به گزارش مشرق به نقل از مهر، حسین فتاحی، نویسنده و مترجم ادبیات با حضور در بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران گفت: نمایشگاه کتاب ما با نمایشگاههایی مانند بولونیا، فرانکفورت یا لندن یک تفاوت دارد. این تفاوت به سیستم فراگیر توزیع کتاب در آن کشورها باز میگردد. توزیع کتاب در همه شهرهای کشورهای اروپایی وضعیت مناسبی دارد که نمایشگاههایشان چنین وضعیتی دارد. در این کشورها در طول سال فروشگاههای چند طبقهای با زیر بنای کتاب در طول سال فعال اند که به فروش کتاب اشتغال دارند و به عنوان مثال یک طبقه با هزار مترمربع مساحت تنها به کتابهای بخش کودک و نوجوان اختصاص مییابد.
اگر ما چنین فروشگاههایی در ایران داشته باشیم، مردم ما دیگر منتظر نمیشوند تا سالی یک بار یک نمایشگاه برپا بشود تا تمام کتابهایی را که میخواهند، بخرند. به خاطر همین مسائل است که نمایشگاه ما تبدیل به یک فروشگاه بزرگ کتاب میشود.
مولف کتاب «تکهای از آسمان» ادامه داد: درست است که شاید 50 درصد مردم برای تفرج و تفریح یا گذراندن وقتشان به نمایشگاه بیایند اما 50 درصد دیگر واقعا برای خرید کتاب به نمایشگاه میآیند که از این تعداد هم عده زیادی برای خرید از کتابهای دانشگاهی به نمایشگاه میآیند. همه این بخشها باید از هم تفکیک شود چون محل توزیع کتابهای ناشران دانشگاهی هم در سطح تهران از یکدیگر فاصله دارد و به عنوان مثال فردی که در غرب تهران زندگی میکند، باید برای خرید کتابهای دانشگاهیاش به مرکز شهر و راسته انقلاب بیاید. خب این شرایط برای مردم سخت است ولی چارهای ندارند.
وی در پاسخ به این نکته که مردم میتوانند از پیک موتوری برای دریافت کتاب استفاده کنند، گفت: همه مردم امکان دسترسی به این امکانات را ندارند. حالا ناشران بزرگ را در نظر بگیرید. مثلا سوره مهر چند فروشگاه بزرگ در سطح کشور یا تهران دارد؟ تعداد این فروشگاهها محدود است. طبیعی است که سوره مهر هم نمیتواند در همه شهرهای کشور فروشگاه تاسیس کند. بنابراین راه حل ساختن فروشگاههای بزرگ متمرکز در سطح شهرهاست. باید به این سمت برویم که دولت فروشگاههای بزرگی را تاسیس کند و این فروشگاهها را موظف کند که از همه ناشرها کتاب بخرند. یعنی ناشری مانند سوره مهر فقط دغدغه تولید داشته باشد، نه دغدغه توزیع.
فتاحی گفت: شهر کتاب هم با این نیت تاسیس شد ولی در حال حاضر، این فروشگاهها بیشتر تبدیل به محل عرضه لوازم التحریر و لوازم جانبی شده است. منظور من این است که 4 فروشگاه بزرگ در شمال، جنوب، شرق و غرب تهران تاسیس شود تا اهالی هر قسمت به راحتی به فروشگاه نزدیک به خود بروند. ما در کشورمان حدود 80 میلیون نفر جمعیت داریم. 20 میلیون نفر از این جمعیت زیر 20 سال هستند و 60 میلیون بالای 20 سال سن دارند. میگوییم که 10 میلیون نفر از این 60 میلیون پیر هستند و از کتابخوانی افتاده اند. میماند 50 میلیون مخاطب بزرگسال. برای این 50 میلیون ما چقدر تیراژ کتاب داریم؟ 2 هزار نسخه؟ این آمار بسیار تاسفبرانگیز است.
نویسنده کتاب «زندانی قلعه هفت حصار» ادامه داد: اگر مردم ما کتاب نمیخوانند فقط به این دلیل است که کتاب به دستشان نمیرسد. 2 هزار را تقسیم بر 50 میلیون بکنید! میشود یک کتاب برای هر 10 هزار نفر. اصلا بگوییم یک درصد این 50 میلیون یعنی 500 هزار نفر کتابخوان داریم. باز هم تیراژ 2 هزارتایی برای این تعداد جواب نمیدهد. اگر سیستم توزیع اصلاح شود، همه چیز درست میشود. کتابفروشیهای شهرستان هم که اوضاع خوبی ندارند و تعداد عناوین کمی عرضه میکنند که بسیاری از کتابهایشان هم دیوان حافظ و سعدی و ... است. خب مردم فقط این کتابها را نمیخواهند.
این مترجم افزود: من مطمئن هستم وقتی رمان عامهپسند هم در اختیار مردم قرار بدهیم و یک مخاطب وقتی 20 رمان عامهپسند بخواند، به سراغ آثار سطح بالاتری میرود. ما نباید از این موضوع بترسیم. در اروپا که تیراژ 500 هزار نسخهای وجود دارد، فرد باید برای رفتن از این شهر به آن شهر یک رمان عامهپسند بخواند تا سرگرم شود ولی وقتی در منزلش یا کتابخانه نشسته، سراغ آثار جدیتر میرود. باید حداقل در استانهای کشورمان یک فروشگاه بزرگ داشته باشیم تا مثلا مردم نائین، شهرضا یا دیگر شهرهای اصفهان بدانند وقتی به شهر اصفهان میروند، میتوانند کتاب مورد نظرشان را تهیه کنند. اما این امکان وجود ندارد و یک نائینی مجبور است به تهران بیاید، برای یک کتاب به کریمخان برود، برای کتاب دیگر به انقلاب و بهارستان و ...
نویسنده کتاب «پنج قصه گزیده از شاهنامه فردوسی» ادامه داد: اول جریان کتاب خریدن را میان مردم نهادینه بکنیم، بعد به آنها بیاموزیم که حالا کتابی که خریدهای را بخوان. همه اینها برمیگردد به مساله فرهنگسازی. مثلا وقتی سریال باغ مظفر مهران مدیری پخش میشد، در کوچه و خیابان میدیدیم که مردم به هم میگفتند: «مربا بده بابا!» میتوان فرهنگسازی کرد. اروپاییها هم کتابخوانی کتابخوانشان را فرهنگسازی کردند. حتی دین با فرهنگسازی پیش رفت. پیامبر(ص) هم با فرهنگسازی طی 23 سال قدم به قدم جلو رفت. اگر سلام کردن کار خوبی است، خود پیامبر آن قدر سلام کرد تا مردم به خوبی آن پی بردند. فرهنگسازی یعنی چه؟ یعنی اگر دروغ بد است، دروغ نگوییم. اگر کتاب خواندن خوب است، خودمان هم کتاب بخوانیم.
فتاحی ادامه داد: به این سمت برویم که کتابخوانی را فرهنگسازی بکنیم. اگر مسابقه کتاب برتر هست، مسابقه کتابخوان برتر هم برگزار کنیم. البته مسابقههای کتابخوانی وجود دارند ولی فرهنگسازی و نهادینه نشدهاند. هم کم بودن و هم آماده نبودن زیرساختهای این مسابقههاست که مانع به ثمر نشستنشان میشود. به نظرم مسئولان به جای برنامههای روزمره باید واقعا قدم در راه فرهنگسازی بگذارند. ما در مقاطعی که ممکن بوده صدای مردم در بیاید، به طور جدی کار کردهایم. چرا جادههای کشور رضایت استفادهکنندگان را فراهم میکنند؟ چون اگر جادهها خراب بودند صدای مردم در میامد. اما چرا برای عرصه فرهنگ و کتاب زیرساختسازی نمیشود؟ امکاناتش هم موجود است ولی نخواستیم.
این نویسنده گفت: به نظرم دولت فکر میکند که سوره مهر میتواند خودش کتابش را توزیع کند. ولی این تفکر درستی نیست. ما در کشورمان سیستم توزیع فرش، سیستم توزیع یخچال و سیستم توزیع هزاران کالای دیگر داریم ولی چرا نباید سیستم توزیع کتاب داشته باشیم؟ زمانی این بحث مطرح شده بود که در سوپرمارکتها کتاب عرضه کنیم. خب وقتی راه دیگری نمانده، چه ایرادی دارد به این طرح متوسل بشویم؟
وی در پاسخ به این سخن که طرح عرضه کتاب در سوپرمارکتها شاید در حکم یک مسکن باشد، گفت: حتی اگر مسکن هم باشد، رویه ما طوری است نه مسکن را به بیمار میدهیم و نه داروی اصلی را. در واقع بیمار زیر دست ما میمیرد! علت این که مردم ما به نمایشگاه کتاب سرازیر میشوند این است که تنها امکان تهیه کتاب است و من از بسیاری از ناشران شنیدهام که میزان فروشمان در نمایشگاه اندازه فروشمان در طول سال است. این یعنی در طول سال امکان فروش و عرضه وجود ندارد. حالا حساب کنید اگر ناشری در نمایشگاه حاضر نشود، چه ضرری را متحمل خواهد شد. به نظرم بعد از 25 سال، صرف برگزاری 10 روزه نمایشگاه کتاب پز دادن ندارد. باز هم دست مسئولان درد نکند. این نمایشگاه در حکم لنگه کفش در بیابان است. چون هیچ امکان توزیع مناسبی در کشور نداریم، همین هم غنیمت است.
کد خبر 117818
تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۰
حسین فتاحی با اشاره به این که ممکن است برخی طرحها درباره موضوع گسترش کتابخوانی در کشور حالت مسکنگونه داشته باشد، گفت: حتی اگر مسکن هم باشد، رویه ما طوری است که نه مسکن را به بیمار میدهیم و نه داروی اصلی را. در واقع بیمار زیر دست ما میمیرد.