به گزارش مشرق، ادبیات کوک و نوجوان در ایران پیش از انقلاب به صورت تخصصی کار خود را آغاز کرد و پس از آن نیز با حضور نویسندگان از طیفهای مختلف و ایجاد زمینههای جدید، دوران طلایی خود را آغاز کرد. محصول تلاش نوبسندگان در دهههای ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ انتشار آثاری بود که زندگی یک نسل را تحت تاثیر خود قرار میداد.
هرچه از دهه ۶۰، دورانی که از آن با عنوان سالهای طلایی ادبیات کودک و نوجوان ایران یاد میشود، فاصله میگیریم، ادبیات این حوزه هر سال لاغر و نحیفتر میشود و دستانش برای عرضه آثار تاثیرگذار خالی و خالیتر. گویی خود فعالان این حوزه نیز دلخوش به هری پاترها و اسپایدرمنهایی هستند که از قلعههای ذهن کودکان ایران بالا میروند و آن را فتح میکنند.
در مقابل رخوت ادبیات کودک ایران، ادبیات ترجمهای عموماً از داستانهای غربی بازار خود را یافته و اغلب در کنج کتابخانههای کودکانمان جا خوش کردهاند. گزارههای مختلفی را میتوان جلوی این پرسش قرار داد که چرا ادبیات تالیفی ایران جای خود را به کتابهای خوش رنگ و لعاب ترجمهای داده است؟ چرا میل کودکانمان به آثاری که چمدان چمدان وارد میشود، بیش از کتابهایی است که رنگ ایرانی دارند؟
جایزه شهید حبیب غنیپور که با ایده زندهیاد امیرحسین فردی و با مشارکت شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) به صورت سالانه برگزار میشود، از جمله جشنوارههایی است که به بررسی آثار تألیفی ادبیات داستانی در گروههای کودک، نوجوان و بزرگسال میپردازد. این جشنواره طی ۲۰ دوره خود تلاش کرده آثار خلاق تألیفی برای گروههای سنی مختلف را معرفی کند. ناصر نادری، از اعضای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) است که سالها کار داوری و بررسی آثار در بخش کودک را برعهده داشته است. با او به مناسبت اعلام نامزدهای این بخش به گفتوگو پرداختیم.
نادری معتقد است ادبیات کودک به رغم تمام تجربههای مثبتی که داشته و ظرفیتهای ناشناختهای که دارد، چندان مورد توجه مسئولان قرار نگرفته و نوعی بیبرنامگی در این حوزه دیده میشود. به اعتقاد او، جاده ترجمه در حوزه کتاب کودک طی سالهای اخیر یکطرفه بوده و فضایی برای نویسندگان ایرانی و کارهای آنها فراهم نشده تا به جامعه جهانی معرفی شوند. او همچنین به تأثیر کارهای ترجمه بر آثار تألیفی اشاره کرد و از مسیر ادبیات کودک در دهه ۹۰ گفت. مشروح گفتوگوی با این نویسنده را میتوانید در ادامه بخوانید:
*نامزدهای بخش کودک بیستمین دوره جایزه شهید غنیپور اخیراً اعلام شد. به عنوان یکی از داوران این بخش، کیفیت و کمیت آثار در این دوره را چطور ارزیابی میکنید؟
با بررسی تطبیقی در طول این چند سال، به نظرم امسال به دلیل وجود برخی از چالشهای محیطی از جمله کرونا، روند نشر از جمله نشر کودک و نوجوان کند شده و شمارگان کتابها در مقایسه با سالهای گذشته کمتر شده است. در این دوره کارهای مربوط به سال ۹۸ مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر کیفی نیز کارهایی که در این دوره مورد ارزیابی قرار گرفته، همگن با کارهای دورههای گذشته بود و اتفاق برجستهای رخ نداده است. ما در جشنواره شهید غنیپور چند نکته برایمان اهمیت دارد؛ نخست درونمایه اثر تألیفی است. اینکه یک اثر تلنگری بزند و حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد.
معضلات و آسیبهای حوزه نشر کتاب کودک، ریشهای است. ضمن اینکه ما شاهد حضور چهرههای نوقلم در این عرصه هستیم، اما همچنان در تربیت نسل جدید نویسندگان دچار کوتاهی شدهایم؛ هم مراکز دولتی و هم دیگر مراکزی که میتوانند در این زمینه تأثیرگذار باشند. نویسندگان صاحبنام امروز ما همان وظیفهای را برعهده دارند که نویسندگان دهه ۶۰ انجام دادند و فضا را برای تربیت نویسندگان خوب امروز اجرا کردند. نویسندگان امروز به هر بهانهای باید تجربیات خود را به نسل جوان منتقل کنند.
از نظر کیفی نویسندگان نوقلمی داشتیم که این امر مبارکی است. از سوی دیگر، در دهه ۶۰ و ۷۰ جریان داستان کودک به سمت پرداختن به مسائل رئال بود و کارهای متعددی در این زمینه چاپ شد. الآن از آن افراط به سمت تفریط داریم حرکت میکنیم و به شدت به سمت فانتزینویسی روی آوردهایم؛ آن هم فانتزیهایی که برگرفته از ادبیات ایران نیست؛ یعنی گرتهبرداریهای ناشیانهای است که از کارهای ترجمه شده غرب صورت گرفته است؛ البته گاه شگردهای زبانی، طرح و پیرنگ و حتی خلق شخصیتهای جذابی نیز صورت گرفته است اما جنس شخصیتها و درونمایه کارها با ادبیات ایرانی همگن نیستند.
عمده کارهای ما فانتزی شده است و آن هم خاستگاه بومی ندارد. نوع شوخیها، کنشها، درونمایهها و ... فلسفه بومی ما موج نمیزند. ضمن اینکه ما در توجه به مبانی علمی ادبیات داستانی کودک و نوجوان دچار مشکل هستیم. هم فقر مطالعه در نویسندگان به شدت احساس میشود و از سوی دیگر، منابع علمی این حوزه بسیار کم و انگشتشمار است. مراکز دانشگاهی باید در این زمینه همتی کنند و دوستان صاحبنظر نیز ضروری است که تجربیات خود را به شکل ساختارمند ارائه دهند. در حال حاضر بسیاری از بزرگان ادبیات این حوزه به دهههای ۷۰ زندگی خود رسیدهاند. امیدواریم که عمرشان به درازای عمر آفتاب باشد، اما این تجربیات باید به نسل جدید منتقل و این تجربیات ثبت شود. چقدر خوب است که نهادهای فرهنگی چه دولتی و چه خصوصی در این زمینه اهتمامی کنند و این مسائل را جمعآوری کنند.
* در بیانیهای که بعد از ارزیابی آثار ارائه شد، به این موضوع اشاره شده که عمده آثار به نیازها و آرزوهای کودکان توجه نکردهاند. با بررسی که انجام دادهاید، بفرمایید گرایش عمده نویسندگان به چه موضوعاتی بود؟ چه مسائلی جای پرداختن به نیازهای کودکان امروز را در کتابهای ادبیات داستانی کودکان گرفته است؟
ردپایی از نسل امروز نویسندگان میبینیم که به لحاظ دریافت زبانی و سنی که از بچههای امروز دارند، نزدیکتر است تا نسل دورتر. اما در انتخاب ایدههای داستان و سوژه، نویسندگان کمتر به مسائل پنهان و آشکار امروز کودکان توجه نشان دادهاند. شاید دلیلش این باشد که بخشی از نویسندگان ما با نسل امروز فاصله زمانی دارند. شاید بخشی از این مسئله به این بازگردد که نویسنده خودسانسوری میکند و اینطور فکر میکند که اگر این مسائل را مطرح کند، چالشبرانگیز خواهد شد.
البته در گروههای سنی «الف» و «ب» که فضای ذهنی و زبانی بچهها گسترده نیست، نیازی نیست که درونمایههای غلیظ و عمیق فکری و فلسفی باشد. بیشتر منظورم متوجه گروههای سنی «ج» و «د» هست که بخش دوره دوم کودکی یا نوجوانی را تشکیل میدهد. در این بخش که کودکان امکان دریافت این مفاهیم را دارند، ما دچار خلأ هستیم. یکی از آسیبهای کارهای فانتزی برای این گروهها، این است که در سطح نوشته میشوند. ادبیات به ویژه ادبیات کودک باید سرگرمکننده باشند. ادبیات یعنی چه؟ ادبیات یعنی یک متن ساختگی که در خیال نویسنده ساخته میشود و در نهایت باید یک دستمایه حسی و فکری به مخاطب دهد. ادبیات ما آیینه تمامنمای احساسات، آرزوها، دغدغهها، شادیها و تلخیهای کودکان امروز نباشد، به ویژه در بخش دوره دوم کودکی و نوجوانی.
* یکی از معضلاتی که حوزه کتاب کودک و نوجوان در سالهای اخیر با آن مواجه بود، افزایش بیرویه کتابهای ترجمه شده است. این دست از آثار چه تأثیری بر کارهای تألیفی گذاشتهاند؟
اینکه همچنان سایه کتابهای ترجمه بر کتابهای تألیفی ما سنگینی میکند، اصلاً خوب نیست. ملت ما باید با سایر ملل در ارتباط باشند. شکل مطلوبش این است که باید این ارتباط به شکل بده بستان باشد؛ یعنی ما هم آثار خوبمان را به دیگر ملتها عرضه کنیم. اما این سوی قضیه، خیلی برنامهریزی شده نیست و به صورت انگشتشمار انجام میشود. برای نویسندگان ما، به خصوص آن دسته از نویسندگان که به زبان مبدأ آشنایی ندارند، ترجمه آثار میتواند مطلوب و یک فرصت باشد، اما زبان کارهای ترجمه در این حوزه نیز دچار آسیب است.
هستند کارهایی که با انگارههای داوری در کشورهای دیگر برجسته بوده و جایزه نیز دریافت کردهاند، این دست از آثار انصافاً به لحاظ پیرنگ، خیال و زبان داستان کارهای خوبی هستند. این دست از آثار میتواند فرصت باشد اما در عین حال، سیطره کارهای ترجمه بر تالیفی برای مخاطب کودک ما حُسن نیست. میشود از تجربیات سایر ملل هم استفاده کرد، اما اینکه مثلاً کارهای غیر داستانی نیز به همین سرعت و شدت ترجمه شود یا خیر، سؤال است.
به عنوان نمونه، ما در زمینه مهارت زندگی، نوع تفکر و انگارههایمان از هستی، انسان و ... با آثار غربی متفاوت است؛ با وجود این شاهد ترجمه انبوهی از این دست از آثار هستیم که متأسفانه با واقعیتهای زندگی امروز کودک ایران سنخیت ندارد. چرا ناشران رغبت به عرضه ترجمه این نوع کارها دارند؟ ترجمه این آثار بیشتر جبنه اقتصادی و بازرگانی دارد، هزینهای از نظر تصویرگری برای ناشر ندارد و کار معمولاً با مترجمان کم سابقه نیز انجام میشود.
* آقای نادری، شما در دورههای مختلف به عنوان داور بخش کتاب کودک در جشنواره شهید غنیپور حضور داشتید و از سوی دیگر، در این حوزه دست به قلم هم هستید. با توجه به تجربهای که دارید، فکر میکنید ادبیات داستانی کودک ایران در دهه ۹۰ به کدام سمت حرکت کرده است؟
ما در این دهه از منظر شگردهای زبانی، شاهد تجربیات نویی هستیم. اما آنچه جای نگرانی دارد، درونمایه است. به نظر میرسد که ما در حوزههای مهمی مانند دینی و تاریخی دچار یک نوع بیتفاوتی شدهایم. بخشی از این مسئله شاید برآمده از شرایط امروز جامعه یا مسائل جامعهشناسی و روانشناسی باشد.
از منظر درونمایه به سمت تهی شدن در حال حرکت هستیم و این جای نگرانی دارد؛ این در حالی است که نویسنده میتواند با استفاده از زبان شیرین و مبتنی بر خیال، بدون شعار مفاهیم و حرفهای عمیقی بزند. این نوع مباحث و کشفهای معانی در آثار کمتر دیده میشود.
در مجموع، ادبیات کودک ما ادبیات قابل اعتنایی است که ظرفیت ترجمه به دیگر زبانها را دارد. به همین دلیل به نظرم ضرورت راهاندازی مرکزی که به این مهم بپردازد و کارها در این زمینه را ساماندهی و ارتباط بین ایران با سایر ملل را تسهیل کند، احساس میشود. متأسفانه این حوزه چندان به صورت هوشمند مورد توجه قرار نگرفته و این یکی از خلأهای راهبردی در حوزه ادبیات کودک است.
* با توجه به مسائلی که مطرح کردید، به نظر میرسد ما فاقد یک مدیریت کلان در سطح ملی در حوزه کتاب کودک و نوجوان هستیم. این در حالی است که معمولاً این سنین، دورههای مهمی برای هر کشور محسوب میشوند.
بله، متأسفانه همینطور است. ما در حوزه مدیریت کتاب و ادبیات کودک معمولاً آدم صاحب ذوق و خلاق نداشتهایم. حیف است بودجههایی که زیر دست افرادی قرار میگیرند که نگاه کلان و راهبردی ندارند. به نظرم در حوزه مدیریت ادبیات کودک ادم صاحب ذوق و باهوشی نداشتیم. حیف است برخی از این بودجه ها زیر دست کسانی که نگاه کلان ندارند. متأسفانه ما معمولاً مدیران فرهنگی با سواد، با ذوق و کاربلد نداریم و نداشتیم؛ این مختص به این دوران هم نیست، معمولاً در برهههای مختلف شاهد این معضل بودهایم. شاید گاهی کارهایی در این زمینه انجام شده، اما تصور کلی این است که این دست از حوزهها رها است و آنچه در حال انجام است، به یُمن حضور برخی از ناشران خصوصی است.
مدیران فرهنگی ما غالباً بیش از اینکه بر مبنای سنجههای کیفی و فهم تخصصی انتخاب شوند، براساس روابط سیاسی انتخاب میشوند و متأسفانه معمولاً فهم فرهنگی از کار فرهنگی ندارند. برخی از آنها نام ۱۰ نویسنده را هم نمیدانند، اما همینها مدیر و کارشناس فرهنگی انتخاب میکنند، سفرهای خارجی میروند و ... .