همکاری محسن قرایی و محمد داودی بعد از فیلم افتضاح قصر شیرین (۱۳۹۷) که سیمرغ فیلمنامه را برای آنها به ارمغان آورد، این بار محصولی بهتر به ثمر رسانده است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - بعد از سه سال ریاست دکتر ابراهیم داروغه‌زاده بر جشنواره فیلم فجر، امسال نوبت به سید مهدی طباطبایی‌نژاد رسید. چون پیش‌بینی می‌شد که به مناسبت شیوع کرونا، فیلم‌های کمتری تولید شده باشند لذا تصمیم گرفته شد که اسامی همۀ فیلم‌های ثبت نام کننده منتشر شوند.

در کمال تعجب، تعداد فیلم‌ها از سال گذشته هم بیشتر بود. نام ۱۱۰ فیلم ثبت نام شده در جشنواره فجر، برای اولین بار در تاریخ این جشنواره انتشار یافت. ۶۲ فیلم واجد شرایط بودند که با انصراف پنج فیلم که در حال تولید بودند، ۵۷ اثر به داوری رسیدند. گفته شد که امسال هیئت انتخاب وجود ندارد و همۀ فیلم‌ها با هم در معرض داوران قرار گرفتند. از این میان، ۱۶ اثر حائز بیشترین آراء بودند. اینها حداقل نامزد دریافت یک سیمرغ هستند و در جشنواره نمایش داده خواهند شد.

 سینمای رسانه‌ها یعنی کاخ جشنواره، بعد از سه سال به سالن همایش‌های برج میلاد برگشت. و پردیس ملت نیز مخصوص منتقدان و عوامل فیلم‌ها شد. فیلم‌ها در هر دو سالن یکسان خواهند بود با این تفاوت که سالن میلاد، همراه با کنفرانس خبری و پرسش و پاسخ بعد از نمایش فیلم خواهد بود.

 فیلم‌های به نمایش‌ درآمدۀ روز اول در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) به این ترتیب هستند:

رمانتیسم عماد و طوبا/ کاوه صباغ‌زاده

بی‌همه‌ چیز/ محسن قرایی

 ناتوان در تعریف عشق

رمانتیسم عماد و طوبا/ کاوه صباغ‌زاده/ · (بی‌ارزش)

 خلاصه داستان: ماجرای زندگی یک زوج سینمایی به نام عماد (حسام محمودی) و طوبا (الناز حبیبی) و اینکه چطور یاد گرفتند که عشق را در زندگی خود تداوم بخشند.

این فیلم، دومین تجربۀ نویسندگی و کارگردانی کاوه صباغ‌زاده است. او متولد ۱۳۵۹ و فرزند مهدی صباغ‌زاده (تهیه کننده فیلم) است. فیلم قبلی او، ایتالیا ایتالیا (۱۳۹۵) نیز در همین حال و هوا بود، اما موفق‌تر. داستان فیلم کنونی، از کتاب سیر عشق، نوشتۀ آلن دو باتن (Alain de Botton) نویسندۀ یهودی سوئیسی، اقتباس شده و مثلاً می‌خواهد راز عشق و زندگی پایدار را به مخاطب یاد بدهد. ایتالیا ایتالیا نیز از یک داستان خارجی نوشتۀ جومپا لاهیری اقتباس شده بود که از قضا فیلمی قابل قبول‌تر بود. به سبب نزدیکتر بودنش به واقعیت و تصویر دقیق‌تری که از دنیای امروز به دست می‌داد.

رمانتیسم عماد وطوبا، به لحاظ تصویرسازی و طراحی صحنه، چشمگیر است و احتمالاً به همین علت برای جشنواره فجر انتخاب شده. اما باید تأمل کرد که آیا می‌توان کیفیت کار عوامل فنی را منتزع از فیلم، بررسی کرد یا نه. معمولاً یک فیلم شکست‌خورده، به لحاظ کیفیت فنی‌اش مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد. چون مخاطب اصولاً برای تماشای هنرمندی عوامل فنی به سینما نمی‌رود.

 به نظر بنده، آنچه فیلم را به شکست کشانده، روابط عاشقانه‌ای است که اصلاً به وجود نمی‌آیند. بازیگران به هم نمی‌خورند؛ نه به لحاظ قد و اندازه، نه به سبب شیمی روابط. مضافاً که قصه‌ای هم در کار نیست و راوی ناشناختۀ فیلم، با پرسش‌هایی می‌خواهد قصه بیافریند و مخاطبان را به همراهی وادارد (با صدای سارا بهرامی). پرسش‌هایی مانند اینکه روابط شما چطور شکل گرفت و از این قبیل. اما عجیب اینکه این سؤال در همان ابتدای فیلم که هنوز عماد و طوبا معرفی نشده‌اند مطرح می‌شود!

 عماد و طوبا در تهران امروز و در زمان حال، عاشق هم می‌شوند و فیلم، زندگی آنها را تا دوران پیری دنبال می‌کند. در حالیکه در انتها باز هم، زمانِ حال است و نه آینده! وجه غیرمعقول فیلم، آن است که شور عشق را به سنین شش تا هفت سالگی کشانده است. در حالیکه بچه‌ها نسبت به غیرهمجنس خود، به مانند یک همبازی می‌نگرند و نگاه عاشقانه ندارند.

 و مهمترین ایراد فیلم، تلقی نادرست از عشق است. بنده هنوز در سینمای ایران، فیلمی ندیده‌ام که عشق را به درستی معنا کند. اگر عشق، همین چیزی باشد که جوان‌های امروز به آن مبتلا می‌شوند، پس چرا به سرعت، جایش را به نفرت و جدایی می‌دهد؟ و اگر زندگی‌های قدیم عمدتاً بدون عشق آغاز می‌شدند و حتی بدون دیدن طرفین و بعضاً از سر اجبار، پس چرا پایدارتر و بامحبت‌تر بودند؟ این پرسش، بسیار مهم است و اگر کسی در این خصوص تأمل نکرده باشد، به راز مهم آن پی نخواهد برد.

پاسخ، به طور اجمال این است که عشق‌های امروزی را خود انسان‌ها به وجود می‌آورند، و لذا بقا ندارند. اما عشق حقیقی و پایدار، از سوی خداوند در هنگام عقد ازدواج ایجاد می‌شود و لهذا ماندنی‌ است. بنده سال‌ها قبل، مقاله‌ای در این باره نوشته‌ام که علاقمندان را به مطالعۀ آن دعوت می‌کنم (پایداری زوجیت در چیست؟، روزنامه جام‌جم، ۱۲ دی ۱۳۸۷).

غرب و جوامع غربی، نسبت به حقیقت عشق، بسیار فقیر هستند. مخصوصاً که خانواده در اروپای امروز کاملاً مضمحل شده است. طبق آمار، ۶۰ % از موالید سال ۲۰۱۸ در فرانسه، حرامزده هستند. آنها نسخه‌ای شفابخش ندارند و رو کردن به غربی‌ها برای کشف مفهوم عشق، علت اصلی در سقوط این فیلم است.

اقتباس از دورنمات

بی‌همه‌ چیز/ محسن قرایی / ** (متوسط)

خلاصه داستان: زنی ثروتمند به نام لیلی (هدیه تهرانی) بعد از سال‌ها به روستای زادگاه خود برمی‌گردد و به مردم بذل و بخشش می‌کند. شرط او برای بخشش‌های بیشتر، اعدام مردی است که او را در جوانی، باردار و بی‌حیثیت کرده است. آن مرد به نام امیر (پرویز پرستویی) اکنون معتمد محله و تنها مغازه‌دار این روستا است.

این فیلم، اقتباسی است از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده (۱۹۵۶) نوشتۀ فردریش دورنمات نویسندۀ سوئیسی که حداقل چهار نوبت در ایران اجرا شده است. یکی از آخرین آنها، به کارگردانی هادی حجازی‌فر بوده که در این فیلم نیز در نقش دهدار، ظاهر شده است.

محسن قرایی به همراه محمد داودی تقریباً به خوبی توانسته‌اند نمایشنامه را به ایران دهۀ ۱۳۴۰ بیاورند. این فیلم پر بازیگرِ روستایی، به واسطۀ درام جذاب دورنمات، هزینۀ ۱۰ میلیاردی، ساخت خوب و بازی‌های قابل قبول، می‌تواند مخاطب را راضی از سالن به بیرون بفرستد.

همکاری قرایی و داودی بعد از فیلم افتضاح قصر شیرین (۱۳۹۷) که سیمرغ فیلمنامه را برای آنها به ارمغان آورد، این بار محصولی بهتر به ثمر رسانده است. به نظر می‌رسد که این فیلم، نامزد سیمرغ اقتباسی فیلمنامه شده و آن را به دست خواهد آورد.

در اینجا به برخی از ضعف‌های فیلم اشاره می‌کنم. دو بازیگر اصلی فیلم، به اشتباه انتخاب شده‌اند؛ یعنی هدیه تهرانی و پرویز پرستویی. شخصیت نمایشنامه همانطور که از نامش پیدا است یک بانوی سالخورده است و نه یک زن چهل و چند ساله. مثلاً نقش این زن در نمایش دورنمات، در سال ۱۳۸۶ توسط گوهر خیراندیش بازی شده بود و دهۀ ۱۳۵۰ توسط جمیله شیخی. لذا مسن بودن نقش بانو، جزو اصول اولیه این نمایشنامه است که در فیلم، رعایت نشده. مضافاً که سن هدیه تهرانی به پرویز پرستویی نمی‌خورد. آنها باید تقریباً همسن می‌بودند.

از طرف دیگر، پرویز پرستویی به نقش منفی مورد نظر نمی‌خورد. او البته در فیلمی مانند کافه ترانزیت (۱۳۸۳) یا سریال آشپزباشی (۱۳۸۷) در نقش منفی ظاهر شده و موفق هم بوده است. اما نگاه‌های نافذ او در این فیلم، حس یک فرد بی‌گناه را القاء می‌کنند و نه شرارت و پنهان‌کاری را. چنین نقشی باید هر دو وجه خوب و بد را با هم ایفاء می‌کرد. چیزی شبیه به نقش کورش تهامی در رگ خواب (۱۳۹۵) که هر دو وجه را با هم داشت.

ظاهراً سازندگان، نیم‌نگاهی هم به فیلم مالنا از تورناتوره داشته‌اند و انتخاب هدیه تهرانی به همین سبب بوده است. وگرنه تصور کردن اینکه یک زن پیر در جوانی، چه جمالی داشته به مخاطبان واگذار نشده است. نمایش دورنمات، اصولاً طنز است اما در اینجا به تراژدی تبدیل شده است. و این هم می‌تواند از بی‌هنری سازندگان باشد.

یکی دیگر از چیزهایی که در مورد این فیلم می‌توان گفت، خوانش سیاسی آن است. نشانه‌هایی در فیلم گذاشته شده که این روستا، بدل از کشور ایران است. در پایان از مردم برای اعدام امیر، رأی‌گیری می‌شود و همه انگشت می‌زنند. چیزی که در پوستر فیلم هم دیده می‌شود. مردم همگی با اشک چشم این کار را می‌کنند. چون به کمک‌های لیلی، نیاز دارند. شاید این تفسیر را بتوان در هنگام اکران فیلم، شرح و بسط داد.

         

** امیر اهوارکی