سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
پرچمداران همیشگی انقلاب
سیدمحمدسعید مدنی در روزنامه کیهان نوشت:
1- خدا مرحوم آشیخ حسین لنکرانی، روحانی سیاسی کهنه کار قدیمی را رحمت کند.ایشان سالهای ۵۳ و۵۴ یا شاید زودتر،- سالهای اواخر دهه ۴۰- وضعیت رژیم طاغوت را تشبیه میکرد به کسی که روی یک گنبدی رفته و یک دستمال ابریشمی هم دستش است که توی آن پر از گردو است، و گوشه این دستمال باز شده، و گردوها همین طور دارد میریزد؛ این میخواهد این گردو رابگیرد، یک گردو از آن طرف میافتد، یک گردوی دیگر، یک گردوی دیگر، خودش هم روی گنبد است، بالاخره آدم روی زمین صاف باز میتواند گردوها را هر جور هست جمع کند.به نظر من امروز نظام سلطه در مواجهه با حرکت اسلامی، یک چنین حالتی دارد، جا پایش محکم نیست،زیرا بسیاری از شگردهای تبلیغاتی استوار بنیانِ قدیمی اینها برای مردم دنیا رو شده است. امروز در جامعه آمریکا، خشم عمیق از حضور قدرتمند لابی صهیونیستی، به تدریج دارد توسعه پیدا میکند...
(رهبر معظم انقلاب، ۲/۴/۸۹)
۲- انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای بزرگی که حداقل طی سیصد، چهار صد سال اخیر صورت گرفته است یک تفاوت بزرگ دارد و آن اینکه پس از پیروزی در مرحله اول و سقوط رژیم دست نشانده پهلوی و تبدیل شدن به «نظام جمهوری اسلامی» کماکان، «انقلابی» مانده است.از این نظر بدون تردید و بیاغراق یک استثناست. در تاریخ بسیاری انقلابها و نهضتهای بزرگ با شعارهای مترقی و عدالتخواهانه رخ دادهاند اما بعد از پیروزی وتبدیل شدن به «نظام» و «نهاد» و کسب قدرت سیاسی و اجتماعی رفته رفته دست از آن شعارها و آرمانهای اولیه برداشته و سهل است که به ضد اصول و آرمانهای خود و کارکرد انقلابی خود تبدیل شدهاند.اما این اتفاق درباره انقلاب مردم ایران تکرار نشد، و با وجود تلاشهای خبیثانه از بیرون و شیطنتهای خائنانه(در بعضی موارد ناآگاهانه) از درون،جمهوری اسلامی مظهر انقلاب اسلامی و تداوم راستین همان راه و مسیر است و ثابت کرده که «انقلاب اسلامی امری مستمر» و تا پایان تاریخ است و مربوط به یک روز و یک واقعه نیست که با سقوط یک رژیم و ظهور حکومتی دیگر به تاریخ بپیوندد.
۳- ۴۲ سال است که دشمنان انقلاب و بدخواهان این سرزمین با تمام توان و به شکل و شیوههای مختلف و استفاده از هر وسیله و حربهای و دست زدن به هر شرارت و جنایتی؛ تلاش کردهاند انقلاب اسلامی را در وهله اول محو و نابود کنند و اگر نمیتوانند؛ به شکل موذیانه و تدریجی خاصه با استفاده از تاکتیک «نفوذ»، سعی کنند ماهیت و سیرت آن را تغییر دهند. به این شکل که فرم و ظاهر بماند(و به تعبیر رهبر انقلاب) حتی یک فرد معمم هم ظاهرا بر راس کار باشد اما سیرت و محتوی آن را در جهت منافع خود تغییر دهند. شرح جزییات این سعی و تلاشهای بیامان و یکسره دشمن از حوصله این مقال خارج است اما آنچه در صحنه واقعیت رخ داده و دوست و دشمن بدان معترف هستند این است که طی این ۴۲ سال هر چقدر زمان گذشته، دشمنان در رسیدن به اهداف شوم خود ناکامتر و عاجزتر شده و انقلاب اسلامی علیرغم تحمل دشمنیهای وحشیانه و فشارهای غیر انسانی، قویتر و آبدیدهتر شده و تجربیات بزرگ به دست آورده و با تکیه بر اصول و مبانی اولیه همچون استکبارستیزی، عدالت خواهی،طرفداری از مظلوم، دفاع از حقوق پابرهنگان و رنج دیدگان و مردم سالاری دینی و... محبوب قلوب ملتهای مظلوم جهان خاصه در منطقه شده است. برای نمونه یکی دو هفته پیش نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی سریعا هشدار داد که: «جمهوری اسلامی ایران در حال تبدیل شدن به یک امپراطوری است.» و باز در همین روزهای اخیر «گرت پورتر» مورخ و تحلیلگر نام آشنای آمریکایی گفته است: «ایران سال ۲۰۲۱، ایرانی نیست که آمریکا در همین سالهای اخیر با آن روبهرو بود» او همچنین درباره قدرت نظامی ایران گفته است: «توانایی نظامی ایران، این کشور را بیش از پیش در مقابل فشارهای آمریکا، مقاوم میسازد... ایرانیها اکنون(در مواجهه با آمریکا) گزینه نظامی در اختیار دارند و...». در همین روزها معاون سابق امنیت ملی رژیم صهیونیستی(چاک فریلیک) گفته است: «ایران اولین دشمن اسرائیل است که آنقدر قدرتمند، پیچیده و دور از دسترس است که ما نمیتوانیم در مقابله با آن شانس پیروزی برای خود متصور شویم...»
۴- آنچه انقلاب اسلامی را در مصاف با تهاجمات هولناک ومردافکن دشمن حفظ و پیروز کرده است، در وهله اول قدرت نظامی و پیشرفتهای موشکی و شکستن انحصار علمی و فنآوری کشورهای زورگو و قلدر دنیا و... نیست بلکه «حضور مردم» است. پشتوانه اصلی نظام «مردم» هستند. همان مردمی که از هر سن و جنس و طبقه و قشر و... با اراده و اختیار خود با برافراشتن بیرق «نصر من الله و فتح قریب» انقلاب اسلامی را برای تحقق آرمانهای تاریخی و اعتقادی خود و ساختن جامعهای در تراز جامعه مورد نظر اسلام که بزرگترین شاخص آن «عدالت» است برپا کردند. و اینک۴۲ سال است بر خلاف خواسته دشمنان قسم خورده و روشنفکرانی که ایران را «جامعهای کوتاه مدت» مینامیدند، با تحمل سختیها و ناملایمات و مصیبتها و... به پای آن ایستاده و (به تعبیر دکتر شریعتی) «حسرت شنیدن یک آخ» را بر دل بدخواهان گذاشتهاند. این است که بزرگترین مدافع انقلاب و دشمن اصلی تروریستهای متمدن نما و غارتگران مدرن «مردم ایران» هستند و دشمن هم این را خوب میداند. دشمنانی که سالهای سال و در دوران حاکمان نالایق و سست عنصر قاجاری و همچنین شاهان دست نشانده پهلوی این سرزمین بزرگ و دارای تمدن کهن و مومن به اسلام ناب و... را به «مرتعی برای چرای بیگانگان» تبدیل کرده بودند. با قلدری و گستاخی بدون توجه به احساسات و خواست مردم برای آن خط و ربط تعیین میکردند. شمال و جنوب آن را میان خود تقسیم(قرارداد۱۹۰۷ روس و انگلیس) و یا (طی قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله)با به رسمیت شناختن استقلال آن روی کاغذ! و بعد با چنگاندازی به منابع مالی و اقتصاد کشور و در اختیار گرفتن قوای نظامی و امنیتی عملا استقلال آن را به تمسخر گرفته و ایران بزرگ را به کشوری«نیمه مستعمره» تبدیل کرده بودند و...بلاها و خسارات و... دیگری که وصف آن از حوصله این مقال خارج است.
۵- بزرگترین مدافع انقلاب اسلامی و استقلال و آزادی این سرزمین مردمی هستند که به گواه تاریخ به زعامت روحانیت بیدار با چنگ ودندان در برابر غارتگران مدرن و تروریستهای متمدننما ایستادگی و استقامت کردهاند.برای همین هم هست که هدف اصلی حملات و لبه تیز توطئههای پایانناپذیر دشمنان (از جنگ هشت ساله گرفته.... تا تحریم وحشیانه اقتصادی) مردم ایران هستند. یکی از اصلیترین آرزوها و خواستههای دشمن جدا کردن مردم از انقلاب و نظام و همچنین ضعیف کردن اعتقادات دینی و باورهای فرهنگی است و.... هدف آنها این است که مردم را از انقلابی که برپا کرده و نظامی که خود ایجاد کردهاند پشیمان کنند. اما یا نمیدانند یا خود را به نفهمی زدهاند که مردم ایران دفاع از اصل انقلاب و نظام اسلامی را(با وجود همه کمبودها و غلطکاریها و سختیهای اقتصادی و...) وظیفه شرعی و ملی خود میدانند و هر جا لازم باشد و احساس وظیفه کنند در وسط میدان و قلب معرکه حضور مییابند، چرا که انقلاب اسلامی را تداوم بخش نهضت پیامبر خاتم(ص) میدانند. این است که به قول رهبر انقلاب «آن کسانی که خیال میکنند میتوانند میان نظام و میان مردم جدایی بیندازند، ببینند و بفهمند که این نظام، نظام خود مردم است. مال مردم است. آن کسانی که با همه وجود نظام جمهوری اسلامی را و اسلام را و این پرچم را در این کشور نگه داشتهاند. در درجه اول خود مردمند. دشمنان ما این را بفهمند.»
۶-اشرافیت مستکبر قریش حاکم بلامنازع جزیرهًْالعرب بود.از لحاظ سیاسی و اقتصادی بر همگان سیطره داشت و از حیث نظامی قدرت اول منطقه حجاز بود و نفسکش نداشت. بساط اشراف قریش وقتی جمع شد که با منطق استوار و خردکننده مکتب اسلام روبه رو شد و سیاسان و هوشمندان عرب وقتی کم آوردند و به «ابوجهل» تبدیل شدند که با «مدینه علم حکمت» و شخصیت عظیمی چون رسول مرسل(ص) مصاف دادند!
تمدن غرب و آمریکای روبه افول که خود را در اوج قدرت و سروری دنیا میدید در مواجهه با انقلاب اسلامی و منطق استوار و متین توحیدی هیچ غلطی نتوانسته انجام دهد و حالا به بنبست رسیده است در اینباره روزی نیست که از سوی اهل فکر یا سیاستمداران و اهالی رسانه حرف و اظهار نظری شنیده نشود. غرب از فرانسه و انگلیس گرفته تا.... آمریکا سخت به بحرانهای متنوع و چالشها داخلی گرفتار آمده است. چند روز پیش «جیک سولیوان(مشاور امنیت ملی رئیسجمهور جدید آمریکا) صریحا اظهار داشت «مهمترین و حساسترین چالش امنیت ملی که آمریکا با آن روبرو است برقراری نظم و قانون در داخل کشور است ما با بحران شیوع کرونا و بحران اقتصادی و... روبرو هستیم.» با این همه شیطان بزرگ به خاطر خوی استکباری و از آنجا که تداوم انقلاب را به ضرر منافع و ارزشهای تمدن سرمایهداری بلکه به معنای زوال و فروپاشی خود میداند، راهی جز مبارزه و عناد با انقلاب ندارد و حاضر به پذیرش واقعیات وتغییر منطقی سیاستهای خود نیست و در برابر ایران انقلابی همچنان عربده میکشد و تهدید و تحریم میکند و دیوانهوار مشت بر کوه میکوبد و بر تهدیدها و هجمههای تکراری و بیثمر خود اصرار میورزد.دشمن زخم خورده منتظر غفلت و غنیمتطلبی ماست تا بار دیگر «تنگه جبل عینین» را دور بزند و فاجعه «احد» را تکرار کند! آنچه او را و تلاشها و تاکتیکها و تهاجمات او را در این سالها ناکار کرده و شکست داده، رهبری هشیار و حرکت نظام در صراط مستقیم انقلاب است. و بالاخره پایداری مردمی مومن است که وعدههای الهی را باور و به تحقق آن ایمان دارند. «انما توعدون لواقع»! همه تلاشها و اقدامات باید در مسیر حفظ همبستگی و وحدت باشد که «همه با هم» اسم رمز پیروزی انقلاب بود. حرف زدن از وحدت هم به تنهایی وحدتبخش نیست. عوامل وحدت چندگانه است اما مهمترین آن به صداقت و اخلاص مسئولان و مدیران برمیگردد.کسانی که به برکت پیروزی انقلاب و غالبا مستقیم و غیر مستقیم با رای مردم مناصب و جایگاههای مدیریتی را صاحب شدهاند. همه، خاصه مدیران همواره باید در نظر داشته باشند که در نظام مردمسالاری دینی همانطور که مردم در انتخاب اصل نظام و دولت و رئیسجمهور و نمایندگان و... با «رای» خود.بزرگترین و تعیینکنندهترین نقش را دارند از آن طرف. اینان باید در عمل امانتدار رای مردم باشند و در مسیر خدمت به خلق خدا و تحقق انتظارات به حق و وعدههای داده شده حرکت کنند، بدون تردید روحیه خدمتگزاری و اخلاص در انجام وظایف و تلاش بیامان و جهادی برای برطرف کردن مشکلات زندگی آحاد جامعه به ویژه اقشار زحمتکش از سوی مسئولان و مدیران بزرگترین عامل ارتقا اعتماد مردم به کارگزاران نظام و حفظ و تداوم وحدت اجتماعی است و بالاخره کاریترین حربه در خنثی کردن شیطنتهای دشمنان در جدایی میان مردم و مسئولان است.
گزارش به مردم درباره واکسن
محمود واعظی در روزنامه ایران نوشت:
آنچه امروز در رابطه با واکسن روسی در فضای افکار عمومی شاهد هستیم، نتیجه دوقطبیسازیهایی است که در ماههای گذشـــــته در کشـــــور عــــلیرغــــم همــــه هشدارهای دلسوزانه دولت و مراجع مسئول حوزه سلامت انجام گرفت. از همان ابتدای همهگیری کرونا، سنگ بنای مدیریت مقابله با کرونا با محوریت متخصصان گذاشته شد و مسئولان ارشد کشور در عمل و نظر، به تبعیت کامل از مراجع تخصصی تأکید کردند. ستاد فراقوهای مبارزه با کرونا در بالاترین سطح در کشور تشکیل شد و آنجا نیز همه تصمیمات و مقررات و ضوابط با محوریت متخصصان تعیین شد. با این حال، برخی از مسئولان و تریبونداران با رویکرد سیاسی بنای ناسازگاری با تصمیمات ملی و حاکمیتی در حوزه کرونا گذاشتند و در ملأ عام، علیرغم همه هشدارها و مکاتبات؛ ضوابط و پروتکلهای ستاد ملی مبارزه با کرونا را زیر پا گذاشته و عملاً به اعتبار و مرجعیت این ستاد – که بارها از سوی مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است- خدشه وارد کردند.
عدهای نیز در سطح رسانهها علی رغم توضیحات شفاف متولیان حوزه سلامت که بارها اعلام کردند ایران هم برای ساخت واکسن داخلی و هم برای خرید واکسن مطمئن خارجی خواهد کوشید، دوگانه مخربی میان واکسن ایرانی و واکسن خارجی درست کرده و به اعتماد عمومی که لازمه پروژه فراگیر واکسیناسیون در کشور است، صدمه وارد کردند.
یک بار دیگر به مردم عزیز عرض میکنیم؛ دولت جمهوری اسلامی ایران با تمام توان از ساخت واکسن داخلی حمایت میکند اما در عین حال، بدلیل اهمیت نجات جان هموطنان عزیزمان؛ زمان را تا پایان مطالعات بالینی واکسن داخلی، از دست نمیدهد. کسانی که دولت را به سهلانگاری در انتخاب واکسن خارجی متهم میکنند، عملاً با اعتمادزدایی، به پروژه مهم واکسیناسیون ضربه میزنند و به تبع غلبه بر اپیدمی را به تأخیر میاندازند. روسیه اولین کشوری است که در جهان به واکسن کرونا دست یافته و خریدِ واکسن تولید این کشور، با توجه به حسن رابطه ایران و روسیه، از همان ابتدا در دسترس ما بوده است. اگر قرار بود این واکسن سهلانگارانه و بدون بررسیهای تخصصی خریداری شود، این فرآیند قطعاً تا به امروز به طول نمیانجامید. روشن است که آنچه خرید این واکسن را تا به امروز به تأخیر انداخته، بررسیهای متخصصان کشورمان بوده است.
اطلاعات مربوط به مطالعات و مراحل مختلف کارآزمایی بالینی این واکسن به مرجع ملی تخصصی ما ارائه شده و خوشبختانه در یک پروسه کاملاً علمی و تخصصی، مورد تأیید قرار گرفته است. مردم مطمئن باشند که دولت جمهوری اسلامی ایران، تحت هیچ شرایطی، اجازه وقوع کوچکترین سهلانگاری در بحث سلامت مردم را به هیچ کس نمیدهد. ما برای سلامت مردم عزیزمان اهمیت زیادی قائل هستیم و سیاستمان، علاوه بر تهیه واکسن «اسپوتنیک وی»، تهیه سبدی از واکسنهای معتبر کنسرسیوم کواکس و خرید واکسن از چین و هند است. واکسن کواکس خریداری شده، خرید از چین و هند نیز مراحل نهایی را میگذراند که به این سبد اضافه خواهد شد.
شاه ایرانی، بیمارهلندی
محمدعلی صمدی در روزنامه وطن امروز نوشت:
«اگر پارسال ما هنوز در بستن بودجه مملکت ملاحظه داشتیم و وسط تابستان همیشه صحبت از این بود که خب! این کسری بودجه را چه بکنیم، مطلب ما امسال معکوس شده است. با این همه درآمدمان چه بکنیم؟»
این جملات را که «محمدرضا پهلوی» آخرین شاه ایران، اوایل سال 53 خورشیدی، در مقابل دوربینهای تلویزیونی بر زبان آورد، باید نخستین نشانههای بروز بیماری پسر رضاخان به شمار آورد. تاریخ، در ۳ دهه گذشته، دومین شاه پهلوی را در مسیری پیش برده بود که شاید بتوان بابت ابتلا به توهم «ماموریت الهی»، به او حق داد؛ یک جنگ جهانی و تبعات مرگبارش را پشت سر گذاشته بود، 6 رئیسجمهور ایالاتمتحده و 3 رهبر شوروی را تجربه کرده بود و طی این سالها، با آشوبی که کشاکش جنگ سرد در آسیای جنوب غربی شعلهور ساخته بود، تعداد قابل توجهی از رقبا و حتی متحدانش، با دهها کودتا، انقلاب و ترور از صفحه روزگار حذف شده بودند. در ایران اما بهرغم قتل ۲ نخستوزیر و یک وزیر دربار توسط مخالفان، حکومت وی از 2 قیام سراسری (تیر 31 و خرداد 42) و شخص خودش از یک پروژه براندازی (مرداد 32) و 2 عملیات ترور یکی توسط مارکسیستها (1327) و دیگری توسط مذهبیها (1344) جان به در برده بودند و هنگامی که کشورهای همسایه، در منازعهای دردناک با چپگرایان، پیدرپی متحمل ضربات مهلک میشدند، ایران که 2000 کیلومتر مرز مشترک با «اتحاد جماهیر شوروی» داشت، به لطف اکثریت قاطع جمعیت یکدست و غیور شیعه، هیچ تهدید جدی از سوی «امپراتوری چپ» متوجه خود نمیدید. درست زمانی که چریکهای کمشمار مارکسیست در حال عملیات علیه چند پاسگاه کوچک شهربانی یا ترورهای بیاهمیت تعدادی پلیس و یا مستشار نظامی و اقتصادی غربی بودند، قبلهگاهشان در حال ساخت نخستین و بزرگترین کارخانه ذوبآهن برای اصلیترین متحد ایالاتمتحده در منطقه بود. از یک سو بریتانیا آخرین بقایای ارتش خود را از منطقه تخلیه میکرد و از سوی دیگر، آمریکا هم در آن زمان، چند سالی بود که با بدترین بحرانهای تاریخ خود دستوپنجه نرم میکرد؛ «جنگ ویتنام» و «رسوایی واترگیت». ثروتمندترین و نیرومندترین کشور جهان، جنگ با یک کشور کوچک روستانشین (به مساحت یکسیام آمریکا) را با بیش از 55 هزار کشته باخته بود و برای رفع و رجوع رسوایی تقلب انتخاباتی هم چارهای جز استعفای رئیسجمهور پیشبینی نمیشد. در چنین هنگامهای، آمریکا که اخیرا سیستم جهانی «برتون وودز» (ارتباط طلا و دلار) را فسخ کرده بود، بیش از پیش چشم به تداوم مسیر صادرات نفت از آسیای جنوب غربی و ادامه خریدهای کلان تسلیحاتی ایران داشت؛ خریدهایی که علاوه بر بازگرداندن بخش قابل توجهی از دلارهای نفتی به چرخه اقتصاد آمریکا، اعزام دهها هزار نظامی پریشانحال و دردسرساز بازگشته از ویتنام، به عنوان مستشار نظامی به ایران را هم در پی داشت. عمده حواس یانکیها معطوف به عبور از این ۲ چالش بود و شاید به همین دلایل چموشیهای گاه و بیگاه شاه را هم زیرسبیلی رد میکردند.
شاه ایران به قدری از جمعبندی سلطنت 32ساله خود راضی بود که بیماری آزاردهندهای که اخیرا در ناحیه شکمش ایجاد شده بود، نمیتوانست از اعتماد به نفسش بکاهد و کمتر از ۳ هفته مانده به 54 ساله شدنش، آخرین نشانه برای تکمیل توهم «ماموریت الهی» بروز کرد. 14 مهرماه 1352، جنگ میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی آغاز شد. با گذشت یک هفته از جنگ و ناکامیهای بیسابقه ارتش صهیونیستی، ایالاتمتحده برای کمکرسانی به ایالت آسیاییاش، در عملیاتی بزرگ دالانی هوایی ایجاد کرد و طی حدود یک ماه، محمولهای از تسلیحات و قطعات یدکی به میزان 22325 تن را به فلسطین اشغالی انتقال داد. کشورهای عربی در پاسخ به این اقدام، از اواخر مهرماه، شیرهای نفت خود را به سوی آمریکا و کشورهایی که نفت را برای آمریکا تصفیه میکردند بستند و همزمان تولید نفت خود را کاهش دادند. این اتفاق، قیمت نفت را بهسرعت بالا برد. در هفتههای اول بحران، برای نفت ایران که در تحریم شرکت نکرده بود و سعی میکرد جای خالی نفت همسایگانش را پر کند، تا بشکهای 16 دلار هم مشتری پیدا شد. این تحریم تنها 150 روز ادامه یافت و تاثیر خاصی در جبهه نبرد با رژیم صهیونیستی به جا نگذاشت اما قیمت جهانی نفت را 4 برابر بالا برد و تثبیت کرد. درآمد نفتی ایران در سال 1351 رقمی در حدود دو و نیم میلیارد دلار بود که به بیش از 5 میلیارد دلار در سال 1352 و حدود 18 و نیم میلیارد دلار در سال 1353 رسید.
به تصریح دکتر «علینقی عالیخانی»، از مبرزترین اقتصاددانان رژیم پهلوی، ایدهپردازی و طراحی برای هزینه کردن متناسب و صحیح چنین ثروت هنگفتی، مطلقا یکروزه میسر نبود و لااقل بین 6 ماه تا یک سال زمان لازم داشت اما تنها ۲ ماه بعد از افزایش بهای نفت، بودجه سال 1353، هفتهها زودتر از همیشه و با 35 درصد افزایش نسبت به سال قبل تنظیم شد. این بزرگترین لایحه بودجه تاریخ ایران بود. درآمد نفتی کشور به طور ناگهانی چند برابر شد اما زیرساختهای اقتصادی تغییری نکرده بود یا به عبارت سادهتر، «چند میلیارد اضافه درآمد در 5 ماه پایانی سال 1352، به کجا تزریق شده بود؟». هنگامی که شاه ایران با گردنی افراشته میگفت: «با این همه درآمدمان چه بکنیم؟»، حجم دلارهای واردشده به کشور باز هم چند برابر شده بود. واضح بود اقتصاد کوچک و محدود ایران، ظرفیت چنین لقمه بزرگی را ندارد.
شاید نوشته یک روزنامهنگار ناشناخته در سالهای بعد، عمق فاجعه را روشنتر کند: «فرض کنید به خانهای معمولی که آب را از طریق سنتی تهیه کرده و در آب انبار ذخیره میکند، یک انشعاب فشار قوی آب بدهند. در حالی که آن خانه اساسا لولهکشی متعارف هم ندارد. محل یا آب انبار دیگری هم در خانه یا اطراف آن وجود ندارد. اتفاقی که میافتد بسیار واضح است. انبوه آب، خانه را در مدت کوتاهی منهدم کرده و بر سر ساکنانش خراب خواهد کرد».
چند ماه بعد، شاه ایران متوجه شد شکمدرد آزاردهندهاش، علایم ابتلا به نوعی سرطان خون است اما چند سال زمان لازم بود تا متوجه شود کشورش را به «بیماری هلندی»* مبتلا کرده است. هر چند مفهوم اقتصادی «بیماری هلندی» 4 سال بعد از ۴ برابر شدن قیمت نفت، ابداع و با الهام از وقایع دهه 1960 در هلند نامگذاری شد اما مبدعان آن، بیشک از تجارب ایران هم الهام گرفته بودند. این تازه آغاز ماجرا بود.
------
*نظریه «بیماری هلندی» تصریح میکند وقتی دولت، درآمدهای ارزی بادآورده را با تصور دایمی بودن آن، به صورت ناگهانی وارد جامعه میکند، درآمد بالا میرود و در نتیجه تقاضا هم افزایش مییابد اما عرضه جوابگوی تقاضا نخواهد بود و تعادل عرضه و تقاضا بر هم میخورد؛ در نتیجه قیمتها افزایش مییابد. «بیماری هلندی» زمانی رخ میدهد که دولت وارد کارزار شده و سعی میکند به طور مصنوعی و از طریقی غیر از افزایش تولید، قیمتها را پایین نگه دارد.
راهکار بازگشت به تعهدات متقابل
حشمتالله فلاحتپیشه در روزنامه آرمان ملی نوشت:
برای بازگشت به برجام 4 سازوکار وجود دارد: اولین راه این است که دوطرف بدون اینکه اعلام کنند، به بخشی از تعهدات خود در قبال برجام برگردند. راه دوم این است که کمیتهای در برجام شکل بگیرد و این کمیته تعهدات ایران و آمریکا را با توجه به شرایط زمانی کنونی و یک زمان مشخص شده دوباره بازنویسی کند و هر دو طرف بتوانند در این مدت مشخص به تعهدات خود برگردند.
این در شرایطی است که در برجام یک اراده غالبی شکل بگیرد که فعلا قابلیت عملیاتی شدن ندارد. راه سوم این است که یک نفر بین ایران و آمریکا میانجیگری کند. آقای ظریف دیروز به این مساله اشاره کرد و گفتند کشورهای اروپایی برای بازگشت آمریکا به برجام میانجی شوند.
به این نکته باید توجه داشت یا کشورهای اروپایی که آمریکاییها بیشتر به آنها اعتماد دارند یا چین و روسیه که ایران به آنها نزدیکتر است و اصلا مجموعهای از این کشورها وارد فضای میانجیگری شوند.
شرایط کنونی نشان میدهد میانجیگری توسط اروپاییها بیشتر مطرح است، بهخاطر اینکه آمریکاییها با چین و روسیه در حال درست کردن چالشهای تازهای هستند و تمرکز آنها بیشتر بر روی آن چالشهاست.
رفتارهای اروپاییها در مقابل ترامپ میتوانست این امکان را برآورده کند، اما موضعگیریهای جدید اروپاییها مانند مکرون که خلاف برجام صحبت کرد، کاملا مشخصکننده این بود که یک عقده فرانسوی را به دیپلماسی بینالمللی ترجیح میدهد اما به نظر میآید فعلا این امکان تضعیف شده است.
اما راه چهارم این است که ایران و آمریکا با یکدیگر مذاکرات کارشناسی جدید انجام دهند. این کارشناسان متشکل از 3 وزارتخانه اعم از وزارت امورخارجه، وزارت خزانهداری آمریکا و وزارت امور اقتصاد و بانک مرکزی ایران و در طرف دیگر هم سازمان انرژی اتمی و وزارت انرژی آمریکا به مذاکره بپردازند.
مسیر لایحه بودجه پس از برگشت خوردن
مهدی حسن زاده در روزنامه خراسان نوشت:
روز گذشته مجلس به کلیات لایحه بودجه 1400 رای منفی داد تا در عمل لایحه بودجه به دولت برگردد. اکنون یا دولت، لایحه بودجه اصلاح شده ای را به مجلس می فرستد یا لایحه بودجه چند دوازدهم تدوین می کند که به عنوان مثال برای 3 ماه نخست سال بعد، بودجه در سقف منابع و مصارف 3 ماه نخست امسال با درصدی افزایش تنظیم می شود.البته یک فرض دیگر هم متصور است و آن این که همین لایحه رد شده طی توافقاتی دوباره در تلفیق دچار تغییراتی شود و به صحن بازگردد. در این میان اشاره به چند نکته درباره رای مجلس و واکنش دولت ضروری است:
1 - واضح بود که اختلاف دولت و مجلس بر سر بودجه جدی است و رای امروز نشان می دهد که اختلافات در جلسات مشترک حل نشده است. پیام سیاسی این اختلاف که روزهای گذشته از تریبون های رسمی بیان میشد، مشخص است.
2- دولت به صراحت از رد لایحه بودجه استقبال کرده است، چرا که با رای مثبت، عملا مجلس مصوبات تلفیق را مورد بررسی قرار می داد و دولت نیز با این مصوبات مخالف بود. لذا عملا صحبت های تقابلی نوبخت بر رای منفی نمایندگان موثر بود.
3- مخالفان بودجه، اصلاحات تلفیق را برای اصلاح بودجه کافی نمی دانستند و از جمله معتقد بودند که تلفیق نتوانسته است، جلوی رشد شدید هزینه های جاری را بگیرد و بخشی از درآمدهای موهوم را در بودجه باقی گذاشته است.
4- دیگر دغدغه مخالفان بودجه این بود که با وجود مخالفت دولت با مصوبات تلفیق، در صورت رای مثبت مجلس، چه ضمانتی است که دولت چیزی را که قبول ندارد، اجرا کند یا به نحو درست اجرا کند.
اکنون به احتمال زیاد باید منتظر بودجه چند دوازدهم بود تا در عمل سال آینده لایحه بودجه اصلاح شود. این مسئله یک فرصت و یک آسیب به همراه دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. فرصت، امکان تدوین بودجهای بهتر با رفع اشکالات قبلی از جمله کاهش وابستگی به نفت، تعیین تکلیف ارز 4200، کنترل درآمدهای موهومی و جلوگیری از رشد بی رویه هزینه های جاری است.
در نقطه مقابل، تهدید اصلی ماجرا، موکول شدن بودجه به زمانی است که کشور درگیر انتخابات ریاست جمهوری است و اصلاحات بودجهای ممکن است در لابه لای انتخابات ذبح شود.
اکنون میراث تلخی از اصلاحات بودجه ای انجام نشده روی دست دولت و مجلس است.
واقعیت این است که اصلاحات اساسی در بودجه را نمی توان به تاخیر انداخت. ارز 4200 که به تعبیر رئیس کل بانک مرکزی 7 هزار تومان گرانتر در بازار تبدیل به کالاهای اساسی می شود، نیاز به تدبیری دارد که فردا دیرتر از امروز است. مهار رشد هزینه های جاری، زیان هنگفت صندوق بازنشستگی دولت و دیگر معضلات بودجه ای پیش روست.
در نقطه مقابل امید به درآمدزایی از پایه های مالیاتی جدید و جلوگیری از فرارهای مالیاتی و همچنین مولدسازی دارایی های هنگفت دولت، دیگر جنبه امیدآفرینی است که می توان به وسیله آن ها بودجه را از کسری نجات داد ولی این اصلاحات زمانی نتیجه می دهد که دولت نیز پای کار اصلاح بیاید و مجلس به همراهی دولت برای اصلاحات بودجه ای اعتماد کند.
چرا برجام همچنان مهم است؟
محمد یوسفی آرامش در روزنامه ابتکار نوشت:
با گذشت دو ماه از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، همچنان برجام در صدر انتقادات و مطالبات داخلی و خارجی است. روزی نیست که به آن حمله نشود و بحث محافل سیاسی نباشد. اگر بخواهیم سیستماتیک و بدون تعصب به صورت مسئله نگاه کنیم؛ انتقاداتی جدی و نه تند به آن وارد است؛ معاهده گرانبهایی که ایران با توجه به وضعیت مدیریتی، اقتصادی، تکنولوژی و چارچوب تفکرات مدیران خود، توان استفاده از آن را نداشت.
برجام معاهدهای چند جانبه و سیاسی بود که الزامات و پیش نیازهای فراوانی برای بهره مند شدن از مزایای اقتصادی آن نیاز بود؛ از جمله این پیش نیازها می توان به عادی سازی روابط بانکی و قرارگیری در معاهده های بین المللی مرتبط با مسائل مالی نام برد.
یکی از عوامل اصلی شکست برجام، ضعف وزارت خارجه در دیپلماسی فعال در کشورهای مهم اقتصادی از جمله آلمان بود.
تحریم های هوشمند ایران پیش از یک دهه از انعقاد برجام، شروع به شکل گرفتن کرد. این تحریمها در زمان شکل گیری شاهراههای جدید اقتصادی از جمله اقتصاد دیجیتال و همچنین گسترش ابزارها و شبکههای نوین الکترونیکی-مالی در اقتصادهای جهان از جمله آمریکای شمالی، اروپا و هم پیمانان آنان در آسیا شکل گرفته بود. بدین صورت همزمانی شروع تدریجی تحریم های ایران با این انقلاب دیجیتال اقتصادی و همینطور تدوین قوانین مرتبط با این روندهای اقتصادی و استفاده از ابزارهای نوین مالی در کشورهای مذکور، باعث شدند تا نام ایران با محوریتی محدودکننده در بطن قوانین محلی کشوررها قرار گیرد.
این امر در کشورهایی که از ساختار دولت های محلی قدرتمند و دولت مرکزی با اختیارات پایین بهرهمند بودند و با سیستم قانونگذاری محلی و پیچیده، بسیار سختتر شد. برای مثال کشوری مانند آلمان که از ۱۶ ایالت با اختیار کامل قانون گذاری محلی تشکیل شده است و دولت مرکزی در آن اختیار چندانی برای مداخله در امور ایالت ها ندارد.
ضعف وزارت خارجه در دیپلماسی فعال و عدم استفاده از کارشناسان برای مذاکره با دولتهای محلی و در کل ضعف دیپلماسی عمومی برای تعامل با دولتهای محلی این دسته از کشورها، از نگاه نگارنده یکی از بزرگترین عوامل شکست تجاری برجام بود.
در نقطه مقابل دولت آمریکا در زمان ترامپ، با شناخت کامل از این مساله شروع به مذاکره با دولت های محلی این کشورها در جهت متذکر شدن خطرات تجارت با ایران شد. به طوری که سفیر آمریکا در آلمان ایالت به ایالت آلمان را سفر کرد و به گفته کارشناسان با مقامات محلی مذاکره های بسیاری داشت تا با تجارت به ایران فکر هم نکنند.
به هر روی ذکر همین نکات کافی است تا مشخص شود چرا ایران نتوانست از برجام منفعت اقتصادی لازم را ببرد. قوی ترین معاهدات بین المللی بدون اصلاح داخلی شیوه مدیریت در جمهوری اسلامی، کارساز نخواهند بود و تنها در ظاهر مشکلات را به تاخیر میاندازند.
در حالی که برجام در ایران، به تایید کلیت نظام رسید، در ایالات متحده تنها شاهد تایید آن توسط دولت بودیم و نه کلیت ساختار قدرت در نظام دموکراسی آمریکا؛ تمام چیدمان این پازل منجر به یک باگ حقوقی عظیم شد که گویی از قهرمان سیمرغ سوار آن روزهای ایران، انتظار نمیرفت؛ شاید هم حتی با درک این موارد حقوقی، در آن بازه زمانی چاره ای دیده نمی شد. در هر حال تاکید جدی میکنم تا جریان تندرویی که دائما در تلاش برای مقصر جلوه دادن دیگران است، فراموش نکند که خود همیشه یکی از دستاندازان برای کاهش قدرت چانه زنی ایران بوده است. برخی در ایران، درک صحیحی از قدرت، هوش سیاسی و مواضع و منافع در مذاکره ندارند و با تاکید زیاد بر روی مواضع و نه منافع؛ ملت و اقتصاد را فدا می کنند.
با تمام این کاستیها آنچه که غیرقابل پذیرش است؛ محدود کردن ارتباط سیاسی و اقتصادی ایران با دیگر کشورهای دنیاست. درست است که قرارداد برجام بینقص نبوده و به مشکل رسیده؛ اما این دلیل نمی شود تا با تجربه ای بیشتر راه مذاکرات هدفمند آن بسته شود. حملات گروههای تندرو به برجام، بدون هدف و در مغایرت جدی با توسعه ایران است. به راستی کدام کشور را می شناسیم که با قطع روابط موثر با دنیا موفق به توسعه اقتصادی شده باشد؟ سرنوشت کشورهایی که ارتباط موثر و دیپلماسی توسعه و دوستی ندارند در دنیا به کجا ختم شده است؟
بررسی مکاتب مختلف اقتصادی و آزمون و خطاهای مختلف آن در ایران، گواه این موضوع است که رویکرد اقتصادی بسته با تکیه کامل به داخل، مکتبی مطلوب و ثمربخش برای ایران نیست و کشوری در دنیا دیده نمی شود که با این روش، به سرنوشت مطلوبی دست یافته باشد. همه اینها در حالی است که علیرغم چند دهه شعار تورم تک رقمی، در مرتبه ای هستیم که بسیاری از کشورهای همسایه ما در منطقه؛ رنگ تورم بیش از ۳ درصد را نمیبینند. خارج از سیاستگذاریهای داخلی اقتصادی نامطلوب، تجربه نشان داده است که در تعامل با دنیا، اقتصاد ایران بهرهوری بالاتری دارد. آنان که بی هدف به برجام و واکسن خارجی حمله می کنند؛ درک صحیحی از کارکرد یک اقتصاد موفق ندارند؛ امروز ما شاهد یک دهکده جهانی هستیم. روابط نزدیک شده و نیازهای ملت های مختلف با تعامل با یکدیگر برطرف می شود. آنها که با تکیه بر مغالطه به گذشته و شکست برجام به آن حمله می کنند؛ یک مثال موفق از اقتصاد تحت تعریف خود ارائه دهند! بد نیست که با نگاهی پخته تر به معیشت مردم نگاه کنیم؛ و با حملات و انتقادات تند ناکارآمد، هر روز آرمان توسعه این خاک را به تاخیر نیندازیم. در پایان، برجام نه طلا بود و نه تخم مرغ دو زرده؛ به درستی درک و اجرا نشد و این بدانمعنا نیست که ما اجازه داریم فرصتهای آینده را به موجب یک تجربه ناتمام، بسوزانیم.
افقهای روشن در دهه پنجم انقلاب اسلامی
حسن رشوند در روزنامه جوان نوشت:
پیروزی انقلاب اسلامی آغاز تحولات ژئوپلتیک در منطقه بود که ایران تحت سلطه و در اردوگاه غرب را، به یک کشور مستقل و قدرتمند منطقهای به حرکت درآورد و پس از ۴۲ سال ایستادگی و مقاومت، نه تنها ایران را به یک بازیگر اصلی منطقه تبدیل کرده، بلکه در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت بینالمللی قرار داده است.
در این میدان نفسگیر، نتایج مقابله غرب با انقلاب اسلامی ایران، حاصلی جز ناکامی، بی حیثیتی، افول قدرت، برانگیختن نفرت جهانی، ناتوانی و شکست برای آنها نداشته است. اما برخلاف این نتایجی که این تقابل برای امریکا و غرب داشته است، ملت مسلمان ایران نتایج ایستادگی و مقاومت خود را در موارد بسیاری مشاهده کرده است که مهمترین آنها عبارتند از:
الف) عبور از سن چهل سالگی و پا نهادن به ۵۰ ساله تمدن نوین ایرانی - اسلامی و خط بطلان کشیدن بر تئوریهای افرادی همچون «گرین برینتون» که عمر انقلابها را در سه یا چهار دهه خلاصه میکردند.
ب) عبور عزت مندانه از غالب موانع و چالشهایی که دشمنان داخلی و خارجی آن را ایجاد کردهاند.
ج) رسیدن به نقطه آسیبناپذیری که امکان تقابل مستقیم را از دشمنانی که مکرر تهدید به حمله نظامی میکردند و با حرف تکراری «همه گزینهها روی میز است» تلاش در ایجاد رعب و وحشت ملت ایران را داشتند.
د) دستیابی به پیشرفتهای غیرقابل مقایسه با ابتدای پیروزی انقلاب در همه عرصهها که نمونههای آن را این روزها در ارسال ماهواره به فضا و کاشت باتری بدون عمل جراحی برای اولین بار در جهان یا پیشرفتهای خیره کننده در تولید واکسن کرونا و... بودیم.
باید بپذیریم که با پیروزی انقلاب اسلامی ژئوپلتیک منطقه به طور کلی تغییر یافته و انقلاب اسلامی ملت ایران با فروریختن رژیم فاسد و وابسته پهلوی، ایران را از چنگال غرب و امریکا خارج ساخته و به یک کشور مستقل با هویت اسلامی تبدیل کرده است. اکنون با گذشت ۴۲ سال از عمر انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مردم سالار، دیگر بر کسی پوشیده نمانده است که ژئوپلتیک ایران در راستای تأمین منافع ملی، امنیت ملی و پیشبرد آرمانها و اهداف انقلابی، متحول شده است.
قدرتهای جهانی که با ظرفیتها و قابلیتهای ژئوپلتیکی ایران آشنا هستند، دیگر ابا ندارند که بگویند از پیشرفتهای ایران به وحشت افتاده اند، بنابراین تمام قوای خود را برای شکست این انقلاب و فرو ریختن نظام سیاسی دینی و انقلابی برخاسته از آن بسیج کردهاند. قدرتهای جهانی، به خوبی دریافته اندکه جمهوری اسلامی با شعارهای آرمانگرایانه انقلابی خود، با بهرهگیری از موقعیت ممتاز ژئوپلتیکی که در منطقه راهبردی غرب آسیا دارد، میتواند علاوه بر تبدیل شدن به یک قدرت برتر و تعیین کننده منطقهای، میتواند به یک قدرت بین المللی تبدیل شود. اکنون که ایران در قله راهبرد تعریف شده خود ایستاده و از دورترین نقطه خلیج فارس و دریای عمان سواحل مدیترانه را رصد میکند و آرزوهای امریکا را نقش بر آب کرده، میتوان فهمید که در کدام نقطه استراتژیکی ایستاده ایم.
ارسال ماهواره به فضا و در نوردیدن مرزهای دانش با ساخت ماهوارهبر ذوالجناح و استفاده از سوخت جامد به جای سوخت مایع و افزایش قدرت چندین برابری آن، نشان داد که ایران اسلامی نه تنها در نقطه بی بازگشت در بحث موشکی است، بلکه غرب مدعی از این پس باید شاهد رشد خیرهکنندهتری در این حوزه و دیگر حوزههای دانشی ایران باشد. کما اینکه همزمانی ارسال این ماهواره با کاشت باتری قلب بدون عمل جراحی برای اولین بار نه در ایران بلکه در جهان، این پیام را بار دیگر به دنیای غرب مخابره کرد که باید چشمهای بسته خود را به واقعیتهای امروز ایران و پیشرفتهای خیره کننده آن باز کند و نمیتوان صرفاً با ابزار تهدید و تحریم، مسیر طی شده ایران را به نقطه آغازین سالهای اول انقلاب اسلامی بازگرداند. اکنون موازنه قدرت در منطقه به نفع ایران اسلامی و به ضرر امریکا، رژیم صهیونیستی و دولتهای مرتجع منطقه است که با خرید سلاح و انباشت آن، منطقه را تبدیل به انبار باروت کردهاند. بنابراین بر هم خوردن موازنه قدرت علاوه بر نگران ساختن صهیونیسم بین الملل، نگرانی حامیان این رژیم را نیز به دنبال داشته است. بر اساس چنین تحلیلها و برآوردهای راهبردی بود که پس از انقلاب اسلامی، سیاست جهانی در راستای مقابله با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی از سوی قدرتهای شرقی و غربی تنظیم شد و بر اساس این سیاست، توطئهها علیه ملت ایران، یکی پس از دیگری طراحی و به مرحله اجرا درآمد.
اکنون و در آغازین سالهای دهه پنجم انقلاب اسلامی، به رغم توطئهها و فتنههای گوناگون از سوی نظام سلطه و متحدانش علیه ملت ایران، جمهوری اسلامی به یک قدرت مؤثر و تعیین کننده منطقهای تبدیل شده است و روند تحولات جاری در منطقه، از آیندهای درخشان برای ایرانیان حکایت دارد؛ آیندهای که دشمن بخواهد یا نخواهد در آن تمدن نوین اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی شکل گرفته است. آیندهای که قطب قدرت جهان اسلام در یک نظام چندقطبی با محوریت جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است. نشانههای چنین آیندهای را میتوان در دو گزاره زیر به درستی رصد کرد:
۱. جمهوری اسلامی با تکیه بر موقعیت ممتاز ژئوپلتیکی خود به ویژه بر آبراههای خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای عمان و اقیانوس هند، با تشکیل نیروی دریایی راهبردی از سوی ارتش و سپاه، از اقتدار دریایی برخوردار است. اقتدار دریایی و اقتدار موشکی جمهوری اسلامی، ایران را در برابر هر نوع تهدید نظامی از سوی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای ایمن ساخته و به سطح قدرت بازدارندگی رسانده است.
۲. در رقابت سنگین و نفسگیر میان نظام سلطه و متحدانش با جمهوری اسلامی بر سر ترتیبات منطقهای غرب آسیا، امریکا طی ۲۰ سال گذشته شکستهای پی در پی خورده است؛ به گونهای که غرب آسیا به نمایشگاهی از شکستهای امریکا تبدیل شده است که نقش جمهوری اسلامی در این شکست ها، یک نقش اصلی و بی بدیل میباشد. شکستهای امریکا و متحدانش در غرب آسیا، به معنای ناکامی ایالات متحده در شکل دهی نظم نوین جهانی مورد نظر این کشور پس از فروپاشی نظام دوقطبی است. اکنون با ارتقای موقعیت منطقهای ایران و تبدیل جمهوری اسلامی به قدرت تعیینکننده در این منطقه از یک طرف، و افول قدرت امریکا به عنوان محور نظام سلطه و مدعی رهبری جهان از طرف دیگر، نظم جهانی در حال تغییر است و نظم جدیدی در حال شکل گیری است. نظمی که هر روز بر نگرانی غرب نسبت به ایران اسلامی میافزاید و در نظم جدید در حال شکلگیری، این ایران اسلامی است که با موقعیت ژئوپلتیکی برتر، محور اصلی قطب قدرت خواهد بود.