست است که برخی از رژیم های اقتدارگرا این محدودیت ها را زیر پا می گذارند و آزادی های بنیادین را به مخاطره می اندازند، اما رژیم های اقتدارگرا همیشه توجیهاتی برای انجام کاری که میل دارند انجام دهند پیدا خواهند کرد، فارغ از اینکه دولت های دمکراتیک چه می کنند.

ما آمریکاییان باید سیستم سیاسی خود را اصلاح کنیم، هم برای تضمین حق بنیادین رای دادن و هم نمایندگی دمکراتیک. همچنین ما به یک قانون جدید درمورد حقوق رای دادن نیاز داریم. قانون قدیمی که مصوب ۱۹۶۵ است با هدف گیری «جنوب» تهیه شده بود که در آن آفریقایی- آمریکاییان محروم از حقوق خود، تا پایان دوران بازسازی بعد از جنگ داخلی، نخبگان سفیدپوست را قادر می ساختند تا در قدرت بمانند. اما اکنون رویه های غیردمکراتیکی در سراسر کشور مشاهده می شود.

همچنین ما باید نفوذ پول را در سیاست خود کاهش دهیم: هیچ سیستم نظارتی نمی تواند در جامعه ای چون آمریکا که چنین نابرابری شدیدی در آن حاکم است کارآمد باشد. و هر سیستمی بر اساس «یک دلار یک رای» به جای «یک شخص یک رای» مستعد عوام فریبی پوپولیستی است. اصولا چنین سیستمی چگونه می تواند در خدمت منافع کشور در کلیت خود باشد؟

سرانجام اینکه ما باید ابعاد متعدد نابرابری را مورد توجه قرار دهیم. مشاهده تفاوت های شدید بین کیفیت درمان  شورشیان سفیدپوستی که به ساختان کنگره یورش بردند با معترضان مسالمت جوی جنبش جان سیاهان مهم است در تابستان گذشته، یک بار دیگر شدت نابرابری نژادی موجود در آمریکا را به مردم سراسر جهان نشان داد.

بعلاوه اینکه همه گیری کووید۱۹ اهمیت نابرابری های اقتصادی و درمانی کشور را برجسته کرده است و همانطور که مکررا گفته ام تغییرات کوچک در سیستم برای کاستن از حجم عظیم نابرابری نهادینه شده در کشور کفایت نمی کند.

نحوه واکنش آمریکا به حمله به کنگره، از جهات مختلف نشان خواهد داد که کشور رو به کدام سو می رود. اگر ما ترامپ را مجبور به پاسخگویی نکنیم، همچنین راه دشوار اصلاحات اقتصادی و سیاسی را برای حل مشکلات بنیادینی که ما را به ریاست جمهوری زهرآگین او رسانده آغاز نکنیم، در این صورت امیدی برای رسیدن به روزی روشن تر وجود دارد. خوشبختانه جو بایدن روز ۲۰ ژانویه ریاست جمهوری را در دست خواهد گرفت. اما فائق آمدن بر چالش های دیرینه ای که فراروی آمریکا قرار گرفته، به تلاش بیشتر از یک نفر  - و بیشتر از یک دوره ریاست جمهوری- نیاز دارد.

نویسنده: جوزف استیگلیتز (Joseph E. Stiglitz) برنده جایزه نوبل اقتصاد و استاد دانشگاه کلمبیا

منبع: https://b۲n.ir/۹۷۹۹۹۵

منبع: فارس