سرویس فرهنگ و هنر مشرق - سهیل دانش اشراقی طراح صحنۀ تازهکار سینمای ایران، امروز با دومین و سومین فیلمش به جشنواره آمد و دو نوبت در کنفرانس مطبوعاتی حاضر شد. او پارسال با فیلم روز صفر به عرصۀ سینما پا گذاشت.فیلمهای نمایشیافته در روز پنجم در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) هر دو ضعیف هستند و بهتر بود اصلاً به جشنواره نمیآمدند.روشن/ روح الله حجازی - روزی روزگاری آبادان/ حمیدرضا آذرنگ
چرا خیانت زنها در سینمای ایران، ممیزی میشوند؟
روشن/ روح الله حجازی/ * (ضعیف)
خلاصه داستان: روشن (رضا عطاران) با مشکل بیخانمانی و عدم تحویل مسکن مهر مواجه است. از طرف دیگر، همسرش مریم (سارا بهرامی) او را ترک کرده، ظن خیانت او میرود.
رضا عطاران در این فیلم در یک نقش جدی به نام «روشن»، ظاهر شده است. چیزی شبیه به نقشی که در فیلم دهلیز (۱۳۹۲) بازی کرد. یکی از دو مزیت این فیلم، بازی عطاران است. بازیگری که نشان داده در نقشهای جدی هم باورپذیر است. او احتمالاً نامزد بهترین بازیگری خواهد شد.
روشن، با دختر کوچکش زندگی میکند و امید دارد که همسرش به خانه برگردد. یک روز که او را تعقیب میکند، به یک مکان شبههناک میرسد. اما به جای غیرتی شدن و پرخاش، از همسرش دلجویی میکند تا او را به زندگی مشترک بازگرداند.
فیلم واضحاً دچار ممیزیهایی شده است، مونتاژ تغییر کرده و مواردی دوباره صداگذاری شدهاند. طبق یک قاعدۀ نانوشته در شورای پروانه نمایش، فیلمهایی که زنان در آن خیانت میکنند پروانه نمایش نمیگیرند. اعضای شورا، اما با خیانت مردان اصلاً مشکلی ندارند و این، از عدالت نیست. به همین سبب، فیلم روشن نیز بعد از گرفتار شدن به ممیزی، ناچار شده که در گفتوگوی زن و شوهر، نام طلاق را به میان آورد، در حالیکه اصلاً طلاقی در کار نیست. به نظر بنده، این موضوع میتوانست مزیت دوم فیلم باشد. اما حالا آن هم، بیاثر و خنثی شده است.
بنده بارها نوشتهام که بایست پردهدری زنان امروز و مخصوصاً فمینیستها را با ساخت فیلم، مورد انتقاد قرار داد. این حاشیۀ امنی که وزارت ارشاد برای زنان سلیطه درست کرده، از قضا به مصلحت بانوان صالح نیست. برای اصلاح وضعیت زنان، باید خوب را از بد جدا کرد. اما متأسفانه، وزارت ارشاد خود را وکیل مدافع همۀ زنان میداند و میان خوب و بد آنها تفاوت قائل نمیشود.
بیشتر بخوانید:
نقدی بر فیلم به خاطر پونه (۱۳۹۱): اعتیاد مرد یا خیانت زن؟
دو سال قبل که فیلم تیغ و ترمه توسط کیومرث پوراحمد به جشنواره فجر آمد، او در سالن کنفرانس اذعان کرد که مجوز فیلمش را با مشقت فراوان از وزارت ارشاد گرفته است. زیرا یک مادر بدنام در فیلم حضور دارد و مسئولان نظارت و ارزشیابی با شخصیت او مشکل داشتند. و این در حالی است که فیلمنامه بر اساس یک داستان چاپشده توسط یک خانم، نوشته شده است. در کتاب و فیلم، تمام مردان داستان بجز یکی، تماماً فاسد و منحرف نشان تصویر شدهاند.
بیشتر بخوانید:
متأسفانه، فیلمهای حاوی خودکشی در جشنواره امسال، به طرز محسوسی افزایش یافتهاند. آثاری مانند ستارهبازی، خط فرضی، بیهمه چیز، و همین فیلم روشن. و این واضحاً از تبعات دولت «تدبیر» و «امید» است. کثرت این سوژه در فیلمها، قاعدتاً هماهنگ شده نیست. ناامیدی بیسابقهای که به تبع دولت بیتدبیر بر جامعه حاکم شده، چنین اوضاعی را پیش آورده است.
آقای روشن، بعد از سالها انتظار هنوز نتوانسته به مسکن مهر ثبت نام شدهاش، برسد. در ابتدای فیلم، یکی از خانمهای ثبت نام کننده، قصد خودسوزی میکند، اما موفق نمیشود. در کنفرانس مطبوعاتی، جناب کارگردان در جوابِ سؤال راقم که از حجم بالای خودکشی در فیلمهای امسال گفتم، اینطور جواب داد که امسال تعداد فیلمها در موضوع خودکشی، خیلی بیشتر از اینها است، اما به دولت ربطی ندارند! معلوم شد که جناب کارگردان، هنوز امیدوار است که از این دولت خیری به او برسد. مخصوصاً که در ادامه، سعی در لاپوشانی میکرد و ناامیدی مردم از این دولت را، همسان با دولت اسبق میدانست. در حالیکه در فیلم روشن، تنها نقطۀ امید شخصیت اصلی (با بازی رضا عطاران)، مسکن مهر است که از اقدامات دولت اسبق محسوب میشود.
بنده هیچگاه با سینمای روح الله حجازی ارتباط برقرار نکردهام و او را اصولاً سینماگر نمیدانم. متأسفانه، فراوانند این قبیل کارگردانهایی که در عمرشان حتی یک فیلم خوب هم نساختهاند. چرا که تلقی نادرستی از سینما دارند. کارگردانهایی مانند: فریدون جیرانی، سیروس الوند، محمدعلی سجادی، احمدرضا معتمدی، رضا میرکریمی، هاتف علیمردانی، مجید برزگر، مهرداد فرید، تهمینه میلانی و پوران درخشنده. مشکل اصلی این افراد در این است که اصرار دارند که کارگردان ـ مؤلف باشند؛ یعنی فقط نوشتههای خودشان را فیلم کنند. و جناب روح الله حجازی نیز یکی از همین افراد است.
فیلم تئاتر
روزی روزگاری آبادان/ حمیدرضا آذرنگ/ * (ضعیف)
خلاصه داستان: ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ در اولین روز حملۀ امریکا به عراق، یک موشک به آبادان اصابت میکند.
حمیدرضا آذرنگ در تئاتر رشد یافت، و در ۱۰ سال اخیر یکی از بازیگران مطرح سینمای ایران شد. او حالا نخستین تجربۀ کارگردانی خود را با این فیلم، به ثمر رسانده. فیلمنامه مبتنی است بر نمایشنامهای که خود آذرنگ نوشته و سال ۱۳۸۴ آن را به صحنه آورده است.
این فیلم برای راقم، یادآور نمایشنامه «مرگ دیگری» نوشتۀ محسن مخملباف است. او آن زمان که در حوزۀ هنری کار میکرد، این نمایشنامه را نوشت و در همانجا به چاپ رساند. در سال ۱۳۶۱ محمدرضا هنرمند این نمایش را با بازی محمد کاسبی و مجید مجیدی به یک تلهتئاتر تبدیل کرد. ملک الموت، در مدت یک ساعت با یک فرماندۀ جنگ در یک ناکجاآباد، گفتوگو میکند و در نهایت جانش را میگیرد. بعد از رفتن او متوجه میشویم که تمام این گفتوگوها در کسری از ثانیه رخ داده است. نمای پایانی فیلم آبادان نیز با نمایش ساعت دیواری منزل مصیب، همان نمای پایانی مرگ دیگری را تداعی میکند.
کارگردان در کنفرانس مطبوعاتی به منشأ شکلگیری فیلمنامه اشاره کرد. در روز آغازین حمله امریکا به عراق، یک موشک به انبار پالایشگاه آبادان اصابت کرد، اما تلفاتی نداشت. من به نظرم آمد که اگر این موشک به یک منزل مسکونی برخورد میکرد، چطور میشد.
فیلم، لحن یکسان ندارد و ژانرهای مختلف را تجربه میکند: خانوادگی، فانتزی، کمدی و حتی تراژدی. مدت فیلم میتوانست خیلی کوتاهتر باشد. به نظرم قصه بیجهت تا ۸۵ دقیقه کش آمده است. اما درست از میانه، ناگهان فانتزی میشود و خیلی طول میکشد تا مخاطب منطق قصه را کشف کند.
به هر حال این فیلم را میتوان یک فانتزی صرف دانست که راقم چندان با آن ارتباط برقرار نمیکند. مخصوصاً پدر فیلم که دون شأن پدران ایرانزمین و مخصوصاً مردان غیور جنوب است.
** امیر اهوارکی