به گزارش مشرق، سیدمحمدسعید مدنی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- تاریخ گواهی میدهد که دوران نزدیک به پنج سال خلافت امیر مومنان علی(ع) یکسره در راه عمل به آموزههای اسلام و تداوم سنت پیامبر(ص) درباره حکومتداری و عمل به حرفهایی بود که آن روز که سیل جمعیت برای آوردن او به مسجد و بیعت کردن با حضرتش به منزلش هجوم آوردند، خطاب به مردم گفته بود. در نگاه و سنجشی تاریخی بهروشنی معلوم میشود که آن سالها و تمام عمر حکومتی امیر مومنان در مسیر حاکمیت قانون و برپایی عدالت و نبرد با سهمخواهان جاهطلب(ناکثین) و قانونشکنان حرامخوار(قاسطین) و جریانات احمق و پرمدعایی که بازیچه دست جریان نفاق ضد اسلام و عدالت بودند(مارقین)، سپری شد. باندهای زیادهخواه و ضدمردم توقع داشتند امیرالمؤمنین(ع) پشت به تودههای مردم کند و به آنها رو کند و دست آنان را برای قانونشکنی و چپاول بیتالمال باز گذارد. امام علی(ع) تا آخرین سجده و لحظه برخاستن ندای «فزت و رب الکعبه» و پیچیدن آن در کلیت زمان و برای همیشه تاریخ، به آرمانهای مکتبی و مسئولیت خود در قبال مردم و جامعه اسلامی وفادار ماند. تا آنجا که اندیشمندان غیرمسلمان اما منصف و حقیقتجو درباره آن بزرگمرد چنین گفتهاند: «قتل فی المحراب العباده لشدهًْ عدله»!
۲-کسانی که هشت سال قلمی را که خداوند در کتاب مجید به نامش سوگند میخورد به «ماله» تبدیل کرده بودند، تا تنبلیها و کسالتها و روشهای مبتنی بر نشستن و اداره مملکت با ویدئوکنفرانس و پرهیز از حضور در میان مردم و زدن به قلب مشکلات جامعه و... را توجیه نمایند و بر رفتارهای غلط و سیاستهایی که خروجی آن گستاخی دشمنان در خارج و وقاحت مفتخواران و حرامخواران و خرابی وضع اقتصادی و تنگناهای سخت معیشتی مردم در داخل بود، ماله بکشند، حالا نیز کماکان اما با لحنی دیگر از آن سیاستهای غلط دفاع میکنند و بیآن که شرمنده باشند، رفتار و اقدامات مسئولان انقلابی در دولت و مجلس و قوه قضائیه و شهرداری و... را زیر سؤال میبرند و ترجیعبند حرفشان این است که «... فایده ندارد! شما هم با پی بردن به ظرائف و واقعیات مملکتداری، مجبور هستید کوتاه بیایید و به راه قبلیها بروید...»، آری این جماعت و افراد و جریانهای متبوع و مطبوعشان که با تکیه بر واقعیات و پیشینه و برخلاف ادعاها و شعارها، در عمل و به وقت مسئولیت اجتماعی، برای مردم و رای مردم و نظرمردم... ارزشی قائل نیستند و به «حافظه تاریخی مردم» هم باور ندارند، حالا که با رای و تشخیص همین مردم بعد از سالها دستشان از مناصب مهم کوتاه شده،خیرخواه مردم شده و خواهان هرچه سریعتر حل مشکلات آنها هستند و نقش منتقدان دلسوز را بازی میکنند. برای مثال آنان به بهانه حل مشکلات مردم از دولتمردان و مسئولان سیاست خارجی و تیم مذاکرهکننده میخواهند جلوی دشمنان شرور و قدیمی این سرزمین کوتاه بیایند و... بهجای آنکه در تلاش برای رفع تحریم ظالمانه باشند طوری عمل و رفتار کنند که راه برای بازگشت آمریکای عهدشکن به مذاکرات باز شود! از نظر این جماعت ناآگاه یا مغرض که خواسته و ناخواسته منافع دشمنان را به منافع ملی ترجیح میدهند اولویت، بازگشت کدخدا به میز مذاکره است بحث رفع تحریمها در مرحله بعدی اهمیت قرار دارد! بهواقع اینان میخواهند با عوامفریبی، دولت مردمی را تحت فشار بگذارند تا چنانکه خود همواره رفتار کردهاند به رای و اعتماد مردم بیاعتنا باشد و برخلاف مسئولیتی که در قبال کشور و انقلاب دارند و برخلاف تعهد و قراری که با مردم و خانواده شهدا و خون شهدا و امام شهدا بستهاند عمل کند و فرصت خدمت را به سهلانگاری و فرصت جمعآوری غنیمت و بستن خود و خانواده و نورچشمیهای دلبند تبدیل نماید و... و در یک کلام سیاستهای غیرمردمی چند ساله گذشته تداوم پیدا کند و به ارزشهای انقلابی و عزتمدارانه و کارساز کماکان بیاعتنایی شود و دست باندهای منفعتطلب و مافیاهای اقتصادی را باز بگذارد و... بالاخره منافع خودشان و دوستان و شرکایشان کماکان محفوظ بماند.
۳- در حالی که تا همین چند سال پیش متفکران و اندیشمندانی مثل فوکویاما لیبرال دموکراسی را که ترجمان و معرف تمدن غرب است و بعد از جنگ دوم جهانی در چهره آمریکا متجلی شده به عنوان «پایان تاریخ» اعلام میکردند، حالا با گذشت زمان و نمایان شدن بسیاری از واقعیتها و عیان شدن چهره واقعی لیبرال دموکراسی و نظام بیرحم سرمایهداری، چندی است که یکی یکی(و بدون تردید به دنبال وقوع انقلابی گیجکننده و فراتر از محاسبات مادی و معادلات خاکی در ایران که به اذعان بسیاری از متفکران غربی و غیرغربی بسیاری از تئوریهای انقلاب را تحتالشعاع قرار داده است،) حرفهای خود را پس میگیرند و در آخرین اظهارات خود صریحا میگویند: «پایان دوران آمریکا خیلی زود فرا رسید و اگر نتواند مشکلات داخلی را حل کند دیگر در جهان تاثیرگذار نخواهد بود».
و باز در بخشی دیگر از « مشکلات داخلی آمریکا که مانند موریانههایی که از داخل به جان این کشور افتاده آن را از درون نابود میکند...» سخن میگویند. و طبق نتایج نظرسنجی که موسسات تحقیقاتی آمریکا (مثلا موسسه پو) انجام دادهاند، «حتی آمریکاییان هم نظام خود را الگویی برای دموکراسی نمیدانند» و تازهترین نظرسنجیها نشان میدهد که سه چهارم مردم آمریکا نیز نگران فروپاشی دموکراسی این کشور هستند و معتقدند این مسئله خطرناکتر از دشمن خارجی است... «و بالاخره همین چند روز پیش یک استاد کانادایی دانشگاه و مدیرعاملاندیشکده «کاسکید»(دانشگاه رویال رودز) پیشبینی کرد که دموکراسی آمریکا ممکن است تا ۲۰۲۵ دچار فروپاشی شده و باعث ایجاد بیثباتیهای سیاسی و خشونتهای گسترده در این کشور شود» و... در چنین وضعیتی که «علم» و «عالم» از حرکت نزولی و رو به انحطاط «غرب» میگویند، کسانی که در داخل به قول دکتر شریعتی به درد لاعلاج «کتمان خویشتن و بر خویش کافری» گرفتار هستند کماکان پناه بردن به دامن غرب و غربیشدن را تنها و تنها راه ماندن و دوام آوردن میدانند.این جماعت که خیلی هم ژست واقعبینی میگیرند و توهم برشان داشته که عالم به علم سیاست هستند و چم و خم مملکتداری را میدانند، حرکت در مسیر ارزشها و تکیه بر اصول مکتبی برای پیشبرد اهداف را رویاپردازی تلقی میکنند و در خلوت خودشان و جمعهای دوستانه یا بهطور صریح و در محافل رسمی و رسانههای صاحب مجوز، که برخی آنها سیاست کاری خود را از رسانههای معاند خارجنشین میگیرند، به تلویح و اشاره اصل انقلاب از جمله انقلاب تاریخی و شگفتیساز یک ملت بزرگ و با ایمان را امری عبث میدانند و ازگذشته خود اظهار ندامت میکنند. از نظر صاحبان این تیپ فکری هرگونه تلاش برای خروج از ورطه سیاستهای استعماری عبث و بینتیجه است. خلاصه این گروه اصلا با این حرف و طرز نگاه شخصیتهایی چون شهید مظلوم بهشتی موافق نیستند ولو خود را وارث انحصاری ایشان بدانند و جملات قصار آن شهید روشنبین و انقلابی را زینتبخش کارهای رسانهای خود کنند وحتی برایش ویژهنامه منتشر کنند و...
شهید مظلوم میفرمود: «در جمهوری اسلامی حکومت و قدرت برای خدمت است، تنها حکومت و قدرتی که در جهت خدمت خالصانه به مردم باشد مشروعیت دارد... برادرها و خواهرها! انقلاب در درجه اول، انقلاب ارزشهاست و در آن هدف نهایی هم انقلاب ارزشهاست. و الا از دگرگونی شکلها کاری ساخته نیست. ما باید مواظب باشیم به عمر کوتاه باقیمانده همه ضدارزشهای طاغوتی که در جامعهمان رسوباتش هنوز باقی مانده پایان بدهیم و جای آنها را به ارزشهای متعالی اسلام بسپاریم...» (نیشابور، سخنرانی حکومت، قدرت و عصمت)
۴- امروز یکی از اصلیترین مطالبات مردم که برای سلامتی و افزایش احساس امنیت ضروری و برای صیانت از ارزشها و باورهای انقلابی سخت لازم است برخورد بیامان با جریانات مفسد و مخربی است که در حوزههای مختلف از اقتصاد و سیاست خارجی و... گرفته تا فرهنگ و ورزش با عملکرد یا «ترک فعل»های خود ناراضیتراشی میکنند و دشمن شاد شده و میشوند و نیاز مبرم به برخورد قانونی و قاطعانه با کسانی است که مستقیم و غیرمستقیم مسبب وضع اقتصادی امروز هستند. اگر این کار صورت نگیرد مسببان بهجای بدهکاری و پاسخگو بودن، به تدریج طلبکار هم میشوند و همه توان خود را برای سنگاندازی در مسیر مقابله با فساد بهکار میگیرند و...
۵- حرف آخر اینکه به قول شهید بهشتی «از دگرگونی شکلها»، کاری ساخته نیست. این سخنی است دقیق و کاملا جامعهشناسانه که میگوید تغییر فرم و ظاهر و صورت، تغییری سطحی و روبنایی است، آدمها تغییر میکنند و عناوین و القاب عوض میشود، بدون اینکه تغییری در افکار و سازوکارها و تعیین مسیرها در عرصه فرهنگ و اقتصاد و سیاست و... رخ بدهد و آن چیزی که مصلحان راستین تاریخ به دنبال آن بودهاند، در سطح ایدئولوژیک و اعتقادی «تحول بنیادی در جهانبینی و باورها» و در عرصه دولتمداری «تغییردرجهتگیری و رویکرد نهادها (به معنای lnstitusion)» است. مردم انقلاب کرده ایران از دولت مردمی سیزدهم توقع دارند در تراز یک دولت اسلامی چنانکه پیامبر(ص) و علی(ع) نشان داده و اصولا انقلاب اسلامی برای تداوم و تحقق آن برپا شده،عمل کند و آنچنانکه خود وعده داده و در این مدت کوتاه نیز قدمهای بلندی برداشته با همه سختیها و مانعتراشیها، به اصلاحات اساسی و تغییر رویکرد نهادی اقدام نماید. بدیهی است در این مسیر دیگر قوا (مجلس و قوه قضائیه) و سایر تشکیلات و...باید با انجام دقیق و مومنانه وظیفه،دولت مردمی را حمایت کنند و این توصیه رهبر معظم انقلاب را که اخیرا در سالگرد حماسه ۱۹ دی فرمودند بهکار گیرند و همواره در نظر داشته باشند که « باید با درک وظیفه کنونی، با امید و وحدت و قدرت به سمت چشمانداز روشن آینده حرکت کنیم. در این مسیر مسئولان نیز باید با تقویت و تکمیل ابعاد مردمی، تلاشهای مشهود خود را برای حل مشکلات گسترش دهند.»