به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:
مهدی معتمدیمهر که مدتهاست با حزب کارگزاران همکاری میکند، در ارگان مطبوعاتی این حزب و در یادداشتی با عنوان «قابلیت ترمیمگری» نوشت: فراتر از جهتگیریهای سیاسی و داوریهای اقتصادی و حتی اخلاقی، به نظر میرسد که تعادل اجتماعی جاری در آمریکا، عاملی اساسی و ارزشمند است که در نهایت، پایداری سیاسی و ثبات اجتماعی آن را تضمین میکند.
انتخابات اخیر آمریکا به مردم جهان آموخت: «دموکراسی بحران دارد اما بنبست ندارد.» جامعه آمریکا به جهت پذیرش بنیادین «آزادی» و رعایت قواعد زیست دمکراتیک، اگرچه ممکن است براساس شاخصهای عدالت اجتماعی و وجود برخی شکافهای گسترده نژادی و تبعیضات اقتصادی و سیاسی، «جامعهای عادلانه» ارزیابی نشود، اما بیتردید، جامعهای «متوازن» و «متعادل» به حساب میآید و از همین روست که در طول دو قرن گذشته، همواره از پس بحرانهای کلان ساختاری برآمده و بر انواع صورتبندیهای «افراطیگری» غلبه کرده است.
وی میافزاید: پایداری و ثبات سیاسی (stability) و دوام اجتماعی دیرپا در آمریکا که امکان و ضرورت هرگونه براندازی و انقلاب ساختارشکنانه را منتفی کرده است، مرهون تعادل اجتماعی نیروهای سیاسی آن جامعه است.
انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا نشان داد که «دموکراسی» و «آزادی» از چه ظرفیت عظیم و موثری در راستای زیست مسالمتآمیز سیاسی، ممانعت از خشونتهای اجتماعی و مهارهرج و مرجهای سیاسی برخوردارند. در کشوری که میلیونها نفر مسلح وجود دارد و در فضای شدیدترین تخاصمات و حتی خشونتهای کلامی طرفداران دو کاندیدا، اتفاقاتی مشابه وقایع خونبار و خشونتآمیزی که در پس هر انتخابات دوقطبی در کشورهای توسعه نایافته متداول است، پدید نمیآید. شاید بتوان چنین نتیجهگیری کرد که خشونتهای سیاسی و اجتماعی، پیامدهای ساختارهای خودکامه و غیردمکراتیکاند و علیالاصول، مردم سهم تعیینکنندهای در این سنخ رخدادهای سهمگین اجتماعی ندارند.
این یادداشت پرمغالطه در حالی منتشر میشود که اولا سیاستمداران بسیاری در آمریکا و اروپا از آشفتگی و بیثباتی بیسابقه در آمریکا سخن میگویند و جامعه آمریکا را به شدت قطبی شده و حتی در معرض از هم گسیختگی میبینند. چنان که به عنوان مثال، باراک اوباما دو مورد طی دوبار ناراحتی تأکید کرد که «آمریکا به شدت از هم گسیخته شده است.» مشابه همین تعبیر را بایدن مطرح کرد. جان برنان، رئیس سابق سیا هم گفته که دورنمای آینده روزهای بسیار خطرناکی برای آمریکا از نقطه نظر امنیت ملی و تشدید خشونت و درگیری در جامعه قطبی شده است.» همچنین فارین پالیسی نوشت «زمانی به هویت مشترک در ایالات متحده افتخار میکردیم و تجزیه دور از ذهن به نظر میرسید اما اکنون جنگ داخلی دوباره و تجزیه، در کمین آمریکاست.
ثانیا اگر آمریکا به نظر عضو گروهک نهضت آزادی به مرحله براندازی نرسیده، علت آن است که در آنجا گروهکهای وطنفروش و وابستهای مانند نهضت آزادی، امکان کمترین فعالیتی نداشتهاند. ضمن این که در آنجا با وجود ادعای تقلب، «ترامپ دیوانه» این قدر فهم و شعور داشته که مانند میرحسین موسوی و خاتمی و... دعوت به آشوب خیابانی و جنایت و به هم زدن نظم عمومی و قفل کردن همه امور نکند. به عبارت دیگر ترامپ با همه خیانتها و رذالتهایش، حاضر نشده (یا نتوانسته) به اندازه سران فتنه، به مملکت خود خیانت کند. یعنی میتوان نتیجه گرفت که اگر آمریکا، عناصری شبیه نهضت آزادی یا موسوی و خاتمی و برخی افراطیون مدعی اصلاحات را داشت، قطعا تاکنون چند بار در کام جنگ خیابانی زودرس و سرنگونی نظام سیاسی پیشرفته بود.