سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
تحمیل هزینه مضاعف؛ ممنوع!
سید محمدعماد اعرابی در روزنامه کیهان نوشت:
روز ۲۴ آذر ۱۳۹۹ خبرنگار تلویزیون ان.بی.سی آمریکا از روحانی پرسید: «آقای جو بایدن اعلام کردهاند که مایل هستند مجدداً به برجام بازگردند، اما این بار بهدنبال یک توافقنامه قدرتمندتر هستند که شامل برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران خواهد بود و در این راستا کشورهایی مثل آلمان، فرانسه، بریتانیا با آن همصدا هستند. با توجه به الحاقاتی که مدنظر آقای بایدن است، بهنظر شما، بازگشت کامل به تعهدات از طرف همه طرفها، منطقی و واقعبینانه بهنظر میرسد؟» و رئیسجمهور در پاسخ گفت: «آن تعبیری را که شما از آقای بایدن نقل کردید «من نشنیدم» که بگوید که اگر بخواهم برگردم، باید یک توافق دیگر و قویتری داشته باشیم، این حرف ترامپ است و حرف بایدن نیست.
ترامپ همین را میگفت، میگفت این توافق را قبول نداریم و باید برگردیم به یک توافق قویتر.» آقای روحانی در حالی گفت چنین موضعی را از بایدن «نشنیده است» که دقیقا دو ماه پیش از آن در ۲۴ شهریور ۱۳۹۹ جو بایدن طی یادداشتی برایCNN نوشته بود: «اگر ایران به تعهدات دقیق توافق هستهای بازگشت، آمریکا نیز به توافق به عنوان نقطه شروعی برای دنبال کردن مذاکرات بعدی بازخواهد گشت. ما با متحدانمان برای تقویت و گسترش مفاد توافق هستهای کار خواهیم کرد و همزمان به دیگر نگرانیها نیز توجه خواهیم کرد... ما همچنین به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه نقض حقوق بشر در ایران، حمایت این کشور از تروریسم و برنامه موشکهای بالستیک ادامه خواهیم داد.» عدم آگاهی آقای رئیسجمهور از این اظهارات میتوانست حاکی از خللی در اطلاعرسانی به ایشان باشد و یا اشتیاقی فوقالعاده نسبت به حضور دموکراتها در رأس دولت آمریکا.اشتیاقی که با ساختن تصویری انتزاعی و غیرواقعی از جو بایدن و کابینه احتمالیاش، چشم را بر همه حقایق تلخی که سبب مخدوشسازی این تصویر شود؛ بسته نگاه میداشت.
ایناشتیاق بارها در سخنان دولتمردان خودش را نشان داد. ۲۸ آبان ۱۳۹۹ محمدجواد ظریف در گفتوگو با روزنامه ایران بازگشت آمریکا به برجام را «زمانبر» ندانست و پیشبینی شرایط بهتری برای ایران با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید آمریکا کرد.
او گفت: «آقای بایدن اگر رئیسجمهور آمریکا شد و در کاخ سفید مستقر شد، میتواند با سه فرمان اجرایی همه تحریمها را لغو کند... لذا مردم باید امیدوار باشند.» ۱۸ آذر ۱۳۹۹ محمدباقر نوبخت معاون رئیسجمهور و رئیسسازمان برنامه و بودجه با اشاره به نتیجه انتخابات آمریکا از «مشتاقی و مهجوری» صحبت کرد و گفت: «هماکنون همه اعتقاد دارند که شرایط کشور و فضای بینالمللی بهگونهای است که میتوانیم تحریمها را بشکنیم.» محمود واعظی رئیسدفتر رئیسجمهور نیز با همیناشتیاق نسبت به روی کار آمدن دولت جدید آمریکا ۲۵ دی ۱۳۹۹ به روزنامه ایران گفت: «من دو یا سه ماه قبل براساس تحلیلی که داشتم، گفته بودم که پایان کار دولت فعلی آمریکا است و ما إنشاءالله در آینده تحریمها را میشکنیم و آنان را برمیداریم.» این شوق در معاون اول رئیسجمهور هم دیده میشد و اسحاق جهانگیری ۵ بهمن ۱۳۹۹ از پایان زمستان خبر داد و گفت: «در پایان روزهای تحریم هستیم از نظر من، روزهای خوشی برای آینده کشور برای هفتهها و روزهای آینده میبینم، زمستان تمام شد.» ذوق دولتمردان ایران از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا و احتمال بازگشت به برجام آنچنان آشکار بود که آقای رئیسجمهور حتی «رفتن ترامپ» را با «رفتن شاه» مقایسه کرد! ایناشتیاق و ذوقزدگی بار دیگر یادآور شرایط پیش از انعقاد برجام بود که باعث شد تحلیلگر رادیو دولتی فرانسه مهرماه ۱۳۹۲ بگوید: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند.
طبق این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، فروشنده، قیمت را کمتر خواهد کرد.» طرف مقابل اما به اندازه کافی صبور بود چون احتمالا آنها نیز همیناشتیاق را در اظهارنظرات دولتمردان ایران دیده بودند. مواضعی که رئیسجمهور و برخی دولتمردان ما نشنیده بودند و یا دوست نداشتند بشنوند از جانب طرفهای آمریکایی همسو با سیاستی که بایدن برای مواجهه با ایران پیش از انتخابات آمریکا اعلام کرده بود؛ بارها تکرار شد. «آنتونی بلینکن» گزینه بایدن برای وزارت خارجه آمریکا ۱ بهمن ۱۳۹۹ در جلسه استماع سنا گفت: «رئیسجمهور منتخب معتقد است که اگر ایران به توافق بازگردد ما هم به این توافق برمیگردیم، اما از این مسئله، همراه با متحدانمان که بار دیگر با ما همراستا میشوند بهعنوان سکویی برای دستیابی به یک توافق طولانیتر و قویتر و رسیدگی به مسائل دیگر بهخصوص مسئله موشکی و فعالیتهای بیثباتکننده ایران استفاده خواهیم کرد.»
بلینکن پس از کسب رأی سنا ۹ بهمن ۱۳۹۹ در اولین نشست خبریاش به عنوان وزیر خارجه آمریکا یک بار دیگر گفت: «بایدن به روشنی گفته است اگر ایران به پیروی کامل از تکالیف خود تحت برجام بازگردد، ایالات متحده نیز اقدام مشابه خواهد کرد و بعد ما با متحدان و شرکایمان از آن بهعنوان زمینهای برای توافقی که ما آن را بلندتر و قویتر میخوانیم، برای رسیدگی به شماری از موضوعهای دیگری که در رابطه با ایران مشکلساز هستند، استفاده خواهیم کرد.» برخلاف نظر محمدجواد ظریف در گفتوگو با روزنامه ایران که بازگشت آمریکا به برجام را زمانبر ندانسته بود، بلینکن ادامه داد: «تا رسیدن به آن نقطه راه طولانی در پیش داریم. ایران پیرو تعهداتش نیست و ممکن است مدتی زمان ببرد تا تصمیم بگیرند که به پیروی (از مفاد برجام) بازگردند و همینطور بعدا برای ما زمان ببرد که ارزیابی کنیم آیا وظایفش را انجام میدهد.» این سخنان با ادبیاتی دیگر توسط جیک سالیوان مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا ۱۰ بهمن ۱۳۹۹ در کنفرانس ویدیویی انستیتو صلح ایالاتمتحده تکرار شد: «اگر ما با ایران بر سر چهارچوبی از برجام توافق کنیم، این اقدام بستری برای مهار تهدیدات دیگر ایران، از جمله برنامه موشکی خواهد شد.» در واقع موضع آمریکا با صدایی واحد از جانب مسئولان این کشور پیش و پس از انتخابات آمریکا تکرار شد اما متأسفانه از سوی ایران صداهای متعددی به گوش میرسید. ۴ مهر ۱۳۹۹ وزیر خارجه ایران در گفتوگو با خبرگزاری اسپوتنیک گفت: «آمریکا در صورت بازگشت به برجام باید خسارت پرداخت کند.» آقای ظریف ۲۸ آبان ۱۳۹۹ در گفتوگو با روزنامه ایران نیز بر پرداخت هزینه بازگشت به برجام توسط آمریکا تأکید کرد.
او صرف اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ از جانب آمریکا(نه بازگشت به برجام) را برای بازگشت ایران به تعهدات برجامیاش کافی دانست و بازگشت آمریکا به برجام را مشروط به مذاکره کرد: «چند نکته را باید از هم جدا کنیم یک، اگر آمریکا تعهدات خود وفق قطعنامه ۲۲۳۱ را انجام دهد ما تعهدات خودمان را وفق برجام انجام میدهیم. دو، اگر آمریکا بخواهد عضو برجام شود که ترامپ آن عضویت را از بین برده، ما حاضریم گفتوگو کنیم که آمریکا چگونه میتواند وارد برجام شود.» حسن روحانی ۲۴ آذر ۱۳۹۹ در کنفرانس خبری خود در تناقض با سخنان وزیر خارجه خسارت گرفتن از آمریکا را کاملا منتفی دانست، او حتی پیششرط گذاشتن برای آمریکا را هم رد کرد و خواستار پیگیری مطالباتمان از طرف مقابل همزمان با انجام تعهدات برجامی شد: «اگر بخواهیم طلب را از آمریکا بگیریم، خیلی زیاد است. از اول انقلاب و حتی قبل انقلاب و کودتای سال ۱۹۵۳ تاکنون و قبل از آن هم داشتیم.
حداقل در این دوران طولانی خسارتهای زیادی از آمریکا داریم و محاسبه آن باید خیلی سخت باشد اما اینکه برای بازگشت به برجام پیششرط بگذاریم، یک وقتی است که ما برمیگردیم به برجام و به تعهداتمان و در ضمن مطالبات را مطرح میکنیم آن خوب است و باید این کار را بکنیم ولی پیششرط مثلاً چه بگوییم چقدر خسارت دیدیم چه کسی باید بدهد و چه جوری باید بدهد و در کدام کنگره این خسارت تصویب شود. [این] به معنای ادامه تحریم است و معنی دیگری ندارد.» تنها سخنان رهبر انقلاب در ۱۹ دی ۱۳۹۹ بود که نقطه پایانی بر اظهارات ضدونقیض دولتمردان میگذاشت: «اصلاً مسئله ما این نیست که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد. آنچه مطالبه منطقی ما و مطالبه عقلانی ما است، رفع تحریمها است؛ تحریمها باید برداشته بشود... اگر تحریمها برداشته شد، خب آن برگشت آمریکا به برجام معنایی خواهد داشت. البته مسئله خسارتها هست که جزو مطالبات ما است و در مراحل بعدی دنبال خواهد شد.» اما متأسفانه در روزهای اخیر مقاله آقای ظریف در نشریه «فارینافرز» کمی متفاوت از این سیاست اصولی به نظر میرسد. در حالی که در این سیاست «برداشته شدن تحریمها»(شامل تحریمهای ترامپ و تحریمهای مورد بحث در برجام) شرط «معناداری بازگشت آمریکا به برجام» دانسته شده، آقای ظریف در مقاله خود صرف برداشتن تحریمهای دوران ترامپ را شرط بازگشت آمریکا به برجام عنوان کرده است.
با این اوصاف گویی یک بار دیگر اشتباهاتی که در جریان مذاکرات منتهی به برجام صورت گرفت، در حال رخ دادن است. مشتاق نمایاندن ایران به توافق(برجام) در کنار چندصدایی و کمرنگ کردن خطوط قرمز از جمله خطاهای اساسی بود که منجر به تحمیل خسارت برجام شد. خطایی که امیدواریم اینبار دولتمردان با بهرهگیری از تجربه گذشته آن را تکرار نکرده و هزینهای مضاعف به ملت تحمیل نکنند.
بحران اقتصادی با بودجه کمیسیون تلفیق
مهدی پازوکی در روزنامه ایران نوشت:
مصوبات کمیسیون تلفیق مجلس قابل دفاع نیست و اگر این مصوبات در صحن علنی مجلس تصویب شود، قطعاً منجر به ایجاد بحران در فضای اقتصادی کشور خواهد شد. از اینرو در ۱۱ بند به عمده چالشهایی که مصوبات کمیسیون تلفیق میتواند ایجاد کند، اشاره میشود. دولت بودجه عمومی کشور را ۸۴۱ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته است اما کمیسیون تلفیق مجلس این عدد را به رقم ۱هزار و ۱۴۳ هزار میلیارد تومان افزایش داده و این به منزله رشد ۲۵ درصدی بودجه عمومی کشور است. در نتیجه باید گفت که اگر کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی به منافع ملی میاندیشد میتواند حداقل ۲۰ درصد از مخارج بودجه کل کشور از جمله مجلس را در راستای توجه به فرهنگ قناعت طلبی اسلامی کاهش دهد. در این میان، مجلس تنها دستگاهی در کشور است که بودجه آن شفاف نیست. این در حالی است که تمام دستگاهها و حتی قوه قضائیه هزینهکرد بودجه تخصیص یافته را از طریق مبادله موافقتنامه به سازمان برنامه و بودجه اعلام میکنند. در تمام این سالها هیچ زمان مجلس اقدام به مبادله موافقتنامه با سازمان برنامه و بودجه نکرده و به همین دلیل شرحی از عملیات مخارج بودجهای این قوه اعلام نشده است. بدین جهت امیدوارم در راستای شفافسازی بودجه، مجلس شرح مخارج سالانه خود را اعلام کند.
احکام مورد تأیید مجلس انقلابی در لایحه ۱۴۰۰
۱- اجازه صادرات نفت و میعانات به نهادهای خاص به رغم شعار مجلس مبنی بر عدم امکان فروش نفت بیش از ۱.۵ میلیون بشکه توسط دولت. (بند الحاقی ۴ تبصره ۱)
۲- تصویب حکم سراسر فساد توزیع قیر مجانی، به رغم تأکید همه مراجع قانونی و پژوهشی به فسادزا بودن این تصمیم. محل تأمین منابع این قیر نیز مشخص نیست. (بند الحاقی یک تبصره یک)
۳- تأکید بر ایجاد جایگاه برای LPG به رغم سرمایهگذاریهای انجام پذیرفته برای CNG. پای کدام شرکت خصوصی در میان است؟ (بند الحاقی ۲ تبصره یک)
۴- فشار بر بورس از محل افزایش نرخ سوخت واحدهای پالایشگاهی، پتروشیمی، فولادی و سایر واحدهای تولید فلزات و کانیهای فلزی که در سال آتی باعث کاهش شاخص کل بورس و زیان سهامداران خواهد شد. (بند الحاقی ۳ تبصره ۱)
۵- افزایش واگذاری سهام دولت نسبت به لایحه دولت. به رغم شعار اولیه مجلس بر اینکه دولت میخواهد مملکت را بفروشد. (تبصره ۲ بند الحاقی ۱- تبصره ۵ بند الحاقی ۱)
۶- درج حکم وجوه ارزی حاصل از دعاوی و مطالبات خارجی در بودجه. منابعی که سالهاست شعار وصول آن را میدهند؛ اما دریغ از یک دلار وصول. (تبصره ۵ بند الحاقی ۲)
۷- دادن اختیارات و احکام متعدد از جمله انتشار اوراق مالی اسلامی در لایحه بودجه به قرارگاه خاتم الانبیا، به رغم اینکه ماهیت این قرارگاه از نظر ماهیت اداری و تشکیلاتی آن (سازمان یا نهاد عمومی غیردولتی یا شرکت دولتی و...) تاکنون مشخص نشده است. (تبصره ۲ بند الحاقی ۱- تبصره ۵ بند الحاقی ۷)
۸- خروج شرکتهای اپراتور تلفن همراه خارجی به علت درج احکام برای غیراقتصادی شدن آنها شدت گرفت. (تبصره ۶ بند (ی-۲))
۹- رژه خودروهای لوکس در شهرها با تصمیم به آزادسازی واردات اتومبیل از مناطق آزاد به سرزمین اصلی. (تبصره ۶- بند الحاقی ۶)
۱۰- افزایش نامحدود نرخ کالاهای اساسی (روغن- گندم- کنجاله) به کشور با تغییر نرخ ارز وارداتی. (تبصره ۷ بند الحاقی ۱ و ۱۰۶ هزار میلیارد تومان یارانه جدید تبصره ۱۴)
۱۱- اجازه برای هزینهکرد ۳۲ هزار میلیارد تومان بدون رعایت هرگونه قوانین در بند (الف) تبصره ۱۸
۱۲- ایجاد رانت برای عدهای خاص. استخدام معلمان قرآنی و مهرآفرین بدون آزمون (تبصره ۲۱ بند الحاقی۴).
بایدن هدف کنایه های سنگین دموکراتیک!
ثمانه اکوان در روزنامه وطن امروز نوشت:
یکی از مهمترین وعدههای جو بایدن در زمان انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، برگزاری اجلاسی بزرگ برای بررسی و توسعه مفهوم دموکراسی در جهان و اقدامات بعدی برای ترویج دموکراسی در دنیا بود. این اجلاس قرار بود راهکار بایدن در مقابل اقدامات ترامپ در حمایت از حکومتها و دولتهای تمامیتخواهی باشد که در طول ۴ سال دوران فعالیتش بشدت با آنها همراه بوده یا از ارتباط با آنها استقبال کرده بود. بایدن، کمپین انتخاباتی او و متحدانش در حزب دموکرات، بر این عقیده بودند این اقدام به زعم آنها میتواند این پیام را به دنیا منتقل کند که دولت دموکرات همچنان به دنبال ترویج دموکراسی و همچنین ارزشهای دموکراسی غربی به دنیاست و راه ارتباط با دولتهای خودکامه را نمیرود.
آنطور که افراد نزدیک به بایدن و کاخ سفید به رسانهها اطلاع دادهاند، رئیسجمهور آمریکا حالا به دنبال برگزاری این اجلاس است و کاخ سفید در حال سنجش شرایط برای برگزاری هر چه باشکوهتر آن است. این موضوع اما در حالی بیان شده که منابع آگاه هشدار دادهاند بهتر است این اجلاس در شرایط فعلی آمریکا برگزار نشود، زیرا ممکن است با تحقیر ایالاتمتحده همراه باشد. انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ و نتایج پرحاشیه آن، اعتراضات خیابانی به نتایج انتخابات و حمله به کنگره آمریکا، همه باعث شده است این سوال در ذهن تحلیلگران حوزه روابط بینالملل و مسائل سیاسی و همچنین رهبران کشورهای مختلف جهان به وجود آید: آیا در شرایط فعلی، ایالاتمتحده میزبان خوبی برای یک اجلاس درباره دموکراسی است یا نه؟ انتخابات پرحاشیه ریاستجمهوری در آمریکا، حمله به کنگره این کشور، اعتراضات به نتایج انتخابات و در نهایت، برپایی دومین جلسه استیضاح برای ترامپ که حالا زمانی برگزار میشود که او دیگر رئیسجمهور ایالاتمتحده نیست، این سوال را به وجود آورده که آیا دموکراسی آمریکایی نمونه خوبی برای ترویج دموکراسی در جهان است؟ بنبستی که قرار است در ساختارهای دموکراتیک آمریکا بر سر استیضاح ترامپ یا پیشبرد لوایح مختلف دولت بایدن به وجود بیاید و تهدید جمهوریخواهان برای بر هم زدن جلسه استیضاح یا تلاش وکلای جدید ترامپ برای استفاده از فرصت استیضاح جهت بیان کردن دلایل تقلب شدن در انتخابات این کشور، سوالات درباره واقعی بودن دموکراسی آمریکایی را بیشتر از پیش کرده است.
آنطور که روزنامه نیویورکتایمز گزارش داده، احساس ناکارآمد بودن سیستم دموکراسی در آمریکا- البته اگر نخواهیم بگوییم از بین رفتن کامل دموکراسی در این کشور- این ذهنیت را به وجود آورده که بهتر است آمریکا در این اجلاس - اگر قرار باشد برگزار شود- سخنرانیای درباره دموکراسی نداشته باشد! کنستانتین کوزاچف، رئیس کمیته امور خارجی مجلس علیای روسیه در این باره پستی در شبکه اجتماعی فیسبوک منتشر کرده و با اشاره به ماجرای تسخیر کنگره آمریکا به دست معترضان به نتایج انتخابات، نوشته است: «این همان چیزی است که میخواهند به بقیه نیز تحمیل کنند».
هووا چانینگ، سخنگوی وزارت خارجه چین نیز به خبرنگاران گفته است: «شاید آمریکاییها به دموکراسی و آزادی خود ببالند اما در عمق ذهنشان آرزو دارند زندگیای مثل زندگی چینیها داشته باشند». نزدیکان به دولت بایدن گفتهاند نظرات فرصتطلبانه رقبای خارجی آمریکا یا انتقادات مصلحانه تحلیلگران داخلی نمیتواند برگزاری این اجلاس را که یکی از وعدههای اصلی بایدن بوده است، با تأخیر روبهرو کند؛ «اجلاس دموکراسی» با حضور رهبران همنظر در کشورهای دموکراتیک برگزار میشود و میتواند باعث شود آنها هم درباره تحکیم دموکراسی در کشورهای خودشان با هم به بحث بنشینند و هم به مسائلی که دموکراسی را تهدید میکند، مانند فساد، امنیت انتخابات، اطلاعات گمراهکننده و سایر مدلهای خودکامگی در عرصه سیاست که از چین و روسیه شروع شده و بهسرعت دارد ترکیه و برزیل را نیز درمینوردد، بپردازند!
بایدن بهار سال گذشته میلادی در مجله «فارن افرز» نوشته بود این اجلاس میتواند «دموکراسیهای موجود در دنیا را به یکدیگر نزدیکتر کرده و قدرت بیشتری به آنها ببخشد و در عین حال باعث شود آنها با ملتهایی که در فرآیند اجرای دموکراسی عقب رفتهاند، مانند ترکیه و برزیل با صداقت و عزم بیشتری مواجهه پیدا کنند».
برگزاری این اجلاس از هماکنون مورد انتقاد گستردهای در داخل و خارج آمریکا قرار گرفته است اما منابع نزدیک به کاخ سفید گفتهاند اقدامات و تدارکات برگزاری این اجلاس حتی پیش از مشخص شدن نتایج انتخابات ریاستجمهوری در حال انجام بوده و احتمالا تا پایان سال جاری میلادی این اجلاس برگزار خواهد شد.
تحلیلگران داخلی آمریکا نیز از قافله منتقدان به این موضوع جا نماندهاند. اساتید دانشگاه، مسؤولان سابق دولت و مقاماتی که در دولتهای گذشته حضور داشتهاند، همگی بیان کردهاند برگزاری این اجلاس در شرایط فعلی میتواند موجب اضطراب بیشتر درباره نقش رهبری آمریکا در دوران پساترامپ شود.
«جیمز گلدگیر» یکی از دستیاران دولت کلینتون در امور امنیت ملی و استاد دانشگاه، در مقاله اخیر خود در مجله «فارن افرز» نوشته است: «ایالاتمتحده اعتبار بینالمللی خود را در زمینه دموکراسی در کل دنیا از دست داده و این مسالهای غیر قابل تردید است. بهتر است آقای بایدن به جای برگزاری کنفرانس مرتبط با دموکراسی در آمریکا، اجلاسی برای «بیعدالتی و تبعیض» در ایالاتمتحده برگزار کند که مسائلی مانند حق رأی یا اطلاعات گمراهکننده در آن به بحث گذاشته شود». او در ادامه آورده است: «اگر در کنگره بین خواستههای ۲ حزب به بنبست رسیدهاید و توانایی بهتر کردن زندگی مردم را در شرایط فعلی ندارید، بهتر است درباره حکومت اخلاقگرا در دنیا صحبت نکنید». «اما اشفورد» یکی دیگر از پژوهشگران شورای آتلانتیک نیز اخیرا در مجله «فارین پالیسی» نوشته است: «زمانی که ایالاتمتحده با ناکارایی دموکراسی در داخل مواجه است، چگونه میتواند الگویی برای دموکراسی یا گسترشدهنده آن در جهان باشد؟ تمام این صحبتها با اتفاقاتی که سال ۲۰۲۰ در داخل آمریکا افتاد، بشدت زیر سوال رفته است».
مقامات دولت بایدن با این حال گفتهاند این انتقادات باعث شده است بین ۲ گزینه بازیابی دوباره قدرت آمریکا در داخل کشور و بازیابی قدرتش در خارج از آمریکا، گزینه اشتباه انتخاب شود. این صحبتها اما در حالی مطرح شده است که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن، ماه آگوست سال گذشته میلادی از ارتباط بین سیاست داخلی و سیاست خارجی به عنوان پدیدهای واقعی که تبدیل به استراتژی کلان آمریکا شده است یاد کرده و گفته بود این پدیده، مسالهای ذهنی نیست و وجود خارجی دارد. او گفته بود: «هر استراتژی موثری برای تعامل آمریکا با جهان تنها در شرایطی مؤثر است که ما روی دموکراسی خودمان و قدرت نهادهای دموکراتیکمان در داخل کشور سرمایهگذاری کنیم و با مسائلی مانند نژادپرستی سیستماتیک در آمریکا مواجه شویم». مشاوران بایدن مطرح میکردند برگزاری این اجلاس بعد از ۴ سال ارتباطات و تعاملات بسیار خوب ترامپ با حکومتهای تمامیتخواه و خودکامه مانند محمد بنسلمان در عربستان بسیار مهم بوده و ضروری است.
در این باره البته یکی از نمایندگان دموکرات در مجلس نمایندگان آمریکا بخوبی مطرح میکند که هدف اصلی از برگزاری این همایش بزرگ جهانی چیست: «هیچکس نباید به اتفاقات اخیر در آمریکا نگاه کند و در نهایت قدرت ما در الگو بودن در مسیر دموکراسی را زیر سوال ببرد». منتقدان اما بر این باورند برگزاری این اجلاس در همین شرایط فعلی دقیقا باعث میشود کشورهای دیگر چنین تفکری نسبت به آمریکا داشته باشند و زمان برای برگزاری این اجلاس و الگو نشان دادن دموکراسی آمریکایی همچنان زود است! نیویورکتایمز نیز نوشته است: اجلاس دموکراسی مدنظر بایدن بسیار به ۴ اجلاسی شباهت دارد که اوباما در زمان ریاستجمهوری خود برای تدوین نوع برخورد با گسترش سلاحهای کشتار جمعی و هستهای برگزار کرده بود. با این حال این حرکت را میتوان به تشکیل گروه «۱۰ کشور دموکراتیک جهان» در زمان جورج بوش [پسر] نیز شبیه دانست. آن زمان نیز ایالاتمتحده تعریف خود از دموکراسی را تنها به ۱۰ کشور یعنی آمریکا، استرالیا، بریتانیا، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، کرهجنوبی و کشورهای عضو اتحادیه اروپایی محدود کرده بود و با کمک این دموکراسیهای غربی، میخواست دموکراسی را به کشورهای منطقه خاورمیانه نیز ببرد. این اقدامات در نهایت نهتنها باعث ایجاد دموکراسی در منطقه غرب آسیا نشد، بلکه خطر شیوع تروریسم در منطقه را بشدت بالا برد. نکته جالب در این باره خطر قدرت گرفتن گروههای راستگرای افراطی در بسیاری از کشورهای گروه ۱۰ دموکراسی است که خود از تبعات قدرت گرفتن و گسترش گفتمان ترامپ در آمریکا بود و حالا دموکراسی غربی را نیز در بسیاری از این کشورها با تهدید مواجه کرده است. اجلاس مدنظر بایدن از این منظر باید به تهدید دموکراسی در کشورهای غربی بپردازد تا وجود نداشتن دموکراسی در سایر کشورهای دنیا!
پشت پرده بمبگذاری در هندوستان
محسن روحیصفت در روزنامه آرمان ملی نوشت:
از بدو تاسیس جمهوری اسلامی ایران، گروههای تندرو با ایران مشکل داشتهاند و همواره اختلافات جدی در این عرصه بوده و حملات تروریستی گستردهای نیز علیه ایران از سوی این گروهها شکل گرفته و علاوه بر این که آنها با ایران مشکل جدی دارند، ایران نیز همواره آنها را به رسمیت نشناخته و حتی با آنها مقابله نیز کرده است. در این میان اتفاقی که در هندوستان رقم خورد و در مقابل سفارت رژیمصهیونیستی بمبگذاری صورت گرفت بههیچ عنوان نمیتوان آن را به ایران منصوب کرد. اساسا در هندوستان گروههای اینچنینی جایگاهی ندارند که بخواهند در این میان طرفدار کشوری خارجی نیز باشند.
حزب کنگره ملی و حزب بیجیبی از جمله مهمترین احزاب هندوستان هستند که ایران همواره در تلاش بوده است تا با آنها روابط خوبی داشته باشد و هرگاه دولت در اختیار هر کدام از این احزاب بوده ایران نیز روابط خوبی با این کشور داشته و این امری است که در سیاستهای کلان نظام نیز وجود دارد و عالیترین مقامات نظام نیز همواره بر رابطه خوب با هندوستان تاکید داشتهاند. در این میان این لابیهای نزدیک به رژیم صهیونیستی و خود رژیم صهیونیستی است که با حاشیهسازی بهدنبال مخدوش کردن روابط ایران و هندوستان هستند.
ساختار سیاسی هندوستان اساسا با ساختار کشورهایی همچون لبنان تفاوت دارد و نمیتوان در این کشور اتفاقات سایر کشورها را تکرار کرد و در این عرصه لابیهای صهیونیستی شکست خواهند خورد و این شکست را میتوان در سفرهای خوب و صمیمی مقامات دو طرف به کشور مقابل مشاهده کرد و مشخصا در همین راستا هیچ جریانی در ایران خواهان بر هم خوردن امنیت و آرامش در هندوستان نیست و نخواهد بود و بعید به نظر میرسد تحت تاثیر جنگهای روانی و رسانهای نیز قرار گیرد.
باید توجه داشت که روابط ایران و هندوستان مخالفانی جدی دارد که یکی از اصلیترین این مخالفان دونالد ترامپ و جریان نزدیک به او بود که هنوز نیز تمایل ندارند روابط ایران و هندوستان خوب باشد. آنها در ۴ سال گذشته هر مسیری را که به نزدیکی ایران و هند ختم میشد مسدود میکردند و در این عرصه مانعتراشی میکردند که امید است در دولت جدید ایالاتمتحده دیگر شاهد این اقدامات نباشیم.
به این علت که توسعه روابط ایران و هندوستان به نفع امنیت منطقه بوده و بسیاری از مشکلات آسیای میانه و جنوب آسیا را حل و فصل خواهد کرد.
ایران باید در این میان مراقب رقبا نیز باشد؛ زیرا در عرصه رقابت برخی کشورها اقدامات خرابکارانهای انجام میدهند تا توسعه روابط را تحت تاثیر قرار دهند. این یک مسیر اشتباه است که برخی کشورهای منطقه در پیش گرفتهاند، غافل از اینکه این سیاست به ضرر خود آنها نیز تمام خواهد شد.
راز مانایی انقلاب اسلامی
سید عبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:
در بین همه انقلابهای تاریخی جهان، بی تردید انقلاب اسلامی تنها انقلابی است که پس از چهار دهه پرچالش، پرافت و خیز، پر مخاطره و به رغم دشمنی ابرجنایتکاران و نظام سلطه و تحمیل هزاران مانع، تحریم، تهدید، فشارهای سیاسی، جنگهای نظامی و اقتصادی، ترور، جاسوسی، نفوذ و... کماکان بر صراط مستقیم اهداف بنیادین، آرمانها و ارزشهای والای حیاتی خود بوده و با همان صلابت سالهای آغازین انقلاب بر شعارهای انقلابی تأکید داشته است.
انقلاب اسلامی که به حسب آیه ۲۹ سوره فتح دیروز شطحهای آزرگون و نطفهای بس ضعیف و آسیب پذیر بود و برای دنیای ظلم و استبداد خطر محسوب نمیشد، به طوری که در جنگ تحمیلی در تأمین اولیات زندگی و حتی در تأمین سیم خاردار هم مشمول تحریم شده بود امروز در آغازین سالهای دهه پنجم انقلاب تهدیدهای امریکا را خنثی کرده و مقتدرانه به تثبت، تعمیق، تحکیم و تقویت عمق استراتژیک خود پرداخته و در قالب بیانیه گام دوم، ضمن اینکه غلبه بر دسیسهها و توطئههای دشمنان غربی و مانایی انقلاب را به رخ جهانیان میکشد، از غلبه بر تحریفها و خنثی سازی فشارها و تهدیدها و تحریمهای دشمن و استمرار خط و تفکر انقلابی سخن میگوید.
مانایی انقلاب اسلامی بهت، حیرت و تعجب مردم ایران و بلکه مردم جهان و حقد، کینه، بغض، غیض و عصبانیت شدید کفار و دشمنان انقلاب (یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار) را در پی داشته است. این سؤال مهم ذهن هر دو جبهه (طرفداران و مخالفان انقلاب اسلامی) را به خود مشغول کرده است که چه عامل یا عواملی سبب مانایی انقلاب اسلامی و پایداری و ماندگاری تفکر انقلابی شده است. هر دو جبهه قویاً به این موضوع میاندیشند که انقلاب اسلامی با چه پشتوانهای توانسته ضمن غلبه بر حجم عظیم و باورنکردنی مشکلات و موانع راه انقلاب را مستحکم و استوار به سمت قلههای بلند بپیماید. چگونه است که انقلاب اسلامی در برابر اقیانوس مشکلات و رشته کوههای موانع و هم ظلمها و نامردمیها نه تنها ذرهای از مواضع اصولی انقلاب عقب نشینی نکرده بلکه در دنیای پر هیاهوی امروز که همه نظامها و ملتها در زندان هزاربند و هزارتوی امپراتوری رسانهای غرب اسیر هستند موفق به یارگیری و توسعه تفکر انقلابی در جای جای جهان شده است به طوری که اگر نظام سلطه بی رحمانه به سرکوب جنبش بیداری جهان اسلام نمیپرداخت امروز دهها کشور مسلمان از زیر یوغ استعمار فرانوین غربی آزاد شده بودند.
راز مانایی انقلاب اسلامی ایران فقط در ظلم ستیزی و عدالت محوری نیست. دهها عامل بزرگ و کوچک دست به دست یکدیگر داده و انقلاب اسلامی را از حیث ماندگاری از دیگر انقلابها متمایز میکنند که به یاد ۲۲ بهمن تنها به گلچین ۲۲ مورد از علل ماندگاری و مانایی انقلاب اسلامی اشاره میشود:
۱ - شعارهای انقلاب اسلامی برخلاف همه انقلابها که محدود به شکم مردم و مادیات میشد، بیشتر جنبه معنوی، خدایی، بلند مدت، فراملی و انسانی داشته ودارد. انقلاب اسلامی فراتر از شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» مرگ ظالمان و مستکبران را نیز صلا داده است. هنوز فریاد ظلم ستیزانه امام عارف انقلاب در گوشمان میپیچد که میگفت: «تا ظلم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم»، «من با اطمینان میگویم اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند»، «ما در پی به اهتزاز درآوردن پرچم عزت اسلام بر قلل رفیع انسانی در سرتاسر جهان هستیم» و...
۲ - وجود نهادها، سازمانها و ساختارهایی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج مستضعفین و... که از متن تفکر انقلابیزاده شده و لحظهای از تفکر انقلابی فاصله نگرفتهاند.
۳ - کارنامه روشن و درخشان تفکر انقلابی در برابر تفکر غیرانقلابی همواره فراروی ملت بوده و هست. ٤ - پیشبینی یک نهاد مستقل و قوی به نام سپاه... برای حراست و پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی.
۵ - تکیه به فرهنگ پنج ضلعی: «فرهنگ اسلام ناب و انقلابی محمدی»، «فرهنگ ناب علوی»، «فرهنگ ناب فاطمی»، «فرهنگ ناب حسینی» و «فرهنگ ناب و رهایی بخش مهدوی».
۶ - وجود الگوی کامل و ناب و مانای انقلابی عاشورا و کربلا بهعنوان پرچم اصلی انقلاب که بالاترین و والاترین تجلی آن در دوران دفاع مقدس ظهور یافت.
۷ - اعتقاد و امید تام مردم به انقلاب نهایی حضرت مهدی و حرکت خودجوش انقلابی مردم در مسیر انقلاب مهدوی.
۸ - نظام ولایت فقیه بهعنوان نسخه منحصر به فرد و بی بدیل که در طول چهار دهه گذشته بیشک همه توطئه ها، دسیسهها و فتنهها به برکت وجود ولایت فقیه کشف و خنثی شده است.
۹ - همدلی، صبوری، شکیبایی، ایثار، گذشت و همراهی وصف ناشدنی مردم با تفکر انقلابی.
۱۰ - حضور مؤثر و گسترده مردم در حراست از انقلاب و حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی.
۱۱ - حمایت مردم از آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی متأثر از فرهنگ انقلابی مردم که شور انقلابی پدران و مادران شهدا تنها نمونههایی از فرهنگ انقلابی مردم ایران است. ۱۲ - اعتماد و پیوند عمیق و عاشقانه مردم با ولایت فقیه بهعنوان مهمترین راز مانایی انقلاب.
۱۳ - تدابیر بی نظیر ولی فقیه برای مقابله با ریزشهای انقلاب و برنامه ریزی برای رویشهای تفکر انقلابی.
۱۳ - نبوغ و هوشمندی ویژه ولایت فقیه برای خنثی سازی تحرکات و اقدامات سازشکاران، سستکمربندها، دلدادگان به فرهنگ غیرانقلابی و غربی.
۱٤ - مردمی بودن نظام و تکیه مستقیم به مردم بهعنوان بزرگترین، مطمئن ترین، کارآمدترین و مؤثرترین راه و روش حراست از تفکر انقلابی.
۱۵ - آینده نگری و پیشبینیهای رهبران نظام (امام خمینی و امام خامنهای) در باره سرنوشت طاغیان و سلطه گران (شوروی، صدام، امریکا و...) که موجب افزایش اعتماد مردم و اطمینان بخشی بیشتر مردم به انقلاب اسلامی شده است.
۱۶ - برنامه ریزی نظام انقلابی برای انتقال تفکر انقلابی به نسلهای بعدی.
۱۷ - تکیه به مردم در انتخاباتها و صیانت از آرای مردمی حتی اگر بر خلاف تفکر انقلابی بوده باشد.
۱۸ - خودباوری و اعتماد مردم به باورهای انقلابی و ارزشهای نظام.
۱۹ - چشم انداز انقلابی با ایجاد نگاه استراتژیک و فرایندمحور و مهندسی فرایند پنج مرحلهای انقلاب اسلامی توسط رهبری و نشان دادن قله نهایی و تشکیل تمدن بزرگ و نوین اسلامی.
۲۰ - ریل گذاری و تأکید رهبری نظام به تدوین سیاستهای کلی انقلاب اسلامی بر اساس رسالت، دکترین، قانون اساسی و مهندسی انقلاب اسلامی و حرکت مسئولان در چارچوب سیاستهای کلی نظام.
۲۱ - دلبستگی مردم به تفکر انقلابی با مشاهده و چشیدن طعم شیرین ثمرات و میوه تفکر انقلابی نظیر پیشرفتهای شگرف و باورناپذیر علمی و رسیدن جمهوری اسلامی به قلههای علم و دانش و کسب رتبههای برتر علمی در جهان.
۲۲ - داشتن منطق قوی مکتب شیعی و اسلامی برای مقاومت و ایستادگی در برابر ظالمان، ستمگران، مستکبران، سلطهگران و قدرتهای چپاولگر بینالمللی. تردیدی نداریم که در چله دوم انقلاب نه تنها از شور انقلابی نظام اسلامی کم نخواهد شد بلکه رویشهای گسترده انقلاب و نسل جوان بر اساس بیانیه گام دوم و با عبرتگیری از نقاط ضعف و قوت راه طی شده، در دو امدادی انقلاب راه باقیمانده را تا رسیدن به قلههای مفروض و تحقق تمدن نوین اسلامی و ظهور دولت یار و روشن شدن چشمها به جمال دل آرای حضرت حجت ارواحنافداه دنبال خواهند کرد.
تردیدهای تهران برای گفت و گو
جلال خوش چهره در روزنامه ابتکار نوشت:
آیا به راستی واشنگتن و تهران برای جان بخشیدن دوباره به برجام، آماده بازگشت به میز گفتوگو هستند؟ ممکن است برخی علائم چنین گواه دهد اما هیچیک از آنها تضمین روشنی برای تحقق این امر نمیدهد. مهمترین دلیل این وضع، وجود دیوار بیاعتمادی است که به ویژه در سالهای اخیر به ارتفاع آن افزوده شده است.
واشنگتن و تهران نه از سر تعارف بلکه سوءظن، یکدیگر را برای پیشقدم شدن در احیای برجام دعوت میکنند. تهران میگوید: منتظر اقدام آمریکا برای رفع «تحریم موثر» هستیم. «سعید خطیبزاده» سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در تشریح این خواست میگوید: «رفع تحریم موثر یعنی تحریمهایی که بعد از روی کار آمدن ترامپ با گردنکشی در خصوص معاهدات بینالمللی از جمله قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام رخ داد، به شکل موثر لغو شوند.» او میافزاید: «لغو موثر یعنی باید آثار رفع تحریمها را مشاهده کنیم و یک امضاء روی کاغذ سفید نباشد.» اما همه دغدغه تهران برای قبول بازگشت به گفتوگوها رفع تحریمها نیست، بلکه اگر قرار به پذیرش گفتوگو شود؛ آنهم در حالی که آمریکا همسو با شریکان اروپایی خود در آنسوی میز حاضر خواهد شد، از کدام منظر به اختلافهای خود با ایران نگریسته و چه تضمینی برای پرهیز آنان از نگاه به سطح اختلافها از پشت شیشههای عینک اسرائیل، عربستان، امارات عربیمتحده و بحرین وجود دارد؟ این در حالی است که اگر در گذشته میان برداشت اروپا و امریکا از ایران به نوع درک آنان از ماهیت ادعای تهدید امنیتی، دامنه و کیفیت واکنش لازم در برابر آن اختلاف بود، حالا به نظر میرسد میان دو سوی اقیانوس اطلس فهم مشترک ایجاد شده است. همین مهم علاوهبر اینکه جایگاه میانجیگرانه اروپا را نزد تهران متزلزل کرده بلکه هدف راهبردی واشنگتن را برای بازگشت به گفتوگو در پرده ابهام قرار میدهد. تروئیکای اروپایی که تا پیش از این همواره درپی یافتن راهحل میانه برای برونرفت از بنبست کنونی بود، بهنظر میرسد با تکرار خواستهای دوازدهگانه «مایک پمپئو» وزیر امورخارجه دولت ترامپ از تهران، از نقش میانجی فاصله گرفته و در اندازه یک طرف مدعی خود نمایی کند.
همسویی اروپا با آمریکا امکان بیشتری را برای واشنگتن در سختگیری علیه تهران فراهم کرده است. فاصله گرفتن تروئیکای اروپایی از جایگاه گذشته خود در پرونده برجام و تنشهای روابط ایران و امریکا، این ظن را در مقامهای ایرانی تشدید میکند که آیا اروپا برخلاف گذشته، از بازی «برد ـ برد» در گفتوگوها فاصله گرفته و آنچه را دنبال میکند که نتایج «صفر و صد» را در پی داشته باشد؟ مهمتر اینکه تهران نیک میداند که واشنگتن و پایتختهای تروئیکای اروپایی بهرغم همه ایرادها و انتقادهایشان به تلآویو، ریاض، ابوظبی و منامه، متحدان منطقهای خود را با تهران معاوضه نخواهند کرد. از این رو تهران برای استقبال از گفتوگوها مردد است. طرفه اینکه هنوز هیچیک از طرفهای غربی در اینباره نه تنها اطمینانی به تهران ندادهاند بلکه ملاحظات آنان را نیز در گفتوگوهای آینده مورد تاکید قرار دادهاند. دغدغهدیگر تهرانبه سیاستهای منطقهای دولت «جوبایدن» گره میخورد؛ اینکه آیا به راستی بایدن سیاستهای ترامپ را کنار خواهد گذاشت، در حالی که تیم بایدن همچنان دور این پرسش کلیدی قرار دارد که آیا تشدید فشارها یا تلاش برای کسب توافق با تهران، به خروج از بنبست کنونی در برجام و روابط ایران با جامعه جهانی و خاصه آمریکا میانجامد؟
برداشت از مواضع گاه چندگانه مقامهای دولت جدید آمریکا چنین مینماید که ترجیح واشنگتن در گام نخست برای از سر گیری گفتوگو با تهران «معامله اندک ـ در برابر اندک» باشد. درحالیکه تهران به توافق برای رفع کامل تحریمها و بازگشت به وضع پیش از خروج دولت ترامپ از برجام نظر دارد.
آنچه معلوم است اینکه تهران هنوز درک روشنی از رویکرد آتی واشنگتن ندارد. تا وقتی این مشکل باقی است، نمیتوان اراده محکمی را از سوی طرف ایرانی برای بازگشت به گفتوگوها نشان گرفت. این وضع حالا شامل طرف آمریکا ـ اروپا نیز میشو د. آنان نیز همچنان در باره میزان انعطاف تهران برای قبول گفتوگو در تردید هستند. بنابراین ممکن است برخی علائم حاکی از ایجاد فرصت برای بازگشت به گفتوگو باشد، اما نمیتوان کارکرد آنها را در شکستن یخهای موجود کافی دانست.
دولت ، ارز ۴۲۰۰ و اداره کشور
محمد حقگو در روزنامه خراسان نوشت:
معاون اول رئیس جمهور شنبه این هفته به صراحت، به سیاه و سفید ارز ۴۲۰۰ اشاره کرد و گفت: حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی حتماً به صلاح کشور است اما باید زمانی این تصمیم گرفته شود که راهکاری عاقلانه داشته و مطمئن باشیم زندگی مردم آسیب نمیبیند. وی همچنین فردای آن روز درباره بودجه اظهار کرد: «... نکته کلیدی بودجه که از نظر دولت مورد تایید است باید اجرای همان حرفهای نخست نمایندگان مجلس در خصوص ویژگیهای بودجه نظیر تورمزا نبودن، واقعی بودن منابع، درست نشدن هزینههای اضافی، رسیدگی به طبقات ضعیف جامعه و «برطرفکننده فساد و رانت» باشد.»
مطرح شدن این سخنان از سوی نفر دوم دولت بعد از دو سال اجرای بی تغییر سیاست ارز ۴۲۰۰ ، سوال برانگیز است.
اولین سوال هم این خواهد بود آیا در این دو سال و اندی اجرای سیاست ارز ۴۲۰۰ که حداقل ۵۰ میلیارد دلار منابع ارزی را با تورم بالا مصروف خود کرده، این سیاست، امکان تغییر و اصلاح نداشت؟ مهم تر این که چه کسی غیر از دولت مسئول اصلاح ساختارها برای برطرف شدن فساد و رانت بودجه از جمله ارز ۴۲۰۰ است تا لااقل در این بخش شش شرط یادشده جامه عمل به خود بپوشد؟ و مهم تر این که چه کسی قرار بوده با همین شروط بودجه را بنویسد؟ دولت یا مجلس؟
به نظر می رسد این تغییر لحن، منطقی شدن اظهارات و شفافیت مواضع، اگر قبل تر صورت می گرفت، بیشتر قابل پذیرش بود، نه در این شرایط: اولاً در زمانی که مجلس تصمیم به اصلاح این ساختار معیوب گرفته، سخنان جهانگیری این شائبه را تقویت می کند که دولت به دنبال انداختن مسئولیت تبعات منفی این سیاست به گردن مجلس است، تبعاتی که اجتناب ناپذیر اما قابل جبران است. ثانیاً در زمانی که دولت فعلی در اجرای تقریباً نیمی از بودجه سال آینده حضور ندارد، طبعاً سخن گفتن درباره دیکته ای که دولت کنونی ننوشته، بسیار آسان تر از اقدامی است که دولت بعدی با نظارت مجلس می بایست انجام دهد. ثالثاً گمانه زنی ها مبنی بر حضور ایشان در انتخابات سال آینده وجود دارد.
اما بگذارید این گمانه های سیاسی خسته کننده را رها کنیم. ارز ۴۲۰۰ از اساس مسئله زا بوده و حذف آن نیز بدون تامین شرایط و الزامات مسئله زاست و این مسئله ها متاسفانه دستمایه بازی های سیاسی شده است که اظهارت برخی دولتمردان دراین برهه بر این شائبه می افزاید.
توضیح این که اگر چه دولتی ها بارها بر «اداره» کشور در سال های اخیر و در دوران جنگ اقتصادی تاکید کرده اند اما باید گفت در «مدیریت» کشور به هیچ عنوان کارنامه قابل قبولی ندارند. این ادعا پس از گذشت هفت سال و نیم از فعالیت تیم فعلی اجرایی کشور قابل راستی آزمایی است. در ادامه به برخی اتفاقات و نحوه برخورد «اداره» و نه «مدیریت» گونه دولت اشاره می کنیم:
اداره کشور اقتضا می کند مانند آن چه در خصوص تنظیم بازار و واردات کالاهای اساسی اتفاق افتاده، وفور کالا به قیمت مناسب برای مردم مورد توجه قرار گیرد اما مدیریت اقتضا می کرد این هدف با نهایت اثربخشی از طریق کاهش ارز پاشی و طبقه بندی دقیق مخاطبان طرح های حمایتی به اجرا درآید.
گیریم که یارانه نقدی مصیبت عظما یا عذاب آور و ... بوده باشد، اقدام دولت برای اصلاح همین سیستم معیوب چه بوده است؟
اداره کشور اقتضا می کند کسری بودجه کشور پوشش داده شود ولو با استقراض از مردم و بدهکار کردن دولت آینده؛ اما مدیریت کسری بودجه می طلبید این تامین کسری با قید کنترل هزینه ها، عادلانه سازی حقوق و رشد درآمدهای مالیاتی از طریق پایه های مالیاتی جدید انجام شود.اداره کشور اقتضا می کند هنگام شیوع کرونا، دفترچه بیمه الکترونیکی شود، سامانه مجازی مدارس راه اندازی شود، احراز هویت سامانه های بورس و ... با هوش مصنوعی انجام شود و ... اما مدیریت اقتضا می کرد همه این کارها، قبل از شیوع کرونا و با هدف کاهش هزینه ها برنامه ریزی و اجرا می شد. موارد بر زمین مانده در این بخش هنوز بسیار است.
اداره کشور اقتضا می کند ایران به رغم داشتن منابع غنی گاز، وقتی با کمبود گاز! مواجه می شود، دولت اقدام به قطعی برنامه ای برق کند (آن هم به دلایلی که تاکنون معلوم نشده) اما مدیریت این را ایجاب می کرد که متهم اصلی معرفی شده یعنی مصرف کنندگان گاز خانگی باید سال ها قبل از مزایای تحول فناوری در افزایش بازدهی دستگاه های گرماساز بهرهمند می شدند و زمینه سازی آن مستقیماً متوجه دولت است.
اداره کشور اقتضا می کند وقتی موسسات مالی غیرمجاز یا بانک های ناتراز دچار ورشکستگی می شوند یا وقتی بازار سرمایه روی ناخوش خود را به مردم نشان می دهد، دولت با انواع راهکارهای موجود به دنبال جبران یا تقلیل زیان مردم باشد اما مدیریت این را می گوید که مقاصد نقدینگی، یعنی همان چیزی که با عملکرد سوال برانگیز نظام بانکی به وضعیت کنونی رسیده، هر کجا که باشد اعم از بانک ها، بازار سرمایه، بازار ملک و... و ... و... تهدید بالقوه محسوب می شود و آمادگی انفجار و ایجاد نارضایتی عمومی را دارد و لذا باید تدابیر پیشگیرانه برای مواجهه با آن اندیشیده می شد.
اداره کشور اقتضا می کند در مواجهه با بحران نهاده های دامی، اجازه واردات کشتی نهاده به کانال های معدود وارداتی و نیز تخصیص های میلیاردی ارز داده شود تا این نهاده ها به وفور و به قیمت مناسب در بازار توزیع شوند اما مدیریت این را می گفت که به جای تکیه بر عده ای معدود واردکننده نهاده های دامی، فرصت چندین ساله برای گسترش تولید داخلی نهاده ها، توسعه ارقام بومی و دارای مزیت نژاد دام، توسعه ظرفیت انبارداری نهاده ها، زدودن انحصارات از این سیستم و ... مغتنم شمرده شود و وابستگی کشور به این محصولات به حداقل برسد.
این موارد که هر خواننده ای به فراخور حال خود و در بخش های متعدد اعم از فرهنگی و اجتماعی، می تواند به آن اضافه کند، موضوعات جدیدی نیستند منتها آن چه در ذهن مردم می گذرد این است که دعواهای بی حاصل سیاسی مجالی را برای مدیریت کشور و نه صرفاً اداره آن باقی نمی گذارد.