افزایش هزینه های جاری را به درآمدهای ناپایدار نفتی و استقراض و فروش دارایی گره زده است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


۴۲ ساله شدیم؛ حکمت متعالیه انقلاب

محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- انقلاب اسلامی چرا اتفاق افتاد؟ چه قدر عمق داشت؟ درباره آن چگونه باید قضاوت کرد؟ انقلاب اسلامی، از یک منظر قیام علیه خودکامگی رژیم منحط پهلوی بود. مسعود بهنود از همکاران نشریات قبل از انقلاب (همکار بعدی نشریات زنجیره‌ای مدعی اصلاحات و سپس شبکه دولتی بی‌بی‌سی)، سال ۸۲ در گفت‌ وگو با قاصدک آنلاین (نشریه دانشجویی در تورنتو) درباره وضعیت رژیم پهلوی در اوج درآمدهای نفتی گفت

«اصلاً نوع گفتمان در زمان شاه جور دیگری بود. طوری که حتی در جمع چند نفره هم، کسی کمتر از اعلیحضرت نمی‌گفت، نوشتن که هیچ. از نخست وزیر و وزرا هم حتی نمی‌شد انتقاد کرد. هویدا هر سال که شاه به سن موریس برای اسکی می‌رفت، سردبیرها را می‌خواست و می‌گفت شاه

دو ماهی می‌خواهند استراحت کنند و خسته شده‌اند. اگر جوادیه، آب و یا بم، نان ندارد، همیشه نداشته‌اند. در این دو ماه هیچ خبر منفی ننویسید. هویدا می‌گفت ‌اشکالی ندارد مردم حتی ۴۰ هزار تا از روزنامه شما را نخرند، پولش را می‌دهیم. بعد از انقلاب حتی در بدترین دوران مطبوعات، موقعی که ماها مخفی شده بودیم، سانسور این ‌طوری نشد، یعنی به این‌ ترتیب که نماینده ساواک بیاید بغل دست من، تیتر بخواند...».

۲- ریچارد کاتم استاد دانشگاه پیتسبورگ، از ماموران معروف سیا در ایران بوده است. او نیمه نخست دهه ۱۹۵۰، گرداننده تیم عملیات  سیا در ایران و از همکاران شبکه بدامن (شبکه مسئول جنگ روانی علیه نهضت ملی شدن) نفت بود. جان والر رئیس وقت ایستگاه سیا در ایران می‌گوید «ریچارد کاتم از افسران ویژه من بود.» کاتم در کتاب «ایالات متحده آمریکا، ایران و جنگ سرد»، ضمن رد ناگهانی و هیجانی بودن انقلاب اسلامی می ‌نویسد: «نهضت [امام] خمینی به‌ طور ناگهانی و سحرآمیز در ظرف چند ماه به وجود نیامد و سر بلند نکرد؛ ریشه‌هایش عمیقاً در گذشته ایران قرار دارد و به گذشته‌ای دور باز می‌گردد. واضح‌تر بگوییم: این جنبش، تداوم نهضتی برای دگرگونی بنیادین بود که بیشتر از یک قرن قبل نضج گرفته بود».

۳- ریچارد نیکسون، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ که به ابقای دیکتاتوری پهلوی انجامید، به عنوان معاون رئیس جمهور آمریکا به تهران سفر کرد. این سفر با اعتراض دانشجویان همراه بود و به شهادت ۳ دانشجو انجامید. او که در فاصله سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ به ریاست جمهوری رسید، در کتاب «۱۹۹۹، پیروزی بدون جنگ» درباره ماهیت انقلاب اسلامی می‌نویسد: ‏«انقلاب ایران درظاهر جنبه ضد استبدادی داشت، اما در واقع، انقلابی علیه مدرنیته و ارزش‌های غربی بود. انقلاب همان قدر که از سرمایه‌‏داری تنفر داشت، از کمونیسم متنفّر بود. هر دو را دو روی سکه مادی‌گرایی می‌دید. جوانان از انقلاب حمایت کردند، نه برای اینکه خواهان آزادی، شغل، مسکن و لباس بهتر بودند؛ انقلاب کردند چون چیزی را می‌ خواستند تا به آن بیش از مادی‌گرایی معتقد باشند. مردم ایران، همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود... جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشه‌ها را ارائه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند».

۴- سایت ضد انقلابی «گویا نیوز» ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ خاطره‌ای را از کریم سنجابی (از سران جبهه ملی و وزیر خارجه دولت موقت بازرگان) منتشر کرد: «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به سنجابی گله‌مند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی در پاسخ با پوزخندی جواب می‌دهد که ما نه تنها در بهترین شرایط هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابان‌ها آن هم کمتر از ۵۰ نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیت‌الله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود می‌کشاند... این، واقعیتی تلخ است». چهار روز قبل از این اعتراف، فرخ نگهدار (رئیس گروهک فدائیان خلق) به سایت میهن گفته بود «من از وقایع ۱۵ خرداد ۴۲ فهمیدم آیت‌الله خمینی نفوذ فوق‌العاده در کشور دارد و تکیه او بر مردم و توده‌ های تهیدست است و اتکایی به منابع خارجی ندارد؛ در مقابل شاه که تکیه‌گاه مردمی نداشت و قدرت او ناشی از حمایت خارجی بود... سال ۱۳۴۹ در اطراف دهات بین قم و کاشان همراه دوستم احمد اشرف سفر می ‌کردیم و می‌دیدم در خانه روستائیان هم عکس آقای خمینی روی دیوار بود و سخنش اعتبار داشت... من کاملاً عنوان «امام» را برای او انتظار داشتم. او سد بزرگ و شکست‌ناپذیر شاه را شکست. این ایجاب می‌کرد نامی مانند رهبر و پیشوا و امام برای او انتخاب شود... ارزیابی مسعود رجوی نادرست بود. ما نیروی سازماندهی و مقاومت در برابر انقلاب را نداشتیم. ما نفهمیدیم که نباید در مقابل استقرار نظام ایستاد».

۵- انقلاب اسلامی با وجود همه خباثت‌ها و نیرنگ‌های دشمنان، ۴۲ ساله شد و حال آن که مستکبران در این مدت، مطابق تدارکات و توطئه‌های خود،  سالی چند بار  گفتند جمهوری اسلامی، ظرف چند هفته تا چند ماه دیگر سقوط می‌کند. انقلاب اسلامی با عزت ماند، در حالی که هفت رئیس جمهور آمریکا و دیکتاتور جنایتکار عراق گم و گور شدند؛ استکبار شوروی فرو پاشید و استکبار آمریکا دو پاره شده و در منطقه غرب آسیا تحقیر می‌شود. به یقین می‌توان گفت اگر انقلاب اسلامی، ترمز یاغی‌گری‌های آمریکا را نمی‌کشید و پروژه‌های پیاپی آنها را که یکی قلمش هزینه ۷ هزار میلیارد دلاری در جنگ‌های اخیر است، بر باد نمی‌داد، آمریکا با مصیبت های بی سابقه سالیان اخیر دست به گریبان نمی شد. ماندگاری انقلاب و قوی‌تر شدن آن در مقابل ضعف روز افزون دشمنان، یک معیار مهم برای قضاوت است. اقتدار جمهوری اسلامی، بر نارضایتی مستکبران افزوده و همین، سند دیگری بر درستی مسیر نهضت است.

۶- دوام انقلاب با وجود شدت و کثرت دشمنی‌ها، به معجزه شبیه است و از «حکمت متعالیه» ای حکایت می‌کند که بر رویکرد آن حاکم است. این حکمت را امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) بنا گذاشت و امام خامنه‌ای (حفظه الله تعالی) رفعت بخشید. اوایل دی۱۳۹۸ نشریه فارین پالیسی در گفت‌وگو با رئول مارک گرکت افسر سابق سیا، از او پرسید «رهبر ایران چگونه ترامپ را شکست داد؟». گرکت در پاسخ، با وجود عقده‌گشایی، اذعان کرد «من می‌توانم بر مبنای مستندات آماری بگویم که رهبر ایران قطعا برتر از ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد». گرکت سپس از «۳۰ سال رهبری هوشمندانه» آیت‌الله خامنه‌ای یاد کرد و گفت؛ «بدون شک، او قهرمانی جدی و موفق‌ترین رهبر خاورمیانه از جنگ ‌جهانی دوم به این طرف است. او فوق‌العاده باهوش و از مهارت‌های ممتاز و استعدادهای عالی برخوردار است». همچنین پس از سفر آبه شینزو نخست وزیر ژاپن به تهران که حامل پیام ترامپ بود و پاسخ حکیمانه رهبر انقلاب به وی، دیوید ایگنیشس در واشنگتن پست نوشت: «آبه شینزو در ایران بود تا پیام ترامپ را به رهبر ایران بدهد. اما آیت‌الله خامنه‌ای درخواست ترامپ را رد کرد... صدای رهبر معظم ایران را نمی‌توانستیم شفاف‌تر از این بشنویم. در صدای او می‌توان بازتاب این عبارت آیت‌الله خمینی را شنید که گفت آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. ایران، اعتماد به نفس قابل توجهی دارد».

۷- شبکه عملیات روانی دشمن و بازی‌خوردگان آن، انقلاب را عقیم و ناکام وانمود می‌کنند و حال آن که انقلاب در کنار ریزش‌ها، نسل به نسل و نو به نو، میوه‌های بی‌نظیر داده و سرآمد آن، پرورش انسان‌هایی پاکیزه و توانمند در تراز شهیدان سلیمانی و شهریاری و فخری‌زاده و انبوهی از نخبگان گمنام و خدمتگزار است. ایران در طول تاریخ ، کجا سردار گره‌گشایی مانند حاج قاسم سلیمانی و همسنگران او را به خود دیده بود؟ بله ریزش‌ها و انحراف و خیانت برخی همراهان هم بوده، اما با رویش‌ها و موفقیت ها قابل قیاس نیست. در یک مسابقه، معمولا نگاه «درس‌آموز» به پیشتازان است و اگر نگاهی به جاماندگان و عقب‌افتادگان و درجازدگان هم بشود، صرفا «عبرت‌آموزی» است. سقوط‌کردگان نمی‌توانند الگو باشند یا مایه ناامیدی شوند؛ مادام که چشمه خدمات و توفیقات خدمتگزاران -تا سر حد جان فشانی- در جوشش است. انقلاب اسلامی، پیشتازان پیشرو بسیاری دارد که صادقانه برعهد نخستین وفادار مانده‌اند، و دیگرانی که ولو زمانی پیش آمدند، به علل مختلف عقبگرد زده و یا در مسیرهای انحرافی افتاده‌اند. انقلاب را با ریزش‌ها و لغزش‌ها و انحراف‌ها نمی‌سنجند. این افراد هستند که با سنجه انقلاب سنجیده می‌شوند. انقلاب اسلامی، آن قدر انسان تربیت یافته و به ترازهای بالا رسیده دارد که بتوان بر سلامت و اتقان و پیش‌روندگی مستمرش با وجود همه موانع معارض یقین کرد.

۸- بعضی سیاستمداران و سیاست‌بازان، بی‌آنکه زحمتی کشیده و خدمتی کرده باشند و در حالی که خود یا اطرافیان‌شان سرگرم کام‌جویی بوده‌اند، نق می‌زنند؛ «چهل سال انقلابی بودن بس است! چهل سال است می‌گویید در شرایط حساس کنونی و دیگر کافی است».

 اما رادمردانی هم هستند که بدون نامجویی و هیاهو، بار مسئولیت‌های بزرگ را در برابر دشوارترین بحران‌ها بر دوش کشیده‌اند و با این وجود، با نشاط  تمام می‌گویند تازه رسیده‌ایم به آغاز رسالتی بزرگ. صحنه معروفی است که از شهید سلیمانی می‌خواهند  پشت صندلی بلندتر (صندلی ریاست) بنشیند و او صندلی را پس می‌زند. او سپس در حین جلسه، درباره اقتضائات گام دوم انقلاب می‌گوید «سرِ دفاع از انقلاب، ما تازه رسیدیم به نقطه شروع. علمای ما می‌فرمایند چهل سالگی، در واقع دوره‌ای بوده که پیامبران به نبوت می‌رسیدند. انقلاب ما تازه به نبوت خودش رسیده، شروع ولایت و کارش است. خیلی آمادگی می‌خواهد و این آمادگی باید تا لحظه ظهور و برقراری حکومت امام عصر(عج) ادامه پیدا کند».

۹- این سرمایه اطمینان و نشاط از کجا می‌آید که خستگی و فشلی و انفعال را می‌تاراند؟ ثبات قدم، از نصرت دین خداوند برمی‌خیزد؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ». و آرامش و ثبات روحی در تندباد معارضه‌ها، ره‌آورد بیعت صادقانه با ولی خداست. همراهان پیامبر (ص) در سفر حج، در حالی که توسط مشرکان محاصره شده بودند و بیم جنگ و نابودی می‌رفت، پیمان بستند تا پای جان از رسول خدا (ص) تبعیت کنند. این تصمیم صادقانه، بشارت آرامش و اطمینان و پیروزی بزرگ (فتح مکه) را به ارمغان آورد: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهًْ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَهًْ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا وَمَغَانِمَ کَثِیرهًْ یَأْخُذُونَهَا وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا». فتح بزرگ مکه، پیامد آن عهد مؤمنانه در روز خطر بود.

چرا تورم مهار نشد؟

سعید لیلاز در روزنامه ایران نوشت:

تورم دراقتصاد ایران ازاواخر دهه ۴۰ شمسی به یک پدیده و بیماری مزمن تبدیل شد. مزمن شدن تورم درایران به دوره‌ای بازمی‌گردد که دردهه ۴۰ دلارهای نفتی وارد اقتصاد کشور شد و برای جذب آن معادلش ریال چاپ شد. همان معضلی که از آن با نام بیماری هلندی یاد می‌شود. پس‌از دهه ۵۰ شمسی و اوایل انقلاب اسلامی یعنی حدود ۱۵ سال پس‌از برنامه سوم توسعه که با اصلاحات ارضی نیز همزمان بود، حجم دولت آنقدر بزرگ شد که برای تأمین هزینه‌های خود باید میان تزریق دلارهای نفتی به اقتصاد یا استقراض از بانک مرکزی یکی را انتخاب می‌کرد. بنابراین دراین دوره بزرگی اندازه و وظایفی که برعهده دولت گذاشته شد، به‌عنوان یکی از عوامل مهم تورم درکشور شناخته می‌شود. در حدود ۷ سال گذشته نیز با وجودی که دولت به میزان زیادی استقراض از بانک مرکزی را کاهش داده است، اما پدیده دیگری به‌نام فساد در شبکه بانکی که قیمت تمام شده پول درآن از قیمت فروش پول بیشتر است، محرک جدیدی برای رشد نرخ تورم بوده که تا سال گذشته سهم بالایی در تورم زایی داشته است چرا که شبکه بانکی برای ترازکردن صورت‌های مالی خود به اضافه برداشت از بانک مرکزی روی می‌آورند و موجب چاپ بیشتر پول می‌شوند. مشکلی که با وجود مقابله جدی با آن همچنان وجود دارد.

برهمین اساس با توجه به مزمن بودن تورم دراقتصاد ایران، در تمام ۵۰ سال گذشته تنها در چهار سال شامل ۱۳۶۴، ۱۳۶۹، ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ شاهد تورم تک رقمی بوده‌ایم و درمابقی سال‌ها نرخ تورم دراقتصاد دورقمی بوده و تا ۵۰ درصد در سال ۱۳۷۴ هم افزایش یافته است.

درسال‌های ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ در دولت یازدهم که تورم درکشور تک رقمی شد، این مهم از طریق افزایش عرضه کل رخ داد و موجب شد تا تورم مهار شود. در این سال‌ها عرضه کل به‌صورت عمده از محل افزایش درآمدهای ارزی و فروش نفت بواسطه لغو تحریم‌ها صورت گرفت به‌طوری که درآمد ارزی ۳۳ میلیارد دلاری درسال ۱۳۹۴ در سال‌های ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ به میزان قابل توجهی افزایش یافت. اما در سال ۱۳۹۷ علاوه برمشکلات ساختاری و سنتی مانند کسری بودجه و فساد شبکه بانکی که باعث رشد نرخ تورم می‌شود، مشکل دیگری به‌نام تحریم به اقتصاد ایران افزوده شد که عرضه کل را بواسطه کاهش درآمدهای ارزی و نفتی بشدت کاهش داد. این درحالی است که نقدینگی با همان آهنگ قبلی رشد کرد. درهمین دوران بحران مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز که ناشی از فساد درکشور بود، نیز تأثیر منفی شدیدی براقتصاد ایران داشت به‌طوری که دولت برای پرداخت سپرده‌های سپرده‌گذاران دراین مؤسسات، ۳۳ هزار میلیارد تومان پرداخت کرد که با ضریب فزاینده این مبلغ ۲۶۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید دراقتصاد خلق کرد که این حجم معادل ۱۴ درصد از کل نقدینگی تاریخ اقتصاد ایران است. درکنار این مسائل اقتصاد ایران با بدترین تحریم تاریخ کشور و سومین تحریم شدید در تاریخ دنیا مواجه شد که از سوی امریکا برایران تحمیل شد. پس‌از گذشت حدود ۲۰ ماه از اعمال شدیدترین تحریم‌ها علیه اقتصاد ایران که تقریباً تمام آثارآن درحال جذب بود، بحران چهارمی دراقتصاد ایران این بار ناشی از شیوع کرونا پدیدار شد که تاکنون ۳ تا ۴ درصد از اقتصاد ملی را بلعیده و موجب شده است تا هزینه‌های دولت برای حمایت از اقشار کم درآمد و همچنین کسب و کارهای آسیب دیده از کرونا بشدت افزایش یابد.

برهمین اساس دولت مجبور به چاپ اسکناس شد به طوری که برداشت یک میلیارد یورویی از صندوق توسعه ملی برای مقابله با کرونا حدود ۲۰ هزارمیلیارد تومان پول پرقدرت به اقتصاد ایران تزریق کرد. بنابراین درطول این سال‌ها نه تنها مشکلات ساختاری و سنتی رشد تورم دراقتصاد ایران حل نشده است، بلکه دو مشکل جدید نیز به آنها اضافه شده است. دراین مدت دولت تقریباً مشکل سوم یعنی تحریم‌ها را جذب و رفع کرده است، اما همچنان سه مشکل دیگر باقی است به طوری که کسری بودجه همچنان ادامه دارد، دولت یارانه سنگینی برای مقابله با کرونا پرداخت می‌کند و فساد شبکه بانکی نیزپابرجاست. درهمین راستا به نظر می‌رسد با وجود کاهش قابل توجه شتاب نرخ تورم درماه‌های اخیر نمی‌توان انتظار تک‌رقمی شدن تورم درآینده نزدیک را داشت. درشرایطی که درمهرماه امسال نرخ تورم ماهانه به ۷ درصد رسیده بود این نرخ درآبان به ۵.۲ درصد، درآذر به ۲ درصد و در دی ماه به ۱.۸ درصد رسیده است و پیش‌بینی می‌شود با این روند دربهمن و اسفند سال‌جاری این نرخ به حدود یک درصد کاهش یابد، ولی درآینده نزدیک شاهد افت قابل توجه تورم نخواهیم بود.

گرداب مصرف انرژی در کشور

محمود زارعی در روزنامه وطن امروز نوشت:‌

در روزهای اخیر افزایش آلاینده‌های هوا در شهرهای بزرگ و قطع برق در برخی مناطق کشور، این سوال را به وجود آورده: کشوری که رتبه اول ذخایر هیدروکربنی در جهان را داراست، چرا با کمبود انرژی مواجه شده است؟

اتفاقات اخیر و میزان مصرف انرژی به معنای نواختن آژیر خطر برای آینده نه چندان دور ایران است. ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین سرانه مصرف انرژی در جهان را دارد. در حوزه برق ایران با مصرف متوسط بیش از ۵۵ هزار مگاوات، در رتبه‌ پنجمین کشور مصرف‌کننده برق در جهان قرار گرفته است. در حال حاضر به صورت متوسط، سالانه تقاضای مصرف برق در کشور ۴/۵ درصد رشد می‌کند. یعنی با احتساب این نرخ رشد تا سال ۱۴۲۰ تنها برای تامین نیاز داخلی برق باید ۲۹۹ هزار مگاوات ظرفیت نصب‌شده نیروگاهی (معادل ۴ برابر وضعیت فعلی) ایجاد شود تا بتوان حجم مصرف برق کشور را پوشش داد. با استمرار این نرخ رشد و تکمیل تمام پروژه‌های در حال ساخت نیروگاهی در کشور، از سال ۱۴۰۷ به بعد ایران مجبور است بخش عمده‌ انرژی الکتریکی خود را از طریق واردات تامین کند.

۱) آینده‌پژوهی‌های صورت‌گرفته توسط پژوهشکده وزارت نیرو حاکی است از سال ۱۴۰۸ ایران نیازمند واردات حدود ۳۰ هزار تراوات ساعت برق خواهد بود و از این سال به بعد تراز صادرات برق کشور منفی خواهد شد. این در حالی است که در صورت اصلاح الگوی مصرف و کاهش نرخ رشد سالانه مصرف برق به ۷/۳ درصد تا ۱۴۲۰ با توجه به پروژه‌های نیروگاهی در دست ساخت، تراز صادراتی ایران همچنان مثبت باقی خواهد ماند و ایران می‌تواند به صادرات ۱۵ تراوات ساعت برق به همسایگان و کسب درآمد از طریق فروش انرژی ادامه دهد. اگر با مدیریت مصرف این نرخ رشد ۷/۰ درصد دیگر نیز کاهش یابد، یعنی به صورت متوسط سالانه ۳ درصد شود، ایران می‌تواند ۲۰ تراوات ساعت برق بیشتر (در مجموع   ۳۵ تراوات ساعت) در سال ۱۴۲۰ صادر کند.

۲) وضعیت مصرف گاز طبیعی، وخیم‌تر از انرژی الکتریسته است به صورتی که رکورد مصرف گاز طبیعی در سال جاری در طول یک شبانه‌روز به بیش از ۵۰۰ میلیون متر مکعب رسید. متوسط رشد سالانه مصرف گاز طبیعی در کشور ۲/۴ درصد است. با توجه به این نرخ رشد و افت فشار گاز در میدان گازی پارس جنوبی، ایران از سال ۱۴۱۲ نیازمند واردات گاز طبیعی خواهد بود و سال ۱۴۲۰ ایران بر اساس پیش‌بینی‌ها باید روزانه ۱۰۰ میلیون مترمکعب گاز طبیعی وارد کند تا بتواند پاسخگوی مصرف داخلی خود باشد.

در صورت اصلاح الگوی مصرف و کاهش نرخ متوسط رشد سالانه مصرف گاز طبیعی به ۹/۲ درصد، ایران تا سال ۱۴۱۷ نیازمند واردات گاز نخواهد بود. در صورت صرفه‌جویی بیشتر و کاهش ۹/۰ درصدی نرخ رشد سالانه یعنی ۲ درصد به صورت متوسط، ایران تا سال۱۴۲۰ نیازی به واردات گاز طبیعی نخواهد داشت.

سه‌گانه‌ مصرف سرسام‌آور «انرژی، راندمان پایین خطوط انتقال انرژی بویژه برق و عدم سرمایه‌گذاری مناسب برای توسعه ظرفیت تولید انرژی»، مثلث شومی است که اگر تدبیر مسؤولان را به دنبال نداشته باشد، عواقب جبران‌ناپذیری را برای کشور و آینده ایران به دنبال خواهد داشت. در این میان مردم نیز نقش مهمی برعهده دارند. در واقع ما در حال حاضر مشغول مصرف سهم فرزندان‌مان از انرژی و منابع خدادادی هستیم؛ مصرفی که اگر چه رفاه فعلی را به ما هدیه می‌دهد اما پیش‌کشی جز فقر برای آیندگان نخواهد داشت.

 نکاتی درباره ارتباط ایران با طالبان

قاسم محبعلی در روزنامه آرمان ملی نوشت:

تیم رئیس‌جمهور جدید آمریکا قاعدتا بیش از دولت دونالد ترامپ به موضوعات حقوق بشری توجه دارد؛ بنابراین به دولت قانونی افغانستان گرایش بیشتری خواهد داشت. طالبان از این جهت نگران هستند و به فکر یارگیری افتاده‌اند. طالبان نگران هستند که مناسبات ایران و آمریکا در دوره جو بایدن ترمیم و بهبود یابد و کمک‌هایی که احتمالا به طالبان شده، کاهش پیدا ‌کند و از این طریق نقش طالبان در افغانستان تضعیف شود. به همین دلیل است که طالبان با سفارش پاکستان به تهران آمده‌اند تا ایران را تشویق کنند که از موضع آنها در افغانستان حمایت قاطعی داشته باشد.

ارتباط با طالبان در این شرایط نیاز به هوشیاری دقیقی دارد، ایران باید به تقویت دولت انتخابی افغانستان هم بپردازد و تلاش کند که آن دولت، حاکمیت خود را در سراسر سرزمین افغانستان و مناطقی که در اختیار طالبان است، گسترش دهد. ایران هم کمک می‌کند، چرا که وقتی یک دولت انتخابی و مترقی در افغانستان سر کار باشد، به نفع امنیت منطقه، منافع ایران و همچنین مردم افغانستان است. قدرت گرفتن طالبان در افغانستان باعث بحران مجدد در افغانستان، مهاجرت بیشتر مردم این کشور می‌شود.

تهران باید در جریان مذاکرات خود با طالبان آنها را تشویق کند که اسلحه را زمین گذاشته و به روند صلح بپیوندند.

ترور، کشتار مردم بی‌گناه مسائلی است که طالبان باید از آن فاصله بگیرند. باید به جای پیگیری نظامی اهداف خود تبدیل به یک حزب سیاسی شوند و از روش‌های دموکراتیک و انتخابات اگر جایگاه دارند، به خواسته‌های خود برسند؛ نه از طریق روش‌های خشونت‌آمیز.

اصلاحات بودجه ای ناتمام تلفیق کامل می شود؟

مهدی حسن زاده در روزنامه خراسان نوشت:


کمیسیون تلفیق به پایان مسیر بررسی لایحه بودجه ۱۴۰۰ رسید و بررسی این لایحه صبح فردا در صحن علنی مجلس آغاز می شود. بودجه ای که با حاشیه ها، ابهامات و اشکالات فراوانی مواجه بود و پیش بینی ها حاکی از حداقل کسری ۲۰۰ هزار میلیارد تومانی بودجه بود و هست. در این میان برخی اصلاحات به ویژه در زمینه درآمدها اعمال شد و تلفیق ضمن کاهش وابستگی بودجه به نفت و حذف ارز رانتی ۴۲۰۰، درآمدهای مالیاتی را هم بدون فشار به بخش های مولد تاحدی افزایش داد.


در تحلیل لایحه بودجه ۱۴۰۰ باید گفت که این بودجه در هر دو بخش منابع و مصارف دچار اشکال است. یعنی هم با منابع خوش بینانه و غیرواقعی مواجه هستیم و هم با مصارف افزایش یافته ای که فشار اجتماعی سنگینی برای تامین آن ها وجود دارد.طبیعتا با اصلاحات درآمدی، بخشی از روند اصلاحات بودجه ای محقق شده است ولی بدون اصلاح هزینه های سنگین جاری، نمی توان بودجه ۱۴۰۰ را تراز کرد. بررسی ها نشان می دهد که هزینه های جاری که عمدتا شامل حقوق کارمندان و بازنشستگان است در لایحه بودجه ۱۴۰۰، حدود ۶۰ درصد افزایش یافته است.


 این رشد قابل توجه، از دو منظر قابل نقد است. نخست، این که افزایش هزینه های جاری را به درآمدهای ناپایدار نفتی و استقراض و فروش دارایی گره زده است. دوم، این که رشد ناعادلانه ای بین سطوح درآمدی رقم می زند. به گونه ای که با رشد ۲۵ درصد، صاحبان حقوق های بالا، به عنوان مثال، ۲۰ میلیون را با افزایش ۵ میلیونی و صاحبان حقوق های ۴ میلیونی را فقط با افزایش یک میلیونی مواجه می کند.


بنابراین مجلس باید پروژه نیمه تمام اصلاح بودجه در تلفیق را در صحن علنی نهایی کند. اگرچه ورود به این عرصه هزینه های سیاسی و اجتماعی برای مجلس به دنبال داشته باشد، چرا که گزینه جایگزین، تداوم کسری بودجه و در نتیجه استقراض از بانک مرکزی و در نهایت تحمیل مجدد تورمی سنگین به همه از جمله حقوق بگیران است. برای این اقدام، باید وارد حیطه حساس حقوق کارمندان و بازنشستگان شود. تردیدی نیست که معیشت اکثر کارمندان و بازنشستگان با تنگنا مواجه است و مطالبه آن ها برای افزایش حقوق ها قابل درک است و باید عملی شود ولی دو ملاحظه مهم باید در این میان مدنظر قرار گیرد:


۱- اتکای این افزایش به درآمدهای ناپایدار قطع شود و منابع پایدار جدیدی به ویژه در زمینه مقابله با فرارهای مالیاتی، قطع معافیت های مالیاتی غیرضروری و تعیین پایه های مالیاتی جدید از جمله مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات بر مجموع درآمد، جایگزین درآمدهای مشکوک الوصولی نظیر فروش سهام شود. چرا که منبع اصلی تامین هزینه برای همسان سازی حقوق بازنشستگان از محل رد دیون، مستلزم فروش سهام تملک شده توسط تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی است و واضح است شرایط بورس در سال آینده، کشش عرضه گسترده سهام رد دیون شده برای تامین نقدینگی افزایش حقوق بازنشستگان را نخواهد داشت.


۲- تعدیل در رشد حقوق های بالا ضروری است و از این مسیر می توان چند ده هزار میلیارد تومان در افزایش حقوق ها صرفه جویی کرد. به عبارت دیگر، افزایش حقوق باید پلکانی باشد و رشد ۲۵ درصدی صرفا به دریافتی های پایین تر از سطح متوسط معیشت، محدود شود و دریافتی های بالاتر از سطح متوسط معیشت، با درصد رشدی کمتر افزایش یابد تا بتوان با کاستن از بار حقوق های بالا در نظام پرداخت کشور، بودجه را از کسری سنگین پیش رو رهایی داد.


جانا سخن از زبان ما نگو

ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:

معاون اول رئیس جمهوری روز گذشته به مشکلات اقتصادی و فشار تحریم ها اشاره کرد، از لزوم گفت‌وگو سخن راند و گفت که مردم احساس تبعیض و فساد، بیشتر از نداری آزارشان می دهد. او همچنین گفت: «احساس مردم درباره فساد این است که عده ای در کشور در حال غارت و کسب ثروت و عده ای به نان شب محتاج هستند.»


حال سوال اینجاست که آیا آقای جهانگیری سخن تازه ای گفته است و یا او به عنوان یک شهروند و نه در قامت یک مسئول آنچه را دیده و بیان کرده که مردم سال‌هاست آن را لمس می کنند.


ناگفته پیداست مردم در شرایطی که ۸ سال از روی کارآمدن دولتی گذشته است انتظار ندارند که مسئول اش همان دردهای به جا مانده از سال‌های گذشته را برایشان بازگو کند و در نهایت با ارتباط آن به ظهور رئیس جمهوری دیوانه ای مانند ترامپ، این عدم تغییر در شرایط را توجیه کند. تردیدی نیست که تحریم های ظالمانه غرب به طور مستقیم اقتصاد کشور را هدف گرفت و اثرات آن برخلاف تصور برخی بسیار مخرب است. تردیدی نیست که گفتمان مخالف دولت هم برای رهایی از این شرایط هیچ دستورالعمل و راهکار قابل قبولی نداشته و ندارد. اما آیا با بیان این مشکلات فرقی در وضعیت موجود حاصل می شود؟


آقای معاون اول در حالی سخن از زبان مردم می گویند که حتی اگر تحریمی در کار نبود کارنامه دولت به خصوص در دور دوم هیچ نشانی از کارآمدی برای تغییر در ساختارهای معیوب در آن دیده نمی‌شود. همان ساختارهای معیوبی که رسانه های دلسوز و حتی همسو با دولت بارها نسبت به اصلاح آن هشدار دادند تا امروز بعد از ۸ سال مقام مسئولش بر سر نقطه آغازین بیان مشکلات قرار نگیرد.


این سخنان امروز نه تنها مرهمی برای مردم نا امید شده نخواهد بود که زخم بی‌اثر بودن انتخاب شان را تازه‌تر می کند آنجا که منتظر بودند دولت منتخبشان با رای بالا و قاطع، حداقل تغییرات بنیادین و موثر در اقتصادی ایجاد می‌کرد که از معیوب بودن ساختارهایش رنج می برد تا شاید اگر روزی تحریمی هم در کار نبود بتواند خود را بازیابی کند.


مردم اما امروز از آمارهای احتمالی در باب اینکه شرایط این بود و حالا این شد؛ خسته شده اند. امروز حقیقت ماجرا سفره هایی است که لابلای تورم فزاینده کوچک‌تر شده و اعتمادشان نسبت به شعارهایی که داده شد و داده می شود کمرنگ تر شده است. آقای معاون اول، به نظر می رسد در این روزهای پایانی کار دولت نه به آمارها احتیاجی باشد و نه به بیان مشکلاتی که مردم لمس می کنند.


بلکه امروز بهتر آن است که برای مردم از دلایل ناکارآمدی و عدم تحقق وعده هایتان بگویید. صادقانه ضعف های خود و دولت را بیان کنید.


هرچند به درستی گفتید که امروز به گفت‌وگو و به تغییر در رویکردهای سیاست داخلی و خارجی نیاز است اما به راستی این نیاز را چه کسانی باید برطرف کنند؟ مردم که قبلاً با رایشان این نیاز را اعلام کردند پس شاید قصور را باید در خودتان جستجو کنید.


ما و طالبان


عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:


حضور رسمی هیئت طالبان در تهران سؤالات و چراهای زیادی را بین نخبگان و سیاسیون کشور برجا گذاشت که پاسخ شایسته بدان داده نشد. نباید مردم فکر کنند تصویری که حاکمیت و رسانه‌ها از طالبان در ۲۶ سال گذشته برایشان ترسیم کرده‌اند با تصویری که خود حاکمیت از این گروه دارد، متفاوت است. شاید همین تصویر دیروز باشد که تفسیر چهره امروزی از طالبان را سخت کرده و کژتابی تفسیر و کدر بودن تصویر باقی است، اما لازم است شورای عالی امنیت ملی و وزارت خارجه درباره آسیب شناسی ارائه تصویر دیروز و وضعیت امروز برای مردم توضیح دهند و اگر ارتباط با این گروه برای منافع ملی ما یا شیعیان افغانستان آورده‌ای دارد، به ملت بگویند و صرفاً به‌خاطر اینکه متهم به ارتباط با یک گروه تروریستی شوند، سکوت نکنند. علت ارتباط مهم است که اگر نبود امریکا چند سال با این گروه مذاکره نمی‌کرد. حتی غربی‌ها بسیار مشتاق بودند با داعش و القاعده مذاکره کنند، اما آن‌ها به ظاهر از این کار ابا داشتند و علت اصلی آن هم عدم اعتقاد داعش و القاعده به حقوق بین‌الملل و مقوله دولت - کشور است. اما در خصوص طالبان سؤالات چندگانه‌ای در ذهن ملت ماست که نگارنده تا آنجا که می‌فهمم یا اطلاعات دارم، توضیح می‌دهم. سؤالات عموماً حول شهادت دیپلمات‌های ایران در مزار شریف و شهادت شیعیان افغانستان است. این باور زمانی تقویت شد که ایران در مرزهای شرقی کشور آرایش نظامی گرفت، اما رهبری نیروهای مسلح را از حمله به افغانستانِ طالبان بر حذر داشتند. آیا رهبری اطلاعات متفاوتی دریافت کرده بود یا نه، ما بی‌خبریم، اما باور نگارنده این است که طالبان افغانستان در شهادت دیپلمات‌های ایران نقش نداشتند و جمهوری اسلامی نیز به این باور رسید که ترور آن عزیزان با هماهنگی سیستم اطلاعاتی یک کشور ثالث صورت گرفته‌بود. درباره شهادت شیعیان افغانستان اگر هنر جمهوری اسلامی متعهد کردن طالبان به حرمت خون تشیع است، این هنر قابل تقدیر است. البته طالبان نیز بارها اعلام کرده‌اند که به حرمت خون شیعیان پایبند هستند، اما مدعی هستند وقتی به جایی حمله می‌کنند و کسی مقاومت کند، درگیر خواهند شد و فرقی نمی‌کند که در مقابل‌شان شیعه است یا سنی، اما اینکه صرفاً به خاطر شیعه بودن سراغ کسی بروند را قبول ندارند.

حمله به منطقه شیعه نشین غرب کابل در زمستان ۱۳۷۳ و ورود از آن نقطه به داخل کابل و شهادت عبدالعلی مزاری یا حمله به ولایت بامیان که منجر به صدور بیانیه استمدادخواهی مقام معظم رهبری شده، شاید از این جنس بوده که هدف تصرف سرزمین بوده است و شهادت شیعیان بر اثر مقاومت بوده است، نه اتهام تکفیر.

البته این بدان معنی نیست که همین اقدامات را نیز تأیید و تصرف خانه و کاشانه و آوارگی مردم را توجیه نماییم، اما می‌توان فهمید که ترور و شهادت به دلیل عنصر تکفیر نبوده است. طالبان بر خلاف داعش و القاعده اهل مذاکره است و این نشان می‌دهد به قدرت‌خواهی در جغرافیای افغانستان (نه جهان اسلام) یا شراکت در قدرت در آنجا معتقد است، در غیر این‌صورت مذاکره نمی‌کرد. آنچه امروز برای جمهوری اسلامی مهم است، شیفت جغرافیایی داعش از جهان عرب به افغانستان است. وجود داعش در افغانستان برای ما بسیار سخت‌تر از حضور در سوریه و عراق است، چراکه دو مزیت نسبی در این کشور دارند، اول زبان فارسی و دوم پر حجم بودن ترددها از مرزهای شرق ایران و سخت بودن کنترل ورود است. آیا ایران طالبان را نقطه مقابل تهدید داعش می‌داند؟ اگر چنین هنری وجود دارد، قابل ستایش است.

ناامن کردن حضور امریکا در افغانستان توسط طالبان برای ایران موضوعیت دارد. اخراج امریکا از افغانستان آرمان حاج قاسم شهید بود و اگر طالبان این مهم را به پایان رسانند، منافع و امنیت ملی ما نیز تأمین شده‌است.

البته ممکن است طالبان اهدافی داشته باشند که ما قبول نداریم، اما اگر ارتباط با آنان داعش را زمینگیر، سلامت شیعیان را تضمین و خواب راحت را از امریکایی‌ها می‌گیرد، ارتباط لازم است و دولت باید این موضوع را باز بگذارد. نباید حضور نمایندگان طالبان در ایران صرفاً برای روکم کنی از امریکا یا اینکه ما هم در افغانستان پایگاه داریم، تلقی شود. اگر ارتباط با طالبان منطبق بر منافع ملی ما و شیعیان افغانستان است، باید برای ۲۷ سال گذشته پاسخگو باشیم. شاید هم از بدو تولد طالبان ارتباطی نبود و در سال‌های اخیر امکان ارتباط فراهم شده‌است. این موضوع لازم است برای مردم تبیین شود و البته طالبان باید بداند اگر به روش خشونت به دنبال قدرت‌خواهی است، هرگز از سوی ایران حمایت نخواهد شد.